eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شب گریه و بغض این دل پیر بس است یک قلب که بیش نیست ، یک تیر بس است لاک یاسی مال نوازشگرهاست دستان تو را لاک غلط گیر بس است
✍هوالکریم ......................................................................... مگر عطری ندارند این زمان گلهای شب بو که عطّاران شدند اینگونه بداخلاق و بد خو گل و سنبل مگر شادی نمی بخشند دیگر نمی بینم چرا ؟ حال کسی را شاد و نیکو طبیبان را چه شد دیگر ندارند عشقِ درمان چرا تسکین نمی گیرد دلی با قرص و دارو چه آمد بر سر لب ها و صورت های بت ها چه شد آنانکه درمان می شدند از بوی گیسو چرا صیّاد ، شوقِ صید ِ شهلایی ندارد چه شد دیگر گریزان است از چشمان آهو کسی داند چرا از خاصیت افتاده است عشق ؟ که هیچ عاشق نمی نازد به ناز ماه خوش رو طبیعی نیست بی شک رنگ سرخ لالهء دشت که باطل می شود حکم دلی با سحر و جادو چنان گلبوته ها با بلبلان همرنگ گشتند نمی دانم که زن یا مرد است آن نازک ابرو قناری های دلبسته ، به یک باغ آرمیدند به خود امّا بپیچند از اَلم ، پهلو به پهلو به هر خانه چنان قصری امیری تکیه میداد چرا مینالد اینک پادشاه از دست بانو سمرقند و بخارا نه ، بگوییدم چه شد که نمی بخشد کسی سنگی به مثل خال هندو
✨ درمانِ منی گفتـ ه پزشکم کـ ه همیشـ ه در خانـه خود قُرصِ قَمـَر داشتـ ه باشـَم...
برو که خُرده گرفتن به عاشقانْ نه رواست که علم و عقلِ تو از آنچه عشقِ ماست، سواست قُماشِ عشق به مقیاسِ علم و عقلْ مَسنج که بارگاهِ دل از کارگاهِ عقل، جداست چو سوزِ عشق نبینی به سازِ شعر مپیچ که شعر، نغمه‌ی عُشّاقِ ارغنونِ خداست
با منی سیب زَمینی یاس من یا،سمنی؟ ثروتی در دل مایی تومنی یا تو، منی؟ بداهه
به انتظار نشستن در این زمانه ی یاس برای منتظران چاره نیست ناچاری است..
ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﻢ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ، ﺑﺮﺍﯼ ﺯﺧﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﻢ، ﺷﺒﯿﻪ ﺷﻌﺮ ﺑﺮ ﺩﻓﺘﺮ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﻌﺮﻡ، ﺑﺮﺍﯾﻢ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﻢ، ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﯿﻒ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﻮﺯ ﻣﻦ، ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻤﮕﺴﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﻢ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺷﺎﻋﺮ ﺷﺪ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ، ﺩﻟﯿﻞ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﻢ، ﮔﻬﯽ ﺷﺎﺩ ﮔﻬﯽ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻨﺪﻩ، ﻓﻘﻂ ﭼﻬﺮﻩ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﻢ، ﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺪ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻢ، ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﻢ، ﺑﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ ﮐﻨﺞ ﯾﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﻟﻘﺐ ﺳﻨﮓ ﺻﺒﻮﺭﻡ ﺩﺍﺩ، ﻋﺠﺐ ﺷﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻮﺩ 💔💔
🥀••من بہ قربون هر دوازده جفت دنده هاے قفسه سینت ڪہ قلبت رو نگہ داشتن دلبر :)‌‌‌‌♡
حلقه ای دورت کشیدم ، تا که مال من شوی❤️ بعد از آن سیاره ی من را ، زحل نامیده اند !💫
دوباره مثل همیشه خجالتم دادی برای عرض ارادت لیاقتم دادی تعجبم توکجا این حقیرساده کجا همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی همین که خط نکشیدی به نام من ممنون چه شدکه این همه شوق و ارادتم دادی وفا ندیده ای ازمن قبول اما خوب خودت به رحمت شاهانه عادتم دادی حسن کردی
هرکه را یوسف رفیقش گشته باید فاتحَه صلواتش را فرستم گاه با صد فاتحه خدا رحمتم کنه
ما پاسخی به زخم زبان ها نمی دهیم ما را خدا برای سکوت آفریده است...
من با تمام شهر جنگیدم برای تو! تو با تمام شهر خندیدی به حال من...
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت تکلیف بی‌قراری این دل چه می‌شود؟! اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت… آقا خدا نیاورد آن روز را که من سرگرم می‌شوم به گناهی ببینمت با این دل سیاه و تباهم چه دل‌خوشم بر این خیال کهنه واهی، ببینمت! دارم یقین که روز وصال تو می‌رسد ذکر لبم شده که الهی ببینمت
دوباره حضرت حافظ برایم "غم مخور" آورد تو حتما میرسی از راه و من تنها نمی‌مانم...!
🖇🌱 روزگاریست که سودای تو در سر دارم مگرم سر برود تا برود سودایت ...
پنج شَنبه‌ها به نیّتِ دیدارِ چشمِ تو جانَم به کف گرفته و خیرات می‌کُنَم
چقدر وعده‌ي فردا چقدر جمعه‌ي بعد؟ ببين كه بر لبم آقا رسيده جان بي تو
غلط اسٺ هر که گوید که به دل رَهَست دل را... ‏دل من ز غصہ خون شد دل او خبر ندارد!
گرگها درنده‌اند تکلیفشان روشن ولی.... وای از آن گرگی که پنهان است در ذات شبان.
‏قدرتِ‌ تحمل‌ هرڪــسے را ازمیزانِ‌سڪوتش‌بسنجید آنان‌ ڪه‌ هیاهو میڪنــند بارِهیچ‌چیزی‌‌را‌به‌روی‌شانه های‌خود‌تحمل‌نمیڪنند...
حسرت رویت هلاکم کرد؛ از بهر خدا روی بنما و دل درمانده‌ای را شاد کن
🌱 بعدِ یک عمر نبودِ تو و نابودی ها به گمانم که میایی به همین زودی ها...
از دل نمی‌رود به وصالِ ابد برون خونی که در دلم ستمِ انتظار کرد
با نُدبه ی مــٰا نیامَدی، حَرفی نیسـت یک جمعه تـو گریه کن که ما برگردیم
🌱🖇 تٰا کَسیْ رُخ نَنمایَد ز‍‍ِ کَسیْ دِل نَبَرد دِلبَرِ مٰا دِل مٰا بُرد وَ بِه مٰا رُخ نَنِمود... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌱🖇 تڪرارمیڪنم‌ڪہ"سلامٌـ‌علی‌الرَئوف" تـابشنـومـ‌دمۍ"وَعَــلیڪ‌سَــــلامـ"را... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ترسم که بیایی و من آن روز نباشم . . .
+دلمان‌یڪ‌بغلِ‌سیرحرم‌مے‌خواهد... یاحَسرَةً‌فـےقَلبـی!
🌱🖇 ‌ هم سری، هم در سری، بر ما همه تاجِ سری پادشاهی میکنی ای شاه، تاجَت بر قرار...