eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی اوقات؛ شما باید با برخی از افراد خداحافظی کنید ...! تا به آرامش و خوشبختی خود سلام کنید ...! @abadiyesher
راجی.mp3
6.62M
🌀 عوامل فتنه سنگین امروز در جبهه انقلاب 📝 خطر از حجیت انداختن رهبری 🎙 حجت الاسلام راجی 🔺 یقین داریم حضرت آقا از دوقطبی متنفر است، مطمئنیم دوست ندارد بین جبهه انقلاب اختلاف بیاندازیم، اما باز هم چنین می‌کنیم. رهبری جهاد امروز را جهاد امیدآفرینی می‌داند، با این وجود مردم را ناامید می‌کنیم. 🔻حضرت آقا گفتند به فرماندهان نظامی اعتماد داشته باشید؛ آنها کم‌کاری نمی‌کنند؛ اما در برابر آنها می‌ایستیم! یقین داریم کاری که انجام می‌دهیم مورد تأیید رهبری نیست و باز هم به اسم انقلابی‌گری آن را مرتکب می‌شویم! انقلابی‌گری که فقط با گذاشتن عکس آقا روی پروفایل محقق نمی‌شود، انقلابی‌گری یعنی تشخیص بدهیم امروز رهبری چه اولویتی برای ما قرار داده است. ♨️ فتنه زن زندگی آزادی ترس ندارد، کاری از پیش نمیبرد. بترسیم از فتنه‌ی قرارگرفتن انقلابیون در برابر رهبری. بترسیم از روزی که مواضع ما در ذهن مردم کاری کند که رهبری از حجیت خارج شود. امروز بگونه‌ای رهبری را تعریف می‌کنیم که اعضای دفتر رهبری هم منافق‌اند! با این وصف، رهبری که توان اداره دفترش را نداشته باشد یا فرمانده کل قوا باشد و نیروهایش او را اطاعت نکنند به چه دردی می‌خورد؟ 🔹خبر نداریم مواضع ما با محور مقاومت در لبنان چه کرده است. مقصر شهادت سید حسن نصرالله را ایران می‌دانستند!! به چه استنادی؟ از مطالب منتشرشده توسط برخی!! خیانت بالاتر از این سراغ دارید؟ اختلاف در محور مقاومت بر اساس این مطالب!! 🔹ما کورکورانه که مطیع رهبری نشدیم. ما یقین داریم و لمس کردیم که مدیرترین و مدبرترین و باتقواترین امروز، رهبر انقلاب است.
هدایت شده از  اشعار ناهید خلفیان
21.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی سرکار خانم ناهید خلفیان از شعرای برجسته ی محفل ادبی کتابخانه امیرکبیر آبدانان با موضوع کتاب در نشست عصر شعر گرامیداشت که با حضور شعرای محفل و علاقه مندان به فرهنگ و ادب روز دوشنبه ۲۸ آبان ماه در محل این کتابخانه برگزار شد.
پاییز شد دار و ندارم رفت از دست سبزینه‌های نوبهارم رفت از دست مویم سفید و رو، چروک و قد  خمیده گل‌گونه‌های آبدارم رفت از دست از سمت هر برگی صدای مرگ برخاست زنگ اجل آمد  قرارم رفت از دست   یک لحظه در آغوش دنیا گرم بودم مرگ آمد و بوس و کنارم رفت از دست وقتی طناب مرگ بر این گردن افتاد موبافه‌های موجدارم رفت از دست خواب و خیال و آرزویم دود شد رفت هر چیز که بود افتخارم رفت از دست باید که از دنیا شکاری می‌گرفتم رفتم به بازی تا شکارم رفت از دست @abadiyesher
♡ صبح است ای خورشید زیبا! پلک را وا کن در چشم‌های من کمی خود را تماشا کن از گیسوانت زندگی می‌ریزد ای زیبا! گیسو بیفشان و مرا ای عشق احیا کن شیرین بکن صبح مرا با قند لبخندت روی لبم گل‌های شادی را شکوفا کن گوش تو پر شد بس که گفتم دوستت دارم در گوش من این حرف را یک بار نجوا کن من معنی 'من' را نمی‌فهمم؛ تویی من هم هر جا که از 'من' گفته‌ام، آن را 'تو' معنا کن تقدیم تو شعری که اکنون روی لب دارم این شعر را با بوسۀ خود مهر و امضا کن @eitaaparvanegi
بی تو تاریک نشستم ... تو چراغ که شدی؟ @abadiyesher
به باغ جان و دلم کاش باغبان برسد دوباره طائر بختم به آشیان برسد اگر به خلوت خاموش من سری بزند نوای شاد دلم تا به آسمان برسد دلم دوباره گرفته شبیه فصل خزان خدا کند که بهارم به سمت‌مان برسد دلیل بودن من شد دوباره آمدنش بدون عطر حضورش غم آنچنان برسد چه شِکوه‌ها که نکردم در این دو روزه‌ی عُمر بهار من که نیامد چرا خزان برسد؟ اگر چه عُمر و جوانی به راه عشق گذشت امید وصل که باشد به تن توان برسد نماز و قبله‌ی دل شد ضریح چشمانش به گوشِ خسته‌ی جانم خوشا اذان برسد @abadiyesher
لبخند زدی دیده شد الماس لبت می‌بوسم از آن گوشه‌ی حساس لبت ممنوع نکن اگر چه که شرعی نیست می‌چینم از آن میوه‌ی گیلاس لبت @abadiyesher
چگونه سر کنم این روزهای بی‌خبری را میان این همه دیوار، رنج دربه‌دری را شبیه قصه‌نویسی شدم که در همه عمرش پری ندیده و در دل نهاده عشق پری را برای دیدن تو سال‌هاست روزه گرفتم چگونه باز کنم روزه‌های بی‌سحری را؟ به باد سرزنش خلق پشت سرو خمیده وگرنه تاب می‌آورد رنج بی‌ثمری را برای از تو نوشتن مرا خیال تو کافی است اگر رها کند این روزگار فتنه‌گری را @abadiyesher
خلوت نشین خاطر دیوانه‌ی منی افسونگری و گرمی افسانه‌ی منی بودیم با تو همسفر عشق، سال‌ها ای آشنا نگاه، که بیگانه‌ی منی... هرچند شمع بزم کسانی، ولی هنوز آتش فروز خرمن پروانه‌ی منی چون موج سر به صخره‌ی غم کوفتم زِ درد دور از تو، ای که گوهر یک دانه‌ی منی خالی مباد ساغر نازت، که جاودان شورافکنی و ساقی میخانه‌ی منی آنجا که سرگذشت غم شاعران بود نازم تو را، که گرمی افسانه‌ی منی @abadiyesher
ز یاران ، کینه هرگز در دل یاران نمی‌ماند به روی آب، جای قطرۀ باران نمی‌ماند @abadiyesher
من از آغاز در خاکم نَمی از عشق می‌ بینم مرا می ساختند ای کاش از آب و گِلی دیگر @abadiyesher
بخوان از چشم های لال من، امــروز شعرم را که فـــــردا از مــــنِ دیوانه، دیوانی نمی‌ماند @abadiyesher
آهای همسفر شعرهای پاییزی در استکان غزل چای گرم می ریزی ببین صدای سکوتم گرفته مثل دلم بیا به خاطر من .... حرف تازه‌ای ... چیزی ... ! @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدرت تکلمم در این شرایط به هنگام تعارف های ادایی😂 ‌ واقعا عالیه👌😄😄👏👏👏 @abadiyesher
با دیدن چشمان تو زیبا شده شعرم همرنگ غزلنامه ی نیما شده شعرم با این دل دیوانه‌ی من باز چه کردی بی پرده ببین با تو هم آوا شده شعرم ای تنهایی من بانگ بر آور فریاد پس از مرگ مسیحا شده شعرم سوگند به باران تو ای عشق بهاری بی آتش زرتشت٬ اوستا شده شعرم خوابم شده بیداری چشمان تو امشب انگیزه‌ی روییدن فردا شده شعرم بگذار که این پنجره‌ها بسته بمانند بر روی تو دروازه‌ی دنیا شده شعرم @abadiyesher
دیدم که شهر پر از عـطر است گفتند باز روسریت را تکانده‌ای... @abadiyesher
ای تنهایی من بانگ بر آور فریاد پس از مرگ مسیحا شده شعرم @abadiyesher
هر مریمی غیر از تو قطعا مریمی جعلی‌ است معنای در تو تنها می‌شود پیدا... @abadiyesher
هدایت شده از از هر دری سخن
عاقلان پا مَگذارید به میخانه‌یِ عشق داغِ‌صد مُهرِ جُنون خورده به پیشانیِ‌ما 🌱 ❇️ @azhardarisokhan
یک بوسه بده بر من و صد بوسه بچسبان در فصل زمستان بغلت شد بغلستان
19.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 تماشا کنید تا حالِ دلتون عالی شه مگه میشه برای این‌ زوج، ذوق نکرد؟! 🔸این زوج خوشبخت با حمایت آستان قدس رضوی به حرم مطهر رضوی دعوت شدند و مهمان امام رضا (ع)
یک نفر از جنس احساسِ تو می‌خواهد دلم یک نفر مثل خودت اصلا می‌خواهد دلم @abadiyesher
مژگان به هم بزن که بپاشي جهان من کوبي زمين من به سر آسمان من درمان نخواستم ز تو من درد خواستم يک درد ماندگار! بلايت به جان من مي سوزم از تبي که دماسنج عشق را از هرم خود گداخته زير زبان من تشخيص درد من به دل خود حواله کن آه اي طبيب درد فروش جوان من نبض مرا بگير و ببر نام خويش را تا خون بدل به باده شود در رگان من گفتي : غريب شهر مني اين چه غربت است کاين شهر از تو مي شنود داستان من خاکستري است شهر من آري و من در آن آن مجمري که آتش زرتشت از آن من زين پيش اگر که نصف جهان بود بعد از اين با تو شود تمام جهان من @abadiyesher
خیال می‌کنم این بغض ناگهان شعر است همین یقین فروخفته در گمان شعر است همین که اشک مرا و تو را درآورده است همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است همین که می.رود از دست شهر، دست به دست همین شقایق بی نام و بی نشان شعر است چه حکمتی است در این وصفِ جمع ناشدنی که هم زمان غمِ نان، شعر و بوی نان، شعر است تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد همین که می‌چکد از چشم آسمان شعر است... از این که دفتر شعرش هزار برگ شده است بهار نه، به نظر می‌رسد خزان شعر است به گوشه گوشه‌ی شهرم نوشته‌ام بیتی تو رفته‌ای و سراپای شعر است خلاصه اینکه به فتوای شاعرانه‌ی من زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است... @abadiyesher
اگر قسمت نشد با عشقت زندگی کنی حداقل با زندگیت عشق کن دنیا که به آخر نرسیده ...❗ 🗃️@Hedayate_fekri_va_dini
هدایت شده از خوبان پارسی‌گو
دلم شکست، گناه تو بود در باران دلی که چشم‌به‌راه تو بود در باران قضا نبود و مقدّر نبود هرچه که شد بلای چشم سیاه تو بود در باران نبود خندهٔ باد و نبود گریهٔ ابر عبور گاه‌به‌گاه تو بود در باران نگاه آینه را سنگ شست‌وشویی داد شکستِ آینه، آه تو بود در باران چقدر چتر در این شهر بی‌هوا وا رفت چقدر ابر گواه تو بود در باران 📗 دیگر ✏️ 📍@khobaneparsigoo
هدایت شده از ✨نجوای دل✨
اندیشه‌ی پرواز به تو جان داده بر خستگی جسم تو پایان داده حالا که مهیای پریدن شده‌ای بر بال و پَرت قدرت طوفان داده @najvaydel1402
هدایت شده از رباعی
با هر تپشی در دل خود جایم کن جایی پیدا برای فردایم کن دیروز تو با ناز گمم کردی عشق! امروز خودت بگرد و پیدایم کن @robaee