eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
مـــانــنــد کــــویــــر در پــیِ بـــارانـــــم دور از تو در این بادیه سرگردانم بلبل شده‌ام از غم هجرانت دوست هر روز به شوق دیدنت می‌خوانم
لازم به ذکره که یه چندجای شعر اول را دوستان صدا وسیما به صلاحدید خودشون حذف کرده اند که بعضی قسمتها ناقص به نظر میاد .البته هیچ‌چیز سانسوری نبوده نمی دونم چرا این کار را کرده اند
اخوانیه و شروع اتل متل توتوله بگو بخند چجوره هم شیر داره هم... صابون🌺 که هر کی دس بشوره🌺 اما فقط سرویساش از اینجا خیلی دورن تا نتونن آدما دستاشونا بشورن اونا که سرویس دارن باید سریع بپرن چون سرویساش از اینجا یه چار را اون ورترن آدم برا رسیدن یه ظهر معطل میشه یه ذره دیر بجنبی کارت دیگه حل میشه مثل تموم دنیا...(با صدای ترانه) حال آدم جا میاد وقتی برای خنده یه بار به اینجا میاد 🔹🔹🔹 اول اخوانی ام باشه برای خمسه گردنمون حق داره علیرضای خمسه اونکه همیشه کارش نقشایِ خیلی سخته آدم تا می بینتش دلش تو پایتخته تا هر زمان که زنده تو این زمینِ گِردیم با دیدنِ پنجعلی میگیم :ناهار نخِردیم(با صدای خود پنجعلی) اون که به لبهای ما صفای خنده داده همیشه بوده با ما ساده و بی افاده 🔹🔹🔹 چه دلپذیره آدم مثلِ شکیبا باشه برا سه چارتا بچه تو خونه باباباشه هرچه که بیند دیده خدایش آفریده س سیبیلای شکیبام خودش یه جور پدیدس این که شما کارشو تو کار طنز می بینی خودش یه استادیه تو کار شعر دینی آخر فامیل اون شکیبا نه دل نواست نوای اشعار اون همش تو دلهای ماست 🔹🔹🔹 اینجای شعرم واسه جناب عباسیه جناب یه کم‌قلمبس شهاب عباسیه شیرینِ و بانمک تو کار طنز جاشه ولی آدم می گرخه اگه یه لحظه پاشه هادی چوپان کیه ببین عمو شهابو با هیکلش ماشالا گرفته نصف قابو از همه ی خوبیاش از هنرش تشکر آخر حرفم اینه عشق فقط تراختور 🔹🔹🔹 این خانومی که خیلی قابل احترامه دیگه همه می دونید نعیمه ی نظامه 🌺 نعیمه ی نظام و موافق رژیمه با رژیمِ لاغری خودش را کرده بیمه یه خرس خیلی گنده براش اورده فنش تو ماشینش جا نشد با کامیون بُردنش رای سفید به ماها شده‌ همش نشونیش تو قلب ما می مونه همیشه مهربونیش 🔹🔹🔹 میخوای که رویِ لبات گلای خنده واشه نیگا به عبدولا کن تا حاجتت روا شه با عشق کرده ممکن کارایِ غیرِ ممکن چه مجری بزرگی در اومد از بروجن به غیر مجری گریش یه شاعرِ شرقیه فکر محیط زیسته با اون موتور برقیه صمیمیه با مردم هیشکی مثش ندیده مونده پا کار ایران آخه پسر شهیده اگر که حالا اینجا خوشحالیم و خندونیم این شادیو مدیونِ خونِ شهیدامونیم 🔹🔹🔹 احمد رفیعی ۴ ساله از وردنجان
این اصله شعره.اینجاهایی که علامت🌺 زدم حذف شده اند
. 💥دربارۀ حملۀ موشکی سپاه پاسداران به مواضع دشمنان در سوریه و عراق در چشم او شد ساعت سیلی زدن نزدیک شد خشم ایران قوی آمادۀ شلیک دست سپاه مقتدر شد مشت، شد موشک این انتقامی نرم بود از نوع بالستیک ✍️، ۱۴۰۲/۱۰/۲۶
هـی فاجعه پشت فاجعه رخ می داد غم مـژده ی روزهـای فرخ می داد پا در دل معرکـه شبی «یوز» گذاشت باید به جنون «موش» پاسخ می داد
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
. دردی که بود در دل تنگم دوا نداشت غم هم برای رفتن از این سینه پا نداشت آیینه بود و روبه‌رویم می‌نشست دوست آیینه بود دوست ولیکن صفا نداشت بیخود امیدوار وفاداری‌اش شدم پر بود از ادعای وفا و وفا نداشت می‌گفت در هوای رفاقت نفس بکش گشتم در آسمان رفاقت، هوا نداشت! از آب عشق تشنگی‌ام برطرف نشد هرچند خوش‌گوار! ولیکن بقا نداشت آمد طبیب پیش من و ناامید رفت داغی که بود در جگر من شفا نداشت از بانوان محکم و مردان پهلوان پر بود صحن عشق ولی پوریا نداشت گفتی چرا دوباره غزل غصه‌‌‌دار شد حال مرا ببین که بدانی چرا نداشت زینب نجفی @eitaaparvanegi
انا من المجرمین منتقمون الله اکبر ،این شکوهِ قدرت ماست آثار وحشت در وجودِ ظلم پیداست در حالت سگ لرزه در سوراخ موشش این جلوه ی دشمن شکن را در تماشاست فرقی ندارد جایِ مخفیگاه دشمن اسباب تخریبش به دست ما مهیاست این ضربه ها یعنی اگر ایران بخواهد در انهدام ظلم در هر جا تواناست یعنی بداند دشمن ایران،تلاویو زخمی که خواهد خورد از ما بی مداواست یعنی شب پایان صهیون است وقتی قدری زاویای هدف گردد چپ و راست کی عرصه ی گسترده ی پرواز سیمرغ میدان و جولانگاهِ مُشتی بی سر و پاست؟ تابوت ها را زودتر آماده سازید خیلی شمارِ لاشه ی کفتارِ بالاست شاد است روحِ پاک تهرانی مقدم دارد محقق می شود چیزی که می خواست.... باقیست قول انتقامِ اصلیِ ما این تازه بخشی از جوابِ قاطع ماست این انتقام ماست، حرفِ حاج قاسم: نابودی صهیونِ قاتل بی کم و کاست ان شاءالله احمد رفیعی وردنجانی
باشد که روزگار بچرخد به کام دل...
دید استکبار دیشب قدرت سِجّیل را سرنگون کرده سپاه ما سپاه فیل را خواب و رویای سپاه کفر را بر هم زدیم بیخ گوش دشمنان یک سیلی محکم زدیم گوشه‌ای از قدرت بی حّد ما شد جلوه‌گر یادِ تهرانی‌ مقدم زنده شد بارِ دگر "ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ" این همان خشم خداست ملت ما اهل سازش نیست اهل کربلاست وای اگر دشمن بخواهد باز هم جولان دهد بی گمان این بار جور دیگری تاوان دهد رهبرم لب تر کند راهی میدان می‌شوم در دل میدان شبیه تیغ بُرّان می‌شوم لشکر اسلام باز از فتحِ خیبر آمده آه... دوران "بزن در رو" دگر سر آمده دید استکبار دیشب قدرت سجیل را موشک بعدی نشان رفته‌ست اسرائیل را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب اگه گفتید حالا وقت چیه؟؟ آخيش😌 جانم فدات ای پسر فاطمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگن هواشناسی های دنیاا دچار شوک استراتژیک شدن و از دیشب یه بند دارن باران موشکی ایران رو نشون میدن😎✌️🏻🇮🇷
. ماییم و غـــزل‌های زیادی به بغل ماییم و ترانه‌هایی از جنس عسل از شــعــر، بـرادرم نـتــرســان مــا را بـگـذار بـمـیـریــم در آغـوش غــزل!
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
4_5900261178860375758.pdf
19.48M
نزهه المجالس چهارهزار رباعی
شوری که در جهان من افتاد ، این نبود نامی که بر زبان من افتاد ، این نبود آن راز سر به مهر که سی سال پیش ازین چون آتشی به جان من افتاد ، این نبود پیغمبری که با نفحات شبانی اش یک شب از آسمان من افتاد ، این نبود آن شعله های سر کش آتش که با وقار در پای دودمان من افتاد ، این نبود وان کشتی نجات که در باد هولناک از موج بی امان من افتاد ، این نبود دستی که از تلاطم دریا مرا گرفت وقتی که بادبان من افتاد ، این نبود حرفی که بر زبان تو لغزید ، آن نشد شعری که در دهان من افتاد ، این نبود
قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند به من خسته به جز چشم پریدن نرسد!!
جنگلی بودیم شاخه در شاخه همه آغوش ریشه در ریشه همه پیوند وینک انبوه درختانی تنهاییم! به کجا آیا خواهیم رسید آخر و چه خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده بنشینیم و بیندیشیم ...  
در جادهٔ چشم من تصادف نکنید مرده است دلم فکر تصرف نکنید قبلاً دو سه پیمانه جفا صرف شده کافی‌است، به من عشق تعارف نکنید
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم
هرچند که باطل آتش افروخته است بر آب، تمام ثروتش سوخته است دوران شکوه شیعه از راه رسید حق، چشم به خنجر یمن دوخته است میلاد الماسی
کار خودمان است... این گوشه ای از قول و قرارِ خودمان است کارِ خودمان است این صحنه ی اجرایِ شعارِ خودمان است کار خودمان است گفتیم که دوران بزن در رو به سر شد هنگامِ خطر شد هنگامِ تجلایِ وقارِ خودمان است کارِ خودمان است با خاک یکی لانه ی کفتار نمودیم اقرار نمودیم بر گرده ی دژخیم فشارِخودمان است کار خودمان است هر چیز سپاهِ وطنم دوش فرستاد از موشک و پهباد چیزست که تولید دیارِ خودمان است کار خودمان است بسیارضخیم است و درازاست وبزرگ است بسیار سِتُرگ است این موشکِ مانندِ چنارِ خودمان است کار خودمان است نزدیک شده موقع نابودی صهیون از صفحه ی گردون آری سندش روزشمار خودمان است کارخودمان است گفتید چه بسیار که کارِ خودشان است دارند در آن دست این دفعه بگویید: که کار خودمان است کار خودمان است
آمدی شاد کنی زندگی غمگین را به جهانم بدهی مژده ی فروردین را قدر یک پلک زدن از تو نمی گیرم چشم تا که از بر کنم آن چهره‌ی سرسنگین را تشنه ی مستی بنیاد کنم، بسم الله از خرابات چه داری؟ بتکان خورجین را آسمان زیر پر توست، ولی گهگاهی گوشه‌ی چشم بچرخان و ببین پایین را در دلم درد زیاد است زیاد است زیاد کاش نشتر بزنی این دمل چرکین را گردبادم که به دنبال خودم می گردم تو پناهی بده این خسته‌ی سهم‌آگین را
لبخندهای تو بند است برای دوست داشتنت اما لبخندهایت را نه دلت را لازم دارم! از شعبده باز هم کاری ساخته نیست گیرم طناب بکشد از دل من تا دل تو گیرم با دستهایی به پهلو باز که معلوم نیست برای حفظ تعادل است یا برای بغل کردن تو تمام طناب را راه بروم و نیفتم یا گیرم این لبخند لعنتی ات سوژه ی معروف ترین نقاش قرن بعد شود با این ها چیزی از قد تنهایی های من آب نمی رود عزیزم و هنوز شب ها روی شعرها غلت می زنم !
ها در شرشر دلگیر باران می رود بالا  فکر من آرام از طول خیابان می رود بالا  من تماشا می کنم غمگین و با حسرت خیابان را  یک نفر در جان من مست و غزل خوان می رود بالا گشته ام میدان به میدان شهر را هر گوشه دردی هست  ارتفاع دردها از پیچ شمیران می رود بالا  خواجه در رویای خود از پای بست خانه می گوید  ناگهان صدها ترک از نقش ایوان می رود بالا درد من هر چند درد خانه و پوشاک ارزان نیست  با بهای سکه در بازار تهران می رود بالا  گاه شب ها بعد کار سخت و ارزان خواب می بینم  پول خان با چکمه اش از دوش دهقان می رود بالا جوجه های اعتقادم را کجا پنهان کنم ، وقتی  شک شبیه گربه از دیوار ایمان می رود بالا فکر من آرام از طول خیابان می رود پایین یک نفر در جان من اما غزل خوان می رود بالا
عاشقانهٔ هزارهٔ بعد آن‌قدرها که عاشق او بودم، او نبود در واژه‌های سوخته‌اش رنگ‌و‌بو نبود من با تمام سادگی‌ام حرف می‌زدم با چشم او ولی خبر از گفتگو نبود می‌گفت با تو هستم و مثل تو عاشقم اما درون سینهٔ او های‌و‌هو نبود حتی اگر قبول کنم لاف عشق را آن‌قدرها که دربه‌درش بودم، او نبود آن‌قدر محو او شده بودم که روز و شب غیر از خیالش آینه‌ام روبه‌رو نبود دامن کشیده بود و از این کوچه می‌گذشت وقتی مرا مضایقه از آبرو نبود آن روزها که چیدم از آن باغ سبز، سیب دست فریبکاری‌اش این‌قدر رو نبود کتاب "بهانه‌ها"