eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد   باید كسی باشد كه عكس خنده ام را در لابه لای گریه اش محكم بگیرد   چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد   هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد   از گریه‌های او خدا قلبش بلرزد از گریه‌های او نفسهایم بگیرد   من! جای خالی باشم و او هم برایم هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد   پویا جمشیدی
بلاے عشقِ تــو بر مـــن چنان اثر ڪرده‌ستــ ڪه پنــدِ عــالِم و عابد نمی‌ڪند اثـــرم.. 🍂
سرانجام ای که از عشقش چون آتش در هیاهویی چنان بگریزی از عشقش که از شیری یک آهویی
خواب چهل‌ساله از خـواب چـهـل‌سالهٔ خود پا شده‌ام گم بــوده‌ام و دوبـاره پـیـدا شده‌ام ای حس شکوهمندِ غمگین و شگفت امــروز چــقـدر بـا تـو زیـبـا شـده‌ام
هرکسی از یار چیزی خواست هنگام وصال من به محض دیدن او ،خاطرش را خواستم !🍀
🍃 به ربَّنای قنوتی که خالی از حَسَنه‌ست تـمـامِ حـاجـتم از آتِـنـاسـت، مشهدِ تـو
شاهرگ های زمین از داغ باران پر شده ست آسمانا! کاسه ی صبر درختان پر شده ست زندگی چون ساعت شماطه داره کهنه ای از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده ست چای می نوشم که با غفلت فراموشت کنم چای می نوشم ولی از اشک، فنجان پر شده ست بس که گل هایم به گور دسته جمعی رفته اند دیگر از گل های پرپر خاک گلدان پر شده ست دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده ست شهر گفتم؟! شهر! آری شهر! شهر از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده ست
دو هواییم ؛ دمی صاف و دمی بارانی ما همانیم ، همانی که خودت می‌دانی پیش‌بینی شدن ِ حال من و تو سخت است دو هواییم ...ولی بیشترش توفانی آخرین مقصد تو شانه‌ی من بود ؛ نبود ؟ گریه کن هرچه دلت خواست ، ولی پنهانی شاید این بار به شوق تو بتابد خورشید رو به این پنجره‌ی در شُرُف ویرانی...
♥️ همین حد قانع ام گاهی،....                سلامی حال و احوالی ..... برایم عاشقی یعنی،.....              بدانم خوب و خوشحالی..... ♥️
رَفتَنی باشَد بَهانه ، خوب دَستَش می‌رسَد التِماس و دیده‌ی گِریان ؛ چه فَرقی می‌کُنَد ؟! 🌱
تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است اصـلا تمـام قـرص‌هـا جـز تـو ضـرر دارند
عاشق شدیم و نظم جهان را بهم زدیم دنیا هنوز هم که هنوز است درهم است...🚶‍♀
| بی یار مانده | ترس ندارد ز مرگ‌و‌میر! پاییز، اضطراب درختان کاج نیست...
تنم تابوت غمگینی که جانم را نمی فهمد دل تنگم حصار استخوانم را نمی فهمد🚶🏻‍♀
گیرا تر از چشم تو هم درگیر خواهد شد زیبا ترین معشوقه روزی پیر خواهد شد ♥️
چاره ی بی قراریَم، مایه ی غمگساریَم، دوای دردِ دائمم، رایحه ی بهاریَم تویی تویی نگارِ من، نگارِ گلعذارِ من به غمزه کن شکارِ من،غزالکِ فراریَم دوباره بی سرم نما، نگاهِ دیگرم نما بزن به تیغِ ابروان، بکُش به زخمِ کاریَم منم رفیق و همدمت، منم خریدارِ غمَت بیا ز روی مرحمت، خنده مکن به زاریَم تو که صفای گلشنی،تو که همیشه با منی بگو چرا ندارمَت، بگو چرا نداریَم؟
«هرکسی آمد نمک بر زخم‌ها پاشید و رفت من نمک گیر تمامِ دوستانم ، سالهاست..» ♥️
محبوبم ! دم به دم یاد شما در دلم جا به جا مےشود ...
✨﷽✨ـ ⚠️آدم "صاحب خانه" که داشته باشد ، نمی تواند به در و دیوار میخ زیادی بکوبد. ❌نمی تواند خانه را مال خودش کند. باید اجاره ی خانه اش را هرماه بپردازد . . . 💢آدم "صاحب کار" که داشته باشد ، باید حساب کارش را پس بدهد. ⛔️نمی تواند هر ساعتی دلش خواست برود و بیاید. 🚫نمی تواند هرطور خواست کار کند . . . آدم"صاحب زمان" که داشته باشد . . 🌸💫صاحب زمان ، یعنی صاحب زمانهایی که تلف میشود ، باگناه...♨️ با بیخیالی...⭕️ یادمون باشد در برابر ثانیه هامون مسئولیم✅ باید یک روزی به صاحبشان جواب پس بدهیم...✅ 💫و خداوند فرمود : قسم به زمان... همانا همه انسانها در خسران و زیان اند... گفتم : خدا کند که بیایی. گفت : خدا کند که بخواهی
بوده ســــــــرود ملی‌ ایران من! صدایت یادآور صداقت، پاکی، صفـــــــا، شهامت اما چه می شود کرد، در چنته اش ندارد توفیـق خواندنش را نامـــرد و بی لیاقت ✍ ✒️
هرچند کار وبار من دیوانه بازی است مانند الماسم که دست هرکسی نیست توقف حوالی من ممنوع😂
خدا چه حوصله‌ای داشت روز خلقت تو که هیچ نقص ندارد تراش قامت تو نشسته شبنم حرفی لطیف و روشن و پاک به روی غنچهٔ لب‌های پر طراوت تو از این جهنم سوزان دگر چه باک مرا؟ که آرمیده دلم در بهشت صحبت تو درون سینهٔ من، اعتقاد معجزه را دوباره زنده کند دست پر محبت تو فدای این دل تنگم که بی‌اشارهٔ تو غبار ره شد و راضی نشد به زحمت تو
هرجا که غریبه هست رو می‌گیرم از باغِ بهشت،عطر و بو می‌گیرم با چادرِ زهرا به جهاد آمده‌ام پاداشِ جهاد را از او می‌گیرم
باسمه تعالی یک شهر دشمن‌است به حُجب و حیای‌ تو ای افتخارِ فاطمه جان‌ها فدای تو با چادرت به معرکه‌ی جنگ آمدی غیر از بهشت نیست یقیناً بهای تو چادر که از سرِ تو کشیدند گفتم آه ... کاش از سرم عِمامه می‌انداخت جای تو ... ناموس در عقایدِ من خطِ قرمز است وای از دمی که زخم بیفتد به پای تو جز شعر،هدیه‌ای به بساطم نداشتم این چند خط به قصدِ تشکر برای تو
در جنگِ باورها همین چادر سلاحِ توست این بی‌حیاها از حجابت سخت می‌ترسند
در سینه نشانده یڪ دل سنگی را هی زیر سوال برده یڪرنگی را ای ڪاش شبیه من گرفتار شود تا هضم ڪند معنی دلتنگی را
با اهل قلم عهد اخوت بستم با رود به دریای صفا پیوستم سرباز ولایتم، قلم اسلحه ام من مفتخرم که یک بسیجی هستم
پرچم شرف است و آبروی وطن است عشق است و نماد غیرت انجمن است هنگام شهادت آرزوی همه مان این پرچم خوش رنگ به جای کفن است