eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
از من کسی دل‌داده‌تر پیدا نخواهی کرد می‌دانم اما با دل ما تا نخواهی کرد مهتاب من ، تنهایی مرداب را دریاب!  این برکه دل‌مرده را دریا نخواهی کرد؟  بین من و تو هرچه باشد راز خواهد ماند  ای عشق! می‌دانم مرا رسوا نخواهی کرد ای دل! چرا لاف جدایی می‌زنی وقتی  یک روز را بی فکر او، فردا نخواهی کرد  گفتی به جای عشق حرفی تازه باید زد  با این بهانه مشت ما را وا نخواهی کرد پایان تلخ، از ما فقط تکرار می‌سازد با این جدایی قصه را زیبا نخواهی کرد 
مـا تـشـنه‌ی یک جـرعـــه نگاهیم هنوز تـــــو یـوســفی و مــا تـهِ چاهیم هنوز هر جمعه غروب چشم‌مان بارانی‌ست شرمـنده فـقط چشـــم به راهیم هنوز
چه حاجتم به میِ ارغوان که یک عمر است ز چای روضه‌ی اربابِ بی‌کفن مستم
بسیار ملامتم بکردند کاندر پی او مرو که بدخوست ای سخت دلان سست پیمان این شرط وفا بود که بی‌ دوست بنشینم و صبر پیش گیرم دنبالهٔ کار خویش گیرم
جگرم سوخت ولی باز دعایت کردم منتی نیست که این خاصیت اسپند است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ماهیانِ بی‌زبانِ عالمِ آبیم ما
تشنه‌ام اما به فکر تور دریا نیستم آشنا با عشقم اما اهل رؤیا نیستم چشم‌بستن را دبیر عمر یادم داده است جلوه کن دنیا! که مشتاق تماشا نیستم وقت‌هایی هست که از درد می‌پیچم به خود نیمه‌جان می‌افتم و در فکر عیسی نیستم هرچه می‌خواهی بکن ای خضر! لب را بسته‌ام صبر دارم در مسیر عشق، موسی نیستم انتظار سایه از من نیست دیگر ای رفیق! برگ‌وبارم سوخته، آن سرو رعنا نیستم من جنون را بارها در چشم‌هایت دیده‌ام دست بردار از من ای دیوانه! لیلا نیستم از تمام لاله‌های باغ من زیباتری حسن یوسف داری اما من زلیخا نیستم
هم دیدن لب‌های خندان تو تلخ است هم بی‌وفاجان! قند قندان تو تلخ است تو دوستم داری مگر که غیر از این است؟ اما نمی‌گویی و کتمان تو تلخ است با من دم از دوری نزن ای عشق شیرین! باید بگویم باز؟ هجران تو تلخ است در عشق و رد عشق دنبال دلیلی در منطق عشاق برهان تو تلخ است زهر است شهد زندگی وقتی نباشی شیرین‌ترین جام عسل جان تو تلخ است قدر تمام چای‌های تلخ دنیا دنیای من بی چای چشمان تو تلخ است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1141475994 (1).mp3
12.18M
🔳 (ع) 🌴ای وای قلب سجاد(ع) بی‌قرار 🌴ای وای تو قلب این شام تار 🎙 🍃🖤🍃😭
عطر و بوی اربعین آمد هوایی شد دلم کربلایی، کربلایی، کربلایی شد دلم
پنجره، رو به تماشای تو وا میکردم بی تو با خاطر ِغمدیده چه ها میکردم! گرچه چشم و دلم از دوری تو بارانی است باز هم با دل ِباران زده تا میکردم درد عشقی است نبوسیدن پیشانی تو درد را با غم عشق ِتو دوا میکردم گفته بودم که نرو بی تو دلم میگیرد رفتی و اشک در آیینه به پا میکردم کوچه در کوچه حواسم به قدمهای تو بود گل هر قاصدکی را که رها میکردم همه جا بوی تو و روی تو و موی تو بود بی تو آه است که درحنجره جا میکردم!
🖤یا حضرت سجاد علیه السلام🖤 دیدی تو ظرف آب ، آقا گریه کردی دیدی تو طفلی خواب ، آقا گریه کردی چون ذبح می کردند قوچی را به بازار گشتی ز غم‌ بی تاب آقا گریه کردی دیدی تو ماه نقره ای را در شب تار یاد آمدت مهتاب آقا گریه کردی هی روضه خواندی از عطش از غم اسارت از ظلم بر ارباب ، آقا گریه کردی بودش توسل های تو بر راس خونین گفتی مرا دریاب ، آقا گریه کردی مسموم گشتی عاقبت با زهر دشمن جسمت دگر شد آب ، آقا گریه کردی "عاصی" 🍃🖤🍃😭 🌹 در سال روز شهادت جانگداز حضرت امام علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام هدیه به حضرت ۳ صلوات
نازِ معشوق  گـران است، خریدن بلدی؟ غزل از غـم بنـویسند... شنیـدن  بلدی؟ در میانِ همه خوبانِ جهان ، باشی اگر تو بگـو ، جُـز رُخِ دلدار  ندیدن... بلدی؟! شیوا_صالحی
سلام بر روح دعا و سلطان سجود و زین العباد حضرت سجاد صلوات الله علیه ـــــــــــــــ آورده ای حدیث جنون در کتاب اشک افشانده ای به دامن هستی گلاب اشک شیرین شده است کام عطشناک اهل دل از چشمه ی صحیفه و با شهد ناب اشک چشم امید ساغر سجاده بر تو بود تا پر شود به سجده ی تو از شراب اشک یخ بسته بود از نفس شب دل زمین احیا نمود یخ زده را آفتاب اشک آتش زدی به آه دعا بر بساط ظلم شستی غبار فتنه ی دشمن به آب اشک غوغای خطبه های تو خود یک جهاد بود سرها زدی زفتنه به یک پیچ و تاب اشک پیروزی بزرگ رقم خورده عاقبت با نهضت دعای تو و انقلاب اشک محرم ۱۴۴۴
یوسف شدم امّا به زلیخا نرسیدم هر جا اثرت بود به آنجا نرسیدم آنقدر ز من دوری و آنگونه که باید- با سر بدوم سوی تو،، با پا نرسیدم کوتاه که شد موی تو،خون شد جگر من یک باغِ انارم که به یلدا نرسیدم آن ماهی سرخم که به امّیدِ رهایی از تُنگ پریدم وَ به دریا نرسیدم عمری ست که سر کرده دل من به صبوری عمری ست که از غوره به حلوا نرسیدم دردا که من از کودکی ام اُنس گرفتم- با واژه ی «ای کاش» ، «نشد» با «نرسیدم»
تقدیر من این است که چون ابر ببارم هــر رووز اضافه بشود بــاااار به بارم یک عمـر فقط ناله زدم درد و غمم را امــا نشنیدند دمی دااااد و هـواااارم چندی ست که با شادی و با هلهله قهرم چندی ست که با غصه ی یک خاطره یارم غم خوردن و غم خوردن و از درد سرودن ... غم خوردن و از درد سرودن شده کارم هر چند که پائین ترین ها شده سهمم بالاست ولـی در همه ساعات فشارم حالم شده چون پیرزنی خسته که میگفت: "تنها پســرم" عیــد نیامــد بـه کنارم سالَم همه تکرارِ خزان است و زمستان انگار که خط خورده ز تقویم بهارم تا در بَرِ من شــاااد نشینند رفیقــان انگوووور بکارید به بالای مـــزااارم
درود و غزل درد دارد که کسی ضجه ی محکم بزند گونه ی مرد نباید همـــه شب نم بزند ای همه کار و کسِ این منِ بیچاره مخواه- بعدِ تو یک نفر از بی کسی اش دم بزند هر که عاشق شده اینجا نرسیده ست به یار ماندنت قاعده را کاش که برهـــم بزند شده ام چـــون پدرِ بیکسِ مُرده پسری که خودش پا شده تا حجله ی ماتم بزند بعدِ ویران شدنم ساخت مرا اما رفت... فــرض کن بارِ دگر زلزله در بم بزند
زهر جفا نکشت تو را؛ درد و داغ کشت هرچند زهر کینه سبب شد به کُشتنت ✍مرحوم استاد
تمام عمر شد با گریه مأنوس تمام خاطراتش آه و افسوس چرا فرمود امان از شام مردم امان از شام یعنی داغ ناموس