eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
زمین، عروس شد و آسمان به حرف آمد چه شادباشی از این خوبتر که برف آمد؟!
به جمعیت کفایت کرد امیرالمومنین ما را پریشانی وداعی کرد زین بحرِ یقین ما را به ذلت بر زمینش سر نهادیم و ثنا گفتیم به روز حشر با عزَت برون آرد زمین ما را غبارِ قبر او با آستین برگیر تا آن بت کشد بر آستانش در جزا از آستین ما را ز اعماق قرون از بین جمعیت تو را دیدیم تو هم ای ناز مطلق از همان بالا ببین ما را تمنا از علی هم صحبتی با اوست خود ورنه شفاعت می کند پیش از علی ، ام البنین ما را
بسم الله الرحمن الرحیم نشد از چهره‌ام غم را بگیری زِ من اندوهِ عالم را بگیری برای رفتنم این وقت پیری نشد مادر که دستم را بگیری تو خوردی تیغ ، پژمردم من اینجا دو دستت را که زد مُردم من اینجا همینکه از رویِ مَرکب عزیزم زمین خوردی زمین خوردم من اینجا نه که امروز مادر درد دارم که روز و شب سراسر درد دارم از آن ساعت که با ضربه شکستند سرت را بی هوا  سردرد دارم اگر بشکسته‌ام مانندِ زهرا ببین دلخسته‌ام مانندِ زهرا سرت را تا که رویِ نیزه بستند سرم را بسته‌ام مانند زهرا به یادت آه ، یکسر می‌کشیدم که گویی از تنت پَر می‌کشیدم به هر تیری که بر جسمِ تو می‌رفت من اینجا آی مادر می‌کشیدم مرا گفتند  که بازو ندارد دگر عباسِ تو اَبرو ندارد بمیرد حرمله بد زد به چشمت از آن لحظه دو چشمم سو ندارد نشد بال و پَرِ خود را بگیرم به دامن اصغرِ خود را بگیرم من از شرمندگی پیشِ رُبابم نشد بالا سرِ خود را بگیرم پس از تو کاش زنجیری نمی‌ماند تو می‌خوردی و شمشیری نمی‌ماند تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد برایِ حرمله تیری نمی‌ماند "ببین مادر زِ گریه آب رفته و از سردردها از تاب رفته به نیزه دار گفتم بچه داری؟ کمی آرام تازه خواب رفته" عزیزم جان جانا نور عینا به فرقم باد خاک عالمینا نگاهم مانده بر در تا بیایید حسینم وا حسینم وا حسینا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی که پای شعر و غزل در میان نبود چیزی بنام حسرت تو در جهان نبود چیزی بنام شعر و غزل، فال و آرزو ورد زبان و همهمه‌ی این و آن نبود باران که میشدی بنشینی به روی شهر چشمت به فکر حال منِ ناودان نبود؟ هی کشته پشت کشته، امان از نگاه تو یعنی میان آن‌ همه، یک پهلوان نبود؟ یا بود و چشمهای شما پهلوان کُش است؟ یا بود و در نگاه تو چون دیگران نبود؟ این رشته را به نقد غم تو خریده‌ام موی سپید اگر نه چنین رایگان نبود بعد از تو، با خیال تو، رفتم به سوی شعر... ((مارا به سخت جانی خود این گمان نبود))
🖤 بچه سیدها که بر زهرا س توسل می‌ کنند با فقیران هر که دارد کار یا ام البنین س... ✋🏻😞
کنار من که نباشی، تمام هفته یکیست... چه صبح شنبه‌ ی تلخم، چه عصر آدینه!
قلبِ شكسته ى من، ديگر نميخورد جوش من باختم تو بردى ، يادت مرا فراموش...
عاشقی شیوه قلب نگران است بخند یاد من باش که لبخند زنان خواهم رفت...!
محبوب من! تمام چیزی که ذهنم را مشغول کرده این است که حال تو و حال "چشمهایت" خوب باشد .. نزار_قبالی
﷽ ━━━━━💠🌸💠━━━━━ به جمعیت کفایت کرد امیرالمومنین ما را پریشانی وداعی کرد زین بحرِ یقین ما را به ذلت بر زمینش سر نهادیم و ثنا گفتیم به روز حشر با عزَت برون آرد زمین ما را غبارِ قبر او با آستین برگیر تا آن بت کشد بر آستانش در جزا از آستین ما را ز اعماق قرون از بین جمعیت تو را دیدیم تو هم ای ناز مطلق از همان بالا ببین ما را تمنا از علی هم صحبتی با اوست خود ورنه شفاعت می کند پیش از علی ، ام البنین ما را ━━━━━💠🌸💠━━━━━
﷽ ━━━━━💠🌸💠━━━━━ کنار من که نباشی، تمام هفته یکیست... چه صبح شنبه‌ ی تلخم، چه عصر آدینه! ━━━━━💠🌸💠━━━━━
﷽ ━━━━━💠🌸💠━━━━━ قلبِ شكسته ى من، ديگر نميخورد جوش من باختم تو بردى ، يادت مرا فراموش... ━━━━━💠🌸💠━━━━━
جای زهرا، بعد زهرا، مثل زهرا مادری هرچه مادر هست قربان چنین نامادری لاادری
به نواے دردمندے برسم به قُرب یزدان به دلم نواے یارب به سرم هواے رحمان بِدِه اے خداے منّان ، به رَهَم چراغِ افروز که بخوانمت شبی را ، به نواے گرمِ سبحان (هانیل)
پشت سر هم غزل برایم بفرست سرد است کمی بغل برایم بفرست این مسئله ی عشق تو بانو! سخت است بنشین دو سه راه حل برایم بفرست 😂 😂
درختان را هنوز ای برف! شوق برگ و باری هست زمستان گرچه طولانی‌ست، آخر نوبهاری هست مرا در قلب خود کُشتی و از دنیای خود راندی گمان می‌کردم ای بی‌رحم بین ما قراری هست تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو ولی ای بی‌وفا از بی‌وفا هم انتظاری هست چو در قلب تو می‌تازند بعد از من رقیبانم به یاد آور که در صحرای آغوشت مزاری هست اگر یک عمر هم در بستر آرامشت باشی بدان ای رود! در پایان راهت آبشاری هست
🌹🏴 یا حضرت امّ البنین سلام الله علیها🌹🏴 خِشتم، از معدن الماس سخن می گویم سنگم، از چشمه ی احساس سخن می گویم من مغیلانم و از یاس سخن میگویم یعنی از "مادر عبّاس" سخن می گویم اسوه ی عاطفه، اسطوره ی تقوا و یقین مادر شیر پسرهای علی، امّ بنین ای که خورشید، به دور قمرت گردیده قرص ماه، آینه دار پسرت گردیده سُرمه ی حور و ملک، خاک درت گردیده بال جبریل، گلیم گذرت گردیده جیره ی شاعر بی نان و نوا را برسان "چادرت را بتکان روزی ما را برسان" پی دل گشته و دیدیم که دلدار تویی معنی عارفه ی واصله ی یار تویی محرم بی کسی حیدر کرار تویی مرهم گریه ی مولا به شب تار تویی دیده ای از غم جانکاه، چه ها می گوید ضجّه هایش به دل چاه، چه ها می گوید جگرت پاره شد از آه جگر فرسایش قلبت آواره شد از ناله ی واویلایش مُردی از دیدن لرزیدن زانوهایش سوختی، با شرر نغمه ی یا زهرایش گشت هر بار علی از غم زهرا مدهـوش کُشته ی فاطمه را مهر تو آورد به هوش تو همانی که از اوّل شده شیدای حسین ضربان دلت آهنگ دل آرای حسین لای لایی اباالفضل تو آوای "حسین" عشقت این بود شود طفل تو سقای حسین عاقبت هم پسرت ساقی اربابش شد آب اما به خدا گوهــر نایابـش شد چه ابالفضل تو اوصاف نکویی دارد بحر جود است و به هر غمزده جویی دارد هر کسی با پسرت سرّ مگویــی دارد خوش به احوال سکینه چه عمویی دارد گرچه بُرده ست خودش از همه عالم دل را نقش ِ دل کرده فقط ، نام "ابوفاضل" را نیست جز عشق عمو، مایه ی آب و گل او مَشک خونین عمو ، بانی خون دل او آخرین خنده ی عباس بوَد قاتل او آه، از خاطره ی همّت بی حاصل او سینه اش از غم سقّای حرم آکنـده زیر لب زمزمه دارد که "عمو شرمنده" کاش آن بغض گلوگیر فرو می بردم عوض آب کمی خون جگر می خوردم قبل از آنی که به تو رو بزنم می مردم با نگاهم چقدر قلب تو را آزردم مطمئنم، نه عمود و نه سنان کشت تورا ترک روی لب دخترکان کشت تو را یاد داری قد بابای من از غم تا شد؟ آن زمانی که عمود آمد و فرقت وا شد؟ به زمین خوردی و بالای سرت بلوا شد سر انگشتر و خود و زرهت دعوا شد رفتی و لشکر بابای من از هم پاشید رفتی و حرمله بر غربت بابا خندید رفتی و عربده ی شمر به گوشم پیچید معجر از روی سرم خولی نامرد کشید لکّه ابر سیهی روی مرا پوشانده رد سیلی سنان بر رخ من جا مانده
تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت چه بی جواب سؤالی ست، بی سؤالیِ من!
شجاع و با ادب... میخواست این زن بهترین باشد علی می خواست بانویش همان امّ البنیــــن باشد همان امّ البنینی که جـــواهر سازِ تاریــخ است برایِ زینـــتِ دســــتِ خـــدا مثلِ نگیــــن باشد علـی در فکــرِ فــردا بــود ... در فکرِ مباداهــا و قسمت بوده این : امّ البنین ، مردآفرین باشد خدیجــه وار آرامــش دهد پیغمـــبرِ خــود را قــرارِ بـــی قـــراریِ امیــرالمؤمنیــــن باشــد علی را دوست میدارد به زهرا عشق می وَرزد و باید خانه ی مـــولا برایش دِلنشیــــن باشد ادب دارد... خودش را فاطمه دیگر نمی خواند از این بانـــو نباید انتظاری غیر از ایـــن باشد ازاین بانو که هرلحظه به عبّاسِ خودش میگفت حسینِ فاطمه از نسلِ " ختمُ المُرسلیـــن " باشد به او هَرگز برادر نه ... بگــو آقــا بگــو مــولا همیشه دست بر سینه ، نگاهت بر زمین باشد و شاید مادرش روزی تو را فرزندِ خود خواند اگر جسمـــت کنــارِ علقمه قطعُ الیمیـــن باشد ببینی مادری قامت کــمان آغـــوش وا کرده اگرچه از خجالت چشم هایت شرمگین باشد تو پایِ گریه های مادرش زهرا ، بمـــان شاید که زهرا دستگیرت لحظه هایِ واپسین باشد بیا فردایِ محشــر پیشِ زهـــرا روسپیدم کن فدایِ قدّ و بالایـــت شود امّ البنیــن ، باشد ؟ ادب را شیر داد و ... شیرمردش را ادب داد و ادب یادِ عرب داد و از این پس نقطه چین باشد وفات حضرت ام البنین (س) تسلیت باد
شهادت حضرت ام البنین علیهاالسلام تسلیت وتعزیت باد 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 سلام ما به تو ای هاجر چهار ذبیح درود ما به تو ای مریم چهار مسیح ادب به قامت زهرایی‌ات قیام کند وفا به غیرت عباس تو سلام کند اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی به چشم آل محمد عزیز زهرایی تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه‌ای تو آسمان ادب را همیشه قائمه‌ای بهشت شیفته ی چار لاله ی یاست کلید باب حوائج به دست عباست مزار توست کنار مزار چار امام که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام مگر به گوش پیام خدا ز غیب شنفت که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت اگر تو نام نبردی ز شاخه ی یاست گریست دیده ی زهرا برای عباست الا تمام وجودت پر از نوای حسین به گریه نایبة‌الزینبی برای حسین روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت سلامِ گریه‌کنان حسین بر اشکت سرودِ زخم گلوی حسین ورد لبت خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت تو مادر شهدا همسر علی هستی هزار حیف غریبانه چشم خود بستی سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند علی حسین حسن زینبت کجا بودند دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود
🥀اگر عباس ماه هاشمین است 🥀هنر جوی امیر المومنین است 🥀اگر اسطوره‌ی فخر و ادب شد 🥀چو مامش حضرت ام‌البنین است 🏴سالروز وفات شهادت گونه حضرت ام‌البنین (س) تسلیت باد.
در علاجِ درد ما، رنگ از رخِ تدبیر ریخت دید تا ویرانیِ ما را، دلِ تعمیر ریخت ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
درد تنهایی درون استخوان پیچیده است شرح درد از من مخواه این داستان پیچیده است گفت «دوری» التیام دردهای عاشقی‌ست نسخهٔ ما را دلی نامهربان پیچیده است ❄️
درونِ سینه دلی خسته از دویدن بود که در هوای وصال تو از نفس افتاد..