eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
بر غم‌زده شاید نظری شد امشب شاید که مبارک‌سحری شد امشب شاید که به‌خاطر امام هشتم از یوسف زهرا خبری شد امشب
نشستی کنج آغوشم، جهانم را بغل کردم تو خندیدی و من رنگین کمانم را بغل کردم... تورا دیدم تورا دیدم دوبال شوق وا کردم پریدم آسمان بی کرانم را بغل کردم تورا بین دو بازو آنچنان بر سینه جا دادم شبیه یک صدف دُرِّ نهانم را بغل کردم میان دست هایم تاب خوردی روی امواجم منم چون برکه ماه مهربانم را بغل کردم... در آغوشم نشستی هی غزل پشت غزل آمد دویدم شعرهای بی امانم را بغل کردم... هزاران بار از اندوه جانم رفت و هر دفعه نشستم با دو دست خسته، جانم را بغل کردم. میان رنج ها هربار دیدم که تورا دارم به شکرانه خدای مهربانم را بغل کردم
به اُمیدِ گوشه چشمت چقدر گدا نشسته نه فقط گدا که حتی، صف اغنیا نشسته منِ بنده را ز خیل حشمت سوا مفرما که به خوان لطف و جودت همه ماسوا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی که ولای توست توحید حرمت نشسته هر کس، حرم خدا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی که به گِرد کعبه حاجی چو رضا نباشی از او، ز خدا جدا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی مرو راه دیگر ای دل به خدا رسیده هر کس به ره رضا نشسته تو ز هیچکس نپرسی : "ز کجایی و که هستی؟" که غریبه هم ز لطفِ تو چو آشنا نشسته نه فقط که رو سپیدان به نماز ایستاده به نیاز، روسیاهان همه با حیا نشسته به جز از تو که نشستی سر سفره با گدایان به خدا نبوده شاهی بغل گدا نشسته چو نگین پادشاهی که نشسته بر رکابش به دلم محبّتِ تو چقَدَر به جا نشسته شده "فابک للحُسین" تو دلیل گریه هایم که همیشه در دل تو غم کربلا نشسته
صبحِ سحر و حرم ، زیارت نامه... به به که چقدر چون عسل شیرین است آن جنّت زیبا که خدا فرموده است... بهتر به خداوند از آنجا ، این است 'عاصی" 🍃🌹🍃❤️ 🌹 هدیه نثار امام رضا علیه السلام ۳صلوات
🍃🌺 نذر میلاد امام مهربانی ها 🌺🍃 عشقِ تو داده بر دل، جذبهٔ تاب و تب را نام تو ناب کرده لذتِ ذکرِ لب را تا ببَری دل از هر گوشه نشینِ سائل رأفتِ تو رسانده ناب ترین سبب را نام تو شد علی(ع) و نیست عجب که خاک ِ طوس؛ به عشقِ نامت بار دهد رطب را اهل ولا شد آنکه با دل و جان شنیده ست از لبِ تو حديثِ سلسلةُ الذهَب را شرطِ تو در مسیرِ واقعهٔ غدیر است شرطِ تو کرده تبیین معنیِ روز و شب را حبّ تو روزِ روشن! بغض ِ تو اوجِ ظلمت بندهٔ بی ولایت سجده نکرده رب را شرطِ تو مُهرِ تأییدِ همهٔ عبادات اهلِ ولایتِ تو؛ جان بدهَد ادب را جنّتِ بارگاهت حیرتِ لایزال است بسکه نشانده بر لب واژهٔ «لَلعجب» را هر که شد آشنا با بوسهٔ بر ضریحت واجبِ محض خواند این بوسهٔ مستحب را!  
کانال آبادی شعر ( برای ورد ضربه بزنید ) جهت ارتباط با مدیر کانال ( ضربه بزنید )
salam-gheblati-salam.mp3
3.66M
سلام قبلتی سلام سیدرضا نریمانی
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی چـه شود کـز دلم امـروز گره بگشایی
همدم شبهای پر از التهاب آمده ام نور به قلبم بتاب زائرتان باز بهم ریخته شعله ی دل را به قلم ریخته در حرم امن تو غرق غم است هر چه که بد، باز بنی آدم است
غم كه از حد بگذرد دل حس پيرى مى كند سن هر كس را غمش اندازه گيرى مى كند ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
نام تو را رواق زبرجد گذاشتند نام مرا کبوتر گنبد گذاشتند از بسکه در هوای تو پرواز کرده ام نام مرا مسافر مشهد گذاشتند!
دور دستِ شانه های دلبر ما را ببین خاک راهش را نمی ارزد سر ما را ببین بارها گفتم که از سگ کمتری یادش کنی کار و بار قلب از سگ کمتر ما را ببین گفتم از گل بهتری رنجید و رو در هم کشید عشوه های یار از گل بهتر ما را ببین محشر شیخ آتش است و محشر ما روی تو محشر اورا ببین و محشر ما را ببین نامه ای از ما به سوی یار برد و برنگشت دانه چین مهر او شد ،کفتر ما را ببین راستش آسان نمود اول به دریا دل زدن دل زدم حالا بیا و آخر ما را ببین
هستیم و فراموش تر از ما به جهان نیست آنقدر عیانیم که حاجت به بیان نیست یخ بست شبی سوز زمستان به تن ما آنگونه که در باور مهدی اخوان نیست من الکنم از حال خرابم چه بگویم از چشم بخوان گفتن غم کار زبان نیست هم پاکم و هم بنده و بد نام که هستم ؟ جز شمر شریفی! که بجز تعزیه خوان نیست با هرکه دم از عشق زدم آخر سر رفت رفتند، ولی وای به حال دگران نیست هرگز نشدم غافل از احوال عزیزان هرچند ،نباشیم ،کسی دل نگران نیست بهتر که مرا مرگ در آغوش بگیرد چون اهل دلی در همه ی اهل جهان نیست
و قسم بر مستی ات انگور دانه دانه ام تا خدای کعبه باشد ،مُحرِم میخانه ام نامه ای بستم به پای کفتر و از ذوق تو با کبوتر می پرد اینبار سقف خانه ام شانه ات را بر شب زلفت کشیدی و سپس دربدر در کوچه ها دنبال عقل شانه ام گر به عشقت پیله کردم لطف کن از من نرنج ظاهرا آدم ولیکن باطنا پروانه ام توی جمعی گفته بودی شاعری دیوانه است خوب فکرش را که کردم واقعا دیوانه ام آنقدر دیوانه ام که، حسرت عشق تو را بسکه در خود ریختم حس میکنم پیمانه ام دانه دانه می کنم انگور را در یاد تو تا خدای کعبه باشد محرم میخانه ام
قسمی با تو ندارم ،به خداوند احد بلدت نیست کسی غیر من کار بلد بلدت نیست کسی سر بروی سر بدهد بلدت نیست کسی خام کنی خام شود مثل من عاقل اگر بود کمی خواجه نصیر ماه را در طرف کوی تو می کرد رصد حمد را خواندم و در یاد تو رفتم به سجود پانزده مرتبه گفتم و هو الله و صمد حوزوی بودم و از برکت چشمت حالا مست تا خانه مرا شیخ سر دوش بَرَد مثل پروانه بسوزانم و بر باد بده کشته ی عشق تو را نیست نیازی به لحد دوستت دارم و فکرم به رسیدن به تو نیست ماهی تُنگ بعید است به دریا برسد
در تو هـزار مزرعه‌ی خشخاشِ تازه است. آدم به "چشم‌های تو" معتاد می شود..🙈
دَشتِـمان گُـرگ اگَـر داشـت نِمـی‌نالـیـدَم نیمی از گَلّه‌ی ما را سَگِ چوپان خورده! مجتبی‌سپید
.
وقتی از معجونِ خاک و اشک، انسان خلق شد مثل احوالِ دلِ تنگش پریشان خلق شد روزهای دور، بر انسان و دلتنگی گذشت تا برای گریه‌هایش شامِ هجران خلق شد آسمان از تشنگی‌های بیابان بغض کرد اشک‌هایش ریخت روی خاک، باران خلق شد عشق آمد تا بسوزاند دلِ عشاق را عشق در انسان نه، آتش در نیستان خلق شد نقطه‌ی پرگارِ عالم، کعبه‌ی بیت‌الحرام فاش شد، تا باء بسم‌اللهِ قرآن خلق شد هیچ خلقی هدیه‌ای شایسته‌ی مولا نداشت تا به قربانِ امیرالمومنین، جان خلق شد در ازل وقتی خدا تصویرِ سلمان را کشید از غبار پای حیدر، خاکِ ایران خلق شد خونِ حیدر در رگِ خشکِ بیابان‌ها دوید قلبِ ایران زنده شد وقتی خراسان خلق شد تا حدیثی از طلا دور خراسان حلقه زد مأمنی از نور، دور از چنگِ شیطان خلق شد خاک نیشابور وقتی شد قدمگاهِ بهشت باغی از فیروزه در قلبِ بیابان خلق شد پادشاهانِ کذایی را گدایی پیشه شد تا که با شاهِ خراسان، نامِ سلطان خلق شد تا بیفتد از سرِ شاهان کلاهِ اعتبار زیر چترِ گنبد و گلدسته، ایوان خلق شد دردها بیراهه می‌بستند بر دارو دخیل عاقبت در پنجره‌فولاد، درمان خلق شد دعبل و شعر و عبا راه غزل را باز کرد با امامِ شاعران دیوان به دیوان خلق شد
حرم لبخنده، آرومه، عزیزه ،دست و دل بازه حرم سنگ صبوره ، مهربونه ،محرم رازه یه موقع سفره‌ی عقده ، یه وقت درمون بیمارا یه وقت آغوشه واسه چشمای خیس عزادارا حرم شیرینیِ لبخند، توی جیب خادم‌هاس یه کاسه آب سقاخونه توی هق هق گرماس یه چشمه اشک شوقه تو دل هر تکه آیینه جواب نامه‌ی توی ضریحه ، بال آمینه حرم همراه آدم، تو هجوم روزای سخته اذون اولِ تو گوش نوزادای خوشبخته برای غربت زائر ،حرم گرمای یه خونه اس برای بال زخم یه کبوتر مرهمه، لونه اس حرم اعجاز چایی واسه‌ی یه شونه‌ی خسته اس یقینه واسه‌ اون که کرده کل عمرشو دست دست نسیم دل بخوا‌ه دور فواره اس سر ظهرا دل شاد‌ یه بچه اس واسه رو هم چیدن مهرا یه نقشه توی برگ اول ادعیه هامونه برای نوجوونا نقشه‌ی یه گنج پنهونه صدای شوق نقاره اس، صدای گرم امیده خراسانه جواز رفت و آمدهای خورشیده طناب دست یه معلوله که رو پاش وایساده دل یه پنجره اس که می‌شنوه با اینکه فولاده یه امضای عزیزه که قد یه دنیا می ارزه حرم برگ برات کربلای یه کشاورزه تسلای دل دلگیریه که با خودش قهره سلام اول صبح خیابونای یه شهره پناه بی ‌کسی ‌های یه همسایه‌ اس که غمگینه نمی‌شناسن حرم رو عنکبوتا غصه مون اینه 🕊️
29.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویژه برنامه شب شرقی سیمای خراسان رضوی