.
در رزم با نفْس دغا باید که یل باشیم
تا سربلند جنگ صفین و جمل باشیم
در یاری دین و ولایت هی رجز خواندیم
ای کاش ما هم مثل تو مرد عمل باشیم
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۱/۰۹/۲۵
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🌷
صلیاللهعلیکیااباعبداللهالحسین
نـبـود هـیـــچ مُـقـــدّر بـرایِ ما بودن
به عشق راه تو مَحرَم شدیم با بودن
برای اینکه از این عشقِ ناب دم بزنیم
نوشته است به تقدیـــرِ ما، خدا، بودن
بدون عشـــق شمـــا زنده هم اگر باشیم
سوال ماست که بیعشقتان،چرا بودن؟
شبیه دست و ضریحت بهم گره خوردند
حیــاتِ مــا و همیــن شـوق با شما بودن
شکــوه بندگــی توســت عیــن آزادی
اسارت است از این بندگی رها بودن
اگر بهای زمین با طلاست، پس بدهیم
طـــلای کــل زمیــن را بــه مبتلا بودن
که هیچ نیست غریبی اگر جهانی را
غریب بودن و با چون تو آشنا بودن
نوشتهاند بزرگان که عین عافیت است
به شـوق کــرب و بــلای تو در بلا بودن
دوباره هفته به آخر رسید و میسوزم
میــان حسـرتِ شبْ جمعه کربلا بودن
احمد رفیعی وردنجانی
۰
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
# سید حمید رضا برقعی
سگِ پاچه گیر...
تویی که بر سر این سفره خوب سیر شدی
توان گرفتی و در فکر خود دلیر شدی
تویی که هیچ نبودی، به لطف اهل وطن
به چشم آمدی اینگونه چشمگیر شدی
تو را نبود لیاقت برای اینهمه لطف
به بندِ شهوت نامِ خودت اسیر شدی
نداشتی هنرِ آدمی بزرگ شدن
بدونِ آنکه بزرگی کنی حقیر شدی
چه شدکه برده ای از یادخویش میهن را؟
پی مطامع اهریمنان اجیر شدی
شدی به معرکه اسبابِ بازی دشمن
به یک اشاره ی دست ستم خمیر شدی
برای دشمن ایران خود شدی اهلی
برای کشور خود هار و پاچه گیر شدی
احمدرفیعی وردنجانی
هرچه بد تا میکنم با من مدارا میکنی
از سر لطف و کرم با بی حیا تا میکنی
حاجتم را میدهی تا من تقاضا میکنم
دردهایم را خودت فوراً مداوا میکنی
پیش چشمان همه داری بزرگم میکنی
آبرویت را دوباره خرج رسوا میکنی
پرده پوشی میکنی و باز عصیان میکنم
هر که بویی میبرد فوراً تو حاشا میکنی
صبح تا شب این همه بد میکنم اما شما
کار خوبم را فقط در بوق و کرنا میکنی
سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری
غافل از اینکه مرا داری تماشا میکنی
یاد کن آلوده را #یابن_الحسن از باب لطف
در قنوت نیمه شب با رب که نجوا میکنی
یا زمانی که میان روضه های مادرت
گریه بر درد و مصیبت های زهرا میکنی
کربلا میخواهم آقا التماست میکنم
گریه دارم میکنم، داری تماشا میکنی؟
#محمدجوادشیرازی
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهـدی_جـان💔
شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است
ای شرح اضطراب دلم، #جمعه شد بیا
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_مجتبی_زکوی_زاده
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غم خوش،به جهان ازاین چه خوش تر
توچه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی
هوشنگ ابتهاج
🌴🕯🌴
عشق او ما را گرفت،
از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم از این میدان
ولی جان باختیم
محتشم کاشانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خالق ذوالجلال هر جانوری
وی رهرو رهنمای هر بی خبری
بستم کمر امید بر درگه تو
بگشای دری که من ندارم هنری
#ابوسعید_ابوالخیر
🌴🕯🌴
گهی ز برق نگاهم شرر زنی که بسوزم
گهی اسیر جدایی کنی مرا که بمیرم
شبی که رفتی و بردی امید زندگیام را
قسم به جان تو کردم خدا خدا که بمیرم...
#فضلالله_شیرانی
#فاطمیه
چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو
صــدای در کـه میآیـــد تمــام خــانـه میلـرزد
#محسن_درویش
میکشتمت! وساطت ایمان اگر نبود
پروای نان و پاس نمکدان اگر نبود
بی شانهی تو سر به کجا میگذاشتم،
ای نارفیق! کوه و بیابان اگر نبود؟!
پیراهنم به دادِ منِ تنگدل رسید،
خود سینه میشکافت، گریبان اگر نبود!
در رفته بود این جگر از کوره، بی گمان
همراهِ صبر، همتِ دندان اگر نبود!
از این جهانِ سفله به یک خیزش بلند،
رد میشدیم، تنگیِ دامان اگر نبود!
میگفتمت چه دیدهام و چیست در دلم،
این ترسِ خنده آورم از جان اگر نبود!
#حسین_جنتی
من که یک عمر به حقم نرسیدم ای دوست
باشد! از خیر رسیدن به تو هم میگذرم...
#احسان_انصاری
ز عکسِ چهره ی خود چشم ما منوّر کن
که دیده را جز از آن وجه روشنایی نیست
#عبید_زاکانی
مصرف روانگردانها از زمان حضرت مولانا رواج داشته ، مثال :😁😁
باغ سلام ميكند ، سرو قيام ميكند
سبزه پياده ميرود ، غنچه سوار ميرسد
#مولانا_هم😁😕😂
آن قَدَر شِعر نِوِشتَم وَ نَخواندى كه قَلَم
گُفت این قَدر عَبَث قامَـت ما را مَتَراش
#مهدى_خداپرست
چو سرمه خاکِ من از شهرِ آشناییهاست
ز چشمِ یار بپرسید دودمانِ مرا...
#فقیر_دهلوی
هرچند جانِ غیر شده ای، من هنوز هم...
جانم نگفته ام به کسی جز تو سالهاست!
#طاهره_اباذری_هریس
بی تو جای خالیات انکار میخواهد فقط!
زندگی لبخند معنادار میخواهد فقط!
چشمها به اتفاق تازه عادت میکنند!
سر اگر عاشق شود، دیوار میخواهد فقط!
با غضب افتادهام از چشمهای قهوهایت ...
حال و روزم قهوهی قاجار میخواهد فقط!
حقِ من بودی ولی حالا به ناحق نیستی!
حرفِ حق هر جور باشد دار میخواهد فقط!
نیستی حتی برای لحظهای یادم کنی،
انتظار دیدنت تکرار میخواهد فقط!
بغض وقتی میرسد، شاعر نباشی بهتر است ...
بغض وقتی گریه شد، خودکار میخواهد فقط!
چشمهای خیسم امشب آبروداری کنید ...
مرد جای گریهاش سیگار میخواهد فقط!
#علی_صفری
کسی را که
برنجاند تو را
هرگز نمیبخشم
تو با من
آشتی کردی
ولی من با خودم قهرم
#فاضل_نظری
مهمان شده ایم ناگهان، ناخوانده
نسلیم که روی دست دنیا مانده
هربار که آمدیم آدم بشویم
عشق آمده و فاتحه مان را خوانده
#محمدجواد_منوچهری
صدای سوت میآید ولی قطار تو نیست
پیاده میشود الان کسی که یار تو نیست
بهار آمد و دنیا شکوفهباران شد
تو سرد و خشک بمان نوبت بهار تو نیست
همان که عشق و امید و قرار او بودی
هزار یار گرفته است، بیقرار تو نیست
چقدر خم شدهای! آه یادم آمد آه!
به شانههای ستبرت توان بار تو نیست
به کرمهای روی شاخههات دل خوش کن
اگر کبوترکی روی شاخسار تو نیست
به انتهای خیابان رسیدهای و هنوز
به جز سیاهی سایه کسی کنار تو نیست
چقدر خوب که ازبین جمع خودخواهان
به هیچ دل نسپردی کسی دچار تو نیست
در این شبی که پر از چشمکند پنجرهها
چراغ پنجرهای چشمانتظار تو نیست
برای شادی روح تو شعر میگویم-
اگرکه شاخهگلی بر سر مزار تو نیست
#زینب_نجفی
#راجی
#فاطمیه 🥀🍃
بالا ترین سِمَتِ درِ این خانه نوکری ست
ایـن اعتبار حـسرت سلمـان و قنبر است
#صل_الله_علیک_یا_اباعبدالله 🍃
#مهدی_رحیمی_زمستان
🕊🥀🕊
چهار گوشه ی دنیا برای اهل جهان
جهان ما بخدا نیست غیر شش گوشه
به یک سلام من آغاز می شود روزم
که قبلگاه ، مرا نیست غیر شش گوشه
شاعر : محمدمهدی سفیدگر
غزل شمارهٔ ۱۶۳
عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد
احوال دلم باز دگر باره دگر شد
عهدی بد و دوری که مرا صبر و دلی بود
آن عهد به پای آمد و آن دور به سر شد
تا صاعقهٔ عشق تو در جان من افتاد
از واقعهٔ من همه آفاق خبر شد
تا باد، دو زلفین تو را زیر و زبر کرد
از آتش غیرت دل من زیر و زبر شد
در حسرت روزی که شود وصل تو روزی
روزم همه تاریک بر امّید مگر شد
بد بود مرا حال بر آن شکر نکردم
تا لاجرم آن حال که بد بود بتر شد
هان ای دل خاقانی خرسند همی باش
بر هرچه خداوند قلم راند و قدر شد
#خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۹۳
بر سر من نامده است از تو جفاجویتر
در همه عالم توئی از همه بدخویتر
گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
تا به جهان کس شنید از تو جفاجویتر
هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هرکه به نزدیکتر از تو سیهرویتر
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بیوفا
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبویتر
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنهشویتر
تا دل من سوی توست بارگه صبر من
هست به کوی عدم بلکه از آنسویتر
در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
لیک به وصف تو در، اوست سخنگویتر
#خاقانی