دهه شصتی پای کار نظام
✍️فاطمه شکیب رخ
ولی ما همون دهه شصتیهایی هستیم که دهه نودیهای «پای کار نظام» رو داریم تربیت میکنیم.
#ایران_استوار
#بهمن
#دههفجر
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
اظهار وجود عاشقانه
✍️مرضیه رمضانقاسم
طلوعِ فجر پیروزی امسال سرشار از نور حق و مرهمی بر داغ لالههای خونین است و ما به شکرانهی تورّق برگ زرّینی دیگر در دفتر انقلاب، از صفحهی چشمان نقرهی شوق، جاری کردیم.
#جشن_پیروزی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🇮🇷 جشن ملی 🇮🇷
✍️مخدره چمن خواه
چه شور و شعفی
چه نخوت و ابهتی
چه شکوه و جلالی
به عشق رهبر
به عشق کشور
به عشق ایران آزاد
همه آمده بودند، به نیابت شهدا، به نیت فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
همه آمده بودند از پیر و جوان، از مرد و زن، از کودک و نوجوان؛ تا با اتحاد ملی، دیوارهی محکم در مقابل دشمن را به نمایش بگذارند؛ تا جشن بگیرند ۴۴ سالگی انقلاب اسلامی را و بار دیگر ملت ایران خوب درخشیدند و دشمن مانند همیشه شکست مفتحضانه خورد.
#ایران_ما
#۲۲بهمن
دهه#فجر
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
درس انقلاب۵۷
✍️زهرا ایمانی، با ارسال یادداشتی به جمع نویسندگان مجله افکار بانوان حوزوی پیوست
سقوط رژیم شاه وقتی قطعی شد که دیگر چیزی به نام نظام سلطنتی مشروطه(با همهعیب وحسن هایش) وجود نداشت و هرچه بود یکنفر بود و همهچیز به او ختم میشد و شد رژیم شاه. هویدا در مجلس گفت «شخص اول و شخص دوم نداریم؛ در کشور ما فقط یک شخص وجود دارد و آن شاهنشاه آریامهر است».
ایران نو از یکه سالاری و فرد محوری عبور کرده و با جمهوریت، خردجمعی، آزادیهای مدنی و سازوکارهای دموکراتیک، قادر است راه توسعه و حفظ تمامیت ارضی را برود.
مردم سالاری با تکیه بر مبنای مهم قرآنی و حقوق بشر اسلامی " لقد کرمنا بنی آدم" مهمترین هدیه برای جوامع انسانی است .
اینکه در محاکم قضایی اصل بر برائت است
اصل بر عدم وجود بزه است. اصل بر تفسیر مضیق قانون به نفع مجرم و متهم است، را مقایسه کنید با خیابانهای ایالاتهای آمریکا که پلیس به محض مشکوک شدن حق کشتن و شلیک دارد .
در تمام دنیا حق حاکمیت کشورها به رسمیت شناخته شده و با تکیه به این حق است که دولتها میتوانند بزهکاران کشورهای دیگر را که در کشورشان قانون شکنی و جرم مرتکب میشنود را در داخل کشور خود محاکمه و مجازات کنند .
این حق با کاپیتولاسیون از ایران گرفته شده بود؛ هر کس میتوانست هر جنایتی علیه ایران و ایرانی کند و دولت ایران حق دخالت و محاکمه نداشت.
آری ما از سختترین روزهای خود گذشتیم و دست در دست هم به سمت قله های شرافت و پیروزی میرویم هر چند صعود به آن قله ها سخت است ولی ما میتوانیم .
گرامی باد ۲۲ بهمن، انفجار نور، گرامی باد یاد نابترین انسانهایی که خونشان درخت با شکوه انقلاب را قوت داد. گرامی باد یاد و اندیشه و شکوه خمینی کبیر.
#ایران_ما
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔴 یک واحد دشمنشناسی
✍ نسا خلیلی
۱. باید شناخت، دشمنی را که در دشمنی خود با ایران اسلامی، لحظهای درنگ نمیکند. باید دشمن را آنگونه که واقعی است؛ نشان داد. رسانههایی که چشم دیدن مردم و موفقیت و آرامش ایران و ایرانی را ندارند. همواره تعداد حاضرین در راهپیماییهای انقلابی را هزاران یا ده هزار نفر برآورد میکند؛ شاید عددی بالاتر از ده هزار را نمیتوانند بشمارند.
۲. خبرگزاری فرانسه در بازتاب خبر، علاوه بر آنکه شمارش بلد نبود، حتی در تشخیص لباسهای مردم هم عاجز بود و خبرنگار او عکسی از طلاب را منتشر کرد تا وانمود کند که تنها روحانیون حامی نظام هستند، زهی خیال باطل.
۳. حق بدهید به کشوری که پرده نقاق از چهرهٔ او افتاده است. از جاسوس و آبرو و پول خود برای ضربهزدن به ایران و امنیت ایرانی مایه گذاشته است؛ اما با این سیل خروشان جمعیت روبهرو میشود؛ فقط فشار میخورد و خشم خود را در انتشار اخبار جهتدار نشان میدهد و تنها خود را مفتضحتر خواهد کرد. به قول شهید آیتالله بهشتی: «آمریکا(و رفقایش) از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر».
۴. اما در «روز ۲۲ بهمنماه حضور عظیم مردمی مثل باران میبارد و فضای آلوده و غبارآلود را تمیز میکند».(بیانات رهبر انقلاب، ۱۳۹۵/۱۱/۲۲) و این سیل خروشان حاصل از اتحاد، سیاستگذاران دشمن را بیش از پیش ناامید و مستأصل خواهد کرد. در روز «اقتدار ملی» خوش درخشیدید، مرحبا!
#دهه_فجر
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
"فرزندان ناخلف"
✍️مرضیه رمضانقاسم
برخی خیال کردند انقلاب ما پلّه است و اجازه دارند پا رویش بگذارند و به زعم خودشان بالا بروند.
در حالیکه انقلاب ما همچون آسانسور است، آسانسوری بسیار هوشمند و زیرک، آنگاه که ظرفیت صعود در شخصی نبیند از جایش تکان نمیخورد و تا فرد نااهل، از آن خارج نشود حرکت نمیکند.
شاید بهتر باشد بگوئیم انقلاب ما بسان کشتی نوح است و نااهلانِ به ظاهر اهل از سوار شدن بر آن رویبرمیتابند و به زعم خود حتی اگر به بلندترین و دوردستترین کوهها پناه ببرند غرق شدنشان قطعیست.
افسوس که آنها به طمع آسایش، خود را از آرامش بر فراز کوه جودی محروم کردند و خسرالدنیا و الاخره شدند.
📮برسد به دست براندازان دلشکسته
#سلبریتی_وطنفروش
#جشن_پیروزی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🇮🇷شکار لحظهها در تولد انقلاب
تصاویر زیبا و خانوادههای خلاق ایرانی🇮🇷
#ایران_ما
#جشنانقلاب
#بیستودوبهمن۱۴۰۱
#فرزندآوری
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸 بهشکرانۀ حضور پرشکوه و وحدتآفرین و دشمنشکن مردم انقلابی ایران در لبیک به ندای الهی حضرت امام خامنهای روحیفداه
امروز روز وحدت و روز حضور بود
روز شکوه، روز شرف، روز شور بود
"فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست"۱
امروز آسمان وطن غرق نور بود
شد غرق شادی و شعف امروز کشورم
هر گوشهاش تجلی شور و شعور بود
در جشن عزت چهلوچارسالگی
چشم پلید دشمن و بیگانه کور بود
گل کرد بیستودوم بهمن نهال ما
یوماللَهی که در دل مردم سرور بود
آغاز حاکمیت الله بر جهان۲
پایان سلطۀ زر و تزویر و زور بود
شد اتحاد ملی ما خار چشم خصم
در روزهای وحدتمان، فتنه دور بود
با صبر، سهم مردم ما مهر و نور شد
دشمن خوراک مار و گرفتار مور بود۳
پیروزی است عاقبت صبر، بیگمان
این فتح، مزد مردم ناب و صبور بود
تا با ولایتیم نداریم ترس و غم
این درسی از خمینی پاک و غیور بود
#محمدتقی_عارفیان
۱. پروین اعتصامی.
۲. امام خمینی قدسسره: ۲۲ بهمن سرآغاز حکومت الله بر جهان است.
۳. امام خامنهای مدظله: خیلی از آنها (دشمنان انقلاب) استخوانهایشان هم خاک شد، بدنشان هم در زیر خاک خوراک کرم و مور و مار شد؛ اما جمهوری اسلامی همچنان خواهد ایستاد.
#دهۀ_فجر
#همه_آمدیم
#جشن_انقلاب
#حفظ_وحدت_ملی
#حفظ_جمهوری_اسلامی
#مظهر_حضور_و_عزت_مردم
#مظهر_اعتماد_مردم_و_اتحاد_ملی
#حضور_در_راهپیمایی_بیستودوم_بهمن
💠 @shaeranehowzavi
🇮🇷«جمهوری اسلامی، حرم است»
چرا⁉️
✍زينب نجیب
شهید حاج قاسم سلیمانی(ره) در بخشی از وصیت نامه الهی _ سیاسی خود مینویسد:
«خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشقبازی به شوق فروش آمدهاید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیع است.»
سردار سلیمانی در بخشی دیگر از وصیتنامهاش نوشته است: «امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمدی (ص).»
این اندیشهی شهید بزرگوار درباره جمهوری اسلامی نه بر مبنای احساسات بلکه بر اساس استدلال هاییست که به وضوح، بین جمهوری اسلامی و حرم نه تنها سنخیت بلکه عینیت میبیند. این چه رابطهی حقیقی بین حرم و جمهوری اسلامی است که ایشان به صراحت به آن اذعان میکند؟
[۱]جمهوری به معنای قرار داشتن حق حاکمیت در دست خود مردم است. کلمه جمهوری، شکل حکومت را مشخص میکند و کلمه اسلامی محتوای حکومت را تعیین میکند. حکومت جمهوری یعنی حکومتی که حق انتخاب با همه مردم است، قطع نظر از اینکه مرد یا زن، سفید یا سیاه، دارای این عقیده یا آن عقیده باشند. فقط شرط بلوغ سنی و رشد عقلی معتبر است نه چیز دیگر. کلمه اسلامی نیز محتوای حکومت را بیان میکند یعنی حکومت با اصول ومقررات اسلامی اداره میشود و در مدار اصول اسلامی حرکت میکند. چون اسلام به عنوان یک دین در عین حال یک مکتب و یک ایدئولوژی است و طرحی است برای زندگی بشر در همه ابعاد و شئون آن.
[۲] بدین ترتیب در نظام جمهوری اسلامی، ما با دوگانهای بهنام «جمهوری» و «اسلامی» رو برو نیستیم؛ چراکه اگر در نظامی، مردم آن مسلمان و مؤمن به خداوند باشند دیگر دوگانهای در میان نخواهد بود. بلکه یکی در طول دیگری ست. اگر مردم سالاری دینی را حکومت مردم دیندار و مؤمن بدانیم همان حکومت دین بر مردم خواهد بود یعنی حکومت، حکومت قوانین دینی بر مردمیست که وفادار به آن قوانیناند. در دین اسلام حق حاکمیت فقط از آن خداست فلذا کسی جز او حق حاکمیت ندارد. پس اگر مردم حق حکومت دارند که از جانب خدا دارند، اگر بر اساس قوانین خداوند حکومت کنند همان حکومت خدا است و نظام برآمده از آن، نظامی اسلامیست که گردانندگان آن خود مردماند. از این منظر رهبر معظم انقلاب میفرمایند:
بدون آراءِ مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست مردم، خیمهى نظام اسلامى، سرِپا نمىشود و نمىماند. البته مردم، مسلمانند و این اراده و خواست مردم، در چارچوپ قوانین و احکام اسلامى است.»
[۳] حال چرا این جمهوری حرم است؟ این نوع حکومت نوعی از انواع حکومت هاست، چرا به آن قداست داده شده است و آن را حرم مینامند؟ حرم در تفکر شیعی یعنی چه؟
حَرَم، به محدودهای پیرامون مکانهای مقدسی گفته میشود که به دلیل انتساب به یکی از مقدسات اسلام از حرمتی خاص برخوردارند و با آن همچون دیگر مکانها رفتار نمیشود.
مقدس؛ به معنای چیزی است که شایسته احترام و قابل ستایش است و حسی عمیق و ژرف را در انسان بهوجود میآورد. مقدسات ویژگیهایی دارند. وجود مقدس از هر عیب و نقصی مبراست و آن هم خداوند متعال است. همچنین هر چیز دیگری که به آن منتسب باشد نیز جزو مقدسات قرار میگیرد. هنگامی که دانستیم مقدسات کدامند باید رفتاری خاشعانه و توأم با احترام در برابر آن اتخاذ کنیم. در این راستا انسان نیز تا زمانی که در طاعت قرب الهی گام بردارد مقدس میگردد در غیر این صورت قابل احترام و ستایش نخواهد بود.
با این شرح میتوان گفت؛ جمهوری اسلامی به واسطهی بستری که برای اجرای قوانین خداوند به دست مردم فراهم کرده، منتسب به خدا بوده و حرم است. یعنی همین حکومت مردم بر مردم بر طبق اسلام تقدس دارد. نکته مهم اینجاست که با وجود مشکلات و برخی مسائل در این نظام کنونی شهید بزرگوار نمیگوید اگر «چنین باشیم، حرم خواهد شد» می فرماید، «جمهوری اسلامی حرم است» یعنی هم اکنون، محقق است. لذا باید به این مرتبه از قدسیت جمهوری اسلامی ایمان داشت و البته در مسیر حل معضلات و پیشرفت آن قدم برداشت و از همه مهمتر اینکه حفظ اماکن مقدسه و حرمهای عظیم الشأن مخصوصاً حرم ابراهیمی و حرم محمدی منوط به حفظ این نظام است. یعنی قدسیت یک مکان ،خاص بودن آن و یا تنها مبنی بر سیر تاریخی -مذهبی آن نیست؛ روح و باطن یک چیز و انتساب عملی آن به وجود لایزال الهی در مقدس دانستن یک امر اولی است و جمهوری اسلامی دقیقاً به همین دلیل حرم است و مقدس.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
امنیت
✍️فاطمه میری
هفده ساله بود که عروس شد. کنارش مینشستم تا از خاطرات عروسیاش بگوید و شروع میکرد به گفتن تا میرسید به... بغض میکرد و میگفت قدر امنیت را بدانید.
داستان دلدادگیاش از آب آوردن آب انبار محل شروع شد و با تصادف پدربزرگ تمام.
...تازه عروس بودم که روسها به شهر ریختند، کل شهر را مصادره کردهبودند. دین و ایمان نداشتند، خدا لعنتشان کند. وقتی مست میکردند دیگر هیچ چیز در امان نبود. یک روز بافت قرمز تنم کردهبودم که خیلی به من میآمد. بعد دستش را به تنش میکشید و مدلش را ترسیم میکرد.
چادر سرم کردم تا به خانهی مادرم چند کوچه آنطرفتر بروم. موقع برگشت حواسم شد کسی پشت سرم حرکت میکند. از ترسم به پشت نگاه نکردم، سرعتم را زیاد کردم تا شاید منصرف شود ولی او پشت سر من در حرکت بود. در پیچ کوچه شروع کردم به دویدن سمت خانه. من میدویدم و او هم میدوید. فهمیدم از همین روسهای نمک به حرام است. قبل از رسیدن به خانهی خودمان، دیدم در یکی از همسایه ها باز است. خودم را به خانه همسایه پرت کردم و در رابستم. داشتم نفس راحتی میکشیدم که از صدای جیغ و فریاد زن همسایه فهمیدم بیچاره لای در را باز گذاشته تا سری به همسایهها بزند. اینجای داستان که میرسید بغض میکرد که نتوانسته کاری برای آن زن بیچاره بکند. بقیه داستان را همیشه سرهم میکرد و به فکر فرو میرفت. سوالات من و عاقبت آن زن همیشه از این جای داستان به بعد ناگفته میماند. انگار دیگر نباید میپرسیدم. مادربزرگ چایش را توی نعلبکی میریخت و میگفت خدا روشکر دست اجنبی از این مملکت کوتاه شد. این چیزها که ما دیدم شما نمیتوانید تصور کنید. قدر این امنیت را بدانید.
#ایران
#امنیت
#اقتدار
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
همه آمدیم🇮🇷
✍🏻 زهرا کبیری پور
کوچک و بزرگ، پیر و جوان، پرچم زیبای سه رنگمان را در دست گرفته و بار دیگر در چهل و چهارمین بهار انقلاب با آرمانهای انقلاب عزیزمان تجدید بیعت کردیم.
آمدیم تا دشمن بداند نه فشار اقتصادی، نه سیاسی و نه آشوبهای خیابانی نمیتواند مانع حضورمان و ثبت مجدد این شکوه در دفتر انقلابمان شود.
آمدیم تا دشمن بداند تا آخرین نفس پای نظام و انقلابمان میایستیم.
آمدیم تا به قاتلان آرمان عزیزمان بگوییم، جان تمام ما فدای رهبرمان است و تا ما هستیم نخواهیم گذاشت آسیبی به این انقلاب و رهبرمان برسد.
#همه_آمدیم
#انقلاب
#انقلاب_اسلامی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
معجزهی انقلاب
✍️مخدره چمن خواه
۱] در آغازین روزهای پس از پیروزی یک انقلاب، نظام جدید به طور طبیعی از انسجام و یکپارچگی مناسب در جهت اداره و کنترل امور برخوردار نیست. در چنین شرایطی از نخستین اقدامات نظام جدید انقلابی برای محافظت از انقلاب و سرکوب مخالفان خود، تشکیل «کمیتههایی» برای دستیابی به این هدف است. «انقلاب اسلامی ایران» هم به دلیل وقوع شتابان و پیروزی آن به اینگونه نهاد نیاز مبرم داشت. بنابراین ضرورت تشکیل این نهاد در آن برهه از زمان به دلیل فقدان آمادگی لازم از طرف نیروهای رسمی پلیس یعنی شهربانی و ژاندارمری و اهمیت حفظ انقلاب اسلامی لازم بود. از این رو وجود «سازمانی منظم و متشکل» برای به عهده گرفتن این مسئولیت ضروری به نظر میرسید. این نهاد به صورت خودجوش به وسیله روحانیون متعهد، برخی از زندانیان سیاسی آزاد شده، استادان دانشگاه و دانشجویان، کارگران، کارمندان و همه افراد دلسوز انقلاب اسلامی تشکیل شد، این نهاد تا پایان سال ۱۳۷۰ در صحنه «امنیتی، سیاسی و اجتماعی» کشور نقش فعالی داشت. در این سال بنابر ضرورتهای تشخیص داده شده و با تصویب مجلس شورای اسلامی، این نهاد انقلابی با شهربانی و ژاندارمری ادغام شد و نیروی انتظامی واحدی به نام «نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران» شکل گرفت.
۲] در واقع «کمیتهها» پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته بودند. بهصورتی که در هر شهر و محله تعدادی از طرفداران و هواداران انقلاب اسلامی اطراف روحانی محل جمع شده و با استفاده از اسلحههایی که از پادگانها و اسلحهخانهها به دست آورده بودند، تحرکاتی را علیه رژیم پهلوی شروع کرده بودند. هنوز انقلاب به پیروزی نهایی نرسیده بود که «کمیتههای موقت» انقلاب تشکیل شد. از جمله کمیتههای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، «کمیته استقبال» از امام خمینی(ره) را میتوان نام برد. بدین ترتیب امام (ره) در فرمانی در (۲۳ بهمن ۱۳۵۷) این نهاد را تاسیس نمودند و آیت الله مهدوی کنی را به عنوان نخستین رییس «کمیته انقلاب اسلامی» انتخاب کردند. آیت الله مهدوی کنی درباره تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در آن زمان گفت: «کمیتههای انقلاب اولین گروههای انقلابی و انتظامی بودند که به طور خودجوش تشکیل شدند و امام (ره) با روشنبینی که داشتند، فرمودند کمیتهها و کسانی که سلاح به دست گرفتهاند در مساجد و غیر از آن تحت نظر «علمای اسلامی» فعالیت خود را شروع کنند. وی با بیان اینکه امام(ره) معجزاتی در انقلاب داشتند، گفت: تشکیل کمیته و پیشگیری از بسیاری اتفاقات، یکی از این «معجزات» بود و اگر «کمیتههای موقت انقلاب» را تشکیل نمیدادند، مملکت به آشوب کشیده میشد.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با بسیجیان، از «تجربه کمیتهها» در سال ۶۰ بهعنوان "تجربه خوب" یاد کرده و توصیه میفرمایند از آن تجربه استفاده شود. از نظر ایشان از ویژگی «برادران کمیته»، با وجود "تازهکار" بودنشان، حضور در همهجا، در محلات و جاهای مختلف و "حضور دائمی" آنها بود که این حضور دائمی خیلی مهم است. (۱۶ آذر ۱۳۹۸، دیدار با بسیجیان)
بسیجیان و نیروی انتظامی و مردم دلسوز همیشه در صحنه بنا به توصیهی رهبر معظم انقلاب، وظیفه خود را در اغتشاشات اخیر که در کشور رخ داد و باعث ناامنی در مملکت شده بود، به خوبی انجام دادند و این کار تنها قابل تقدیر است.
از اهم وظایف...
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#بیستوسومبهمن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🇮🇷✌️رفراندوم✌️🇮🇷
✍مرضیه رمضانقاسم
در چلهی زمستان آفتاب تابستانی تابید و باز در زمستان بهاران آمد تا آدم برفیها از خجالت آب شوند، همانها که دعوت به رفراندوم میکردند روز اجرای رفراندوم در لانههایشان خزیدند تا شاهد شکوه حضور نباشند؛ آنان خود را به خواب زدند تا طوفان را ننگرند.
دیگر زمان آن رسیده که آفتابپرستان از خواب غفلت برخیزند و بدانند ما بر عهد و پیمانمان پایداریم زیرا ۴۴ ساله شدهایم و با تجربهتر از قبل، آری ما همچون دریای خروشانیم و تا این پرچم را به دست صاحبش نسپاریم آرام و قرار نداریم.
#رفراندم_بیست_و_دوم_بهمن_ماه
#جشن_پیروزی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
❄️برف و شادی
✍خاطرهای برفی(تاریخ شفاهی) خانم طوبی رنجبر:
در شمال ایران در روستای ما به نام «تیلک»، هنگامیکه بارش برف شروع میشد، آدمهای خوش ذوق و خوشحافظه، «برفنامه» به دست بچههایشان میدادند به مقصد منزل همسایه یا فامیل که نزدیک منزلشان خانه داشتند.
متن «برفنامه» به این مضمون بود:
❄️برف میبارد چو جیحون از هوا
قاصد ما میرسد اکنون نزد شما
گر که کردی روی قاصد رو سیاه
شیرینی تعلق دارد برما
گرنکردی روی قاصد رو سیاه
شیرینی تعلق دارد برشما❄️
صاحبخانهها معمولاً چون همه اجاق گلی در دسترس داشتند و ذغال خاکستر معمولا آماده بود، دستانشان را با ذغال و خاکستر سیاه میکردند. هنگامیکه قاصدنامه را به آنها میداد و میگفت: «بابا یا مامانم نامه داده گفته بخونید..» بزرگ خانه، نامه را میگرفت و شروع میکرد صورت بچه را ناز کردن و آفرین گفتن! قاصد بیخبر هم خوشحال منزل میرفت! پدر و مادر که میدیدند بله بچه با روی سیاه بازگشته پس به ناچار یک دیس شیرینی یا حلوا کنجدی یا برنجی یا کلوچه یا هرچه در دسترس بود، حتی یک پیاله نیمه برنج میبردند منزل رو سیاه کن محترم! اما اگر بچه سیاه نشده باز میگشت چند دقیقه بعد صاحبخانه که موفق به سیاه کردن روی او نشده بود به همین منوال چیزی میبرد برای آن خانه...
و این چنین روز برفی شادی برای هم فراهم و با شادیهای کوچک به یکدیگر انرژی مثبت منتقل میکردند!
هنوز هم در برخی مناطق این رسم جریان دارد!
پ.ن: عکس روستای تیلک، منطقه کوهستانی منازل بالا و پایین کوه و رودخانهی طولانی که اکنون یخ زده!
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
تکلیف رسانه با کمحجابهای راهپیمایی
✍ نظیفهساداتمؤذن، مدرس حوزه با ارسال یادداشتی به جمع نویسندگان مجله افکار حوزوی پیوست
بعد از راهپیمایی پرشکوه و افتخارآمیز ۲۲بهمن امسال، دوباره بحث داغی بین چند دیدگاه شکل گرفته است:
🔹 عدهای پرداختن رسانهها و بخصوص صدا و سیما به کمحجابهای حاضر در راهپیمایی را نادرست میدانند و از «سانسور چادر و چادریها» گله دارند.
🔹 عدهای عقیده دارند لازم است این قشر دیده شود و حضور اینها اتفاقاً بسیار دشمن را آزار میدهد.
🔹 عدهای پا را فراتر گذاشتهاند و حتی با بیحجابهای حاضر در راهپیمایی هم هیچ مشکلی ندارند و آنها را «انقلابی و دیندار!» میخوانند.
🔹 و...
💠 و من باز هم ماندهام مبهوت که مگر این عرصه آنقدر پیچیده است واقعاً ؟!
💠 میتوان این خواهران کمحجاب را نراند و از دایرهی ملت حذف نکرد، ولی کمحجابیشان را هم تأیید نکرد و به آن نبالید!
💠 میتوان در مصاحبهها و عکسهای رسانهها، متعادلتر به این قشر پرداخت، طوری که هم بزرگنمایی نشوند و هم نادیده گرفته نشوند.
💠 از آن مهمتر، میتوان دایرهی «انقلابی و دیندار» خواندن مردم را انقدر وسعت نداد که حتی «کشف حجاب کردگان» را هم در بربگیرد!!
زنی که علناً با برداشتن کامل حجاب، دارد به حکم خدا و قانون رسمی کشور دهنکجی میکند، وقتی عکسهایش به وفور در رسانههای انقلابی و بعد در گروههای مختلف منتشر میشود، به نظر شما چه پیامی را به جامعه القا میکند؟
آیا از این همه تناقضی که در رفتار انقلابیها دیده میشود، «دافعه» متولد نمیشود؟!
آیا تأیید و نشر گستردهی یک عمل حرام مسلّم، در تناقض آشکار با نهی از منکر نیست؟
آیا جامعه و حکومت اسلامی تشکیل شد که طرفدارانش، جبههی «حرامخواهان» را تقویت کنند؟!
💠 آیا همیشه باید از یک طرف بام بیفتیم؟!
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖انسانِ ترازِ انقلاب اسلامی و تمدنساز
✍آمنه عسکری منفرد
کلید تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی، تفکر و عمل انقلابی در قالب « نظام اسلامی» است و در این میان، لزوم توجه به رویکرد منظومهای انسان در افق تمدنسازی اسلامی امری انکارناپذیر است.انسان باید با حرکت فردی «خودسازی»، با حرکت جمعی«جامعه سازی»و با حرکت تاریخی «تمدن سازی » در امتداد یکدیگر ، انسان تراز انقلاب اسلامی و در نهایت «انسان تراز قرآنی» بسازد. درحقیقت کشفِ « منِ اسلامی» تنها از طریق آشنایی با تاریخ و ایدئولوژی اسلامی امکان پذیر است. «گر ملل اسلامی این ( من) را در خودشان کشف کنند و آن را به دست آورند و به او اعتقاد و ایمان پیدا کنند، بمب اتم هم از عهدهی آنها برنمیآید. شناخت این ( منِ) خود-منِ اسلامی- با آشنایی با تاریخ و ایدئولوژی اسلام امکانپذیرخواهدبود.»(شهید مطهری، آیندهیی انقلاب اسلامی ص ۴۱). «منِ اسلامی» همان انسانِ تراز قرآنی است ، باید با خودآگاهی که زمینهی خودسازی است، جایگاه خود را بشناسد.
حرکت منظومهای برای رسیدن به« منِ اسلامی» از خودآگاهی شروع میشود، سپس به خودشناسی، خودسازی، خانوادهسازی، جامعه سازی، جهانیسازی و عقبیسازی ختم میشود. اولین منزل حرکت به سمت تحقق نهضت جهانی اسلام، حرکت به سمت تحقق جهاد تبیین است.
🔗ادامه متن در صفحه نویسنده
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«معطرنامه»
✍️طیبه فرید
رنگ مِهر در کرشمه های شکسته نستعلیقِ زیبای کلمات، روی کاغذ شیری رنگِ بی خط موج می زد. فضای نامه ،حال و هوای خرداد سال هزار و سیصد و سی و سه شمسی بود.
نامه از طهران رسیده بود، به خط پدری مهربان:
« نور چشمِ عزیزم، آقای آقا منیر الدین سلمه الله تعالی، ان شاالله همه به سلامت ودر کمال عافیت بوده باشید......»
مرقومه، دست خط آقای نایب الامام بود که با کلماتی عاطفی و بی پیرایه به اهالی منزل و فرزندان مهرورزیده،و پسر ارشد خود منیرالدین دوازده ساله را مخاطب قرار داده بود. گویا برای یکی از اهالی بیت حسینی الهاشمی مسئله ای رخ داده بود که به طبیب مراجعت نموده و منیرالدین نوجوان که مسئول رتق و فتق امور بیت در غیاب پدر بود، به جهت مراعات حال ایشان در غربت، خبری از آن ماجرا نداده بود و دست بر قضا داستان مراجعت به طبیب، توسط نماینده شیراز در مجلس به پدر رسیده بود، وحال، آقا سید نورالدین حسینی الهاشمی در قامت پدری رئوف و دل نگران از نور چشم خود می خواست تا احوال اهل منزل را با او در میان بگذارد واو را مطلع سازد.
در متن مرقومه ی ادیبانه آن فقیه شهید و آن عالم بالله، مهر و محبت به اهالی منزل جاری بود! دختران شاخ شمشاد و دسته گل بودند و پسران آقا،گویا در آن کاشانه و از منظر پدر همه مهتر بودند و محترم.او نه فقط پدر مهربان خاندان حسینی الهاشمی که دادرس روزهای سخت مردم شیراز، روح و روان منبر و رواق های مسجد وکیل و انگیزه ی گل های کاشی برای روییدن بود.
«صفای وجودش باشد به یادگار»
(بیست و چهارم بهمن سالگرد عروج نایب الامام)
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#طنزنوشت
آداب زیارت خاصه امام رضا از اونور
✍️سمیه رستمی
برای رسیدن به مشهد راههای زیادی وجود دارد راه زمینی، هوایی و دریایی. خوب شاید بگویید چطور میشود از راه دریا به مشهد رسید که جوابش معلوم است؛ با کشتی! قایق! با اینها هم نشد با شنا. مهمتر از اینکه چطور به مشهد برسیم؛ این است که چطور آداب زیارت را رعایت کنیم تا بیشترین بهره معنوی را ببریم.
از مهمترین آداب زیارت که در هیچیک از کتب ادعیه به آن اشاره نشده میشود رزرو شیکترین و مجللترین حرم نما را گفت. اساساً هر مسلمانی باید همیشه به دنبال رفاه زائران حرم باشد بهویژه اینکه آن زائر خودش باشد. ستارههای هتل همان تأثیری را در روند زیارت دارند که دب اکبر و دب اصغر و باقی صور فلکی در سیستم ناوبری بشر دارند و راه را نشان میدهند.
کسی که بهقصد زیارت آمده باید حواسش به خواب و خوراکش باشد که تقویت بشود، ضعف بنیه او را از انجام آداب زیارت محروم نکند. فیالواقع باید جوری میز غذا را شلخته درو کند و پیش برود، انگاری در زندگی قبلیاش، سردسته ملخهای مهاجم بوده است. حرم نما بودن هتل اینجا به کار میآید، کسی که تا خرتنافش لقمه چپانده و شبیه پدر جد بوم غلتان شده و نمیتواند برود زیارت، پس سعادت نصیبش میشود همانطور که روی تختش ولو شده گنبد را نگاه کند.
و اما خریدکردن یکی از اصول چندگانه زیارت است و اصلاً از جهات مختلفی ثواب از آن چکه میکند. هرکس امتیاز این مرحله را از دست بدهد گیم اُور میشود. خریدکردن یعنی دستگیری از مؤمنین، علیالخصوص کسبه پاساژها و مراکز خرید. بزرگان طریق کسب ثواب از بازار گفتهاند: هرکه خریدش بیش، ثوابش بیشتر!بعضی بزرگواران جوری روی این ثواب قفلی زدهاند که مارکوپولو اگر زنده بود، چهارگوشه دنیای تجارت را تف میکرد و میرفت در قطب جنوب به پنگوئنها بستنی یخی میفروخت.
ازآنجاکه دورتادور حرم؛ مغازه و پاساژ و بازار است کسی که به امر مهم پاساژ گردی بپردازد، حرم را هم طواف کرده؛ یک تیر دو نشان نموده. البته باید مراقب باشد که هیچ بازار روسی را از دست ندهد، آنقدری که به مشهد بازار روسها هست در خود روسیه بازار ندارند.گردش مالی بازار نوردان در همان دو سه روز با گردش مالی ایلان ماسک، برابری میکند و از لحاظ سرعت چرخش هم سرعتی برابر با سانتریفیوژ نسل جدید تنه میزند و اینجور مواقع باز هم حرم نما بودن هتل که به کار میآید. زائری که با هزاران سختی و از راه دور به مشهد آمده و واله و شیداست میتواند همانطور که پهن شده روی تخت چشمش به گنبد باشد.حالا شاید یکی دو باری حواسش برود پی باقی خرید که قابل اغماض است و کار آن ابلیس لاکردار است.
و بالاخره اگر ناغافل گذرش به حرم افتاد یا بهخاطر حجم خرید و مخارج سفر، ته جیبش سوراخ عظیمی حفر شد جوری که از لحاظ شرعی ابن سبیل محسوب بشود؛ برای گرفتن حاجت مجبور باشد برود حرم و باید این مراحل آخر آداب زیارت را با خلوص نیت بیشتری انجام بدهد. اگرچه بعضی معتقدند هیچ آداب و ترتیبی مجو هر جور میخواهی به زیارت برو! ولی عدهای دیگری هستند برای گرفتن حاجات و تحصیل بهره معنوی؛ مانیفست تخلف ناپذیری دارند...
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بازیافت به معنای واقعی
✍️ مرضیه رمضانقاسم
به همان خوشمزهگی که من و شما پیتزا میخوریم با صدای بلند کتاب میخواند
پیرمردی از کشور همسایه (افغانستان) را میگویم که دیروز در گوشهی پیادهرو در حال خوانش کتاب بود.
دومین دفعه بود که او را میدیدم، اولین بار او را در سال ۱۳۹۹ در حال مطالعهی کتاب نماز حجهالاسلام قرائتی دیدم که در بین بازیافت یافتهبود.
کافیاست کتابخوان📚 باشی در هر شغلی باشی شرایطش مهیا میشود.
کتاب یافت میشود، تشنگی آور بدست...
#پویش_کتابخوانی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖خاطرات یک مدافع سلامت
✍️اشرف پهلوانی قمی، عضو تحریریه مجتهده امین
کلّی با خودم کَلکَل کردم که این خاطرات را بنویسم یا نه؟ نتیجهاش را نیازی نیست که بپرسید. ناگفته پیداست. چند روزی است که خبری تلخ، طعم زندگیام را عوض کرده است. وقت و بیوقت، در خواب و بیداری سراغم میآید و من را میبرد به روزهای نه چندان دور. روزهایی که برایمان مثل روز روشن بود که هر لحظه تحت حمایت قدرت لایتناهی پروردگار قرار داریم و به همین دلخوش بودیم. باور رفتنش، برایم سنگین است. خاطراتش مدام توی سرم میچرخد و مثل چند تکه ابر رحمتزا به هم میخورد و آسمان چشمانم را بارانی میکند. گوشه اتاق مینشینم و زانوهایم را بغل میگیرم و میروم به سالها قبل:
بر بالین مادران خسته از زایمان و درد و رنجش همچون پروانه میچرخید که یک دفعه صدای یا زهرایش بلند شد و بهدو، گوشت سیاهی را پیچیده در قنداقی سفید در بغل گرفت و به طرف بخش نوزادان رفت. مادر که تازه از خواب پریده بود؛ مثل مرغ پرکنده خودش را به در و دیوار میزد و نوزاد چند ساعتهاش را از دستان کوچک علی اصغر طلب میکرد. چند سال از آن زمان گذشته و باید برای یادآوریاش تصاویر تکه تکه شده را کنار هم بچینم تا به شکل یک فیلم دربیاید. تصویر بعدی که بر پرده ذهنم نقش میبندد، نوزادی است که ملچملوچکنان در آغوش او جا خوش کرده و بیخبر از همه جا دستش را میمکد. او جانی را نجات داد که نه نجاتیافته فهمید، نه مادر و پدرش، نه مسئولان بیمارستان. انتظارش را هم نداشت. مثل همیشه دلش به همین قدمها خوش بود که برای بیماری بردارد و اجرش را مستقیم از صاحب و خالق جن و انس تحویل بگیرد. آهی میکشم و با یادآوری روزی که همه ما را سر کار گذاشته بود لبخند کمرنگی بر لبان خشکیدهام نقش میبندد. تازه از بخش جراحی به بخش پستپارتوم آمده بود. نشسته بود روی صندلی ایستگاه پرستاری و چند نفر با چشمهای از حدقه در آمده و دهانهای نیمهباز او را دوره کرده بودند. گوش تیز کردم. در مورد خانواده شهیدش میگفت. هر اسمی را که میبرد دهانها بیشتر باز میشدند: «همسرم شهیده... دختر بزرگم شهیده... دختر کوچیکمم شهیده...» و بعد که کشآمدن بیش از حد لبهایمان را دید که نزدیک بود فک بالا و پایین را از جا بکند اضافه کرد: «فامیل همسرمم شهیده!» داشتیم برای فک و فامیل همسرش هم غصه میخوردیم که تازه دوزاریمان افتاد که منظورش نام خانوادگی همسرش است!
چندین سال شب تا صبح کنار هم خدمت کردن، آنهم شیفتهای سنگین بیمارستان ایزدی، چیزی نیست که بشود فراموشش کرد. چه لحظات تلخ و شیرینی که با هم تجربه کردیم. خاطرات را یک به یک سوا میکنم و میروم سراغ شیرینهایش. یادش به خیر را همراه با آه داغی بیرون میدهم. بعد از چند سال، بخشمان از هم جدا شد. من رفتم بلوک زایمان و او ماند همان بخش بعد از زایمان. عاشق نوزادان بود و با اینکه مسئول شیفت بود و معمولا کار انتقال نوزادان بر عهده نیروی تازه وارد، تا دست همکارش را بند میدید، تخت به دست، وارد بلوک زایمان میشد و اتاق به اتاق دنبال نوزاد تازه متولد شده میگشت. وقتی مرا میدید نگاهی به سرتا پای سبز رنگم میکرد و میگفت: «فلورانس نایتینگن! فانوست کو؟» نامی بود که به خاطر وقت و بیوقت سرکشی کردن و چرخیدن من دور تخت بیماران برایم گذاشته بود و با همین نام صدایم میکرد. خودش را هم جور دیگری نام گذاشته بود. یکی از بیماران که سراغش را گرفت متوجه شدم. بالای سر بیماران، نام خودش را «آقایی گل» مینوشت و بیماران هم همینطور صدایش میکردند!
یادش به خیر. راهش پر رهرو و نامش سربلند و سرفراز باد. زنی که مادر سه شهید و همسر شهید و به تمام معنا آقا بود؛ کبری آقایی گل
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
ما همه مستأجریم
✍️زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین
برای بار دوازدهم اثاث میکشیم. نه آنقدرها سخت بود نه آن قدرها غیرقابل باور. به خیلی چیزها بستگی دارد. به وظیفه، به کار، به تکلیف.
روز اول، زمزمه کردم:"رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا" و لمس کردم نصرتت را در تمام این چهارسال. در نگاهها و لبخندها. در اشکهای و دوستیها، در تجربه ها. درحلاوت آموختن و آموزاندن.و بابت همه چیز سپاست میگویم؛ بابت همه چیز از تو ممنونم. بابت دوستیها و عشقها بابت رفت و آمدها، بابت اندوهها و تمام تجربهها.
چه تجربههایی که درد داشت و چه تجربیاتی که لبخند داشت! چه تجربیاتی که طرح لبخند را روی لبهایتان نشاند! با تو پیمان بستهبودم؛ «چرا» را حذف کنم! پیمان بسته بودم همه تجربهها را نردبان کنم.
واکنون از تو بابت هرچیز از تو سپاسگزارم. سپاسگزارم بابت تجربهها، شیرینیها و اشکهایی که درد را تا عمق روحم برده و روحم را قدبلند کردهاست و دوباره آماده میشوم برای تجربه. تجربه هایی که تو برایم رقم بزنی.
من دلخوشم به آنچه مادرم زهرا فرمود:" هرکس میخواهد خداوند بهترین تقدیراتش را برایش رقم بزند، خالصانهترین اعمالش را روانه کند."
و من هیچ جز همین ندارم. همین بازکردن آغوش به امید تقدیر تو. تمام امیدم تویی و تقدیری که برایم ازسر فضلت رقم میزنی و یادم میماند، ما همه مستاجریم، مستاجر دنیا. دیر یا زود، باید خانه را تحویل نفر بعد بدهیم. چه بهتر که کمتر، انس بگیریم، کمتر پابسته شویم، کمتر دائمیاش بدانیم، همین .
#سبک_زندگی
#اجاره_خانه
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«ناگفتهها»
✍ سیدهالهام موسوی، عضو تحریریه مجتهده امین
تا به امروز هرچه گفتند کم گفتند! ما را با مختصر اسم و القابی آشنا کردند و آخر گفتند او را کشتند! این ظلم از محبان و پیروان او بود.
اگر اهل تحقیق و پژوهش نباشید، چگونه میتوانید فرزندان خود را از دریای معرفت او آگاه کنید؟! چطور میخواهید بزرگی و عظمت روح عدالت جو او را اثبات کنید؟!
مگر میشود، خودمان غرق این دریا نباشیم و از دریای علم و معرفت ایشان سخن بر دوست و آشنا بگوییم!؟
او نوح نبی(ع) بود اما زبان به نفرین نگشود! در دریای او غرق شوید که کلید تمام خوبیها در دست های اوست.
به فرمودهی امام خمینی (ره):
این #علی علیهالسلام همه چیز است و همه چیز ماست.
🍃یا علی حب شما شیرهی ایمانمن است
سیره و سنت تو معنی قرآن من است🍃
.....
🍃شُکرِ عَلی که نامِ خُدا دَر اَذانِ ماست!
توحیدِ بی وِلایِ عَلی، کُفرِ مُطلَق اَست...🍃
#شیعه
#ولایت_امیرالمومنین
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
♦️دغدغه تربیت نسل، از فلسطین تا ایران
✍️نجمه صالحی، مدرس حوزه
تصور کنید در خانوادهای زندگی میکنید که جرأت ابراز احساساتتان را ندارید!
تصور کنید در مکانی زندگی میکنید که جرأت ابراز اعتقاداتتان را ندارید!
تصور کنید در جمع فامیل و دوستان، نظر شما با دیگران متفاوت است اما حق ابرازش را ندارید!
در این شرایط شاید اولین کاری که به ذهن خطور میکند «همرنگ جماعت شدن» باشد! اما اگر همه اشتباه کرده باشند چه؟
خلاف جریان حرکت کردن سخت است و انتخاب درست سختتر! بنا بر انواع حرکت تاریخ در فلسفه نظری تاریخ، گاه آدمهای خاص برخلاف جریان حرکت میکنند و حتی جانشان در راه این انتخاب، از بین میرود!
دیروز که گوشهای از داستان زندگی و شیعه شدنش و هجرت به ایران را بازگو کرد، فهمیدم او نیز راهش را خلاف جریان حرکت اطرافیانش انتخاب کرده، حتی همکلاسیهایش تعجب کردند! میگفتند ما در خانواده شیعه متولد شدیم اما تو...!
جرأت ابراز عقیدهاش را نداشته حتی در خانه پدری! اما با وجود اختلاف مذهب با آنها، نگران جان خانوادهاش بود نه خودش! اگر در کشورش(فلسطین) متوجه مذهبش میشدند، خانوادهاش را آزار میدادند! میگفت به معجزه امام زمان عجل الله فرجه به ایران آمده! دغدغهاش تربیت نسل علوی بود!
با هیجان از جریانهای اختلاف عقیدهاش با دیگران میگفت که ناگهان یکی از دوستانش از جا بلند شد و او را در آغوش گرفت! چشمان برخی از آنها بارانی شده بود! به او گفتند: «حتما خاطراتت را بنویس!» گفت: «بعد از ازدواج!» به او گفتم: «جزو دعاهایمان شدی!»
#یاعلی
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
برای همسایهات چراغی آرزو کن به یقین حوالی خانهات روشنتر خواهد شد
✍️آمنه خالقی فرد
سکانس اول
در را که باز کردم نگاهم به در همیشه بسته کناری افتاد .هیچ کس در آن زندگی نمی کرد.
همیشه وقتی چشمم به آن خانه می افتاد سوالات یکی پس از دیگری ذهنم را در گیر می کرد.
این خانه تا کی خالی می ماند ؟
چه کسی صاحب این خانه است؟
چه کسی در این خانه را خواهد گشود؟
کی ؟
سکوت طبقه ما از حد لذت بخشی گذشته و کسالت بار شده .آنقدر کسالت بار که همسایه روبهرویی از تنهایی پناه برده به نگهداری از مرغ مینا ،آخر فرزندی ندارند تا همدمشان باشد. اصلا سرشان به کار خودشان است . زیادی !!!
آنقدر که اگر همسایهایی بمیرد اصلا نمی فهمند.
یک روز در خانه را باز کردم. همزمان خانم همسایه روبهرو ،هم در را باز کرد. چشم در چشم شدیم. سلام کردم به سردی و با دستپاچگی جواب سلامم را داد و رفت.او که رفت به تاسف سری تکان دادم و نگاهم را به در همیشه بسته ی کناری دوختم .
نمی دانم چرا ،اما تمام امیدم برای داشتن همسایه ایی مهربان و با صفا به این خانه خلاصه می شد.
شاید چون همیشه ،از بچگی همسایه برایمان واژه ایی دوست داشتنی و مانوس بوده.
آنقدر که هنوز با همسایه های کودکی ام در ارتباط هستم .
و یا زمزمه های مادر بزرگم که می گفت :همسایه نزدیک بعض (بهتر) برادر دور است.
الهی که چراغ همسایه بسوزه (روشن باشه)روشنایی اش مال ما باشه.
باعث شده این موضوع برایم با اهمیت باشد.
خانه ما در یک کوچه بنبستی بود و با همسایه هایمان خانه یکی بودیم. روزهای خوبی داشتیم .نه فقط به خانه هایمان بلکه به کوچه مان هم تعلق خاطر داشتیم .انگار همه خانه ها یک خانه بود و کوچه حیاط آن خانه ها بود.
درست مثل خانه پدر سالار !
آقا جان من پدر سالار کوچه ما بود.حرفش ختم کلام بود.همسایه ها به خاطر ریش سفیدی اش روی حرفش حرف نمی زدند.
همسایه ها با هم صمیمی بودند، و احترام بزرگترها و یکدیگر را نگه می داشتند.از حال هم جویا می شدند،هوای یکدیگر را داشتند.
خیلی چیزها عوض شده فاصله خانه ها از هم کم شده، اما فاصله دل ها زیاد.
#ادامه_دارد...
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI