eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دلبسته‌ام به نام تو یا مرتضی‌ علی آشفته‌ام ز جام تو یا مرتضی علی پیغمبر از مقام و مرام تو گفته است جانم به این مقام تو یا مرتضی علی عُمری به سمتِ خاکِ نجف داده‌ام سلام تا بشنوم سلام تو یا مرتضی علی نهج‌البلاغه‌‌ معدنی از نور و حکمت است بَه‌بَه به این کلام تو یا مرتضی‌ علی جانِ دلاوران و یَلان را گرفته است شمشیرِ در نیام تو یا مرتضی‌ علی تفسیرِ مُصحَفی و ولایت برای توست عالَم همه غلام تو یا مرتضی‌ علی از هرچه غیرِ یاد تو آزاد گشته‌ام اُفتاده‌ دل به دام تو یا مرتضی علی "یا ضَیْغَم‌المُهَمْهَم و یا والی‌الولی" شیرانْ تمام، رام تو یا مرتضی علی اینکه خدا به دست تو داده‌ست، کوثرش بوده به احترام تو یا مرتضی علی ذرّه، اگر نظر کنی از عرش بگذرد با فیضِ مستدام تو یا مرتضی علی 🆔@abadiyesher
🌴 دلتنگ دلم برای تو ای اربعین چه دلتنگ است دوباره بین من و تو هزار فرسنگ است دلم برای همان ازدحامِ پشت ضریح که دست‌های دعا با تو چنگ در چنگ است دلم برای همان قلب‌ها که بی‌رنگند دلم برای همان چای‌ها که پررنگ است دلم برای همان دسته‌های سینه‌زنی که با صدای قدم‌های من هماهنگ است! دلم برای همان آشتی، همان لبخند در این زمانه که -دور از تو- هرطرف جنگ است... 🆔@abadiyesher
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو تا کی تو باید دست روی دست بگذاری بیزارم از این پا و آن پا كردنت ای عشق یا نوشدارو باش یا زخمی بزن كاری من دختری از نسل چنگیزم كه عاشق شد بیگانه با آداب و تشریفات درباری هر كس نگاهت كرد چشمش را درآوردم شد قصه ی آغامحمدخان قاجاری آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت حتی اگر در را برایم باز بگذاری چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم كرد باید برای چادرم حرمت نگه داری تو می‌رسی روزی كه دیگر دیر خواهد بود آن روز مجبوری كه از من چشم برداری 🆔@abadiyesher
فقط همین....💔💔 بی‌قرار توام و در دل تنگم گله‌هاست 🆔@abadiyesher
مانندِ باد آمد و پیچید و رفت و رفت در کوچه عطر خاطره پاشید و رفت و رفت وقتی که واژه یکسره خمیازه می‌کشید آمد به شعر حوصله بخشید و رفت و رفت انگار بی‌قرارِ قراری دوباره بود این‌گونه که در آینه خندید و رفت و رفت پروانه سوزِ شعله‌ی شمعی شدم که صبح گم شد میانِ پهنه‌ی خورشید و رفت و رفت قرآن و کاسه آب و نگاهی پر از "نرو" لعنت به هر چه فاصله ... نشنید و رفت و رفت 🆔@abadiyesher
ای بابا دوباره سیاسی شد که....😄
وای اگر مَرد گدا ، یک شبه سلطان بشود مثل این‌است که گرگی سگ چوپان بشود هر کجا هُدهُد دانا برود کنج قفس جغد ویرانه نشین مرشد مرغان بشود سرزمینی که درآن قحط شود آزادی گرچه دیوار ندارد خودِ زندان بشود باغبانی که به نجار دهد باغش را فصل‌هایش همه همرنگ زمستان بشود ناخدا دلخوش این آبی آرام نباش! وای از آن لحظه که هنگامه‌ی طوفان بشوَد 🆔@abadiyesher
در ساده گویی‌ام که معما نمی‌شوم یک لحظه بی‌خیال تو حتی نمی‌شوم هوش و حواس و هرچه که دارم به پیش توست من از گناه عشق ، مبرّا نمی‌شوم هرگز قسم به جان شما را نمی‌خورم من در یقینِ عشقِ تو امّا نمی‌شوم در زیر قاب پنجره ات ایستاده ام من رهسپار کوچه ی شب‌ها نمی‌شوم پس داده‌ام به پیش شما امتحان خویش آن کودک کلاسِ الفبا نمی‌شوم آنگونه از خیال تو دورم که سال‌ها حتی به خوابِ چشمِ تو پیدا نمی‌شوم خاتون شعر ، مطلعِ کتمان من تویی دیگر ردیف آیه ی حاشا نمی‌شوم بر ارتفاع سایه‌ی ایهام ، گم شدم در واژه‌های شعر تو معنا نمی‌شوم لیلاج من تویی و حریفِ قمارِ عشق در گیر و دارِ بازیِ فردا نمی‌شوم فنجان حال چشم تو را سرکشیده‌‌ام چشم انتظار فرصت دنیا نمی‌شوم 🆔@abadiyesher
خنده‌ی خشکی به لب دارم ولی بارانی‌ام ظاهری آرام دارد باطن طوفانی‌ام مثل شمشیر از هراسم دست‌وپا گم می‌کنند خود ولی در دست‌های دیگران زندانی‌ام بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام می‌زند لبخند بر چشمان اشک‌آلود شمع هرکه باشد باخبر از گریه‌ی پنهانی‌ام هیچ دانایی فریب چشم‌هایت را نخورد عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانی‌ام 🆔@abadiyesher
دنیا در برابر زیبایی تو مات می‌‌شود و ترس بَرَم می‌‌دارد که نکند غرورم تاب نیاورد و درون ویرانم برایت پدیدار شود، شکنجه‌گر! برای غرورم هم که شده فاصله ات را با من رعایت کن! 🆔@abadiyesher
گر به دولت برسی مست نگردی، مردی  گر به ذلت برسی  پست نگردی، مردی  اهل عالم همه بازیچه‌ی دست هوس‌اند  گر تو بازیچه‌ی این دست نگردی ، مردی  🆔@abadiyesher
دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودت به احتیاط رو اکنون، که آبگینه شکستی! ‌🆔@abadiyesher
صد آینه در چشم ترش می‌شکند انگار که بغض آخرش می‌شکند وقتی که قناری از غمم، می‌شنود آواز، درون حنجرش می‌شکند 🆔@abadiyesher
دلا چه دیده فروبسته‌ای؟ سپیده دمید سری برآر،که خوش عالمی‌ست عالم صبح 🆔@abadiyesher
یک بار دیگر... برای همیشه نامت را به ما بگو بگو هنوز باران می بارد و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری.. 🆔@abadiyesher
کمر بیرون نیامد تیشه‌ی فرهاد ما کوه را برداشت از جا ناله و فریاد ما ما چو مجنون چشم آهو را سخنگو کرده‌ایم گنگ ماند هر که گردن پیچد از ارشاد ما گرچه گوش باغبان را پرده‌ی انصاف نیست داغ ها دارد چو برگ لاله از فریاد ما لوح امکان تنگ میدان است، ورنه می‌نمود جوهر خود را زبان خامه‌ی فولاد ما گرچه ویرانیم، اما دلنشین افتاده‌ایم سیل نتواند گذشتن از خراب آباد ما پشت ما باشد ز سنگ کودکان بر کوه قاف نیست صحرایی چو مجنون عشق خوش بنیاد ما از دل ما برنمی آید نفس بی یاد تو گر تو را هرگز به گرد دل نگردد یاد ما دست و پای صید می‌پیچد به هم از دیدنش از کمند و دام مستغنی بوَد صیّاد ما یوسفستانی است از زنجیریان هر حلقه‌اش زلف او را کی بوَد پروای شب خوش باد ما؟ هر رگ سنگی شود انگشت زنهار دگر سنگ را (صائب) فشارد دل اگر فریاد ما 🆔@abadiyesher
تو را به گریه سرودم، وداع تا شب پایان‏ به یاد آر پس از این، سرود واژه‌ی گریان‏ تو اى عزیزترینم! خزان رسیده به شهرت‏ و ناگزیر سفر کن، ز سایه‏هاى گریزان‏ نه با شکوفه و خنده، نه چون رهاى پرنده‏ که در شبى شکننده، که بى‏ستاره و پنهان‏ نمانده است شهابى، نه آتشى و نه آبى‏ که داغ‏هاى سرابى، که خارهاى مغیلان‏ بگو به ماه نتابد، به کوچه راه نیابد ز خانه تا بگریزى، چو بادهاى پریشان‏ شبت مخاطره دارد، غروب خاطره دارد نظر به پنجره دارد، نگاهِ خسته‌ی ایوان‏ تو چشم بر همه بسته، من از وداعِ تو خسته‏ دلِ ستاره شکسته، (سپیده) سر به گریبان‏ 🆔@abadiyesher
سرشار ز درد و داد و بیدادم من تا پیش خدا رسیده فریادم من روزی ده هزار مرتبه می گویم ای کاش که دل به او نمی دادم من 🆔@abadiyesher
هدایت شده از اتاق رباعی
رباعی صبح است و هوای زندگی مطبوع است در ذهن و دلم همیشه یک موضوع است: با سورهٔ عاشقی به من فهماندند غیر از «تو» و خنده‌های تو ممنوع است. ☑️کانال اتاق در ایتا؛ @Otagerobae
هدایت شده از اتاق رباعی
دوستان عزیز لطفا کانال رباعی رو به دوستانتون معرفی کنید 🙏🌹
"این رضا کیست که عالم همه خشنود از اوست این رضا کیست که بر درد دل خلق دواست ای ضعیفی که تو را پشت و پناهی نبوَد شو پناهنده به شاهی که معین الضعفاست ساکن کوی رضا باش که این ابر کرم سایه‌ی رحمت او بر سر سلطان و گداست دامن ضامن آهو مده از دست که او دوست را ضامن و فریادرس روز جزاست در دبستان رضا درس فضیلت آموز که دبستان رضا مکتب تسلیم و رضاست سخن سوختگان، سوزی و حالی دارد لیک سوزنده‌تر از هر سخنی شعر (رسا)ست 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا