eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همه‌ی شهر به دلدادگی‌ام می‌خندند که فلانی شده از چشم کسی مست، که نیست!
برگرد و برایم گل و پروانه بیاور در ظلمت شب ماه در این خانه بیاور آواره‌ترینم به تو ای ساقیِ هستی! بهرِ دل من یک میِ مستانه بیاور یک خانه‌به‌دوشم که کسی همدم من نیست! دلتنگ توام شانه‌ی مردانه بیاور عمری است اسیرم به قفس همچو کبوتر با هر نفسی منتظرم، دانه بیاور... ویران‌شده‌ای هستم و دل را به تو بستم ای عشق بیا منزل شاهانه بیاور...
دنیاسـت بـه زیـر دین الطاف کریم درمانـده جهـان ز ذکر اوصاف کریم با آن همه بذل، حاتـم طائی داشت از چشمه‌ی معرفت فقط کاف کریم
تو سربلندی پُرغروری باشکوهی ! آدم به آدم می‌رسد، اما تو کوهی ...
نفسم شعر و تنم شعر و روانم شعر است من اگر شعر نباشم، به خدا می‌میرم‌
دور از تو در آمیخته با مرثیه بودم پر بود از آوای غماهنگ نمودم دور از تو از این شاخه به آن شاخه پریدم در سایه ی خار و خس و خاشاک غنودم زندانی اوهام خودم بودم و یکبار در خویش دری رو به رهایی نگشودم از هرچه کم و بیش سخن گفتم و افسوس از خود غزلی مانع و جامع نسرودم حال آمده ام بر در درگاه تو ای خوب تا یا بکشی یا بدهی اذن ورودم وقتی بکشی دست نوازش به سر من سرسبزتر از باغ بهشت است وجودم
آن روز که تعلیم تو می کرد معلم بر لوح تو ننوشت مگر حرف وفا را؟
درست نیست دو رنگی میانِ ظاهر و باطن بگو شکسته نویسند توبه‌نامه‌ی ما را!
در قنوتِ خود دعا کردم فراموشت کنم، حاجتم در سجده اما دیدنِ رویِ تو شد!
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نِشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم
بس که دنبالِ تو گشتم شُهرهٔ عالم شدم سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام...