eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
آبادی شعر 🇵🇸
اصلا اهل ادمین و این چیزا نیستم‌ گفتم که این کانال خصوصی و شخصی بود برا دل خودم درست کردم بعد یمدت تصمیم گرفتم عمومیش کنم اما جایی لینک ندادم و نمیدم. هیچ کسیو هم دعوت نکردم مگه اینکه خودشون با سرچ وارد شدن
کج بشین راست بگو دقیقا یعنی چی؟؟؟ منظور؟؟
مرا جوٖاب می کند سکوت چشمهای تو و باز تنگی نفس و باز هم هوای تو... شفیعی کدکنی
گفتم: سلام،خواند: که من عاشقِ توام قربانِ هر چه آدمِ تحصیل کرده است
همیشه دلهره دارم از این به هم نرسیدن ... کسی سراغ نداری ، تو را به من برساند؟!
ما درد خویش را به خدا هم نگفته ایم تا نشکنیم پیش کسی حرمت شما!
به دست غیر، مبادا امیدواری ما نیامده ست به جز ما، کسی به یاری ما...
بابای تمام ملتی حضرت ماه جانم به فدای تو و این شوکت و جاه از برکتِ تو شکوه ایران جاریست لا حول و لا قوه الا بالله
در هر گرهی علاج کامل داری اشراف به دشمن و مسائل داری هرکس عمل تو را که دیده گفته: با غیرت خود تکیه به داخل داری...
(عج) من مثل تو و تو مثل من چشم به راه  ما چشم به راه مردی از کوچه‌‌ی ماه بگذار دوباره جمعه را صرف کنیم: ندبه، گریه، عهد، فرج...باز گناه!
بزند شنبه بیایی و دل جمعه بسوزد . . .
لکنت ِشعر و پریشانی و جنجال ِ دلم؛ چه بگویم که کمی خوب شود حالِ دلم...؟ |
ﺷﺐ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﮔﺸﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﻨﻮﺷﻢ ﺯ ﺷﺮﺍﺑﺶ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻨﻮﺷﻢ ﻣﯽ ﻧﺎﺑﺶ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﮔﺸﺘﻢ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﺮ ﮐﻒ ﻭ ﺑﺮ ﺩﻑ ﺗﺎ ﺧﻠﻖ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﻢ ﻣﺴﺖ ﻭ ﺧﺮﺍﺑﺶ ﺁﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﺑﺘﺨﺎﻧﻪ ﮔﺬﺷﺘﻢ ﺩﺭ ﻣﯿﮑﺪﻩ ﺩﯾﺪﻡ ﺭﺥ ﺑﯽ ﺑﻨﺪ ﻭ ﻧﻘﺎﺑﺶ ﺻﺪ ﺟﺎﻡ ﻣﯽ ﺍﺵ ﺧﻮﺭدﻡ ﻭ ﺍﺯﻋﻘﻞ ﺭﻫﯿﺪﻡ ﺳﺮﺑﺎﺯﺷﺪﻡ ، ﺑﯿﺪﻝ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﯼ ﺭﮐﺎﺑﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺎﺩﻩ ﺣﻼﻟﺴﺖ ﺯ ﯾﺎﺭﻡ ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﻣﺸﻮ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﺑﺶ ﺁﻥ ﺑﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺑﻨﻮﺷﯿﺪ ﺣﻼﻟﺴﺖ ﻧﯽ ﺁﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺩﻭﺗﺎ ﺟﺎﻡ ﭘﺮ ﺁﺑﺶ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﻝ ﺑﺪﻫﺪ ﺳﺮ ﭼﻮﻥ ﺳﺮ ﺑﺪﻫﺪ ﻫﯿﭻ ﻧﺘﺮﺳﺪ ﺯ ﻋﻘﺎﺑﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﻻ ! ﭘﻨﺪ ﻣﮕﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ِ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻦ ﺗﺸﻨﺔ ﻋﺸﻘﻢ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺟﺎﻡ خرابش...
این عطر تمشک، دل سپردن دارد این لحظه ی عاشقی، شمردن دارد خورشید سرک میکشد و میداند از دست تو چای صبح، خوردن دارد صبحت بعشق رفیق❤🌺
سبک‌نقاشی‌چشمان‌سیاهت‌سخت است چند سالی‌ست دل فرشچیان می‌گیرد!
حاضرم در عوض دست کشیدن ز بهشت تو فقط قسمت من باشی و من قسمت تو !
خسته تر از صدای من گریه‌ی بی صدای تو حیف که مانده پیش من خاطره‌ات بجای تو
در دیدهٔ من حسرت رخسار توووووو تا کی ...؟؟ در سینهٔ من آتش هجران توووووو تا چند ...
شک ندارم که پس از مرگ ملائک‌ گویند از دل قبر خودت خیز که مهمان داری! ما سراسیمه بپرسیم که آن مهمان کیست؟ و بگویند که مهمان ز خراسان داری... 😍💚
خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد کاش آن دولتِ بیدارِ مرا بود دوامی...! 🕯🌺
چه زیبا بود اگر یک دم ،نگاهم را تو مے دیدی ز خلوتگاه احساسم، غمم را زود مے چیدی.....! چه زیبا بود اگر با هم، رفیق عشق مے بودیم و مے گفتیم تا دنیاست، ڪنار عشق خشنودیم.... چه زیبا بود یک لحظه، بگویم عاشقت هستم.... و دستانت پر از امید، بیارامند در دستم چه زیبا بود ،اما حیف ڪه من تنها پریشانم.......! و مے دانم ڪه مے دانی و میدانے ڪه میدانم......... پس چه زیبا بود اگر یک دم نگاهم را تو مے دیدی ؟؟؟.. ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‎‌‌‎‎ 🍃🌺🍃💐🍃🌺🍃💐
در گلستان جستجویت ميكنم نرگس هر لحظه بويت ميكنم من تمام ها را در دلم جا ام ناز دنيا را تار ميكنم
گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی چون مقدّر شده تکخال ورقها بشوی گاهی اوقات قرار است که در پیله ی درد نم نمک  شاپرکی زنده و زیبا بشوی گاهی انگار ضروری ست بگندی در خود ّتا مبدّل به شرابی خوش و گیرا بشوی گاهی از حمله ی یک گربه قفس می شکند تا تو پرواز کنی راهی  صحرا بشوی گاهی از خار گل سرخ بِرَنجی بد نیست باعث مرگ گل سرخ  مبادا  بشوی گاهی از چاه قرارست به زندان بروی آخر قصه هماغوش  زلیخا  بشوی من فقط دلنگرانم  که خدا ناکرده بهترین دوست! تو یکروز یهودا بشوی
دل بریدم تا نبینم دوست با من دشمن است، دل بریدن گاه تنها راه عاشق ماندن است... [فاضل‌نظری]