هجویهای برای احوالات این روزهای رژیم غاصب مظلومنما!
چارمین ارتش پرقدرت دنیا! چه خبر؟!
از چپ و راست و از خشکی و دریا چهخبر؟
غمت این بود که آن روزِ مبادا برسد
عاقبت آمده آن روزِ مبادا، چه خبر؟!
تو از این جنگ بعید است کمر راست کنی
ای کمر بسته به نابودی دنیا چه خبر؟!
جعلیِ فاسدِ گستاخِ تفرعنپیشه!
سگِ زنجیریِ کفتارْهیولا! چه خبر؟!
گاوهای پُر از ایرادِ بنیاسرائیل!
سامریهای به گوساله مطلّا! چه خبر؟!
دِیرِیاسین و کفَرقاسم و قانا به کنار
ای جنایتگرِ صبرا و شتیلا چه خبر؟!
پادشاها چهعجب، لخت تو را هم دیدیم
آبرو رفتهی لوْ رفتهی رسوا! چه خبر؟!
راه قدس از طرف کربوبلا میگذرد
زائر کربوبلا! مسجد الأقصی چهخبر؟
سامری نیّت مظلومنمایی دارد
چهخبر ای غضب حضرت موسی! چهخبر؟؟
#مهدی_جهاندار
#طوفانالاقصی
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
سر من مست جمالت دل من دام خیالت
گهر دیده نثار کف دریای تو دارد
#مولانا
بیا سر قرارهای صبح
فنجان فنجان لبخند بنوشیم و
صبح را به سپیدی ترانه دچار شویم
#مریم_پورقلی
خزان رسیده و از من قرار میگیرد
ز خون عاشق شیدا انار میگیرد
شبیه ساقی مـسـتی که درپیالهی عشق
شراب مانده، ز چشم خمار میگیرد
غلام قدرت عشقم، که یک نگاه غمش
چگونه، کشتهی بیش از هزار میگیرد؟
خزان رسیده و باران و چتر و همدوشی
و بوسه ای که کسی در کنار میگیرد
صدای زوزهی باد و سرود خشخش برگ
نسیم خسته، به دستش دوتار میگیرد
زمان کوچ پرستو ،رسیده در پاییز
دوباره، چلچله، شور بهار میگیرد
چه شاعرانهی خوبی ،به رنگ پاییز است
دوباره، واژه، قلم را بکار میگیرد.
#احمد_مهدوی
📣یه کانال پییییییییدا کردم پر از #شعر های دوبیتی و غزلهای ناب‼️
❌لنگشو هیچ کجا #پیدا نمیکنی💯
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
گلچین شده از غزلها و دوبیتی های عاشقانه
📚اگه دنبال شعرهای کمیاب و قشنگ میگردے
🌸گلچین اشعار شاعران معاصر را بخوانید و لذت ببرید
✅حتما یه سر به این کانال بزن😍👇
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️
برگها از شاخه میافتند و تنها میشوند
از جدایی گرچه میترسم، به من هم میرسد
#مهدی_مظاهری
شیرین گلی را توی گلدان دید امروز
بویش کشید و اندکی رقصید امروز
رخت عروسک را دوباره زیرو رو کرد
با دخترش حرفی زد و خندید امروز
مادر برایش چای آورد و بغل کرد
شیرین خود را با هزار امید امروز
ناگاه رنگ آسمان مثل زمین شد
تاریک شد تا چهرهی خورشید امروز
با دلهره سر را بسوی آسمان برد
مادر شبیه دخترش ترسید امروز
باران گرفت و مثل سمی سرد و وحشی
بر صورت زیبایشان بارید امروز
فریاد مردم از در و از بام برخواست
همراهشان فرش زمین نالید امروز
#زینب_عدالتیان
آبادی شعر 🇵🇸
شیرین گلی را توی گلدان دید امروز بویش کشید و اندکی رقصید امروز رخت عروسک را دوباره زیرو رو کرد با
ارسالی اعضا محترم در لینک ناشناس👏👏👏👌👌