eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصیدهٔ زیبای در مدح مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام تا راهی نمانده است 💚😍
دشتِ خیال.mp3
2.5M
باز بر خاک دلم باران مضمون می چکد! پادکست | دشت خیال • گوینده : •شاعر: •|| https://eitaa.com/AGHAYE_MIR
ای عشق ای ترنم نامت ترانه‌ها معشوق آشنای همه‌ عاشقانه‌ها ای معنی جمال به هر صورتی که هست مضمون و محتوای تمام ترانه‌ها با هر نسیم دست تکان می‌دهد گلی هر نامه‌ای ز نام تو دارد نشانه‌ها هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت: گل با شکوفه خوشه‌ی گندم به دانه‌ها شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز دریا به موج و موج به ریگ کرانه‌ها باران قصیده‌ای است تر و تازه و روان آتش ترانه‌ای به زبان زبانه‌ها اما مرا زبان غزل‌خوانی تو نیست شبنم چگونه دم زند از بی‌کرانه‌ها کوچه به کوچه سر زده‌ام کو به کوی تو چون حلقه در به در زده‌ام سر به خانه‌ها یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم سودا کند دمی به همه جاودانه‌ها
گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد گر عتاب است و گر ناز کدام است آن کار که به اغیار توان کرد و به ما نتوان کرد من گرفتم ز خدا جور تو خواهد همه کس لیک جور این همه با خلق خدا نتوان کرد فلکم از تو جدا کرد و گمان می‌کردم که به شمشیر مرا از تو جدا نتوان کرد سر نپیچم ز کمندت به جفا ، آن صیدم که توان بست مرا لیک رها نتوان کرد جا به کویت نتوان کرد ز بیم اغیار ور توان در دل بی‌رحم تو جا نتوان کرد گر ز سودای تو رسوای جهان شد هاتف چه توان کرد که تغییر قضا نتوان کرد
سلام صبحتون به‌خیر 🌼🌼🌼
فراق، فرصتِ خوبی‌ست تا مَحک بزنیم که بینِ ما دونفر چیست؟ عِشق، یا عادت؟
من صید دیگری نشوم وحشی توأم اما تو هم برون مرو از صیدگاه مـن...
درد دارد بی‌کسی عادت شود خنده شکلِ واژه‌ی حسرت شود درد دارد بین جمعی باشی و یک‌شبه دور و برت خلوت شود آنقَدَر تنها بمانی تا دلت با در و دیوار هم‌صحبت شود زیر سیلِ خاطراتت گم شوی شاهدت چشمان یک ساعت شود می‌نویسم دردها را تا شبی بغض دفتر بشکند،راحت شود
شب محوِ انتظارِ تو بودم، دمید صبح گشتم به یادِ روی تو قربانِ آفتاب
به مقام زهد و تقوا چو نمی‌دهند راهم من و عاشقی و رندی و سرود خانقاهم شب ما سحر نگردد به فروغ آفتابی که من از فراق ماهی به چنین شب سیاهم شه حسن داشت با ما سر مهربانی اما ز رقیب سفله نالم که به حیله بست راهم اگرم به مِهر خوانی تو شهی و من غلامت وگرم به قهر رانی تو گلی و من گیاهم به گناه عشق خوبان اگرم کشند خوشتر که به طعنه‌ای رقیبان بکشند بی گناهم نروم ز آستانش، به در ِ دگر (الهی)! چه به ناز در ببندد چه همی دهد پناهم
اگر غم می‌زند سیلی، گرانی می‌کند بیداد کجا حب وطن را می‌برد آزاد مرد از یاد!؟ گلایه بی‌شمار از گوش کم دارد وطن امروز نخواهد زد ولی با حنجر ابلیس‌ها فریاد درون هر لباس و مذهب و اندیشه.ای قلبش همیشه می‌تپد در آرزوی میهنی آباد نه پا پس می‌کشد در التهاب هیچ بحرانی نه هرگز می‌زند دم از سکوت و قهرِ دشمن‌شاد جدا از حزب بازی‌ها و مشق و‌ نسخه‌پیچی‌ها برای عزت ایران همیشه رای خواهد داد...
مرا ببخش عزیزم که بی‌قرارترینم جنون عشقِ تو را تا ابد دچارترینم بپرس از همه‌ی جاده‌های ابری دنیا برای آمدنت چشم انتظارترینم مرا مرور کن از نو غزل غزل که ببینی برای از تو نوشتن بی‌اختیارترینم چگونه از تو نگویم؟چگونه بی‌تو نبارم؟ یک ابرِ در به درم بی‌تو سوگوارترینم تو چشمهات دو فنجان قهوه‌اند،یک امشب بیا و ساقی من شو ببین: خمارترینم درون قطره‌ی اشکم ببین تمام خودت را ستاره‌ی سحرم! ماهِ بی‌غبارترینم! جهان خاکی‌ام از کیمیای عشق تو زر شد اگر به چشم تو ای دوست کم عیارترینم وصیتم به تو این است: خاکِ سوخته‌ام را به رودها بسپاری که بی‌مزارترینم در اشک من پر و بال فرشته‌ها همه تر شد که در دعای تو دریای بی‌کنارترینم کویر سوخته‌ام با تو سبز می‌شوم امّا به شرط آنکه نگاهم کنی بهارترینم!
شب محوِ انتظارِ تو بودم، دمید صبح گشتم به یادِ روی تو قربانِ آفتاب 🌱
سایه‌ی پلک شما افتاد، بت‌ها را شکست! مژه‌ی لامذهبت! کفر چلیپا را شکست! در دو چشم نازی‌ات هیتلر خیال جنگ داشت رقص اندام ظریفت یک اروپا را شکست! ابروانت اخم کوفی، سِحر چشمت از یهود جذر و مدِّ خنده‌ات، اندوه دریا را شکست! باد چون مجنون زلفت بود، شد صحرانشین ماهِ رویَت ظلمت شب‌های یلدا را شکست! کتاب
داری تو اگر عشقِ به این کشور را پس گوش بده توصیهٔ رهبر را تعریف کن از نامزد خویش ولی تخریب نکن نامزد دیگر را مثلا رباعی
آنکه می پنداشت من لبریز از خوشحالی ام پی نبرد از خنده ی تلخم به دست خالی ام
تقدیم به پیشگاه ۱۰ هزار شهید عزیز عشایر کشور سخن از انقلاب ایران بود یاد، از مردم عشایر شد یا به قول امام محرومان یاد، از بهترین ذخایر شد انقلاب عزیزمان دیده از عشایر همیشه یاری ها تا ابد جاودانه می ماند نام زیبای بختیاریها راز سبزِ سفید بختی ما مستتر در سیاه چادرهاست بر لب عاشقان این میهن ذکرِ خیرِ رشادت لر هاست عطر ایثار این یلان غیور سالها جبهه را معطر کرد عشق ایشان به حضرت ارباب جبهه را کربلای دیگر کرد کوچ کردند سوی وادی عشق زین جهان ۱۰ هزار آلاله این عشایر به اذن حق یک شب طی نمودند راه صد ساله قهرمانان ایل ما آن روز عهد خون با امامشان بستند تا قیامت عشایر عاشق از می وصل دوست سرمستند این عشایر هنوز هم چون قبل مایه ی افتخار ایرانند تا رمق در وجودشان باقیست پای پیمان خویش می مانند
گـر تـو با بَـد ،بَـد كنـے ،پس فـرق چيســـت؟
درون سینه‌ی خود سنگ داری هزاران خدعه و نیرنگ داری به روی بام من هرگز کبوتر نبودی، چون دو پای لنگ داری☺️ ()
درون سینه قلبی پاک دارم دلی ساده ولی بی‌باک دارم نخواهم شد زمینگیر و زمینی به سر پرواز در افلاک دارم ()
چون دل به تو دادم به کسی کار ندارم در سر هوس و میل به اغیار ندارم من بر سر پیمانِ خودم هستم و هرگز بر ماندن تو نزد خود اصرار ندارم ()
چشم‌ بُگشا ،باز مرا جان صدا کن ای معنی حسرت ای دلهره آور ای معنی عشقم که آن عمق نگاهت، دلهره آورترین آغاز کلام است چشم بُگشا  باز مرا جان صدا کن که من از طرز نگاهت شاعر بشوم تب بکنم هزار بار بمیرم‌..
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
💚 یا علی گفتیم و عشق آغاز شد 📣 توجه❗️ : با موضوع: ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قالب غزل و رباعی🍃 سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی 🌸 دوستان شاعر می‌توانند تا شنبه دوم تیرماه (۱۴۰۳/۴/۲) اشعار خودشون رو در قالب غزل و رباعی (دست‌کم ۲ رباعی) برای شرکت در مسابقهٔ شعر غدیر بفرستند. 👌📝 هدایای نفرات برگزیدهٔ غزل: 🎁 نفر اول: مبلغ ۳۰۰ هزار تومان ✅ نفر دوم: مبلغ ۲۵۰ هزار تومان ✅ نفر سوم: مبلغ ۲۰۰ هزار تومان ✅ هدایای نفرات برگزیدهٔ رباعی: 🎁 نفر اول: ۱۸۰ هزار تومان ✅ نفر دوم: ۱۵۰ هزار تومان ✅ نفر سوم: ۱۲۰ هزار تومان ✅ 🔸اشعار باید جدید و نوسروده باشد و قبلا جایی نشر داده نشده باشد👌 🔹داوری مسابقه توسط یکی از مدرسان شعر در ایتا خواهد بود👌🌸 🔸نفرات برگزیده در روز عید غدیر اعلام می‌شود. 🔹اشعار خودتون رو برای شرکت در مسابقه به یکی از شناسه‌های زیر بفرستید👇 @Hazrate_baran_786 @javadmd14 🌸🌼🌸🌼🌸 آبادی شعر @abadiyesher
لب شور و نکته شور و دهان شور و خنده شور این است فتنه‌ای که به عالم فکنده شور ...
مادرم گفت که عاشق نشوی! گفتم: چشم... چَشم های تو مرا بی خبر از چَشمَم کرد...