خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد،
تنه ای بردر این خانه ی تنها زد و رفت
#هوشنگ_ابتهاج
تخیّل نازکآراییش را، وام از تو میگیرد
تغزّل در شکوفاییش الهام از تو میگیرد
#حسین_منزوی
بکش دستی به روی زخم های بیشمار من
که اعجازی که دستت میکند، مرهم نخواهد کرد...!
#جواد_منفرد
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم که میترسم
به جانت چشمِ #زخم آید، چو میگویند تحسینم
#محمدعلی_بهمنی
محبت کافهای شیک و تماشاییست در تهران
که وصفش را شنیدی و نشانش را نمیدانی..
به خاطر داشتی من را شبیه #شعری از حافظ
که ترکیب درست واژگانش را نمیدانی..
#سیدسعید_صاحب_علم
هر که را دور کنی دور و برت میآید
از #محبت چه بلاها به سرت میآید
تا که در دسترسی از تو همه بیخبرند
تا کمی دور شوی هی خبرت میآید
#کاظم_بهمنی
عکست از #اشک روان من مکدر شد، ببخش!
میروم سنگ صبور بهتری پیدا کنم
شاعران گل گفتهاند؛ اما برای وصف تو
باز باید معنی نازکتری پیدا کنم
#حسین_دهلوی
.
هرکه دیوانه نشد لایق ادراک نشد
خاک هیئت نشد و راهی افلاک نشد
عرق سینهزنان رونق مستانگی است
تاک بی ذکر حسین بن علی تاک نشد
بادهی اشک فزون باد و مداوم بادا
هرکه آلودهی این باده نشد پاک نشد
چاکچاک است تن شاه و نمیخواهم من
جامهای را که برای غم او چاک نشد
چشمهامان شده نمناک ازاینرو که کمی
لب خشک پسر فاطمه نمناک نشد
بود آماده برایش همهی عرش ولی
سهم شاه دو جهان جز خس و خاشاک نشد
مادر آب کجایی؟ پسرت آب نخورد
پدر خاک کجایی؟ پسرت خاک نشد
#محسن_کاویانی
یا حضرت عباس! بگو محتشمت را
از جوهرهٔ علقمه پر کن قلمت را
جاری شود از دامنهاش چشمهای از خون
بر دوش بگیرد اگر الوند غمت را
یک دست تو در آتش و یک دست تو بر آب
دندان به جگر گیر و به پا کن علمت را
آن جا که علی اصغر شش ماهه شهید است
شاعر یله کن قافیه درد و غمت را
بی نیزه و بی اسب بماناد که بی دست
چون باد برآشوب که دشمن همه بیدست
بگذار گشایشگر این واقعه باشی
بر علقمه قفلیست و دست تو کلیدست
ابروی ترک خورده عبّاس ... خدایا
شقّ القمر از لشکر ابلیس بعیدست
بر نیزه سر توست که افراشته گردن؟
یا سرخترین سوره قرآن مجیدست؟
روزی که سر از ساقه هر نیزه بروید
در عالم عشّاق عزاییست که عیدست
بایست قلم گردد اگر از تو نگوید
دستی که نویسنده این شعر سپیدست
شمشیر کن از فرط جنونت قلمت را
چون قافیه باخته شعر یزیدست
چون قافیه باخته شعر یزید است
شمشیر کن از فرط جنونت قلمات را
یا حضرت عبّاس! قدم رنجه کن، آرام
بگذار به چشمان ملائک قدمت را
#علیرضا_بدیع
از جهانی که پر از تیــــــــرگی ما و من است
می گریزم به هـــوایی که پر از زیستن است
می گریزم به جهـــانی که پر از یکرنگی ست
به جهانی که پراز گریـه کن وسینه زن است
به همان جــــا که نفــــس قیمت دیگــر دارد
اشــــک ها درّ نجف، سینه عقیــق یمن است
به همان جا که در آن باد صبــــا بسته دخیل
به عبایی که پر از رایــــحه ی پنـج تن است
چه خراسان چه مدینه چه عراقوچه دمشق
هرکجاپرچم روضه ست همان جاوطن است
دم من زندگــــی و بازدمـــــم زندگــــی است
تا که روی لب من ذکر حسیـن وحسـن است
قلــــب آن است که لبـریــــز محبــــت باشــد
تا ابد خــــانه ی اولاد علــــی قلب من است
#سید_حمیدرضا_برقعی
#امام_حسین 🖤
شَتَک زده است به خورشید،خونِ بسیاران
بر آسمان که شنیدهاست از زمین باران؟
دریدهشد گلوی نیزنان عشقنواز
به نیزهها که بریدندشان ز نیزاران
نسیم نیست، نه! بیم است، بیمِ دار شدن
که لرزه میفکند بر تن سپیداران
سراب امن و امان است این، نه امن و امان
که ره زدهاست فریبش به باورِ یاران
چو چاهِ ریخته، آوار میشوم بر خویش
که شب رسیده و ویرانترند،بیماران
برای من سخن از «من» مگو به دلجویی
مگیر آینه، پیش خویش بیزاران
کجا به سنگرس دیو و سنگبارانش
در آبگینه حصاری شوند،هشیاران؟
#حسین_منزوی
این قلب شکسته را که ترمیم کنم
باید به شما دوباره تقدیم کنم
لطفا همه تکّه ای ازآن بردارید
سخت است که عادلانه تقسیم کنم
#محمد_علی نیکومنش
درد بیماری و اندوه غریبی مشکل است
وای مسکینى که هم بیمار باشد هم غریب
#هلالی_جغتایی
ناخـواسته شد مـرتکـب قتل دل مـن
آنگـونه کـه افـتاد به جـان غـزل من
با تیشه ی نقدش همـه شعر مرا ریخت
احساس من، اندیشه من، حرف دل من
کانونِ توجـه شد و افسـوس نگـردید
یک چشم، تماشاگـر عکس العمل من
جوشیدم و قُل قُل زدم از بسکه اثرکرد
"بسم الله" او بیشتر از "چـارقل"من
من شَهد سرودم ولی از بخت بدم رفت
درکام هـمه تلخـی قـند و عسـل من
بیچاره ندانست که نانش غـزل ماست
بگـذار به جایی برسـد از قـِبـل مـن
بگـذار که پیـروز شـود نقـد نحیفش
بگـذار که مغـلوب شـود شعر یل من
#طائف
تابستان۹۵
خدا مرا به جهان خواند تا که یار تو باشم
که عاشقانه و بی تاب دوستدار تو باشم
تو شمع باشی و من بی قرار، دور تو گردم
تو کهکشان و منِ ذره در مدار تو باشم
مرا ببخش اگر کربلا نبودم و آن روز
نشد در آن همه اندوه در کنار تو باشم
مرا ببخش اگر دیر آمدم به جهان و
نشد معاصر غم های روزگار تو باشم
ببخش اگر که شدم خاری از تبار مغیلان
ببخش اگر که نشد یک گل از بهار تو باشم
میان غربت تاریخیِ تو کوچه به کوچه
نشد که میثم تماری از تبار تو باشم
مرا بخوان که سر تربت تو سرخ برویم
که داغ تازه ای از باغ لاله زار تو باشم
مرا بخوان که میان صف پیاده نظامت
غبار بی سر و پایی به رهگذار تو باشم!
#بهجت_فروغی_مقدم
طاقتِ آتـش
ندارے جان مـن عاشق
مـشو
عاشقان خود را بہ سوزِ
شعلہ درمان مے ڪنند
#امید_قهرمانیᬉ
نه فقط من که پریشان شده این مزرع گندم
و به فتوای نسیمی همه از موت گذشتیم
#الهه_گودرزی
#امام_حسین_ع_مناجات
#اربعین
برای جامانده ها
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه
حالا که بین زائرانت نیستم، آیا
بیرون شدم از سایهی مهر و پناهت؟ نه
نوکر درِ این خانه باشد، آبرو دارد
فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه
نام مرا بنویس بین اربعینیها
من "دل" به راهت دادم آقا، "پا" به راهت نه
امسال نذر دخترت بودم که جاماندم
من با رقیه جانِ تو دارم شباهت! نه؟
* * *
ام ابیهای حسین، ای وارث زهرا
اشک است سهم چشمهای بی گناهت؟ نه
دندان شکسته، گوش پاره، چشمهای تار
یک جای سالم مانده رویِ، رویِ ماهت؟ نه
اشک تمام زائرانِ کربلا هرگز
آیا برابر میشود با سوزِ آهت؟ نه
من مثل تو جا ماندم؛ اما خوب میدانم
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
✍ #احمد_ایرانی_نسب
.
شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت!
به گریه گفتمش: آری ولی چه زود گذشت؟
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت
شبی به عمر، گَرم خوش گذشت آن شب بود
که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت
چه خاطرات خوشی در دلم به جای گذاشت
شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت
گشود بس گره آن شب ز کار بستهٔ ما
صبا چو از برِ آن زلف مشکسود گذشت
مراست عکس تو یادآور سفر، آری
چه سان توانم از این طرفه یادبود گذشت
غمین مباش و میندیش از این سفر که تو را
اگرچه بر دل نازک غمی فزود، گذشت
#ایرج_دهقان
گرم ِ دلجوییِ غیری، دلِ ما را بگذار
که به یک دست ، دو آیینه نگه نتوان داشت!
#فاضل_نظری 🌱
#امام_حسین_ع_مناجات
هرکس که در معامله با دوست غم خرید
حتی اگر زیاد خریدهست، کم خرید...
قبل از الست بود که ما گریهکن شدیم
ما را برای روضهی خود در عدم خرید
میخواست با زیارت او زندگی کنیم
این شد که در دل همهی ما حرم خرید
گفتیم روسیاهی ما را نمیخرد
دیدیم از قضا همه را با کرم خرید
قیمت گرفته بود دل روسیاه ما
وقتی حسین میوهی گندیده هم خرید
یک قطره اشک شافع روز قیامت است
ما را حسینِ فاطمه با این رقم خرید
در استکان ساده چرا چای می خوریم؟
باید برای مجلس او جام جم خرید
خواهیم دید روز قیامت که فاطمه
یک قوم را به نرخ دودست قلم خرید
✍ #مجتبی_خرسندی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
آقـا! مــرا به حــرمت زهــرا نــگاه کـن
رحمی بهحال ناخوش این روسیاه کن
بی تـو تــمام عـمر به بیـراهه رفـتهام
ای معنی "صـراط"! مـرا سـربهراه کن
چشمان فقر من به دو دست تو دوخته
مسکین خویش را به کرم پادشاه کن
انداختم چو یوسف خود را بهقعر چاه
با دلـو مـهر، خـارجش از بند چـاه کن
آیینهام، که پر شـدهام از غـبار و زنگ
پاکم به آب اشـک و به سوهان آه کن
راهم بده به خیمهٔ خود ای عزیز حق!
فکـری بـرای ایـن دل بیسـرپـناه کن
آقا درون قـلب من امـشب ظـهور کن
با مهر خویش، پنجره را قاب ماه کن
━━━━💠🌸💠━━━━
#امام_زمان
#زینب_نجفی #راجی
.
از برای غم من سینهٔ دنیا تنگ است
بهر این موج خروشان دل دریا تنگ است
تا ز پیمانهٔ چشمان تو سرمست شدم
دیگر اندر نظرم دیدۀ مینا تنگ است
بسکه دل در سر گیسوی تو آویخته است
از برای دل آشفتهٔ ما جا تنگ است
گفته بودی که به دیدار من آیی ز وفا
فرصت از دست مده وقت تماشا تنگ است
سر بدامان تو زین پس نهم و ناله کنم
بهر نالیدن من دامن صحرا تنگ است
مگر امروز به بالین من آیی که دگر
عمر کوتاه مرا وعدهٔ فردا تنگ است
خندۀ غنچه فرو مرد ز بیداد خزان
چه توان کرد که چشم و دل دنیا تنگ است
#بهادر_یگانه