eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
"از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه شد چشم من، خراب دل و دل، خراب چشم
♡ لیلای من! دیدی نشد دیوانه باشم! ای شمع! دیدی که نشد پروانه باشم! از آسمانت باده می‌بارید اما در زیر بارانت نشد پیمانه باشم در سفرهٔ من نان عرفان ریخت دستت می‌خواستی من هم کمی فرزانه باشم وقتی که جانم با جهانت آشنا شد می‌خواستم با خویش هم بیگانه باشم ای باغبان! از خاربودن خسته هستم اما نشد توفیق که ریحانه باشم مستی ندارد ساغری دیگر برایم دیگر نباید عازم‌ میخانه باشم گیسوی عشقم را پریشان کرد یادت حالا کجا در جستجوی شانه باشم؟ افتاد سروی که به رویش می‌نشستم باید برای خود پی یک لانه باشم
سلام ، در تن من اشتیاق بیداری... سلام ، شوق شکفتن، شرار هشیاری...!
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
☆ از عـشـق بـگویـید عـزیـزان یـک‌ریز وز آتـش آذرش که شد شورانگیـز ای اهل ادب! چــرا نباشم شـاعـر؟ وقـتی متــولــد شــده‌ام در پـایــیـز! 🍎🍁🍂
♡ صبحانهٔ من نان و غزل بود امروز در چایی تلخ من عسل بود امروز با هرچه که بود، روبه‌رو شد با عشق کار دل من بوس و بغل بود امروز من می‌تونم به آسمون سلام کنم درخت‌ها رو در بغل بگیرم و گل‌ها رو ببوسم @eitaaparvanegi
☆ صبح‌است و بی‌عسل نمی‌چسبد، نه! مـــن را نکنــــــی بغل  نمی‌چسبد، نه! ما شاعرکان بـــه شعر معتاد شديـــم؟ صبحانه‌ی بـــی‌غزل نمی‌چسبد، نـه!
☆ این خسته را دوباره بغل کن عزیز من! زهـر مــرا بـدل به عـسل کن عزیز من! نگــذار بـی نسـیـم تــو پایـیـز بگــذرد پـایـیـز را بـهــارِ غــزل کــن عـزیز من! (راجی)
☆ صبح آمد و با ناز غزل آوردی از شهد لبت جام عسل آوردی آغاز شده روز قشنگم با تو وقتی گل رز بغل بغل آوردی
☆ بـاز آمـده‌ام مـرا بـغـل کن، ای دوست! تلـخـیِ مـرا زود عسل کن، ای دوست! ای شـعر تو از قـنـد و عسل شیرین‌تر! کشکول مرا پر از غزل کن، ای دوست!
☆ صبح آمده و نان و عسل می‌چسبد فنجان پر از شعر و غزل می‌چسبد من مال توام مرا بغل کن ای یار! امروز فقط بوس و بغل می‌چسبد!
☆ صبح‌است و دو چشمانِ غزل می‌چسبد شیرینیِ لب‌هایِ عسل می‌چسبد هر چند که سرشار زِ گرمایِ تواَم با این همه بدجور بغل می‌چسبد
رباعیات بغلی😊
برگیم که همرنگ خزان، زرد شدیم ناخواسته از خانه ی خود، طرد شدیم آنگاه که از شاخه فروافتادیم پابسته ی رهگذار نامرد شدیم
در جانِ من،طنينِ صداے "بنان"تويۍ زيباترين "الھہ‌ے نـازِ" جھان، تُـويۍ هر چند آسمان خُـدا پر ستاره اسٺ اماعروسِ هرشبِ هفٺ آسمان،تويۍ.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
"تا توطئه‌ ای دیگر، ‌ای دوست خداحافظ تا ضربه‌ ی کاری‌ تر، ‌ای دوست خداحافظ مِیلی به سلامت نیست،  هر بار دروغی تو یکبار به خود بنگر، ‌ای دوست خداحافظ این حقِ من از ما نیست، تعبیرِ تو از حق است من می‌ گذرم، بگذر،‌ ای دوست خداحافظ می‌ بخشمت امّا تو، هستی که بمانی با این کینه‌ ی شرم‌آور، ‌ای دوست خداحافظ بفروش رفاقت را، من از تو نمی‌ رنجم بس نیست همین کیفر؟‌ ای دوست خداحافظ"
زیر باران بیا قدم بزنیم عمر شب را شبی رقم بزنیم خسته‌ایم از سکوت حنجره‌ها زیر باران بیا که دم بزنیم
قطاری کهنه ام، اما چه جای شکوه از مردم؟! شکسته شیشه ام را سنگِ لطفِ همقطارانم... ...🔖
sangare jangal-kootah.mp3
8.18M
تقدیم به میرزا کوچک‌خان جنگلی شاعر؛ تنظیم؛ مدیر گروه؛ کاری از: 🔹برگزیده نخستین پویش ملی سرود؛
جان من سنگدلی ، دل به تو دادن غلط است بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است چشم امید به روی تو گشادن غلط است روی پر گرد به راه تو نهادن غلط است