eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
713 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
190 ویدیو
15 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣1⃣پویش بانوان حامی رهبر 🔰زهی خیال باطل ✍️مریم زارعی، عضو تحریریه مجتهده امین سقیفه برپا کردند، فدک را غصب نمودند، زهرا سلام الله علیها را به شهادت رساندند، اما نورش را نتوانستد کم کنند. سال‌ها آوردن نام او گناه بود و دشنام دادن به او حسنه؛ اما نامش را نتوانستند محو کنند. بارگاه ائمه علیهم‌السلام را تخریب کردند و زمین‌ها را شخم زدند؛ اما نتوانستند راهشان را گم و نابود کنند. سال‌های متمادی امامی را در خانه‌اش زندانی کردند تا فرزندش را از بین ببرند، اما نتوانستند و امام حی ما غایب از نظرها شد. کتابخانه‌ها را آتش زدند، کتاب‌ها را غارت کردند تا نور و نام و راه پیشوایان دین را از بین ببرند. گذشت و گذشت، باز هم تلاش کردند، کلاه پهلوی را مد کردند و حجاب را کشف کردند. امام خمینی(ره) را به پاریس تبعید کردند اما انقلاب شد! بهشتی و رجایی و مفتح و باهنر را کشتند تا ریشه‌اش را بخشکانند؛ اما روح شهادت پرورش یافت.می‌خواستند هفت روزه به تهران برسند، اما هشت سال سرکوب شدند! انواع و اقسام انحراف‌ها و شایعات را پخش کردند؛ اما ملت ما بیدارتر شد. دانشمندان را ترور کردند، سیل نخبگان به راه افتاد. سرادر قاسم سلیمانی را چون نمی‌توانستند متوقف کنند، از میان برداشتند؛ اما مکتب قاسم سلیمانی تشکیل شد. چند ماه اغتشاش به راه انداختند و با انواع حیله‌ها و هزینه‌ها خواستند مردم را همراه سازند؛ اما پایه‌های اعتقادات آزادی‌خواهان واقعی قوی‌تر شد. به زعم خود می‌خواهند با یک توهین ریشه‌های درخت تنومد 1400ساله‌ی ما را بخشکانند اما زهی خیال باطل! الحمد لله الذی جعل أعدائنا من الحمقی شکر خدایی را که دشمنان ما را از احمق ها قرار داد. @AFKAREHOWZAVI
فربه‌گی مناسک، ممدوح یا مذموم؟! ✍️زهرا ابراهیمی، نویسنده حوزوی نوشت: در سال‌های اخیر مناسک مذهبی در کشور ما رنگ و بوی بیشتری گرفته و تقویت مناسک مذهبی هم از لحاظ کمّی و هم از حیث کیفی به‌ وضوح قابل‌ مشاهده است. برخی از افراد معتقدند فربه‌شدن مناسک زمینه‌ساز ترویج آموزه‌های دین است و می‌تواند اعتقاد مردم را تثبیت نماید. ضمن اینکه به اقتدار و انسجام اجتماع هم کمک می‌کند. اما عده‌ای معتقدند فربه‌شدن مناسک نوعی قشری‌گرایی و توجه به ظواهر است و فرد و اجتماع را از بطن و حقیقت امور، تهی خواهد ساخت. این گروه فربه‌شدن مناسک را مساوی با ابزاری شدن آن‌ها می‌دانند. مناسک را می‌توان به دو دستهٔ اولیه و ثانویه تقسیم کرد. منظور از مناسک اولیه همان مناسک دینی همچون نماز و روزه است که تبعیت از آن الزامی و راهی برای سنجش میزان دین‌داری مردم است. مناسک اولیه فرم ثابتی داشته و حدود و ثغور آن نیز در شرع مشخص‌ شده است. منظور از مناسک ثانویه یا همان مناسک مذهبی مناسکی است که فرم ثابتی ندارند، دارای تعدد و تکثرند و در عین‌ حال اجباری در انجام آن نیست. مناسک زیارت و عزاداری و بزرگداشت شهدا را می‌توان از این دسته دانست. در سال‌های اخیر شاهد فربه‌شدن مناسک مذهبی بوده‌ایم. علت فربه‌شدن این مناسک را می‌توان عوامل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دانست. یکی از مناسکی که در این چند سال اخیر به مناسک مذهبی اضافه‌شده جریان برگزاری مراسم برای شهید بزرگوار سردار قاسم سلیمانی است. برخی این مراسمات را مصداقی از فربه‌شدن مناسک دانسته و آن را امری صرفاً سیاسی تلقی کرده و قدیس سازی را نتیجهٔ آن می‌دانند برخی دیگر به لزوم و ضرورت این مناسک اعتقاد داشته و بر این باورند که این منسک هرساله باید با شور و هیجان بیشتر و بهتری از حیث کمی و کیفی برگزار گردد. فربه‌شدن مناسک را نه می‌توان به‌خودی‌خود امری مذموم تلقی کرد و نه ممدوح بلکه متناسب با پیامدهای مثبت و یا منفی که در پی دارد می‌توان آن را ارزش و یا ضد ارزش معرفی کرد. از جمله پیامدهای مثبت این بزرگداشت، تقویت انسجام اجتماعی است بدین معنا که به‌واسطه این مراسم همه مردم حول محوری به نام شهید گرد هم می‌آیند و این گردهمایی انسجام بیشتر را نتیجه می‌دهد. علاوه بر این تجدید حیات اجتماعی و تزریق روح معنویت را می‌توان از دیگر فواید مثبت آن دانست. انتقال معارف و آموزه‌های دین، بازتولید مفاهیم دینی همچون مبارزه با ظلم و تقویت شهادت گرایی و عدالت‌خواهی، بیداری فطرت و کاهش غفلت همچنین آمادگی احساسی مردم برای دریافت حقایق دینی نیز در سایهٔ همین مناسک و مصادیق آن نصیب مردم می‌شود. متن کامل در خبرگزاری حوزه https://hawzahnews.com/xc47c @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠سخنی با رهبرم ✍️ دکتر زاهره سادات میرجعفری متنی که قرار بود اگر فرصت سخنرانی یافتم در محضر رهبر بخوانم اما نشد! انقلاب اسلامی ایران روح تازه‌ای را در کالبد اجتماعی سیاسی نیمی از پیکره این اجتماع دمید تا فارغ از دیدگاه‌های متحجرانه پوسیده و مبتذل غربی به جایگاه واقعی خود که به بهانه آزادی از آن محروم شده بود بازگردد. رهبرا فرمودید الگوی سوم زن مسلمان الگوی نه شرقی نه غربی، شاه‌راهی برای‌مان باز شد و افق دیدی پرشور ترسیم. تلاش مضاعف کردیم، همسرداری و مادری و تلاش علمی در کنار هم ساده نبود اما ثابت کردیم ما می‌توانیم. وقتی کودکان‌مان که از آب و گل درآمدند در کنار جهاد همسرداری و فرزندآوری در جهت تحقق الگوی سوم زن مسلمان به جهاد علمی و عملی، کنشگری پرداختیم. هرچند با سقف‌های شیشه‌ای متعددی مواجه شدیم که تلاش ما برایش اهمیتی نداشت و ساختارهای خانوادگی اجتماعی حکومتی که اصلا آمادگی پذیرش چنین الگوی را نداشتند. رهبرا فرمودید تمدن نوین اسلامی و باز افق دید بین‌المللی وسیع‌تر را به روی‌مان گشودید. چشم‌اندازی امید بخش جهت ایجاد نظم نوین جهانی در سایه ظهور مهدوی، آن هنگام که زن امروزی در افسون رقابت‌ها و چشم و هم چشمی‌های زیبایی و تناسب اندام روح و بدن خود را پیش از پیش خسته و بی رمق می‌کند تا مگر چشم هوس آلودی را سیر نماید. ما به‌دنبال اثبات اندیشه زهرا گونه برآمدیم تا به جهانیان بگوییم تمدن آینده بشری در دستان مادرانی است که حاج قاسم‌ها را در دامن خود می پرورانند که تا مدت‌ها نام و یادش لرزه تن استعمارگران خواهد بود. همچنین در صحنه علم و عمل با انتشار کتب و مقالات بین‌المللی به جهانیان ثابت کردیم که این می‌توان در پرتو آموزه‌های اسلامی بزرگ اندیشید و مرزهای دانش را در هم نوردید و حضور بانوان محجبه در پایگاه‌های علمی دانشگاهی جهان خود به تنهایی دافع تمامی نقشه‌های سرکوب‌گرانه بود که تغییر نگرش افراد نسبت به ایران و اسلام برای‌مان کافی بود هرچند حمایت‌های مادی و معنوی از این فعالیت‌ها بسیار اندک بود. رهبرا فرمودید جهاد تبیین در صحنه سیاسی اجتماعی و ظیفه حساس دیگری را احساس کردیم« لئن شکرتم لازیدنکم » وای بر ما اگر روایت‌گری نکنیم و یادآوری نکنیم، نعمت انقلاب را برای فرزندان و نسل‌های آتی، چه خواهد شد ؟ شروع کردیم از گفتن قصه‌های حماسی مادرانه گرفته تا روشن کردن ذهن نوجوان محصور در رسانه، زینب وار. گروه‌های تبیینی را در زمینه شناسایی دستاوردهای انقلاب برای زنان گسترش دادیم و روایت‌گری را هر چند کوچک و محدود. هرچند از نبود عزم ملی برای سرمایه‌گذاری در عرصه روایت‌گری بین‌المللی دل‌مان گرفت. رهبرا فرمودید روایت‌گری و الگو سازی، مادران و همسران شهدای امنیت را دیدیم که زینب‌گونه با تمام طعنه‌ها و کنایه‌ها باز هم پای این انقلاب ایستادند و از نامردی هم وطن فریب خورده خود هرچند دلگیر شدیم از بار دگر کشیده شدن چادر مادرمان به‌دست غافلان این روزگار؛ اما بیش از پیش مصمم به تلاش برای تغییر نگرش نسل پاک فریب خورده تحت سلطه هژمونی رسانه شدیم رهبرا فرمودید جهاد فرزند آوری سعی کردیم با استعانت و توکل به ربوبیت و رازقیت الهی باوجود طعنه ها و تحقیرها، از خواهش‌های مقطعی برای دستیابی به اهداف متعالی صرف نظر کرده و پرورش دهنده نسل مقاوم و صبوری برای آیندگان باشیم، هرچند حمایت‌های مادی و معنوی بسیار ضعیف بود. رهبرا فرمودید مقاومت اقتصادی و تولید ملی وما با تدبیر وظیفه سخت مدیریت اقتصادی خانه را به جان خریدیم. سعی کردیم با اصلاح الگوی مصرف از تولید ملی حمایت کنیم. دل‌مان می‌سوزد برای فرهنگ و تمدن اصیل اسلامی، دل‌مان می‌سوزد برای کم رنگ شدن فرهنگ فاطمی در سرزمین شیعه منتظر پرور! رهبرا! ما جان برکفانت دل‌مان می‌سوزد برای ذهن و قلب دختران این مرز و بوم محصور در ارزش‌های لیبرالی حاکم برای خواهرانی که معنای آزادی را آزادی حصار تن می‌دانند و ارزش خود را در اغوش رایگان پنداشتند. دل‌مان می‌سوزد برای سردرگمی هویت زنان ایرانی در این هجوم جنگ شناختی گسترده،دل‌مان می‌سوزد برای ارزان فروخته شدن جنس زن در دنیای سرمایه داری، دل‌مان می‌سوزد برای فراموش شدن رسالت‌های زینب‌گونه و نبودن گوش شنوایی برای مطالبات به‌حق زنانه برای فراهم نبودن فضای حکمرانی زنانه و ساختارهای نامتناسب جنسیتی‌ برای سقف‌های شیشه‌ای مردانه حتی در ساختارهای علمی و فقاهتی. برای سیاست‌های بالادستی اجرا نشده و معطل مانده‌. برای الگوی سوم تحقق اهداف نیافته. برای فضای مجازی رهاشده. برای عدم وفاق و ساماندهی گروه‌های انقلابی، برای ندیدن همتی برای گفتمان‌سازی و جریان‌سازی بانوان انقلابی و... در آخر ما بانوان فعال انقلابی عهد می‌بندیم که تا پای جان گوش به‌فرمان شماییم و نسل ما نویدآور نسل ظهور خواهد بود. @AFKAREHOWZAVI
. مجله افکار بانوان حوزوی 🔰 در مجله‌ی🖐افکار 🖐🏻 بانوان🖐🏼 حوزوی🖐🏽 بانوان از نقاط مختلف کشور، دور هم جمع شده‌اند تا از دنیای مادری، همسری، کنشگری‌های اجتماعی و...قلم بزنند. ✔️✔️ ☆شما هم دعوتید☆ 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/666566766C3a95d83645 @AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🔰تحریف پوشش زنان ایرانی در سریال‌های تاریخی ✍️ فاطمه میری طایفه فرد، کارشناس ارشد تاریخ اسلام ▪️متأسفانه در سریال‌های تاریخی شاهد هستیم که یک نوع پوشش خاص را به تمام اقشار جامعه نسبت می‌دهند، چیزی که گاهی به خاطر ناهمگونی سیرت و صورتِ سریال، نوعی دل‌زدگی ایجاد می‌کند. ▪️آنچه مهم می‌نماید؛ احساس خطر کردن در برابر فرهنگ عفیفانه و تاریخی کشورمان است که با پوششی از رنگ و داستان در قالب سریال به خورد مخاطب داده ‌می‌شود. ▪️به استناد تاریخی، پوشش زنان ایرانی در ادوار مختلف و با ادیان و گرایش‌های متفاوت، همواره عفیفانه و در بستری از ستر و پوشش بوده‌ است. 🔗 مطالعه یادداشت در سایت فکرت @HOWZAVIAN
📌ستون بی‌فرهنگی ✍🏻 زهرا کبیری پور در جایی می‌خواندم انگلیس ستون سیاسی، آلمان ستون اقتصادی و فرانسه ستون فرهنگی اروپا است. اینکه هر سه ستون اکنون در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران صف کشیده‌اند، مصداق عدو شود سبب خِیر اگر خدا خواهد است. لازم نیست برای درک این مطلب به گذشته‌های خیلی دور بروید. کافی است اتفاقات همین چند ماه اخیر را مرور کنید. هرجا این ستون‌ها آمدند و مقابل ملت ما صف کشیدند، اتفاقات به شکلِ زیبایی به نفع ما چرخید. همین چند ماه پیش بود که حضرت آقا در تجمعات و گعده‌های جَوزدگان و مُغرضان در توئیتر و اینستاگرام مورد اهانت قرار می‌گرفت، حالا شما ببنید اهانت یک نشریه‌ی زرد و وقیح فرانسوی چه خروشی در دل ملت ایران ایجاد کرده است، همانطور که اهانت این نشریه‌ی سخیف به چهره‌ی نورانی پیامبر اکرم اسلام جوشش و خروشِ بی‌نظیری در دل امت مسلمان ایجاد کرده بود. آنکه مرد مبارزه است، در میدان حاضر می‌شود نه اینکه از پنجره‌ی خانه‌اش با بد و بیراه گفتن مبارزه کند. نامردی و بی‌فرهنگی در ذات کشور فرانسه است، حالا هر چقدر هم که آن را ستون فرهنگی بخوانند. حضرت آقا پیر، مراد و بابایِ تمام مردم ایران است. اگر دلش را دارید بسم‌الله، این شما و این هم تمام ملت ایران. @AFKAREHOWZAVI
▪️تشییع یک عاشق ✍️زهرا حاج محمدی صورتت را ندیدم، اصلا صورتی در کار نیست تا آن را تماشا کنم. از تمام استخوان‌های بالا و پایین یک بدن، یک یا چند تکه را بیشتر با خودت نیاورده‌ای. نمی‌دانم در این تابوت جز دو سه استخوان و مقداری پارچه‌ی پوسیده‌ی یادگار مانده از پیراهن و شلوار خاکستری پاسداری‌ات چه چیز دیگری می‌تواند جا گرفته باشد. حتی مانند برادران دیگرت؛ پلاک هم به همراه نداری که اگر داشتی، گمنام نمی‌ماندی و امروز پدر و مادری، همراه با خواهران و برادران، پیش‌ پایت نشسته و سوگوارت بودند. آن‌ها بودند تا تسلیتِ آمده‌ها را جواب داده و همدلی و همراهی‌شان را پاسخی درخور بدهند اما این یک پلاک هم از تو دریغ شده است. پس تو چه همراه داری؟ اگر بگویم هیچ، به تو ظلم کرده‌ام و اگر بگویم همه، به گمنامی‌ات. ۱۵ ساله بودنت را هم آزمایش‌‌ها ثابت کرده‌اند چون هیچ همراهی نبوده تا بر ۱۵ ساله بودنت گواهی دهد یا سندی که شهادت دهد زاده‌ی کی و کجایی و اسم و رسمت چیست. نگرانم که در تابوتی با این بزرگی حتی تکه استخوانی از جمجمه‌ای هم در کار نباشد که اگر بود لابد شناخت‌ات شدنی می‌بود اما وقتی با یک عنوان ساده "شهید گمنام ۱۵ ساله" پس از بیش از ۳۰ سال که این ۳۰ هم باز عددی تخمینی‌ست، از تو یاد می‌شود، یعنی درباره‌ات هیچ نمی‌دانیم جز آنکه شهید هستی. از خودم می‌پرسم من امروز به تشییع "که" آمده‌ام؟ همو که مانند معشوقش قابل شناسایی حتی برای خواهر و دخترانش نبود. همو که مانند مولایش سر به بدن ندارد. همو که مانند دلداده‌اش لباس بر تن ندارد، همو که به عشق امامش در عنفوان نوجوانی و در شرایطی که هنوز شرع؛ واجبات و محرماتش را بر وجودش سفت و سخت نکرده و جا دارد برای فرار کردن از زیر مسئولیت‌های دینی چون نماز و روزه و پرهیز از نامحرم، پا در رکاب ذوالجناح نهاده و در میدان یکه‌تازی کرده تا آماج تیرها و مهمات به‌روز دشمن آن روز ایران قرار گرفته است. خدایا اینان کیانند؟! سرباز وظیفه بخوانیم‌شان که هنوز تا رسیدن به قامتِ یک مرد جنگاور که زمان اجباری‌اش فرارسیده باشد، سالیان دور فاصله است. حزب‌اللهی بخوانیم‌شان که خیمه‌ی ولایت هنوز فرصت مشق کردن به آن‌ها را نیافته. عاشق بخوانیم‌شان که مرزهای عشق‌وزیِ یک نوجوان ۱۵ ساله از زمینِ بازی و سینما و اردوهای دورهمی بالاتر نمی‌رود. دیوانه بخوانیم‌شان که گوی سبقت را از پیران طریق و روندگانِ هالکِ واصل ربوده و قرعه‌ی تهذیب نفس و مراتب سیر و سلوک را به نام خود به ثبت رسانده‌اند... پس اینان کیانند؟! شاید یک مجاهد الی‌الله که "خمینی" را تنها در قاب تلویزیون‌های سیاه و سفید آن روزها دیده، با صورت‌هایی همگی شبیه به هم ـ‌ درست مانند تصاویر "فهمیده"ی ۱۳ ساله ـ و پیچیده شده در لباس‌های گشاد و بلند خاکستری مزین به نام "پاسدار" که مسیر قاسم و عبدالله را دنبال کردند. برای اینان دستور و اجازه‌ی فرمانده‌ی میدان، معنای ولایت مطلقه می‌دهد. اینان گوش به فرمان هستند تا میان رفتن و ماندن یکی را انتخاب کنند اما شگفتا که همواره رفتن را برمی‌گزینند. پ.ن: آئین تشیع و خاکسپاری این شهید گمنام روز دوشنبه 19 دی ماه از میدان بهارستان تهران، مدرسه عالی شهید مطهری به سمت سازمان برنامه و بودجه برگزار شد. @AFKAREHOWZAVI
🌱چای آلبالویی مادر ✍️زینب سیدمیرزایی، مدرس حوزه هر صبح که زمین صورتش رادر آبشار اذان می‌شوید، بانوی خانه سرِچشمه‌ی سپیده وضو می‌گیرد و نماز بندگی می‌گزارد. بانوی خانه چای عاشقی دم می کند، سفره مهربانی می‌گشاید، سفره‌اش بوی نان تازه‌ی مادری می‌دهد. وقتی بر ساحل لبخند خسته‌اش می‌نشینی، خستگی دنیا از یادت می‌رود این را از طعم چای آلبالویی رنگی که جلویت می‌گذارد، می‌فهمی. بانوی خانه فاصله‌ها را به هم " کوک" می‌زند و دل‌ها را به هم می‌دوزد. او فرشته پیوند زمین و آسمان است. بانوی خانه به وقت نیایش از باغ آسمان برایت گل می‌چیند و تو عطر آن را تا پان عمر در زندگی‌ات حس می‌کنی. بانوی خانه، ایمان بار می‌گذارد و باچاشنی تربیت، مزه‌دارش می‌کند. صبر می‌کند‌، وقتی‌که خوب جا افتاد‌، سفره‌ای به گستره عشق می‌گشاید. عطر دست‌پختش تا چند کشور آن‌طرف‌تر راهم فرا می‌گیرد. تا حدی که همه دنیا بر سفره بهشتی‌اش می‌نشینند. بانوی خانه زنی شهید پرور است، دست‌پختی به طعم مقاومت و آزادگی و امنیت دارد‌ درست مثل مادر شهید سردار سلیمانی‌، مادر سید روح الله عجمیان و آرمان و دیگر مادران و همسران شهدا. بانوی خانه، کلید دار مقتدر بهشت است که به اذن و رضای او می‌توانی گام در بهشت زهرای سعادت بگذاری. بانوی خانه عاشق است و عفیف، مهربان است و نجیب‌. بانوی خانه جاده‌های انتظار را برای آمدن عدالت‌گستر مهربان آماده می کند‌، او اهل دیار ولایت است و خانه زاد خانه‌ی مادر هستی، فاطمه زهرا سلام الله علیها است. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆کار بسه یه کم بیا استراحت کنیم. ✍️مرضیه رمضان‌قاسم موفقیت بدون سختی و شکست بی‌معناست. پس دلسرد نشویم، اجازه ندهیم افکار منفی فلج‌مان کند. یادت باشد که ما توانمندیم. شیرینی موفقیت به اشک و عرق‌هایی است در رسیدن به آن می‌ریزیم. ما فقط وظیفه داریم همه‌ی سعی و تلاش‌‌مان را بکار‌بگیریم اما اینکه برنده می‌شویم یا نه، با ما نیست بلکه مهم تلاش ماست. ممکن است تلاش‌‌مان به موفقیت منجر نشود اما هیچوقت منجر به حسرت نخواهد شد. الهی همیشه مثل روز برفی باشیم تا همه با دیدن‌مان به وجد آیند. امیدوارم برف شادی و خوشبختی بی‌خبر رو سرمون بباره. سپید بخت بمونید الهی. الحمدلله بالاخره‌شهر‌ِما‌هم‌برفی شد❄️ آقای من بی‌خبر به دیدارم بیا یابن‌الحسن @AFKAREHOWZAVI
❗️زنگار فرهنگی را زدودنم آرزوست ✍🏻 فاطمه شکیب رخ، دانشجوی دکتری تاریخ تشیع چند روز پیش که دفتر نشریه‌ای مقاله‌ی بنده را تنها به دلیل عدم نثر روان نپذیرفت، درصدد برآمدم که که با تغییر سبک نوشتارم برای کسب رضایت داوران قدم بردارم، استاد راهنمای مقاله‌ام که نویسنده‌ای عالم و سرشناس است برایم نوشت؛ دخترم اینکه نوشتار تو را به علت سبک نگارش‌ات نپذیرفته‌اند دلیلی برعیب قلم تو نیست، زیرا همان‌طور که هر ذهنی یک فکری دارد و هر دستی یک خطی، قلم تو نیز روش خود را پیدا کرده است، آن را همان‌طور که هست بپذیر و پرورش بده! دنیای نوشتن چقدر شبیه دنیای کنونی است، تصورهایی که ما از باورهای خود داریم و در برابر آن دیگران را متهم به کم فهمی می‌کنیم؛ براساس همان باورهای خود محورانه، انگشت اتهام را به سوی دیگران می‌بریم، قضاوت می‌کنیم، نتیجه می گیریم و نتایج تصورات‌مان را به افراد انتقال می‌دهیم. عادت‌مان شده که همه باید شبیه ما فکر و اقدام کنند و اگر کسی متفاوت از پندار ما بی‌اندیشد از دایره‌ی رفتار صحیح خارج می شود! جالب آن‌که تمام این تصورات و رفتارها برآمده از فرهنگی است که در گذر زمان مورد انواع تجاوزهای فرهنگی قرار گرفته است و اکنون در بسیاری ازعرصه ها حتی در ساحت علم نیز خودنمایی می کند. حال آنکه فرهنگ در جوامع نقشی همچون مادر را به عهده دارد پس اگر مادر دارای فضائل اخلاقی و روحی نباشد فرزندان در محیطی ناشایست رشد می کنند و در صورت تعدد آنان نیز دردی از جامعه بر طرف نمی‌شود و بلکه مشکلی بر اجتماع افزوده می‌گردد. یکی از تششعات فرهنگ والا، پذیرش منطقی گونه‌های رفتاری و عملی مختلف در جوامع انسانی است که از مهم‌ترین عوامل ایجاد سازگاری و زندگی توام با امنیت در کشورهاست، همین منش و عادت فرهنگی در سرزمین‌هایی مانند اندونزی با وجود اقوام، مذاهب و نژادهای گوناگون سبب ایجاد آرامش نسبی و به عبارتی کمتر دردساز برای دولت ها و مردم شده است. به یاد دارم که در یکی از سخنرانی‌های رهبر انقلاب، یکی از دغدغه‌های اصلی ایشان مسئله فرهنگ بیان شد، موضوعی که به رغم اهمیت بسیار، همیشه مورد تغافل دولت‌ها و نهادهای فرهنگی کشور است. حال آن‌که ارتقای فرهنگی جامعه و رشد فکری مردم، نتایج بسیاری در عرصه های مختلف اجتماعی را به همراه دارد؛ در اقتصاد، آموزش، سیاست، خانواده و غیره، رشد فزاینده و راندمان کیفیت زندگی را بالا می برد. در همین موضوع خانواده چقدر فرهنگ پذیرش یکدیگر به ایفای نقش سالم خانواده کمک می کند؟ و یا در اجتماع چقدر احترام به تصمیمات و یا تفکرات دیگران سبب کم شدن تنش ها و رخدادهای اجتماعی می شود؟ آیا وقت آن نرسیده که فکری به حال فرهنگ حاکم و پر تنش مردم کشورمان کنیم؟ و یا برنامه‌ای در جهت ارتقا و زودودن زنگارهای فرهنگی جامعه به عمل رسانیم؟ ده‌ها همایش و فراخوان برای فلان موضوع غیر کاربردی علمی می‌دهیم و میلیاردها سرمایه ملی را وقف آن می‌کنیم اما آیا برای دغدغه‌های سکارندار انقلاب که همیشه با نگاه تیز بین خویش کاشف مسائل انسان پرور بوده، نیز همایشی سازنده و مثمر را برگزار کرده‌ایم؟ آیا دغدغه‌ی فرهنگ برساخته امروزی ما را نیز دچار نموده است؟ @AFKAREHOWZAVI
📌نوک پیکان دشمن ✍زینب نجیب امروز نیز رهبر معظم انقلاب با توجه به شرایط جامعه، دیدبانی جبهه‌ی مقابل و تشخیص جهت شلیک دشمن، بار دیگر از اولویت‌ها سخن راندند و پس از اشاره به تکرار این سفارش در برهه‌های مختلف به اهمیت آن پرداختند و تأکید کردند: « دشمن در رأس نقشه‌هایش، تبلیغات است. به قول خودشان پروپاگاندا. علاج پروپاگاندا تبیین است؛ از زبان‌های مختلف، از حنجره‌های مختلف، با تعبیرات مختلف، با ابتکارات مختلف. وسوسه‌ای را که روی آن جوان و نوجوان اثر می‌گذارد چه چیزی می‌تواند برطرف کند؟ باتوم که نمی‌تواند برطرف کند، آن وسوسه را تبیین می‌تواند برطرف کند».( 19 دی 1401، در دیدار با مردم قم). اینکه رأس نقشه‌ی دشمن تبلیغات است یعنی دشمن در عرصه‌های دیگر فعال است اما زخم اصلی را با نوک پیکان تبلیغاتِ مسموم وارد می‌کند. یعنی در عرصه‌های گوناگون در حال ضربه زدن است اما این ضربه‌ها کارساز نبوده یا نخواهد بود اما در تبلیغات به تصرفاتی دست یافته است. حال، رهبری، راه مبارزه با آن را تبیین می‌دانند که با روش‌های گوناگون به فراخور مخاطب و زمان و مکان باید تحقق یابد. اینک حکم، حکم جهاد است و راه، راه روشن تبیین. یک نفر با تبیین تاریخ تحلیلی، دیگری با اصول اعتقادی و تفسیر آیات و روایات، فردی با گسترش سواد رسانه‌ای، گروهی با رفع شبهه، افرادی با تبیین سبک زندگی شهدا و خانواده‌ی شهدا و ارائه‌ی الگوی مناسب به جوانان و عده‌ای با تبیین مطالبات شایسته و بجا و...می‌توانند افسران موفقی در این عرصه باشند و افسران دیگری را تربیت کنند. اما به طور قطع از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، بستر صدور تبلیغاتِ مسموم است که امروز عمده‌ی آن در اختیار دشمن و زمین بازی اوست و به نظر می‌رسد سیاست‌گذاری در این حوزه، مسیر توفّق در این جهاد را تحقق و بلکه تسریع می‌بخشد. @AFKAREHOWZAVI
🥀مظلوم ✍️سیده موسوی بعضی از مردم جهان مظلوم هستند؛ تمام درد و مشقت را به جان می‌خرند تا تسلیم نابخردان و جاهلان این زمانه نشوند. حتی زمانش بشود جان سپر می کنند، خون هم می‌دهند. رسم این دنیا بر این است که ظالم، مظلوم را پله‌‌ای برای ترقی خود قرار می‌دهد. تا استوار کند این قدرت و اقتدار بظاهر را ، اما پوچی مطلق است. آن هنگامی‌که مظلوم، توکل کند و دست به دعا سمت آسمان ببرد و شکایت کند آنچه بر او ظلم شده را، این همان رمز انهدام قدرت‌های طاغوتی آنها خواهد بود. مظلوم شاید تفسیری دارد؛ که از تفسیرش دل را برنجاند. ولی هر مظلومی ضعیف نیست؛ گاهی مظلوم ایران است اما قوی است. «پرسیدند: حدّ توکل چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: اینکه با وجود خدا از هیچ چیز نترسی... @AFKAREHOWZAVI
❗️تفاوت ✍️زهرا نجاتی تفاوت بین خانه‌داری با خانه‌نشینی را اگر تا قبل از فضای مجازی نمی‌شد توضیح داد، حالا خیلی راحت می‌شود بیان کرد. هرچند همان زمان‌ها هم مادران ما خانه‌دار بوده‌اند اما خانه نشین نه. خیلی‌هایشان در مکتب‌ها درس می‌خوانده‌اند. خیلی‌ها اهل کارهای هنری بوده‌اند‌، خیاطی می‌کرده و می‌آموخته‌اند. هرچندبه اشتباه عده‌ای و به خاطر تعصب‌های بیجا و جاافتادن‌ مفهوم تعصب به جای دینداری، بعضی نگاه‌ها این شد که زن باید در کنج خانه بماند وفقط دستمال بکشد وظرف بشوید. دردیداراخیر رهبر، پنبه‌ی این موضوع به خوبی زده شد. ایشان با صراحت از وظایف زن در خانه و جمع وظایف خانه و اجتماع، صحبت کردند. حرف‌هایی که به خوبی به اندازه‌ی چندین کلاس رشته‌ی مطالعات زنان، مطلب و درس داشت. براساس آن‌ها، وظیفه‌ی زن فقط خانه داری نیست، اجباری هم نیست به اینکه حتی غذا بپزد.‌ وظیفه‌ی زن همیشه در اسلام، تمکین ازشوهر، بوده. باقی هم عشق است. عشقی که بین زن و شوهر، جاری است، علاقه‌ای که به کارها دارد. به شیردادن به بچه یا باقی کارها. اگر زنی خواست. و انجام داد، خداوند با نر مرحمت به او می‌نگرد، نخواست و انجام نداد، عیبی ندارد، مرد نمی‌تواند مجبورش کند یا هرکس دیگری. اما می‌دانی مشکل کجاست؟ مشکل ازجایی به وجود آمد که عده‌ای فکر کردند، خانه نشینی یعنی واقعا خانه نشینی. از سویی هم تمدن به کمک آمد. ماشین لباس شویی، ظرفشویی، جاروبرقی. وقت زن خالی شد، اما هویت زنانه مثل گلدوزی و خیاطی و قلاب بافی هم از او گرفته شد. حالا بعضی ها هستند که تصویرشان از خانه داری ساباندن گوشه و کنار خانه است. راستش را بخواهید، اینها فقط تلاش دارند با غلط توجیه کردن، برای اسلام دشمن بتراشند، بر طبل فمنیسم بکوبند و حقوق زن را جار بزنند اما در واقع نه اسلام را فهمیده‌اند نه زن را و نه خانواده را. خانه‌داری، یعنی نه کلفت خانه، که؛ بانوی خانه بودن، ازهمه چیزخانه، خبرداشتن. دل‌آرام مرد بودن، روانشناس و مربی‌بچه‌ها بودن، کارخانه‌ی تولید انسان به معنای واقعیش بودن، البته که هرکار و دوخت و دوز هم، به ازای هر حرکت، نگاه لطف خدا در پی دارد،نگاهی که خیلی کمتر از آن، نصیب مردها می‌شود، آن هم با شرایط دشواری، مثلا شب قدری باشد، دنبال رزق حلال دویده باشد. راستش را بخواهی، اصلا اسلام، زن را دید، پیش از اسلام زنی در کار نبود. راستش را بخواهی اساسا اگر خدا میخواست زن را خانه نشین کند، حجاب را واجب نمی‌کرد، زن در خانه که حجاب لازم ندارد. راستش را بخواهی، اسلام خیلی تاکیدی بر کارِخانه برای زن ندارد، علی که امیر مومنان بود، درخانه عدس پاک می‌کرد. اساسا اسلام زن را همپایه‌ی مرد دانسته، بلکه بالاتر. مرد نمی‌تواند به خوبی مربی انسان باشد، مرد در خالقیت انسان، به قدر زن نقش ندارد... اما باید مراقب بود اسلام را،مرد را، فرزند را، زن را، خانه داری را، خوب فهمید... بیایید نگذاریم تا با دروغهایشان، مفهوم زن و خانواده را تحقیر و تحریف کنند‌‌. @AFKAREHOWZAVI
سرکار خانم مریم نقاشان.mp3
4.52M
🎙 تجربه‌های عینی مریم نقاشان از زندگی در اروپا و کار در نظام قضایی آلمان 👇👇 در بازگشت به میهن، آمده ام شهادت دهم که حقیقت غرب آنچه از رسانه‌های بیگانه به مردم ما القا می‌شود، نیست. آمده ام از توهم اعتلای زن غربی در سایه ی برابری جنیستی که بزرگترین ظلم به زن است پرده بردارم. قضات اروپایی در مواجهه با قانون خانواده در ایران گفتند : زن ایرانی بیش از آنکه تکلیف داشته باشد، حق دارد. در مواجهه با قوانین اسلامی در مورد زن، با نگاهشان بیان میکردند که زن در ایران ریحانه است. آیا این حمایت از زن است که به او بگوییم : تلاش کن تا قوانین به گونه ای شود که اگر فوت کردی، مردی از مرگ تو بیشتر از آن سهمی که به تو به سبب مرگ شوهرت میرسد، کسب کند ؟ 🔷سرکار خانم مریم نقاشان، حقوقدان فعال در محاکم قضایی آلمان در ابتدای دیدار بانوان با رهبر انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۴ دی ۱۴۰۱ مطالبی را در باب" تفاوت جایگاه زن در فرهنگ اسلامی-ایرانی و فرهنگ غربی " بیان کردند. ⏰ مدت زمان صوت : 8 دقیقه 42 ثانیه 🔍 صفحه دیده بان ➖➖➖➖ @AFKAREHOWZAVI
🔅رشته‌های نورانی ایام‌الله ✍ کبری خالقی، سطح دو حوزه امام خامنه‌ای: زنده نگه داشتن حوادث تحولی تاریخ وظیفه‌ی همه است. قیام ۱۹ دی مردم قم سرآغاز یک جهاد بزرگ و تحول‌آفرین بود برای بیرون کشیدن ایران از هاضمه غرب.( در دیدار با مردم قم ۱۴۰۱/۱۰/۱۹) ۱. چهل و پنج سال از آن روزهای سراسر حماسه و ایثار می‌گذرد؛ قیام خونین مردم قم در ۱۹ دی سال ۵۶ که به واسطه‌ی توهین به مرجعیت شیعه امام تحول و هویت‌بخشِ «نه به استکبار»، حضرت امام خمینی (رحمه‌الله علیه) شکل گرفت؛ حوزه‌ علمیه و بازار قم تعطیل و با حضور به ‌موقع و همراهی مردم، مبارزه وارد مرحله‌ی جدیدی در تاریخ کشور، بلکه دقیق‌تر در «تاریخ جهان» شد. ۲. دلیل خشم مقدس مردم، مقاله‌ی توهین‌آمیز به ساحت مبارک حضرت امام (رحمه‌الله علیه) در ۱۷ دی سال ۵۶ بود که در روزنامه اطلاعات منتشر و موجب خشم و اعتراضات گسترده‌ی مردم شد. رژیم ملعون پهلوی، تظاهرات و راهپیمایی‌های مردم قم و به دنبال آن دیگر شهرها را به خاک و خون کشید. خون شهدا سبب شد تا انقلاب اسلامی آهنگ و شتاب تازه‌ای به خود گرفت؛ جرقه‌ی انقلاب اسلامی زده شد و در ۲۲بهمن سال ۵۷، رژیم پهلوی به دیگر ستمگران تاریخ پیوست و قیام ۱۹ دی، «مبدا تاریخ تحولات جدید دنیا» شد. ۳. با وقوع انقلاب اسلامی، تاریخ بشریت به دو قطب مستکبر و مستضعف تقسیم شد و علیه سلطه‌گری و سلطه‌پذیری بپاخاست. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «این حرکت عظیم که از قم شروع شد توانست ایران را از پنجه‌ی غارتگر و خونین آمریکا نجات بدهد. در واقع ایران را از دست و از حلقوم آمریکا بیرون کشید. این پایه و اساس دشمنی آمریکا با ایران شد».( در دیدار با مردم قم ۱۴۰۱/۱۰/۱۹). هر زمان غیرت دینی کردن با عقلانیت همراه شد؛ توانسته است در مقابل دشمن ایستادگی کند و ایام‌الله جدیدی‌ را رقم زند تا هر سال مانند رشته‌های نورانی ادامه‌ی مسیر را برای ملت روشن نماید و پاسدار نظام اسلامی باشند. ۴. از آنجایی که دشمن و جریان باطل سعی در کتمان ایام‌الله را دارد؛ بنابراین باید هر ساله روزهای الهی و تاریخی را مثل تشییع شهید سلیمانی، شهید حججی، نه‌دی، ۱۹‌دی و... تمام روزهای نورانی انقلاب اسلامی باشکوه برگزار و با تبلیغات و تبیین، ایام‌الله را نسل به نسل، به فرزندان این آب‌وخاک معرفی کنیم؛ تا دشمن نتواند روزهای درخشان سرشار از ایستادگی و مقاومت ملت ایران را کتمان و یا انکار نماید. در این سال‌ها استکبار با حربه‌های مختلف برای براندازی و سرنگونی جمهوری اسلامی اقدام کرده و هر روز ضعیف‌تر از دیروز دچار هزیمت گشته و ملت ایران به برکت این روزهای درخشان، پشت سر مقتدای خود با قدرت قدم‌های محکم‌تری نسبت به گذشته برداشته است و هم‌چنان در مسیر ظهور حرکت می‌کند. @AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از 🍃 شاعران حوزوی 🍃
🍃🌹 عطر بهار از جانب دالان می‌آید دارد صدای خنده از گلدان می‌آید این کوچه‌ها را آب و جارو کرده باران این اولین روزی‌ست که مهمان می‌آید حالا دوباره بوی نان پیچیده اما دارد یتیمی خسته، سرگردان می‌آید مثل گلوبندت، اسیری را رها کن امشب اسیری بی سر و سامان می‌آید از برکت نانی که بخشیدید، هر سال بر خاک گندم‌زار ما باران می‌آید شیراز، قم، مشهد، خدا را شکر بانو عطر تو از هر گوشۀ ایران می‌آید هرگز نمی‌گنجید در وصف قلم‌ها مدح شما در سورۀ انسان می‌آید سلام‌الله‌علیها 💠 💠 @shaeranehowzavi
✍️طاهره ابراهیم نژاد آکردی خانه‌ام باغ بهشتی که شده تفکیک بود حال من؟ حال کسی که جمعه در پیک نیک بود! عطر چای دارچینی خانه را برداشته میز شام آماده و چینش به غایت شیک بود خانمم لبخند می زد کیف ایشان کوک کوک خنده پشت خنده اش آماده شلیک بود شام آن شب بس که چسبید و چنان خوشمزه بود اصلا انگاری که روی سفره مان شیشلیک بود گفت: زیر پای مادرشوهران! باشد بهشت! در سند اما روایت قابل تشکیک بود! دیدم او را خواهرم را روی چشمانش گذاشت!! این خلاف اصل خواهر شوهر و اپتیک بود جاری اش را مثل خواهر توی آغوشش فشرد این چه سمی بود؟! در حد اسید اوریک بود آن وسط مادر زنم گویا سفیر صلح بود پیش از این ها من مسلمان بودم و او سیک بود خوش زبان بود و علی الظاهر سر جنگی نداشت گرچه در ذهنش هزاران حربه و تاکتیک بود همسرم آن شب صدایم زد «خدای قلب من» در طریق عاشقی قبلا ولی لائیک بود رفت روی چار پایه ماه را از جاش کَند کرد تقدیم من این صحنه کمی ریتمیک بود این همه خوشبختی و من، یک محال اندر محال این همه ترفیع یکجا در خور تبریک بود فکر کردی خواب و رؤیا بود این اشعار من؟ باز هم اشتب زدی ، نه! روز زن نزدیک بود @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️سمیه رستمی، عضو تحریریه مجتهده امین خبرخند ۷۸ رو تو یه روز برفی تقدیم‌تون می‌کنیم پسر کو ندارد نشان از پدر و این صوبتا!! @AFKAREHOWZAVI
🔻 📌 «تأملی بر بیانات رهبری در جمع بانوان» •پایگاه تحلیلی تخصصی عصر زنان با همکاری موسسه شناخت برگزار میکند. ✅ با حضور کارشناسان و فعالین حوزه زنان: 🔸 دکتر ابوالفضل اقبالی 🔸 سرکارخانم مهدیه منافی 🔸آقای محسن آقایی 🔸 سرکارخانم فاطمه عربزاده 🔸 سرکارخانم الهه سادات شفیعی 🔸 سرکارخانم فاطمه داداشی 📅 زمان: پنجشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۰ الی ۱۲ 📍مکان: قم، خیابان هنرستان، موسسه شناخت 🔴 ظرفیت به تعداد محدود برای شرکت فراهم است. جهت فرآیند ثبت نام به آیدی زیر در ایتا پیام دهید: @Asrezanan_admin 🔴 همچنین این نشست به صورت زنده از کانال ایتا عصر زنان به نشانی @asrezanan_ir پخش خواهد شد. @AFKAREHOWZAVI
تربیت فرزند به سبک پارینه‌سنگی ✍️سمیه رستمی یکی از شیوه‌های برتر تربیت فرزند درگذشته مقایسه دو کودک بوده که این شیوه به‌اندازه عمر بشر قدمت دارد؛ یعنی حتی انسان‌های اولیه هم از این روش بهره می‌بردند. البته اوایل دوران پارینه‌سنگی به علت کمبود جمعیت، الگوهای متنوعی برای مقایسه‌ کردن وجود نداشت و انتخاب‌ها محدود بود؛ بنابراین چاره‌ای نبود جز اینکه از همان امکانات اولیه استفاده کنند و بچه‌شان را با بچه گرگ و پلنگ مقایسه کنند. مثلاً اگر می‌خواستند بچه‌شان دونده فوق‌العاده‌ای باشد، مسابقه‌ای با یک قلاده یوزپلنگ وحشی ترتیب می‌دادند. البته در مواقع مقتضی مجبور به مداخله می‌شدند، چون یوزپلنگ حرف حساب حالی‌اش نبود و نمی‌فهمید این رفاقت‌هاست که می‌ماند نه رقابت‌ها. یا برای قوی شدن سرپنجه کودک او را با حریف تمرینی مثل خرس گیریزلی، پنجه در پنجه می‌کردند. به‌این‌ترتیب باگ‌های تربیتی و شخصیتی بچه می‌ریخت. معلوم می‌شد بچه در کدام زمینه ضعف دارد. ازآنجاکه گاهی این حریف‌های تمرینی قضیه را خیلی جدی می‌گرفتند؛ انسان‌های اولیه به این نتیجه رسیدند که با این روش انسان‌های آخرین خواهند شد و نسلشان مثل دایناسور‌ها به فنا خواهد پیوست، تصمیم گرفتند بین بچه‌های خودشان به مقایسه بپردازند. صبح تا شب توجهشان به این باشد که بچه همسایه چه ویژگی‌هایی دارد که بچه خودشان ندارد، همان را چماق کنند دقیقاً بزنند وسط سر بچه‌شان. برای مثال روزی مادری گفت به فرزند خویش که پسر غار بالایی از پوست پلنگ‌هایی که دیروز شکار کرده ست پالتو، پوست و کلاه و دستکش برای مادرش دوخته است. آن‌وقت پسر ما از شیر و پلنگ چندشش می‌شود. صبح تا شب روی دیوار نقاشی می‌کند برای آیندگان. در غار بالایی هم همین بحث به‌گونه‌ای دیگر در جریان بود. مادر خانواده می‌گوید: بچه تو چرا صدایت مثل ماموت‌ها بلند و گوش‌خراش است؟! از پسر غار پایینی یاد بگیر که صدا از طبقات این غار درمی‌آید اما انگار سیستم صوتی روی این بچه نصب نشده. امروز مادرش می‌گفت پسرش آینده‌نگر است و دارد درباره زندگی ما به آیندگان اطلاعات مفید می‌دهد. کاش مقداری از او یاد می‌گرفتی! این شیوه آتش حسادت را در وجود بچه‌ها شعله‌ور می‌کرد. جوری که چشم‌هایشان از حدقه در‌می‌آمد و بدن‌های آن‌ها را برای مبارزه باهم گرم می‌کرد. بااینکه انتخاب با خود آنها بود که در این آتش مغزپخت شوند یا جزغاله اما چون آتش حسادت دودودم زیادی دارد و چشم را کور می‌کند، آنها جزغاله شدن را انتخاب می‌کردند؛ مثلاً فردای آن شب، پسر غار پایینی با یک عدد کبودی نچرال و فوق هنری به غارشان برگشت و یک‌راست به سراغ غار نوشته‌هایش رفت و تاریخ را تحریف کرد. او برای پسر غار بالایی دم گراز، گوش الاغ، پای پلاتی پوس و دماغ فیل کشید که موجب شد باستان‌شناسان قرن‌های‌های متمادی دربه‌در به دنبال بقایای چنین موجودی در میان فسیل‌ها بگردند. پسر غار بالایی که برای جلب رضایت مادرش دو سه گله از حیوانات را قلع و قم کرد و دچار نوعی خشم پنهان بود که روانشناسان آن موقع متأسفانه تشخیص ندادند. پسر غار پایینی هم که احساس ناکافی بودن داشت دست از ابداع خط جدید انسان‌های اولیه برداشت و دچار افسردگی حاد شد. مهم‌ترین ویژگی این شیوه تربیتی شاخ نشدن فرزندان برای والدینشان بود. آنها تا آخر عمر احتیاج داشتند که کسی خوب و بد را نشانشان بدهد چون فکر می‌کردند خودشان عرضه ندارند. والدین اولیه به این نتیجه رسیدند که مقایسه کردن بچه‌ها با یکدیگر خیلی کار غلطی است. چون می‌دیدند کودکانشان از هر فرصتی برای ضربه زدن و کِنِف کردن یکدیگر استفاده می‌کنند و اتحاد قبیله دارد به فنا می‌رود. از طرفی راه‌های تربیتی دیگر مثل؛ پرورش استعداد، انتظارات واقع‌گرایانه و محک زدن آن موقع کشف نشده بود. والدین اولیه خیلی که به مخ و مخچه اولیه‌شان فشار وارد کردند، تصمیم گرفتن از همان روش قبلی مقایسه با حیوانات منتها برگردند، منتها حیوانات سبک‌تری استفاده کنند. مثل آهو، خرگوش، گربه و حتی مرغ‌های اولیه شیر مرغوبی تولید می‌کردند ولی به دلایلی نامشخص در همان دوران پارینه‌سنگی منقرض‌شده‌اند. 🔗منتشر شده در نشریه خانه آرام @AFKAREHOWZAVI
📌 رازِ مصطفی شدن ✍️نساء خلیلی تا حالا فکر کردی که راه برگزیده‌شدن و ممتازبودن چیست؟ شما هم وقتی به شهدا فکر می‌کنید، آن‌ها را برگزیده می‌بینید؟ و دنبال کشفِ راز شهادت و شفاعت‌گری شهدا هستید؟ مگر این‌ها چه کسانی بودند؟ کدام افق را می‌دیدند؟ من برای یافتنِ پاسخ این سوال‌ها، سراغِ مصطفی‌ای رفتم که مصطفی شد‌. سوزنش در سال همت مضاعف گیر کرده بود. روزی که همه چیز متوقف شد، او بیشتر دوید؛ می‌گفت بالاخره روزی مسیر باز می‌شود، پس باید تلاش بیشتری کنیم تا عقب‌افتادگی این مدت را جبران کنیم. موقعیت‌های شغلی بهتری داشت، اما شش ماه برای پذیرش اصرار کرد تا بالاخره موفق شد. هدف خود را مشخص کرده بود؛ امر ولی نباید زمین بیفتد. ظرفیت‌سازی می‌کرد، تولیدکنندگان را قانع می‌کرد که شما می‌توانید تمام نیازهای قطعه‌سازی را برطرف کنید. دنبال انجام کارهای نشدنی بود. نسبت به بیت‌المال حساس بود؛ می‌گفت: «اگر این جزئیات را رعایت کنید، چیزی می‌شوید». می‌دوید و با وجود تمام سنگ‌اندازی‌های خواسته و ناخواسته خسته نمی‌شد. می‌دوید نه فقط برای رسیدن به پیشرفت در یک صنعت خاص؛ بلکه برای اعتلای اسلام می‌دوید. از تهدید نمی‌ترسید و می‌گفت: «۴ لیتر خون داریم، در راه این نظام می‌دهیم». او مصداق این جملهٔ اخیر رهبر انقلاب بود که «باید بدون تأخیر وارد میدان بشویم. نباید تأخیر داشته باشیم. آن وقت به تناسب اهمیتی که آن کار دارد، خطرات را به جان بخریم.»(۱۹ دی ۱۴۰۱) پاداشِ شهادت، گوارای وجودت، مصطفی @AFKAREHOWZAVI
نمره منفی دیگر ✍️ فاطمه میری، عضو تحریریه مجتهده امین جناب صدر، این‌بار هم نمره نیاوردید! (یادداشتی در پی اظهارات تفرقه‌افکنانه مقتدی صدر، در آستانه جام فوتبال کشورهای عرب حوزه خلیج فارس) جناب ، شما را نمی‌دانم چگونه هستید ولی مردم کشورتان را می‌شناسم، آنان نشان دادند عیارشان از شما بالاتر است، رسم مهمان‌نوازی می‌دانند؛ موسم اربعین که می‌شود فقط به اعراب «هلابیکم» نمی‌گویند، برایشان عرب و عجم برابر است، دور سفره‌‌هاشان پر می‌شود از آدم‌هایی با رنگ‌های مختلف. جناب ما از شما مؤمن‌تریم به سخن جد بزرگوارتان درباره انسان‌ها، گرامی‌ترین مردم نزد خدا با تقواترین آنان است نه عرب‌ترین‌شان؛ من با شما از رسم پیامبری سخن می‌گویم که حتی یک‌بار بر عربیت خود افتخار نکرد، اصلاً ملاک برتری را نژاد نمی‌دانست. شما آبروی اعراب را بردید! زیرا اگر مهمانی بر آنان وارد شود، حتی اگر دشمن باشد اکرام می‌شود؛ شما مهمان‌نوازی خود را هم زیر سؤال بردید. جناب ! مواظب غربال آخرالزمانی باشید که عرب و عجم نمی‌شناسد؛ غربال آخرالزمانی آقازاده هم نمی‌شناسد، کاش بیش‌تر پای درس پدر بزرگوارتان می‌نشستید، کاش کمی از مرام برادران‌تان ارث می‌بردید. این‌جا با شما مباحثه تاریخی نمی‌کنم، زیرا خودتان هم خوب می‌دانید منطقه کجای جغرافیای جهان بوده است؟ کوفه، بغداد، مدائن و...، ، همان‌جایی که قرار است میزبان مسابقات باشید... بگذریم... کمی کتب تاریخی را ورق بزنید، نه! هرچه قدر دوست داشتید ورق بزنید تا بینید که نام ، همیشه بوده است؛ آدم‌هایی از جنس شما می‌آیند و می‌روند ولی همیشه این دریا فارس خواهد بود. ببینید سر کدام سفره می‌نشینید، نکند لقمه‌ای که برمی‌دارید از خون مسلمانان منطقه رنگین شده باشد؛ هر حجی رفتنی نیست، ببینید امسال برای کدام خدا مُحرِم شدید! شیرفهم شوید که با این کارها راه به جایی نمی‌برید؛ جناب صدر، این‌بار هم نمره نیاوردید! @AFKAREHOWZAVI