eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کمندِ عشق را پیچیدگی این بس که در دامش گرفتاری ا‌ست آزادی و آزادی گرفتاری ...
به حجابی که مرا از تو جدا اندازد پیرهن چیست! که حتی به بدن معترضم!
کالا اگر گران بشود بایدش فروخت دیدیم ‌سر گران شده، سر را فروختیم مرقد پاسدار شهید محسن حججی رحمه الله
همیشه های مشامم شمیم زلف تو دارد تو با منی و نیازی به بوی پیرهنت نیست...
گفتم ای دوست، همین هفته قرارِ من و تو مرگ هم طعنه زد و گفت که: إن شاء الله!
شدی در چشم‌هایش خیره ای دل! سادگی کردی از این پس هیچ‌کس را غیر از او زیبا نمی‌بینی
هر چه گشتم در بسـاطم شعر نیست ساده‌تر می‌گویم امشب؛ شب بخیر
مرا به زاويه ی باغ عشق مهمان کن در اين هزاره فقط عشق ،پاک و بی رنگ است
ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد
تا ابد باب الرضا در حکم باب الحاجت است این حرم دارالشفایش هم بدون نوبت است زیر دِینِ هر کسی رفتم سرم منّت گذاشت در عوض شاهِ خراسان سفره‌اش بی منّت است با وجود پنجره فولادِ مشهد، هر کسی حاجتش را جای دیگر می‌بَرد در غفلت است هر که را دیدیم از این سفره روزی می‌بَرد هر که را دیدیم از فضل رضا در حیرت است کاش پشت پنجره فولاد پابندم کنند روزهای بی حرم، در اصل یوم الحسرت است از امامم قول می‌خواهم بیاید وقت مرگ کار وقتی با رضا باشد خیالم راحت است روضه‌ها سمت بقیع و چار قبرش می‌رود روزهایی که شبستان‌های مشهد خلوت است ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با اینکه خسته میشوم و گاه کم حواس اشکم هنوز هست...حبیبم تو را سپاس در حسرت زیارت تو رفت عمر من روزم به گریه طی شد و شبهام التماس یکشب در این لباس عزایت مرا بخر شاید به چشم مادرت آیم در این لباس ما را نمیبری به حرم؟؟ قهر کرده ای؟ بگذر از این گدای بدِ قدرناشناس روزم شبیه زلف سیاهت چه درهم است زینب تمام راه به لب داشت این قیاس رضا_وکیل_آذر