eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خودم چشمت زدم از بس که بی پروا تو را خواندم "لبت" مضمون شعرم بـود و اسپندی نچرخاندم...
می‌خواهمت؛ این را نمی‌فهمی...
"رفاهِ" دست‌های تو شنیده‌ام به تازگی برای جذب مشتری "بغل" ارائه می‌کند
نیمی از جان مرا بردی، محبت داشتی نیم باقیمانده هم، هر وقت فرصت داشتی خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی... 🌱
چون خيال تو درآيد به دلم رقص کنان چه خيالات دگر مست درآيد به ميان سخنم مست و دلم مست و خيالات تو مست همه بر همدگر افتاده و در هم نگران!
تا به فراق خو کنم، صبر کجا، قرار کو؟ وعده‌ی وصل اگر دهد، طاقت انتظار کو؟ باز به کوچه‌ی هوس، طفل مذاق و مدّعی -بی‌ادبانه می‌رود، سیلی روزگار کو؟ یار و رقیب را به هم، این‌همه الفت از چه شد؟ شرم رقیب بر طرف، تندیِ خوی یار کو...؟ 🌹🌹🌹
. ای که می‌پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست؟ منزل او در دلست، اما ندانم دل کجاست؟ ⃟░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
بگذار که در عشق بفرساید دل یک لحظه ز محنتش نیاساید دل گر مهر نورزد، چه کند جان در تن؟ گر عشق نبازد، به چه کار آید دل ؟
مستی و دیوانگی از چون منی نبود عجب کز شرابِ عشقِ تو در من رگی هشیار نیست
مانده ام تا نشڪنم پیمان عشقم را به تو..!! میروے آهسته رو پیمان شڪستن ساده نیست َ
در میکده گفتند که کمبود شراب است آنوقت بیا و تو فقط اشک هدر ده
بحر تا سیلاب را صافی نسازد بحر نیست هر که ما را در جوانی پیر سازد، "پیر" ماست
. حالا که مرا ز چشم خود افکندی در جان و دلم غمی چنین آکندی باشد گل من دگر نکن یاد مرا من خارم و نیست بین ما پیوندی
بوی تو می‌ دهد آغوش خالی ام ای واقعیت عشق خیالی ام ...
نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود..
؏شـقم چنان ربود ڪه دنیا و آخرٺ افٺاد چون دو قطره اشڪ از نظر مرا.....
قلب من درد گرفت تا تو طبيبش باشى... نوش دارويى به از مستى چشمانت نيست...
از دایره ات ای عشق! بیرون نروم هرگز... هرگونه که تقدیرم سرگشته بگرداند!
با آن که جز سکوت جوابم نمیدهی در هر سوال از همه پرسیده ام تو را
. یـک یـار بـرای دل دیـوانه بــس است دل‌بسته به غیر یار بودن هوس است دل‌داده‌ی هر نگـار و شــیرین شـده‌ای جـای دل بیــمار فقـط در قـفس است
چنان تصمیم رفتن را بدون شبهه میگیری که دیگر هیچ حرفی از "نمی مانی؟" نمی ماند
به خانه‌اش روم و این کنم بهانه‌ی خویش که مست بودم و کردم خیالِ خانه‌ی خویش...
ز سرگذشت چمن دل به درد می‌آید ببند پنجره را باد سرد می‌آید دریغ باغ گل سرخ من که در غم او همه زمین و زمان زار و زرد می‌آید نمی‌رود ز دل من صفای صورت عشق و گر بر آینه باران گرد می‌آید به شاهراه طلب نیست بیم گمراهی که راه با قدم رهنورد می‌آید تو مرد باش و میندیش از گرانی درد همیشه درد به سروَقت مرد می‌آید دگر به سوز دل عاشقان که خواهد خواند دلم ز ناله‌ی بلبل به درد می‌آید
دلم چو رنگ زلیخا شکسته در خلوت غمم چو تهمت یوسف دویده در بازار
کـوهِ صَبـری بودم امّـا حـال و روزَم را بِبیـن چَــرخِ بی‌مِهریِ دُنیــا کَـرده مَن را ناشَکـیـب
💫 ‍ ‍ بوی بهشت می شنوم از صدای تو نازکتر از گُل است گُلِ گونه های تو ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هر چه گل، نفس آشنای تو قیصر امین پور
؏شـقم چنان ربود ڪه دنیا و آخرٺ افٺاد چون دو قطره اشڪ از نظر مرا.....
به خیر می شود این صبح های دلتنگی ببین که روشنم از یادِ خوبِ لبخندت 🌞صبحتون بخير
در وصل تو پیوسته به گلشن بودم در هجر تو با ناله و شیون بودم گفتم به دعا که چشم بد دور ز تو ای دوست مگر چشم بدت من بودم