eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
727 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
213 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. سفر اربعین ✍سادات طهماسی چند سالی، بی‌دغدغه و سبک‌بار راهی سفر اربعین و پیاده‌روی نجف به کربلا می‌شدم. هر کجا خسته بودم، استراحت می‌کردم. ظهرها می‌خوابیدم و کل شب در مسیر بودم. هرچند در طول مسیر، گرما و خستگی راه اذیت می‌کرد اما در حدی نبود که از خود بیخود شوم. اما سفر امسال فرق داشت. در بین همسفری‌های امسال، بچه‌های ۶ و ۸ ساله‌ای حضور داشتند که با شوق زیاد، راهی این سفر شده بودند. تا نجف همه چیز طبق روال بود. قصد داشتیم بعد از نماز صبح، نجف را به قصد کوفه و پیاده‌روی ترک کنیم. اما حریف، خواب صبحگاهی زائران کوچک آقا نشدیم و تا به خود بجنبیم آفتاب نجف طلوع کرد. خورشید، مثل ذره‌بین، فرق سرمان را نشانه رفته بود. قطره‌های عرق از سر و صورتمان چکه می‌کرد. رفته رفته، صدای زائر کوچکمان بی‌رمق و از ورجه وورجه ‌هایش کم می‌شد. حالت تهوع و استفراغ به سراغش آمد. مادرش با دیدن وضعیت او، از خود بیخود شد و به نیروهای هلال احمر پناه برد. بعد از تزریق آمپول و توصیه‌های لازم، راهی کوچه پس کوچه‌های کوفه شدیم، تا جایی برای استراحت پیدا کنیم. زیر سایه دیوار خانه‌ای نشسته بودیم که ابومسلم مثل فرشته نجات به دادمان رسید. تعارف کرد که به منزل او برویم، از خدا خواسته دعوتش را اجابت کردیم. بچه‌ها، تا خنکای باد کولر را حس کردند، کنج خانه‌ی ابومسلم خوابیدند. همسر و عروس‌های ابومسلم در تدارک ناهار بودند و هر ساعت به تعداد مهمان‌ها اضافه می‌شد. مثل پروانه دور مهمان‌ها می‌چرخیدند و با آب و چای از آنها پذیرایی می‌کردند. حوالی ساعت ۵ عصر، که خورشید از حرارتش کم کرد. با ذکر شکراً شکراً از ابومسلم و خانواده‌اش خداحافظی کردیم. مسیر کوفه تا سهله را ابوالفضل کوچک ما، مثل چکاوک می‌دوید و شیرین زبانی می‌کرد. و ما برای ابومسلم و خانواده‌اش دعای خیر می‌کردیم. که اگر میزبانی و دعوت او نبود، معلوم نبود در هوای گرم و کوچه پس کوچه‌های کوفه، چه بر سرش می‌آمد. سفر امسال با تمام سفرها فرق داشت. این است که بزرگان، همیشه سفارش دارند؛ سفر اربعین را باید خانوادگی رفت تا بتوانیم ذره‌ای از مصائب اهل بیت، خصوصا عقیله بنی هاشم را درک کنیم. قطعا درکی که مادران بچه به بغل از سفر اربعین و پیاده‌روی دارند. مردان کوله به دوش ندارند. سفری که در آن، به خاطر درد و خستگی بقیه، از درد و خستگی‌ خودت بگذری. @AFKAREHOWZAVI
🔅 اربعین نمونه‌ای از دنیای ظهور خط سرخ عاشورا در امتداد تاریخ در مسیر اربعین کشیده شده و هرساله سربازانی از نژاد و رنگ و ملیت‌های مختلف در لشکر ظهور، حاضر می‌شوند و پرچم‌ها و زبان‌ها و دغدغه‌ها در هم گره می‌خورد و قدم‌ها با مبدأیی واحد و مسیری واحد و هدفی مشخص با هم یکی می‌شوند. پرچم سرخ قیام عاشورا می‌رود تا با علم سبز انتظار گره بخورد و بر فراز گنبد انسانیت به اهتزاز درآید.‌ اربعین نه یک همایش همگانی و یک حرکت ایده‌الیستی که ترسیم مدینه فاضله است. نمونه‌ای از جامعه‌ای که تشکیل خواهد شد به دور از منیت‌ها همان حکومتی که مردمانش عدالت و خردورزی را به حد اعلای خود خواهند چشید. صاحب قدمانی که پا در جاده اربعین می‌گذارند، علم کشان مقاومت‌اند و وارثان ایثار. @AFKAREHOWZAVI
🏴🚩 سخنان ۵۱ سال پیش رهبر عزیز انقلاب در خصوص کنگره جهانی اربعین ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻پنجاه و یک سال پیش ، یعنی زمانی که هنوز مراسم اربعین ، به شکوه امروز شکل نگرفته بود ، حضرت آیت‌ الله خامنه‌ای در سال ۱۳۵۲ مصادف با روز جمعه ۲۰ صفر سال ۱۳۹۴ هجری قمری در جریان سلسله جلساتی در مسجد امام حسن (ع) در مشهد مقدس که به شرح و تفسیر خطبه‌های نهج‌البلاغه اختصاص داشت ، به‌ مناسبت تقارن با شب اربعین حسینی ، تحلیلی تاریخی و جامع از چرایی اهمیت زیارت اربعین ارائه دادند . این بیانات را به شرح زیر می‌خوانیم : 🚩 می‌دانید یکی از علائم ایمان زیارت اربعین است ؟ بنده نمی‌دانم این روایت چقدر صحیح است ، اصراری هم ندارم که بگویم معنای این روایت همین است که من گمان کرده‌ام ، واقعش هم این است که احتمال می‌دهم معنایش یکی از شقوق  و احتمالات دیگری باشد که در این زمینه بیان می‌شود ؛ امّا اگر این احتمال هم که من می‌گویم باشد ، مؤیّد فراوانی دارد ؛ « زیارة الأربعین ». 🚩 شیعه یک جمع متفرقی بود . یک جامعه‌ای بود که در یک جا ، در یک مکان زندگی نمی‌کردند . در مدینه بودند ، در کوفه بودند ، در بصره بودند ، در اهواز بودند ، در قم بودند ، در خراسان بودند ، اطراف و اکناف بلاد . اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاء متشتت در جریان بود. 🚩 مثل دانه‌های تسبیح یک رشته و یک نخ همه این‌ها را به هم وصل می‌کرد . چه بود آن رشته ؟ رشته اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع ، از رهبری عالی تشیع یعنی ؛ امام . همه این رشته‌ها به آن جا متصل می‌شد . قلبی بود که به همه اعضا فرمان می‌داد . و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود . ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند اما ؛ بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند . اطاعت و فرمانبری آن ها به حساب بود ، فریاد زدنشان از روی دستور بود ، سکوتشان بر طبق نقشه بود. 🚩 همه چیزشان با حساب بود . فقط یک عیبی کار آن ها داشت و آن این که ؛ همدیگر را کمتر می‌دیدند . اهل یک شهر ، شیعیان یک منطقه ، البته یکدیگر را می‌دیدند اما ؛ یک کنگره جهانی لازم بود برای شیعیان روزگار ائمه (ع). 🚩 این کنگره جهانی را معین کردند ، وقتش را هم معین کردند ، گفتند : در این موعد معین ، در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند ، آن موعد روز اربعین است و جای شرکت ، سرزمین کربلا است . چون روح شیعه روح کربلایی است‌ ، روح عاشورایی است . در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است . شیعه هر جا که هست ، دنباله‌ روی عاشورای حسین است . این هم که می‌بینی همه جا این تپش‌هایی که در شیعه مشهود شده‌ ، از آن مرقدِ پاک ناشی شده . این شعله‌هایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده . به جان‌ها و روح‌ها رسیده ، انسان‌ها را به گلوله‌های داغی تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده. 🚩 بنابراین مسأله اربعین ، یک مسأله مهمی است‌ ، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره بین‌المللی و جهانی ، برای سرزمینی که خودش خاطره‌ انگیز است آن سرزمین‌ ، سرزمین خاطره‌ ها است‌ ، خاطره‌ های باشکوه‌ ، خاطره‌های عزیز ، سرزمین شهدا ، مزار کشته‌شدگان راه خدا ، این جا جمع بشوند تشیع‌ ، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند. 🚩🚩 اگر امروز هم بتوانند شیعیان ، آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند ، البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنباله‌ گیری از راهی است که ؛ از ائمه هدی (ع) به ما ارائه دادند . 🎙 سخنرانی در مسجد امام حسن مجتبی (ع) مشهد مقدس _۲۴ اسفند ۱۳۵۲ @ghalamnegaremonfared
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ثمره زیارت ✍وجگانی پنجاه روز است از روز اول محرم، چهل روز است از عاشورا گذشته است. مشکی ها برتن، بیرق مشکی ها مهیا برای کوچه و خیابان و سردر خانه ها.. مهمان‌ها و روضه خوانها و سخنرانان امام حسین علیه السلام از این مجلس به آن مجلس، از این خانه به آن خانه، ذکر حسین بر لب و دست بر سینه و چشمان گریان داشته... زیارت از راه دور هرروز با صد لعن و سلام خوانده، اگر به اندازه بال مگس هم بوده محزون شده در مصائب و گریسته.. زیارت از نزدیک را رفته، مقابل حرم ایستاده.. ثمره ی زیارت یکی پاداش زیارت و دیگری خواص زیارت است. پاداش زیارت ماندگار است هر درهمی خرج کرده، هر قدمی برداشتی، هر رنجی کشیده همه را برایش در لوح محفوظ نوشته اند. هر یکی یکی از قدمهایش را حج مقبول و هر حرکتی برای حسین انجام داده، مادر حسین علیه السلام دیده و او را تکریم کرده است. خواص زیارت اینکه خود را در آیینه و آبگینه ی امام دیدن است. زیارت توجه و قصد است. عین حقیقت است. همچو آیینه و زجاجه است، نور سپید و شفافش تمام وجود و باطنیات را بدون ذره ای کم و زیاد نشان می دهد. اصل خواص زیارت همین است! اینکه نفس لوامه فعال می شود و سرزنش گری می کند تا زائر را به اصل خودش برگرداند. زیارت آرامش می دهد ولی گاهی قبل از رسیدن به آرامش آمادگی پیدا می کند تا غده های بدخیم جراحی شود. عفونتها درمان می شود. تا این مقدمات نباشد آرامش و خواب راحت معنا ندارد. گاهی زائر روحش را مریض کرده است و خواص زیارت ابتدا او را درمان می کند و بعدا مرهم(مُسکّن) و التیامی برای زخم های باز شده اش می باشد. گاهی به زیارت کربلا می رسد با لباسهای خاکی و پاهای مجروح خونین و تاول زده، کیلومترها آمده است، همان راهی که زینب را به اسارت برده اند، زائرین همنوای زینبی شدند و با پایِ پیاده دل به زمین خاکی گرمِ نینوا نهاده، به بین الحرمین می رسد از همانجا سلامش می دهد. دستی بالا برده و با زبان بدنش اشاره می کند که ببین جبران مافات آمده ام، خیلی بدم، خودم می دانم ولی تو کریمی و قبولم کن!! گاهی لباسهای نوتری پوشیده و آداب خاص تری رعایت کرده و خود را به آغوشش انداخته و گمشده اش را پیدا کرده.. خلاصه به‌هر ترتیب همه به قصد توجه آمده اند زیارت.. هرکسی به اندازه ی ظرف و سعه ی صدرش در ظرفش ریخته می شود. توشه راه گرفته و به دیارش بر می گردد. تا چند وقت نور و توشه دارد برای ادامه ی راه و سبک زندگی اش و دوباره گاهی نورش کم می شود و طلب زیارت می کند... امروز عصر اربعین همه ی عراقیهای اطراف کربلا، از بصره و حله و ...بار و بنه ها را جمع کرده، تمام اسباب و وسایل موکبها و ...را بار ماشینها کرده و بسمت مقصد در حال حرکتند. چه شور و شلوغی و ازدحامی، تا چشم کار می کند و دوردستها را می بیند همه ازدحام و سیاهی زائرین در حال برگشت.. از نود کشور دنیا همه آمده اند که اگر این حسین را در دیار خود می داشتند هر کوی و برزن شان را بیرق و تمثالی از حسین می ساختند تا همه ی عالم را حسینی کنند. این سفر اربعین هم تمام شد اما حقیقت حسین همیشه ساری و جاری ست. حسین تازه زنده شده است. اللهم عجل لولیک الفرج @AFKAREHOWZAVI
. روایت مادرانه ✍س.غلامرضاپور یک ساعتی به اذان صبح مانده بود که راه افتادم سمت حرم. قدری از شلوغی شب جمعه کم شده بود اما همچنان جمعیت در بین‌الحرمین و خیابانهای اطراف حرم‌ها موج می‌زد. تنها بودم اما با کوله باری از حاجت آمده بودم. دست تمام التماس دعاها را گرفتم و یکراست با خودم آوردم حرم باب‌الحوائج. گوشه‌ای ایستادم و نگاهم را دوختم به ضریح. نمی دانستم کدام حاجت را اول بخواهم. اصلا نمیدانستم چگونه آنهمه حاجت را بخواهم. یکهو یاد مادر سقا افتادم. مادرها باهم رودربایستی ندارند. خصوصا اگر پای بچه هایشان بیاید وسط. اصلا مادرها دعای مهم‌شان بچه‌هایشان هستند. دیدم ام‌البنین خانه‌ی امیرالمومنین بچه هایش را خیلی خوب امام حسینی بار آورده. تربیت بچه‌هایم و بچه‌های همه کسانی که می‌شناختم را در عقل و ادب، وفا و معرفت، باور و اعتقاد... سپردم به مادر باب‌الحوائج . یاد بچه‌های غزه هم بودم. همان‌ها که پناهی جز خدا و اهل‌بیت ندارند. پیغام دوستم را هم رساندم که گفته بود: "سلام منو بهشون برسون؛ بگو چیکار کردم که اسممو امسال از لیست خط زدید؟" حرفهایم تمام نمی‌شد اما وقت داشت می‌گذشت. قرار بود بعد از صبحانه عازم نجف باشیم. از درِ سمت بین الحرمین رفتم بیرون. همان دری که شبیه در یک باغ بزرگ بود و با بقیه درهای حرم فرق داشت. درسفر دوسال پیش همینجا بود اما حالا بجایش تخته های چوبی بزرگ گذاشته‌‌بودند و رویش را با مخمل های مشکی پوشانده‌‌‌بودند. رد دستها روی مخملهای مشکی به وضوح دیده می‌شد.دیدم که خانمها با انگشت حاجت هایشان را روی همان مخملهای مشکی می‌نویسند. با انگشت وسط همان مخمل مشکی نوشتم بچه‌ها. گاهی باورهای ساده سریع‌تر تورا به مقصد می‌رسانند. سمت حرم ارباب به‌راه افتادم.بین الحرمین همچنان مضیف زائران خسته ای بود که تازه از راه رسیده بودند‌. دوسال پیش ماهم همینجا، نشسته خوابمان برده بود. در مسیر احیانا اگر روانداز خانمی کنار رفته بود آرام برایش مرتب می‌کردم. هرچقدر به حرم نزدیکتر می‌شدم ازدحام جمعیت بیشتر می‌شد. نگران تنه خوردنهای ناخواسته بودم. جلوتر نمی‌شد رفت. از بیرون به گنبدش چشم دوختم و حرف زدم. یقین داشتم حرفهایم را می شنود. @AFKAREHOWZAVI
🚩 فراخوان سومین سوگواره بین‌المللی ملت امام حسین (ع) برای آگاهی بیشتر از جزئیات جشنواره، جوایز و نیز ارسال آثار به تارنمای زیر مراجعه کنید. https://hawzahnews.com/xd34m @HawzahNews | خبرگزاری‌حوزه
. دلم گرفته... ✍بغدادی تا چند ماه پیش یکی از دلخوشی هایم دیدن اخبار بود ...از دست خودم که کار درست و حسابی بر نمی آمد ولی با دیدن کارهای حسابی شهید رییسی ذوق می کردم ... با خنده ی محرومان لبخند بر روی لبانم می نشست و با قدرت گرفتن کارخانه ها من هم جان دوباره ای می گرفتم... اما همه چیز در یک شب بارانی ناتمام ماند هنوز گذاشتن نام شهید کنار اسمت برایم سخت و جانکاه است شهید خدمتم😭 حالا چند وقتی ست نه اخبار را دنبال می کنم نه ذوق میکنم دلم گرفته ...چقدر همه چیز زود تمام شد ...می دانم ایمان باید در مغز استخوان هایم ریشه دوانده باشد و دست غیب الهی را در تک تک حوادث ببینم و آرام باشم زینب وار در حادثه ها استوار باشم و کمر خم نکنم... چشم می دوزم به آینده ای روشن که مرا به سمت خود فرا می خواند... دلخوشی آمدن یوسف زهرا غم هایم را آسان می کند. هر بار سفر اربعین را پا به پای تو زندگی می کنم تا شاید لذت حضورت را بهتر درک کنم تمام سختی هایش را به جان می خرم تا هم جاده شوم با دلدادگانت... می بینی چطور بچه هایمان را با خود راهی کرده ایم تا شاید آسمان دعاهای آنان را بالا ببرد. سلام ما را به عاشقانت برسان ...به سید ابراهیم ... دیدن عکس های او در اربعین کنار حاج قاسم قلبم را به درد می آورد اولین اربعین بی او بود... ولی حضورش، لبخندش در تمام جاده احساس می شد و من مثل پدر از دست داده ها هر جا به دنبال نشانی از حضورش بودم ...سفرت به سلامت همسفر جاده ی عشاق الحسین. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾ هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده‏ اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند (۱۶۹) @AFKAREHOWZAVI
. اربعین تمام شد ، اربعینی بمانيم ✍زهرا مهرجویی عصر روز اربعین ، شهر کربلا حال و هوای عجیبی دارد. غم خاصی توی چهره موکب دارها می توان دید. گویا جمع شدن بساط نوکری دردی دارد که فقط آنان درک می کنند. اربعین یکبار دیگر آمد و تمام شد و برکاتی را به همراه خود آورد . درست مانند موجی که دستی برساحل می کشد و کلی صدف و مروارید برجای می گذارد. اربعین آمد و با خودش خا،راتی شیرین و با یاد ماندنی برجای گذاشت رفت . خاطراتی سرتاسر ایثار و عشق و از خودگذشتگی است . زیبایی اربعین در ترسیم زیست همدلانه مدینه فاضله اوج می گیرد. کاش در طول سال این نوع از همدلی و همراهی را ادامه می دادیم . کاش حال که اربعین تمام شده حال و هوای آن هرگز تمام نشود . @AFKAREHOWZAVI
. پرده‌ی آخرنجمه صالحی دل‌ها پر از حزن و شور برای وداع با آن مقصد روشن و مقدس است و آسمان، بارانی از دعا و تضرع دارد. این وداع، نه بستن راه عشق‌ورزی است و نه پایان ارتباط؛ بلکه آغازی است به یک سفر جدید و عمق بخشیدن ایمان و تواضع به سوی خلق هستی‌های نقره‌ای تازه و روزهای طلایی در فصلی نو از زندگی. سفر پایان یافت اما بوی آرامش وصل به مشام می‌رسد، اشک‌ها به نیایش تبدیل شده‌اند و قلب‌ها به شوق زیارت دوباره می‌تپد! عمر سفر کوتاه است اما هر چه در سفر عتبات دیدیم، در وجودمان جاودانه و زنده می‌ماند! شکر خدا بابت خاک ، جواهری که دل‌های پر از شوق دیدار به سوی آن پر می‌کشند. اکنون، در این لحظات پایانی، دل‌هایمان را به یاد آن روزهای پر از نور و عشق می‌سپاریم. هر لحظه از این سفر، همچون نگینی درخشان در خاطرات‌مان خواهد درخشید و ما را به سوی آینده‌ای روشن‌تر هدایت خواهد کرد. امید داریم که این تجارب معنوی، چراغ راهی باشد برای زندگی‌مان و ما را به سوی سعادت و آرامش هدایت کند. ! در این راه، صبر و شکر را از تو آموختیم و دل‌هایمان را به حریم خدا سپردیم. با هر قدم، به سوی نور و عشق نزدیک‌تر شدیم و جان‌هایمان را به تو پیوند زدیم. یا حسین! ما از تو آموختیم که جان باید امن همچو باشد، هم حسین علیه‌السلام داشته باشد که چراغ راه است و هم علیه‌السلام تکیه‌گاه این چراغ! از تو آموختیم دل می‌تواند حریم خدا شود! کاش گنجایش قلبی که می‌تواند خانه‌ی خدا باشد را داشته باشیم! ما را در این راه تنها نگذار! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «طفلک غیر معصوم» ✍زهرا نجاتی همه ما شاید نه اما قطعا اغلب ما، یک طفل کودک یا نوجوان بهانه گیر پا به زمین کوب، درونمان داریم که از تغییر می‌ترسد. مدام بهانه چیزهایی را می‌گیرد که عمیقا دوستشان دارد و ممکن است زندگی یا تقدیر، به هردلیلی آنها را از او گرفته باشد. طفل درونمان، اغلب به هوای دنیا بهانه می‌گیرد؛ وابستگی‌ها، علایق، آرزوهایمان را بهانه میکند و مدام مثل یک بچه ی رو مخ، نداشتن یا از دست دادنشان را به زخمان می‌کشد. گاهی وقتها حتی این طفل درون به ظاهر برای آخرت بهانه می‌گیرد اما ته تهش همان بچه بازی است همان ناراضی نبودن، همان پا به زمین نارضایتی از اله، کوفتن. این طفل برای بعضی‌ها، دیگر طفل نیست تبدیل به یک هیولای قدرتمند شده. دقیقا مثل بچه‌هایی که از بس پدر ومادر به حرفشان گوش کرده‌اند، از جایی به بعد نه احترام سرشان می‌شود نه ادب. داد و فریاد و قلدربازی در می آورند و پا برزمین می کوبند و انسانها با تمام اِهِنّ و تولوپشان، در برابر آن کم می‌آورندـ گاهب طفل درون، از تغییر می ترسد. از پای در مسیر می ترسد. میخواهد همانی باشد که همیشه بوده. می‌خواهد خیالش راحت باشد. بیچاره حال طفل در رحم مادر را دارد که فکر می‌کند چقدر بیچاره می‌شود اگر وابستگی‌اش به رحم را بیخیال شود و پا بگذارد در دنیایی که خیلی بزرگتر از دنیای رحم است اما خودش هم در مقابل سرای جاودان مثل همان رحم است مثل حلقه ای در بیابان. طفل درون من هم این روزها بهانه می‌گیرد، از تغییر ترسیده، دارد جا می‌زند اما سعی دارم ادبش کنم. بچه لوس و ننر در مرام تربیتی ام نیست، دعا کنید این یکی هم قسر در نرود. خیلی وقت‌ها این تغییرات خواسته و ناخواسته هستند که مثل داروهای عجیب و غریب، بچه‌ها را رشد می‌دند و با جهش روحی ناگهان عرشی‌شان می‌کنند. 🤲دعا کنیم طفل‌هایمان قد بکشند، رشید شوند، عاقل شوند و پر از حس افتخار و مباهات نزد خدا و ملائک بروندـ شما برای طفل من دعا کنید و من برای طفل شما.. @AFKAREHOWZAVI