به حشر هم که برانی مرا زخویش هنوز
از اینکه نام تو بردم به تو بدهکارم...
#غلامرضا_سازگار
چگونه بی منی و شانه می زنی مو را؟
خمار می کنی از سرمه چشم جادو را
به اشتیاق کدامین قرار می ریزی
به رود آینه ها آبشار گیسو را ؟
دوباره مست قدم می زنی و می گیری
به دست های ظریفت کدام بازو را؟
مجاب می کنی از فرط دل سپردگی ات
کدام گوشه ی پنهان لبان ترسو را؟
کجاست گرمی آغوش بی منت که چنین
گرفته ام به بغل در غمت دو زانو را؟
غریب ماندم و بی آسمان ندانستی
فضای تنگ قفس می کُشد پرستو را؟
پس از تو خیره به چشمی شدن حرامم باد
چگونه بی منی و بوسه می دهی او را؟
#محمدحسین_قمری
دیگر نبات را نخَرَد مشتری به هیچ
یک بار اگر تَبَسُّمِ همچون شِکر کُنی
#سعدی
خواستم گریہ ڪنم قلب صبورم نگذاشت..
وقت زانو زدنم بود غرورم نگذاشت...
#احسانافشارے
عاشقی درد است و درمان نیز هم
مشكل است این عشق و آسان نیز هم ...!!
جان فَدا باید به این دلدادگی
دل كه دادی میرود جان نیز هم ...!!
#شهریار
ز شرمِ او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی
که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتد...
#صائب_تبریزی
شد خانہ چو زندانم شب خواب نمیدانم
تا او نشود با من همخانہ و همخوابه...
#مـولانا
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن!
گاه میلغزد زبانم، بشنو و باور مکن!
گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری میتوانم، بشنو و باور مکن
#سجاد_سامانی
بارانی وبی قرار و عاشق چشمم
در تاب و تب مرگ دقایق چشمم
هستی همه جا و در تماشای رخت
یک عمر نبود و نیست لایق،چشمم
#محمدجواد_منوچهری
.
هرچند همه شعری و شوری از من
گه با من و گاه در عبوری از من
چون چهرهٔ مهتاب که افتد در آب
در قاب دلم هستی و دوری از من
#مصطفی_محدثی_خراسانی
دیگری از نظرم گر برود باکی نیست
تو که معشوقی و محبوبی و منظور، مرو!
#اوحدی
🍃🌼
سهم ما زحضرت دوست به صبح بهار
می نابی است، بنوشیم به میخانه ی عشق
#نعمتاللهبحرینی
عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند
#هلالی_جغتایی
.
هرچند همه شعری و شوری از من
گه با من و گاه در عبوری از من
چون چهرهٔ مهتاب که افتد در آب
در قاب دلم هستی و دوری از من
#مصطفی_محدثی_خراسانی
هر کَسی میکند از یار مُرادی، حاصل
حاصلِ من غمِ یارست و خوشا حاصلِ من!
سلمان ساوجی
.
🔹برای رونمایی از موشک فتّاح و به یاد فرمانده شهید نیروی قدس
نام تو در دل باور و امّید میآرد
فتح فلسطین با تو شور دیگری دارد
بر روی حیفا فاتح و زلزال میریزیم
بر قلب تلــآویو هم فتّاح میبارد
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۰۳/۱۹
ساعت به وقت #حاجقاسم
۰۱:۲۰ 💔
هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاجقاسم سلیمانی صلوات
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🌷
غصه ها را بغض کردم، کاش جارش میزدم
کاش دل را روز اول زود دارش میزدم
گفته بودم از تمام خاطراتت شعرها...
پاره کردم دفترم را، کاش آتش میزدم
#مصطفی_پیوندی_سرخه
آبادی شعر 🇵🇸
غصه ها را بغض کردم، کاش جارش میزدم کاش دل را روز اول زود دارش میزدم گفته بودم از تمام خاطراتت شعر
ارسالی اعضا در لینک ناشناس👏👏👏🌸🌷🌷
ولی ظاهرا آتش با جار و دار هم قافیه نیس
#امام_زمان_عج_مناجات
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلهی جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی
از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم
از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی
جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت
آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی
ای ذوالکرم میآیی؟ بالاسرم میآیی...
هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی
هستم فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت
خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی
**
مانند والدینم، گریه کن حسینم
این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی
عقدهگشاییام کن، کربوبلاییام کن
دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی
✍ #محمدجواد_شیرازی
.
سایه سنگ بر آیینه خورشید چرا؟
خودمانیم، بگو این همه تردید چرا؟
نیست چون چشم مرا تاب دمى خیره شدن
طعن و تردید به سرچشمه خورشید چرا؟
طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن
آن که خندید چرا، آن که نخندید چرا؟
طالع تیره ام از روز ازل روشن بود
فال کولى به کفم خط خطا دید چرا؟
من که دریا دریا غرق کف دستم بود
حالیا حسرت یک قطره که خشکید چرا؟
گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم
دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟
آمدم یک دم مهمان دل خود باشم
ناگهان سوگ شد این سور شب عید چرا
#قیصر_امین_پور
بہ ڪہ بسپارمٺ اے دݪ ڪہ تورا
نشڪنندت
همہ ے ترس من این است ڪہ #ویراݧ_بشوے...!!
#شیما_سهرابی
چون صـــاعقه، تخــــریبِ نگــــاهِ تـو شـدیـد است
بهبـــــودیِ از عشــق تـو یــک امـــــرِ بعیــد است
رســـمِ نظــــر و شیــــوهی دلدارکُشـیهــــات
در مکتبِ عشــــاق جهــــــان، سبکِ جدید است
چشمــــــان تـو بازارچــــهی نازفـروشی اسـت
یک عـالمـه دل پیــشِ تو سـرگـــرمِ خـــرید است
مجمـــوعــهی رفتــــارِ تـو فهمـــــاند که انگــــار
«مـن» در نظــرِ «ذهـن تو » یک دیـوِ پلیــد است
دوری ز تـو درد و غــــــمِ تو اوجِ سیــــاهی است
وقتی که تو باشی همهی شهـر، سپـیـد است
آن لحـظــه کـــه لبخند ز روی تو بچــینـــم،
آغــــــــــازِ دلاویــــــزتـرین عیـــــدِ سعیـــد است
مــردن ز غـــم روی تـو ای دوسـت محـال است
آن کس که دهد جان به هوای تو،«شهید» است
#جواد_مزنگی