eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼
سلام صبحتون بخیر🌼
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ مَوّاج و دلفریب و پریشان و بی‌کران از موی تو نوشتم و دریا به خود گرفت ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
ای خاتمِ اوصیای خاتم برگرد برگرد پناه اهل عالم برگرد با ظلم یهود، غزه شد ویرانه دنیا شده غرق اشک و ماتم، برگرد مهدی شریفی
هدایت شده از نبض قلم
لبی پر خنده داری حضرت صبح رخی تابنده داری حضرت صبح تمامِ روز سرگرمِ امیدی دلی بخشنده داری حضرت صبح! @nabzeghalam
«بسم ربّ المهدی جان» ❤️ ای روشن از فروغ رخت شام تار ما آرامــــش روان و دل بیقــــــرار ما آقا بیـــا ، که ثانیــه ها در تلاطمـند پایان بده به عمــــرِ همــه انتظار ما
از لب سرخابی ات عناب میریزد فقط از شب چشمان تو مهتاب میریزد فقط تو شبیه حضرت مریم مقدس بوده ای از زلال چشمهایت آب میرزد فقط تا دهن وا میکنی حافظ تعجب میکند از لبانت مصرعی نایاب میریزد فقط تو بچرخان تاس چشمت را که از الماس چشم شیش و هشت و رمل و اسطرلاب میریزد فقط ناز کم کن حضرت حوا نرو با دلبری چین به چین از دامنت شبتاب میریزد فقط برق چشمت را بپوشان آدم است و وسوسه از نگاهت دم به دم قلاب میریزد فقط میشود آرام اعصابم کنار خنده هات از لبت یک بسته قرص خواب میریزد فقط
آرام و لطیف و پاک و زیبا باران عالم شده یوسف و زلیخا باران یک نظمِ جدید در جهان برپا شد وقتی که سروده شد به هر جا باران.
یک قطعه سروده‌ام سراپا باران در آخرِ آن نوشته: امضا باران با بارشِ آن رباعی‌ام کامل شد چون نیست در آن ردیف إلّا باران.
شیرین و تمیز و شاد و خندان باران درمانِ تمامِ چاره‌جویان باران هر جا که نگاه می‌کنی باران است آغازگر و میان و پایان باران.
دیگر بس است هرچه غریبانه زیستید از این به بعد سرو شوید و بایستید دیگر بس است هرچه که برشانه های هم مانند ابرهای بهاری گریستید از این به بعد سبزتر و استوارتر سربرکشید تا که بگویید کیستید سر برکشید سبز و به دنیا نشان دهید جز سرو سرفراز و سپیدار نیستید ای کوه های محکم و مظلوم و مقتدر تا پای جان برای رهایی بایستید!
هدایت شده از بارش‌های قلم من
محبوب من آفتاب را می‌ماند حسِ دلِ بی‌تابِ مرا می‌داند بر روی لبم اگر نباشد حرفی خط دلِ غمگین مرا می‌خواند @mastanehaye_man
صبحم بخیر میشود از بوسه های تو آتش بیار معرکه ی شعرها سلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی حماسی یکی از دانش‌آموزان در دیدار رهبر انقلاب ماشاالله 👌👏
🗣🗣🗣🗣🗣🗣🗣🗣🗣🗣🗣🗣 🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊🔊 📡📡📡📡📡📡📡📡📡📡📡 🎙 🎬 🎤 🎭 🎧 🏆 🏅 ⚽️ 🎸 🎼 ⁉️ ⁉️ ⁉️ ⁉️ ⁉️ هان ای دهان‌های گشوده تا بناگوش جنجال‌سازان زنی که رفته از هوش لالید یا این که زوال عقل دارید؟ یا برده‌اید انگشت‌های خویش درگوش؟ با این هزاران کودکِ در خون تپیده دیگر شعار زندگی‌تان شد فراموش؟ آیا نمی بینید این ننگ بشر را؟ آیا صدای بمب شد یک لحظه خاموش؟ کو آن گریبان چاک کردن‌ها برای زن، زندگی، آزادی و لبخند و آغوش؟ "زن" نیستند این پاره‌های زیر آوار؟ یا "زندگی" اینجا نیفتاده است از جوش؟ زندان غزه رنگ "آزادی" است آیا؟ اجساد، در"آغوش" نه.... رفته است بر دوش "لبخند" را دزدید دشمن از لب ما شد شهر ویران، نیش آمد، محو شد نوش اینک شما ای سینه چاکان زر و زور ای چهرهٔ پاک بشر را کرده مخدوش با این سکوت مرده‌وارِ ننگ‌آمیز مردان دنیایید اما "چارقدپوش" از شرمِ این نامردمی‌هاتان بمیرید ای شیرهای سنگی ترسوتر از موش
رفته بودش تا که نانی آورد اما نشد شد یتیمی هم اضافه بر غم اطفال او "عاصی" 🍃🇵🇸🍃😭
22.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشم می‌بندم نبینم جسم خونین تو را می‌کشم بر شانه‌هایم داغ سنگین تو را 🎞شعرخوانی 🔹 عصر شعر از سلسله نشست‌های ماهانه‌ی حجره‌های ساحلی 🔻با موضوع مقاومت فلسطین و تحولات اخیر غزه
دیر فهمیدیم پس دیوار بالا رفته بود با همان خشت نخستین تا ثریا رفته بود دیر فهمیدیم و معماران مرموز از قدیم چیده بودند آن چه بر پیشانی ما رفته بود گاه می گویم به خود: اصلا کلاه جد من جای مسجد کاشکی سمت کلیسا رفته بود رسم پرهیز از جهان ای کاش بر می داشتند کاش یوسف روز اول با زلیخا رفته بود من نمی دانم چه چیزی پایبندم کرده است کوه اگر پا داشت تا حال از این جا رفته بود دور تا دورش همه خشکی است این تنها خزر راه اگر می داشت از این چاله به دریا رفته بود
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ دوری زِ تو امانِ دلم را بُریده است با گریه رو به کرببلا می‌دهم سلام 😭 ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
ذکر حسین اشرف اذکار عالم است گفتیــم و همـدم همه‌ی انبیــا شدیم مسکین و مستکین و فقیر آمدیم و بعد با کیمیـای مهر شمــا پر بها شدیم اشکی چکید و آتش دوزخ فرو نشست تأثیـر گریـه است اگـر بـا حیــا شدیم ما را خدا برای غمت برگزیده است با دست مادرت ز بقیّه سوا شدیم شب‌های جمعه مادرتان روضه‌خوان ماست با ناله‌های دل شکنش هم نوا شدیم شبهای جمعه هیئت ما مثل کربلاست با یک سلام، راهی کرب و بلا شدیم
؛ خدایا به  بی‌تابی کودکان به شب‌های بی‌خوابی کودکان  به دل‌های لرزان، به چشمان داغ به سوسوی لرزیدن هر چراغ به زخم بدن‌های رنجورشان  به چشمان مجروح و بی‌نورشان  به اندوهشان گاه رگبارها به فریادشان زیر آوارها به آن‌دم که آرامش خوابشان شد آشفته با بمب‌های گران  پر از ترس از خواب برخاستند  چو شمعی دمادم به جان کاستند خدایا به این بی‌گناهان قسم  به این رنج بی‌حد انسان قسم  از این خواب ما را تو بیدار کن  جهان را مهیای دیدار کن ✍
غیر از غمِ بی کَسی غمی نیست مرا
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
صلی الله علیک یااباعبدالله 🍁شب جمعه ست ومن وحال وهوای حرمت 🍁این دل سوخته وسوز دعای حرمت 🍂شب جمعه ست پی وصل تو دلسوختگان 🍂می رسند از همه جا زیر لوای حرمت 🍁کاش جایی برسدگوشه ی یک صحن به من 🍁که مرا جایِ دگر نیست به جای حرمت 🍂دل مشتاق تو را نیست تمنای بهشت 🍂به خدا رشک بهشت است صفای حرمت 🍁تشنه ام تشنه ی دیدار،مرا اذن بده 🍁تا لبی تر کنم از کرب وبلای حرمت 🍂واژه ها بر سر و بر سینه زنان گریانند 🍂در حسینیه ی ای از زمزمه های حرمت 🍁چه نیازیست به گفتن که خودت می دانی 🍁دل من تنگ شده سخت برای حرمت احمدرفیعی وردنجانی 🕊🍁🕊
دل هر شب جمعه آرزو کرده حرم هربار غمی داشته رو کرده حرم از بوسه ی زوار به شش گوشه غمی جانکاه حواله ی گلو کرده حرم
بسم‌الله الرحمن الرحیم دوبیت از غزل؛ «ذخیره» به سیره‌ی علما گریه برتو سیره‌ی ماست برای روز قیامت همین ذخیره‌ی ماست غلام خانه‌ی تو بوده‌اند اجدادم که نوکری تو ارثیه‌ی عشیره‌ی ماست
گفتند که کار، کارِ دشمن باشد ایران وسط است و آتش‌افکن باشد فرمود بزرگِ ما در ایران: «لابُد این کار هم از بسیجِ لندن باشد!»
تک درخت زرد پاییزم ولی با خیال کربلایت زنده ام عشقتان جان مرا سیراب کرد از محبت هایتان شرمنده ام...
جمع دو سه تا قافیه هرگز شدنی نیست مثل من و  عاقل  شدن  و  دل  نسپردن...