eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
خلقت گمانم دوستان ، با یا علی آغاز شد الله گفتا یا علی ، آدم وجودش ساز شد ورد لب لاهوتیان غیر از علی والله نیست احمد به نام مرتضی دارنده ی اعجاز شد یاصاحب صبر
به لوح خاطر من نیست جز خیال تـو نقشی ز بس ڪه کرده وجودم به دوستیِ تو عادت
بازدم های تو شد دَم های شورانگیزِ من با توام شیرین‌ترین دلدار من، وقتت بخیر!
چو در کنار منی، کفر نعمت است ای دوست دو دیده‌ام مژه بر هم دَمی اگر بزند
کسی سراغ شما را نمی‌گيرد، مگر آنکه دلتنگ شما باشد و کسی دلتنگ شما نمی‌شود مگر آنکه متوجه جای خالی بعد از شما باشد...
رفیقی طعنه زد بر من چرا داغی در این سرما؟! نگفتم چون که می سوزم هنوز از رفتنت بانو! "عاصی" 🔥💔
سلام مانع راهت شدم اين بار هم، اما چه سود؟ می روی... آه ای رفيق بی وفا، عزت زياد!
من از بیداریِ کابوس‌وارم سخت می‌ترسم کسی را می‌شناسی این حوالی خواب بفروشد؟ -
‌ در دلم غوغاست... اما رازداری بهتر است چشم می دوزم به درامیدواری بهتر است
به سفر رفتی و عشاق تو گیسو کندند در فراق تو عجب سلسله ها بر هم خورد
بسم الله الرحمن الرحیم شراب آلوده می‌داند تَهِ پیمانه می‌چسبد خمارِ باده می‌فهمد شبِ میخانه می‌چسبد گداییِ در این خانه تشریفی به ما داده... که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه می‌چسبد حرم شد خانه‌ام وقتی ، سلامت کردم و دیدم زیارت‌هایِ ما حتی میانِ خانه می‌چسبد سرِ سال است رو بر تو زیارت‌نامه می‌خوانم زیارت‌نامه خواندن با دلِ دیوانه می‌چسبد سلام‌الله ای دل   آتشِ صبح اَزَل آمد مبارک باد یازهرا که اَحلی مِن عسل آمد اگر شعریم اگر شوریم ؛ مُرَکب یا قلم هستم اگر با شهریار و مُقبِلیم و مُحتشم هستیم همه از آستان آسمانی نجف داریم که هر دَم ؛ دَم به دَم با صاحبِ تیغِ دودَم هستیم دمِ ما یاعلی و بازدم‌هامان حسین است و... اسیرِ این دَم و دیوانه‌ی این بازدم هستیم  پس از یک عمر فهمیدیم این دل بارگاهِ توست در این قابی که میبینم حرم را ؛ در حرم هستیم خدا را شُکر بختِ روز و ماه و سال مایی تو همیشه تا همیشه حالِ حَوِل حالِ مایی تو تو گوشه گوشه در دل  شُعله شُعله در جگر هستی تو از پیراهنم حتی به من نزدیکتر هستی الف با میم  و با عینی و با فایی و با حایی چگونه اینهمه هستی چگونه اینقدو با منظومه‌ی هفتاد و دو خورشیدی‌ات عمریست مدارِ چرخش دیوانه‌های دربدر هستی «اگر غم لشگر انگیزد که خونِ عاشقان ریزد» دعا هستی دوا هستی قضا هستی قَدَر هستی چنان روشن شده عالم بگو خورشید برگردد محال است از حریم تو کسی نومید برگردد نگاهی کُن به دامانت دخیلِ تو خلیل اینجاست کنارِ سجدگاهِ ما جبینِ جبرئیل اینجاست  جلال‌الله در چشمت جمال‌الله در رویت جمال اینجا جمیل اینجا جلال اینجا جلیل اینجاست نه از سینایِ موسایم  نه از اَنفاسِ عیسایم کفایت می‌کند ما را کَرَم تا که کَفیل اینجاست گِره خورده است با نامت سرِ مژگانِ ما یعنی... که آبِ سلسبیل اینجا که یک شعبه زِ نیل اینجاست خدا را شُکر قلبِ ما صدای کربلا دارد فقط حال و هوایم را هوای کربلا دارد (حسن لطفی ۹۹/۰۱/۰۸)
روی پر جبریل بودم که مرا برد گفتم نجف می خواهم... اما کربلا برد جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است حظّی که بال فطرس از بام شما برد گفتم تو ربّ* مایی و گفتند کفر است دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد ما جای خود دارد، سلیمان ها گدات اند هر که رسید از سفره ات آب و غذا برد دارم خجالت می کشم از خواهش کم الطاف تو چه آبرویی از گدا برد! آدم توسل کرد و ما را توبه دادند پس آدمیت بود که نام تو را برد بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم بیچاره آن که سنگ آورد و طلا برد دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود مردی زره برد و قبا برد و عبا برد با این بساطی که درآورده ست لشگر باید که جمعت کرد و بین بوریا برد * راغب در کتاب مفردات: ربّ به معنای تربيت و سوق دادن چيزى به سوى كمال است شاعر:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟ و شب را از سراشیب سکون تا اوج فردا برد کدامین آفتاب از کهکشان خود فرود آمد که این‌گونه زمین را تا عمیق آسمان‌ها برد صدای پای رودی بود و در قعر زمان پیچید و بهت تشنگی را از عطشناک دل ما برد کسی آمد کسی آن‌سان که دیروزِ توهّم را به سمت مشرق آبی‌ترین فردای زیبا برد کسی که در نگاهش شعلۀ آیینه می‌رویید و تا آن سوی حیرت، تا خدا، تا عشق، ما را برد... به خاک افکند ذلت را شرف را از زمین برداشت، و او را تا بلندای شکوه نیزه بالا برد دوباره شادی‌ام آشفت با اندوه شیرینش مرا تا بی‌کران آرزو تا مرز رؤیا برد بگو با من، بگو ای عشق اگرچه خوب می‌دانم که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟"
دل مدام از خط و زلف یار می گوید سخن هر که سودایی شود بسیار می گوید سخن پیش رخساری که می لغزد بر او پای نگاه ساده لوح آن کس که از گلزار می گوید سخن
گفتی بعید است اینهمه آرامش از عاشق! آرامشی دارم که از خاکسترم پیداست....
میان دوری و دوستی همیشه رابطه نیست دو مرغ عشق که بی هم شوند، می‌میرند!
. شاه‌نشین چشم من... تکیه گه خیالِ توست... جای دعاست شاهِ من... بی تو مباد جای تو... 🌷 .
مژده ای دل که شب سوم شعبان آمد به تن مرده ی ما روح و دل و جان آمد جلوه ی خالق دادار به دنیا آمد سبط پیغمبر مختار به دنیا آمد به سرای نبوی روشنیِ ماه رسید دومین میوه ی قلب اسدالله رسید روشن از نور رُخَش خانه ی زهرا شده است با قدم های حسین عرش چه زیبا شده است سید کل جوانان بهشت است حسین خون حق مظهر حق پاک سرشت است حسین با حسین ابن علی بیمه شده محشر ما سایه ی لطف کریمانه ی او بر سر ما "فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم" غرق در عشق تو شد پیکره و بنیادم ای که در لطف و عنایات ، سرآمد هستی ای که احمد ز تو و تو ز محمد هستی ای که خون علی و فاطمه در پیکر توست جان عالم به فدایت که جهان نوکر توست می دهم باز شهادت که تویی نعم الامیر زینت باغ رسالت تویی ای شاه شهیر چقدر نام علی بر پسرانت زیباست چون که نام علی از جمله ی القاب خداست ای که عشّاق همه مست و هلاکت ارباب کل عالم همه افتاده به خاکت ارباب صحن بین الحرمین تو چه دیدن دارد نام تو نام عظیم است ، شنیدن دارد از ازل نقش دل اهل ولا شش گوشه است آرزوی دل عشّاق شما شش گوشه است حَرَمت آينه ى عرش معّلاست ، حسين ذکر تو ذکر لب عالم بالاست ، حسین ای که خورشید جهان دور سرت می گردد کهکشان ها و زمان با نظرت می گردد ماه شعبان شد و عیدی بده یک کرب و بلا ضامن روز جزا ای پدر روح دعا دیر یا زود ، ولی جان جهان می آید می رسد منتقمت ، فخر زمان می آید 🎉
آن سرمه ای که اهل نظر در پی اش روند... در زیر فرش های شبستان کربلاست... ...🌿
تیره‌بختم آن‌قدَر کز طالعِ من می‌شود: نور ظلمت، روز شب، گوهر حجر، دریا سراب چون گرفتم دامنش، مُردم ز ناکامی، که بود: دست لرزان، دل تپان، من منفعل، او در حجاب
‏روز الست هر که به چیزی رسید و ما عشق حسین را به امانت گرفته ایم میلاد ا‎مام حسین علیه السلام مبارک باد🌹
یکی درد و یکی درمان پسندد یک وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
هر چند تا ابد به غمت مبتلا شدم اما دلم خوش است که این نیز بگذَرَد..!