eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زینَت گرفته هَر سُخَنم، با دَمِ حسین چون عَطردان شده دَهَنم، با دَمِ حسین از کودکی برای غمش گریه کرده ام تا روزِ مَرگ سینه زَنم، با دَمِ حسین بر من دُعای حَضرتِ صِدّیقه می رسد تا مِشکی است پیرُهَنم، با دَمِ حسین عیسی نَفَس گرفته اگر با دَمِ علی من کوهِ نَفس می شِکَنم با دَمِ حسین من کربلایی از کَرمِ مُجتبی شدم من عاشقِ دَمِ حَسَنم با دَمِ حسین هنگامِ غُسلِ من بنِویسید: "کَربَلاء با تُربتی روی کَفَنم" با دَمِ حسین یک روضه ی رُقَیّه بخوانید دوستان... دَر لحظه ی کَفَن شُدَنم... با دَمِ حسین... 😭😭😭🥀🥀🥀🥀
تصوّر کن که ظهری گرم باشد جنگ هم باشد شمار دشمنان بسیار و عرصه تنگ هم باشد تصوّر کن که بین لشکر دشمن نه تنها شِمر که خولی باشد و صد حرمله نیرنگ هم باشد کنارِ این همه جُرثومه‌های پست و بی‌احساس فقط کافی‌ست اِبن‌سعْد پیشاهنگ هم باشد جوانی بر زمین افتاده و دستِ حرامی‌ها نه تنها نیزه باشد، چوب باشد! سنگ هم باشد چگونه می‌شود آیا که روی صورت یک زن کنارِ جای زخم تازیانه ، چنگ هم باشد تحمّل کردن سرها به روی نیزه جانکاه است اگر از کربلا تا شام ده فرسنگ هم باشد شبیه مادری که طفل او دارد عطش ، امّا به دشمن رو زدن خیلی برایش ننگ هم باشد سر خونینِ بابا را برای دختر آوردند تصوّر کن که دختر بچّه اش دلتنگ هم باشد 😭😭😭😭😭🥀🥀🥀
بـارهـا افتـاده ام زيرِ دست و پايِ خصم از دست و پا اُفتاده ام بس كه هِق هِق كرده ام گـوشـه ي ويــرانه از شــور و نـوا اُفـتــــاده ام قطره قطره روي خاك مـثل اشــكِ شمـع هر شــب بي صـدا اُفتاده ام چند جا خوردي زمين ؟ تو بگــو تا من بگــويـم ، چـند جا اُفـتاده ام ... نـيستم اهـل گِـله چـون به ميـل خويشـتن در اِنـزوا اُفتاده ام با تمـاشـاي خــودم يــادِ رويِ نـيليِ خَــيرُ النّـسـا اُفـتـــاده ام من نمي پرسم تو هم بعد از آن صحرا مپرس از من كجا اُفتاده ام جُـز همان يك مرتبه عمّه ، فُــوراً آمــده هر دفعه تا اُفـتاده ام يـادِ آغـوشت بخير آه ! از گـرمايِ دلچـسبش ، جُـدا اُفتاده ام... من عزادارِ توأم بي رمـق ، در گوشـه ي دارُ العَــزا اُفتاده ام حال كه برگـشته اي بــاز هــم يـادِ لـبت در كربلا اُفـتــاده ام... تا بگـيرم انتقـام فـكرِ ويـران كـردنِ شــام بلا اُفتـــاده ام 😭😭😭😭😭🥀🥀🥀
نوکر همیشه عشق خود ابراز می کند با یا حسین نوکری آغاز می کند دل خوش نکرده ایم به اعمال خیر خود ما را غم حسین سرافراز می کند هر کار کوچکی که در این خیمه می کنیم زهرا به دست خویش، پس انداز می کند دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه تا کربلا دو مرتبه پرواز می کند سرّ است روضه ها و دلم را امام عصر محرم به درک قدری ازین راز می کند ویرانه ی دلی که پر از معصیت شده ذکر حسین، قلعه ی نوساز می کند درهای معرفت که به عالم گشوده نیست گریه به داغ دختر او باز می کند ما را محبتی که به دل بر رقیه هست نزد عزیز فاطمه ممتاز می کند جانم فدای شأن عظیمش که سال هاست با دست های کوچکش اعجاز می کند فرمود رو به نیزه ی بابا ببین که زجر با ضرب تازیانه مرا ناز می کند 😭😭😭😭😭
دل را چو بعشق توسپردم چڪنم دل دادم و اندوه تو بردم چڪنم من زنده بعشق توام اے دوست و لیڪ از آرزوے روے تو مُردم، چڪنم
می‌خواست کوره در دلِ انسان بنا کند مقدور چون نبود، جگر آفریده است...
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را چه بی مقدمه آغاز می کند گله را نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را نگاش چونکه به رگ های نامرتب خورد نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را ز استلام لب و خیزران شکایت داشت از اینکه چوب، رعایت نکرد فاصله را کشید زجر، هم از دست زجر هم پایش شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را سبب چه بود که هنگامه ورود به شام نمی شنید صدای بلند هلهله را و در ازای دو تا بوسه داد جانش را ندیده چشم کسی اینچنین معامله را 😭😭😭
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد چنگ خمیده قامت می‌خواندت به عشرت بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز مست است و در حق او کس این گمان ندارد احوال گنج قارون کایام داد بر باد در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان کان شوخ سربریده بند زبان ندارد کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد
آن دم ک عدو آمد گوش منو گوشواره دزدید و بغارت برد بابا توکجابودی ازماتوجدا بودی . + آن دم ک عدو آمد دزدیدو بغارت برد جسمم ب بیابان ها زیر سم اسبها بود آن دم ک عدو طعنه بر عمه ی ما میزد آن دم ب کجا بودی ازما توجدا بودی + آن دم ک عدو طعنه برخواهرمن میزد بر تشت طلا بودم کی ازتو جدا بودم😔
عمّه این سر که به نزدم بِنَهادند ز کیست این همه زخم و تَرک بر دولبش حاصل چیست مِهر او در دلم افتاد به یک لحظه بگو تا که چشمش به من افتاد چرا ساده گریست ؟ 💔😔😔
🍃 من غرق خوابم و تو برای ظهور خویش هـر صبح جمعه رو بـه خـداونـد می‌زنـی
گفتم خوشا که خواب ِ وصال تو دیده‌ام گفتی همین به خواب ببینی وصال را