eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
من ابر شدم گریه شدم شانه شدی تو؟! یک شانه ی بی منت و مردانه شدی تو؟! آشفتگیِ خاطرِ من هیچ، اقلاً... گیسوی پریشانِ مرا شانه شدی تو؟! مجنون نشدی، هرچه که لیلا شدم از عشق آواره یِ شهرِ تو شدم خانه شدی تو؟! حوایِ تو بودم نشدی آدم من، حیف!!! از شوق شدم بلبل تو، دانه شدی تو؟! تاریک شدی، نور شدم هر شبِ ابری... شمعت شدم و ماهِ تو، دیوانه شدی تو؟! من شانه شدم تا تو بباری غم خود را آن وقت که من گریه شدم شانه شدی تو؟!
141.8K
با صدای آقای مرتضی رضایی
"رفاهِ" دست‌های تو شنیده‌ام به تازگی برای جذب مشتری "بغل" ارائه می‌کند
چرخ دیگرگون نخواهد شد به دلتنگی بساز پستی این سقف سر را تکیه بر زانو دهد
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 خشک آمد کشتگاه من در جوار کشت همسایه گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران.» قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟ بربساطی که بساطی نیست در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد ـــ چون دل یاران که در هجران یاران قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟ 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
😭😭 دوباره با قد خم می نویسم از غم مااهی مگر رها شوم از غم مگر بیابم راهی . مگر دوباره ببینم مسیر سبز نگاهش مگر دوباره بخواند برای من به نگاهی . نگاه می کنم عکس تو را و خار به چشمم صدات میکنم و آه ها پی آهی . به عمر رفته ی خویش ست اگر که بغض گلویم ... به حال زار من ای ماهتاب حُسن ... گواهی .
یک بوسه از رخت ده و یک بوسه از لبت تا هر دو را چشیده بگویم کدام به!☺
آن طبیبی که مرا دید و ندادم دارو خوب داند که دوای دل من دیدار است...
گفتـی که مـرا مـخوان که مـن مـرگ توام بر گفتهٔ خویش باش و ناخوانده بیـا ...
گرچہ آن لبخندشیرینت نصیب دیگریست شُکر در اخمت کسی هرگز شریک من نشد
ز دوستیّ من آزرده‌خاطری،چه کنم؟ که خاک بر سر من باد و بر محبّت من
چون در شکار بر سرِ آهو گذر کنی چشمت بس است؛ دست به تیر و کمان مبر !
خودم چشمت زدم از بس که بی پروا تو را خواندم "لبت" مضمون شعرم بـود و اسپندی نچرخاندم...
می‌خواهمت؛ این را نمی‌فهمی...
"رفاهِ" دست‌های تو شنیده‌ام به تازگی برای جذب مشتری "بغل" ارائه می‌کند
نیمی از جان مرا بردی، محبت داشتی نیم باقیمانده هم، هر وقت فرصت داشتی خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی... 🌱
چون خيال تو درآيد به دلم رقص کنان چه خيالات دگر مست درآيد به ميان سخنم مست و دلم مست و خيالات تو مست همه بر همدگر افتاده و در هم نگران!
تا به فراق خو کنم، صبر کجا، قرار کو؟ وعده‌ی وصل اگر دهد، طاقت انتظار کو؟ باز به کوچه‌ی هوس، طفل مذاق و مدّعی -بی‌ادبانه می‌رود، سیلی روزگار کو؟ یار و رقیب را به هم، این‌همه الفت از چه شد؟ شرم رقیب بر طرف، تندیِ خوی یار کو...؟ 🌹🌹🌹
. ای که می‌پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست؟ منزل او در دلست، اما ندانم دل کجاست؟ ⃟░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
بگذار که در عشق بفرساید دل یک لحظه ز محنتش نیاساید دل گر مهر نورزد، چه کند جان در تن؟ گر عشق نبازد، به چه کار آید دل ؟
مستی و دیوانگی از چون منی نبود عجب کز شرابِ عشقِ تو در من رگی هشیار نیست
مانده ام تا نشڪنم پیمان عشقم را به تو..!! میروے آهسته رو پیمان شڪستن ساده نیست َ
در میکده گفتند که کمبود شراب است آنوقت بیا و تو فقط اشک هدر ده
بحر تا سیلاب را صافی نسازد بحر نیست هر که ما را در جوانی پیر سازد، "پیر" ماست
. حالا که مرا ز چشم خود افکندی در جان و دلم غمی چنین آکندی باشد گل من دگر نکن یاد مرا من خارم و نیست بین ما پیوندی
بوی تو می‌ دهد آغوش خالی ام ای واقعیت عشق خیالی ام ...
نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود..
؏شـقم چنان ربود ڪه دنیا و آخرٺ افٺاد چون دو قطره اشڪ از نظر مرا.....
قلب من درد گرفت تا تو طبيبش باشى... نوش دارويى به از مستى چشمانت نيست...