eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
نرسان بر دِلِ بی‌ڪس غمِ دوران یا رَب شهــرِ ویـران شـدہ را طاقت ِلرزیدن نیست ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌჻ᭂ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌✰
دلے دارم ڪه ڪَر بڪَشایمش راز به صد درد از درون آیـــد به آواز ⇠وحشــی‌_بافقی
... ناخوشیها از دل بی ذوق ماست ذوق اڪَر باشد همه دنیا خوش است...
غم می‌خورم برای دل رهبرم که هست تنهــا طلایــه‌دار زیــارت‌نرفتــه‌ها
سرمست اڪَر بہ سودا برهم زنم جهانی عیبم مڪن ڪہ درسر سوداے یار دارم. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌჻ᭂ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌✰
࿇༅═════════‎‌‌‌‌‌‌┅─────── عشق یعنی خود نبینی، از منیت بگذری از همه دلبستگی با قاطعیت بگذری من، تو وَ او، ما، شما، ایشان به چشم قلب خود جمله را او بینی و زین خیل کثرت بگذری عشق باید همچو مولانا به عشق شمس خویش شهره ی شهری اگر ، باید ز شهرت بگذری گاه واجب میشود در راه عشق و عاشقی از اصول عرف یا حد شریعت بگذری «در حریم‌ عشقبازی امن و آسایش خطاست» باید از لذت ز ثروت، خواب راحت بگذری عشق یعنی تا دل دلدار را آری به دست سیب سرخی را بچینی و ز جنت بگذری عقل میگوید در این ره از حقیقت‌های خام وصل خواهی گرتو باید زین حقیقت بگذری
با دل گفتم چرا چنینی تا چند به عشق همنشینی دل گفت چرا تو هم نیایی تا لذت عشق را ببینے ‌‌
و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد ...
گر در افتد به کمندم، صنما، چون تو غزالی کاروان‌ها رود از نافه‌ی اشعار به چینم
دو جلوه‌ی ابدی از درخششی ازلی به خلق و خو دو محمد، به رنگ و بو دو علی نه آسمان؛ که زمین مملو از ارادتشان دوشنبه‌های جهان تشنه‌ی زیارتشان چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت؟! دو سروِ باغ بهشتند، خوش به حال بهشت! دو سر گذاشته بر شانه‌های پیغمبر و در مباهله «ابناءنا»‍ی پیغمبر به عزت و عظمت داده‌اند نام و نشان دو باوقار، که خون علی ست در رگشان نگاه روشن‌شان آیه آیه الرحمان و در تلاقی بحرین، لؤلؤ و مرجان چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان؟! که مهربانِ خدا فاطمه است مادرشان به یک نگاه، هزاران کمیت می‌سازند دو مصرع‌اند که یک شاه‌بیت می‌سازند اگر شتاب کنند و اگر درنگ کنند اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند به یک نماز شبیه است عمر این دو امام که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام شده ست زندگی ما زیارت حسنین شب بقیع حسن، صبح کربلای حسین
🔹 کمان ابرویت را گو بزن تیر که پیش دست و بازویت بمیرم
🔹 عشق ، را وسوسه کرد نبض قــلــم در مچ دستانت بی تـــــــو از معجزه‌ی عشق خبری‌ نیست که نیست
عشق تردست ترا نازم که در هر جلوه ای کرد ویران یک جهان دل را و گردی برنخاست
🏴 من به جا ماندن این قافله عادت دارم بطلب عیب نــدارد همــه را الا مــن
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان با دگران وای به حال دگران...
دعا کن سرنوشت از این جدایی دست بردارد دعا کن که خدا از قلب عاشق ها خبر دارد   بیا! دیگر به تاثیر مسکن ها امیدی نیست میان کل داروها فقط چشمت اثر دارد!   اگر گم می شوم در چشم تو تقصیر از من نیست که چشمت قدر صدها جنگ، مفقودالاثر دارد   شروع عشق ویرانیست، هر روزش پریشانیست ولی دنیا عذابی بهتر از این هم مگر دارد؟!   امان از رازهایی که درون سینه می مانند و گریه قصد دارد تا از آنها پرده بردارد...  
مهمان رویاهای من! می‌خواهم امشب باز هم در گوش بادی دربه‌در، اسم تو را نجوا کنم دنیای سرد بی‌کسی اصلا برایم خوب نیست آغوش وا کن، کلبه‌ای در سینه‌ات بر پا کنم...
شب در حسرت ماهی به آهی قرار گرچه کوتاهی به آهی دلم تنگ و دو پلکم خیس یادت به خوابم سر بزن گاهی به آهی
گفتمش در وصل خواهی کشتنم یا در فراق؟ گفت بی‌تابی مکن، خواهیم کردن زین دو یَک
تو را با حسرتی کُهنه، گرفتم تنگ در آغوش خدا حاجت‌رَوا سازَد، تمامِ تنگدَستان را ✌️
در تمام شعر ها می بوسمت ، اما نترس بوسه را ارشاد قبل از چاپ سانسور می کند 🙈
در خواب دیدم دیگری بوسیـده رویت را ایـن خواب ‌هـا را ... غالباً "کابوس" مینامند !
از جهنم هیچ باکی نیست وقتی سال ها.... با جهانی اینچنین هم سوختم هم ساختم
روزی که من به سلسله ی زلفش آمدم بیعت نکرده بود به دستش حنا هنوز
و شب ... ســـرآغــاز تمــام دلتنگـــی هاست