eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز صبرِ من به قامتِ بلندِ آرزوست... 🌹
رخ و زلف و خط و خالت به گلستان ماند چه گلستان که به صد باغ جنان می‌ارزد 🌹
حقاّ که نشانه ی خدا بودی تو آیینه ی توحید نما بودی تو ما شیخ ریا زیاد دیدیم امّا واللّه ز جنس اولیا بودی تو «محمدحسین رشیدی»
من و دامن خیالت که نه روز داند از شب نه وصالی از فراقی نه حضوری از غیابی...
این حسین کیست که میرِ سِپَهَش عباس است این چه خونیست که در زُمره یِ حقُ النّاس است... ...
یک خدا داریم یک میلیون و اندی کدخدا کدخدایان بس کنیداین نسل مرتد می شود... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...
زلف تو و عمر من؟ چه راه درازی! چشم تو و حال من؟ چه روز سیاهی! مسئله‌ی مرگ و زندگی، نظر توست می‌کُشی و زنده می‌کنی به نگاهی...
شبان آهسته می‌گِریَم که شاید کم شود دردم تحمل می‌رود اما شب غم سر نمی‌آید چه سود از شرح این دیوانگی‌ها بی‌قراری‌ها تو مَه، بی‌مهری و حرف مَنَت باور نمی‌آید ز دست و پای دل بر گیر این زنجیر جور، ای یار که این دیوانه گر عاقل شود دیگر نمی‌آید...
فقير منم كه ندارمت...
. کسی ‌سوال‌ می‌کند به خاطر چه زنده‌ ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می‌کنم... 🌱
لحظات بی تو نای سپری شدن هم ندارند
پیش عقل از ستمِ عشق شکایت کردم....
دارد تمام می شود آقا عزای تو کم گریه کرده ایم محرم برای تو تازه به شام می رسد از راه قافله تازه رسیده نوبت تشت طلای تو...  
گَر تو گِرِفتارَم کُـنـی، مَـن با گِرفتاری خوشَم دارویِ دَردَم گَر تویی، دَر اوجِ بیماری خوشَم
🌱 ‌‌‌بر نمی گردی ولی من همچنان در شعرها هی ردیفش می کنم این واژه ی "برگرد" را
شاید جهان جهنم دنیای دیگریست اما بهشت قسمتی از شانه‌های توست💫🌌
‌چگونه غیبت او را به دل کنم تصدیق که عشق و مهر و غمش جمله همنشین من است
تا گرفتارِ تو اَم، از همه آزادترم با غمِ عشقِ تو از کُلِّ جهان شادترم هر چه هستند به چشمانِ تو عادت دارند وسطِ این همه من اَز همه معتادترم با تو آن قصّهٔ شیرین به لبم شور شده چون من از خسروِ دلباخته، فرهادترم بس که در موجِ صدایت صدفِ احساس است موقعِ صیدِ سخن از همه صیّادترم چون تو از هر چه که خوب است به من خوب‌تری من هم از گرمیِ این عاطفه مردادترم هر چه نعمت که به دنیاست خدا داد به ما عشق فریاد برآورد خدادادترم هدفم از غزل این بود بگویم یک بار تا تو هستی به دلم از همه دلشادترم.
شعر گفتن بعدِ بغض و گریه می‌چسبد ولی حالمان را عطرِ یارِ رفته بهتر می‌کند
انسان شناسی ام شده این گونه یا حسین هر کس که خاک پای شما گشت، آدم است
طالبِ وصلیم ما را با تسلی‌ کار نیست ناله‌ گَر از پا نشیند اشک می‌افتد به راه
آخرین روز از محرم عشق غوغا می‌کند در ضریح شاه طوس او روضه برپا می‌کند رهبرم تا سر به روی مضجع سلطان گذاشت بغض چندین ساله‌اش را گریه معنا می‌کند
روزگارم را اگر یک روزی نقاشی کنم یک قفس با خاطرات یک قناری میکشم 🌹
از کاسه ی شکسته نخیزد صدا درست احوال ما مپرس که ما دل شکسته ایم...
خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند من و ندیدن روی تو؟ نه! خدا نکند
بغض و اشک و مشق و مرگ و درد و عشق این هجا های کشیده میکشد آخر مرا ...
در ما بہ ناز می‌نگرد دلرباے ما بیگانہ‌وار می‌گذرد آشناے ما با هیچڪس شڪایت جورش نمی‌ڪنم ترسم بہ گفتگو ڪشد این ماجراے ما ما دل بہ درد هجر ضرورے نہاده‌ایم زیرا ڪہ فارغست طبیب از دواے ما
این حسین کیست که میرِ سِپَهَش عباس است این چه خونیست که در زُمره یِ حقُ النّاس است... ...
من و دامن خیالت که نه روز داند از شب نه وصالی از فراقی نه حضوری از غیابی...