📌مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی کسی بوده است که جریان سلوکىِ عرفان متشرعىِ خالصِ ناب از آن بزرگوار جوشیده.
🔰رهبر معظم انقلاب ۸۳/۴/۱۵
🔅مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی کسی بوده است که جریان سلوکىِ عرفان متشرعىِ خالصِ ناب از آن بزرگوار جوشیده.
🔅مرحوم آقا سیدعلی شوشترىِ معروف که استادِ میرزا و استاد خیلی از بزرگان بود و خودش فقیه بزرگواری بود، توانست یک نفر را تربیت کند و او آخوند ملاحسینقلی همدانی است که این #سلسله را به راه انداخته است.
🔅مرحوم آقاشیخ محمد بهاری، مرحوم آقا سیداحمد کربلایی، مرحوم آقا میرزا جواد آقای تبریزی، پدر مرحوم آقا میرزا علی آقای قاضی و بزرگان دیگر، هر کدام در این عرصه، تلاش فراوانی کردند.
🔅مرحوم آخوند ملاحسینقلی که علاوهی بر مقام عرفانی و سلوکی و معنوی، فقیه بزرگواری هم بوده است؛ شاگرد شیخ و شاگرد میرزای شیرازی بوده است.
#اخلاق_و_عرفان
#کلام_ولی
#سلسلهی_شاگردان_آخوند_ملاحسینقلی
@almorsalaat
📝#تقریر| تفاوت اطلاق و عموم در نگاه حضرت امام رضوان الله علیه
◽️اصولیین در بدو باب عام و خاص و نیز مطلق و مقید همانند بسیاری از مباحث اصولی و فقهی دیگر؛ برای کنار گذاشتن اشکالاتی که به تعریف وارد است؛ تعریف را تعریفی لفظی معرفی می کنند.
◽️درواقع شروط باب تعریف در منطق متفرع بر بحث کلیات خمس و ماهیت است پس تعریف منطقی مختص تعریف حقائق است و تمام شروط آن در وادی اعتباریات جریان ندارد.
◽️اما در تعریف عام و خاص دو سیستم وجود دارد که این تفکیک به خاطر حل رابطه این بحث با مبحث اطلاق صورت میگیرد:
1⃣عام وخاص از مدالیل تصوری باب الفاظ اند و تعریف شان تصوری است.
2⃣عام وخاص از مدالیل تصدیقیه باب الفاظ اند و تعریف شان تصدیقی است.
◽️طبق تعریف اول الفاظ عام به تبادر محرز شده و مبتنی بر تبادر به سه قسم شمولی و بدلی و مجموعی تقسیم میشوند اما طبق تعریف دوم به وسیله مقدمات حکمت و در ظرف تصدیق شمول الحکم لجمیع افراده معنا پیدا کرده و اقسام عام هم در همین فضا شکل میگیرند.
◽️مرحوم آخوند قائل اند تعریف صحیح همان تعریف دوم است زیرا:
◽️موطن وضع، موطن مفردات و کلمات است در حالی که عمومیت مستفاد از ادات عموم بدون در نظر گرفتن مدخول آنها به دست نمی آید و می بایست مدخول آنها نیز لحاظ شود. حال با توجه به اینکه ظرف لحاظ مدخول همان ظرف تعدد دال و مدلول و موطن تصدیق و حکم است عام و مطلق را باید تصدیقی معنا کرد و تعریف تصوری را باید کنار گذاشت.
◽️اما مساله اساسی کیفیت تفکیک اطلاق از عموم است، آخوند هم در جواب می فرمایند اگر چه هم اطلاق و هم عموم مستفاد از مقدمات حکمت باشند اما این نحوه دلالت است که تفاوت کرده و موجب تفکیک اطلاق از عموم میشود.
◽️مرحوم مظفر هم در ابتدای باب مطلق در تفکیک بین این دو، سه حالت را بیان می کنند؛ در ابتدا مطلق را «ما دل علی شائع فی جنسه» تعریف کرده و ملاک آن را شیوع افرادی می دانند. اما بعد می فرمایند مطلق تنها شیوع احوالی است و نه شیوع افرادی بلکه شیوع افرادی عام است؛ در ادامه نیز ملاک جدیدی می دهند مبتنی بر اینکه مطلق اعم از شیوع افرادی و احوالی است و بر این اساس عموم افرادی مستفاد از عام نیز مطلق است.
◽️از این رو برخی عبارات ایشان ملاک تفکیک عام از مطلق را شیوع احوالی می داند، البته در این صورت تعریف مطلق به « ما دل علی شائع فی جنسه » صحیح نیست و برخی عبارات دیگر ملاک را مقدمات حکمت می داند که البته هر یک از این ملاکات نتائجی بس متفاوت دارد.
◽️جالب اینکه ایشان در انتهاء حرفی قریب به مبنای حضرت امام را بیان کرده و مطلق را از فضای وضع و استعمال و به طور کلی از فضای لفظ خارج می کنند اما متاسفانه تا آخر بر این توضیح باقی نمی مانند بلکه چندین صفحه بر سر اعتبارات ماهیت و موضوع له الفاظ مطلق بحث کرده که اصلا با مبنای اخیر ایشان سازگاری ندارد.
◽️اما برای اولین بار مرحوم امام به این مساله خاتمه داده و با طرح معنای صحیح اطلاق، تفاوت آن با عام را مشخص می کنند.
◽️امام قائل اند اطلاق یعنی تمام الموضوع للحکم و در مقابلش مقید یعنی جزء الموضوع للحکم است. اما عموم یعنی شمول مصادیق.
◽️در واقع اطلاق داشتن یا نداشتن اصلا ربطی به شمول مصادیق ندارد بلکه همین که موضوع قضیه صادر شده از مولا، تمام #الموضوع للحکم باشد اطلاق شکل می گیرد حال چه تک مصداقی باشد چه شمول داشته باشد و اطلاق هیچ دلالتی بر شمولیت و عمومیت لفظی ندارد.بر این اساس شمول اطلاق ربطی به باب ظواهر ندارد بلکه مولود حکم عقل آن هم در وادی امتثال است و به طور کلی از مقام لفظ و دلالت لفظی اجنبی است.
◽️بر این اساس تقسیم به استغراقی و مجموعی و بدلی در اطلاق قابل تصور نیست چه اینکه در اطلاق اصلا حکم بر افراد بار نمیشود و چیزی به نام « الفاظ مطلق» وجود ندارد و اینکه قدماء مقسم عام و مطلق را شمول لفظی دانسته و تنها اختلاف را در کیفیت دلالت می دانسته اند اشتباه است.
◽️به عبارت دقیق تر موضوع اطلاق لفظ نیست بلکه #فعل فاعل حکیم است. یعنی چون شارع حکیم است اگر بخواهد تکلیف مکلف را بیان کند بر او واجب است تمام الموضوع- هر آنچه دخیل در حکم است- را بیان کند تا مکلف در وادی امتثال دچار مشکل نشود. در این صورت اصل در کلام مولا اطلاق است و علاوه بر آن، اصاله الاطلاق تمام مباحث الفاظ را پوشش می دهد.
◽️در نتیجه اطلاق و تقیید اوصاف حکم اند و نه موضوع. یعنی این حکم است که نسبت به قیدی در موضوع خود مطلق می باشد و یا نسبت به آن قید مقید است به صورتی که اگر قید ذکر نشود حکم مرتفع میشود.
♨️ غرض این است اطلاق در دیدگاه امام با دیگر مبانی فرسنگ ها فاصله داشته و در میان اصولیین سابقه نداشته است و همانطور که معلوم گشت، آنچه گفته شد ابدا نزاعی لفظی نیست!
✍احسان چینی پرداز
#اصول
#در_مدرسه_امام_خمینی
#پای_درس_استاد
@almorsalaat
🔊توضیحات استاد را حتما #بشنوید👇👇👇
المرسلات
📝#تقریر| تفاوت اطلاق و عموم در نگاه حضرت امام رضوان الله علیه ◽️اصولیین در بدو باب عام و خاص و نیز
16.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊#نگاهی_به_دریا| تفاوت اطلاق و عموم در نگاه حضرت امام رضوان الله علیه
🎙استاد علی فرحانی
#پای_درس_استاد #اصول
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇
https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
#اخلاق_و_عرفان| هر کسى که فردا را جزو مهلت عمر خود و زندگى خود بداند، مرگ را درست نشناخته؛
♦️عن اسماعیل بن مُسلم السَّکونىّ؛ راوی این روایت معروف است که عامّى است؛ از روات و اصحاب امام صادق است؛ معروف به عامّى بودن است لکن بعضى احتمال دادهاند طبق یک قرائنى که ایشان عامّى نباشد، شیعه باشد و بلکه از خواصّ امام صادق باشد؛ بعضى قرائنى بر این دارند و ذکر کردهاند؛ علیاىّحالٍ ثقه است؛ همانى است که نوفلى از او نقل میکند.
♦️عَنِ الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ عَن اَبیهِ عَن آبائِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ قالَ، قالَ عَلىٌّ علیهالسّلام: "مَا اَنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن اَجَلِه"
♦️تعبیر کوتاه و بسیار گویا و عبرتانگیزى است. میفرماید هر کسى که فردا را -مثلاً امروز روز یکشنبه است و فردا دوشنبه است- جزو مهلت عمر خود و زندگى خود بداند، مرگ را درست نشناخته؛ مرگ را در جاى حقیقى خود قرار نداده؛
♦️اینکه ما خیال کنیم که حالا ما یک چند سال دیگر هستیم، از جملهى چیزهایى است که در روایات متعدّد، در دعاهاى مختلف مأثور با این نگرش عامیانهى ابلهانه مبارزه شده که شما خیال کنید که ما حالا که هستیم؛ حالا فردا مثلاً یا یکسال دیگر. میفرماید که چنین شخصی مرگ را در جایگاه حقیقى خود قرار نداده است، یعنی کسى که فردا را جزو اجل خود یعنى جزو مهلت خود و فرصت خود بداند مرگ را درست نشناخته است.
♦️ممکن است همین امروز، امشب، تا قبل از فردا ما نباشیم، کمااینکه نظائرش را فراوان دیدهایم!!!
🎙رهبر معظم انقلاب ۹۳/۱۰/۷
#یاد_مرگ #کلام_ولی
@almorsalaat
Tabvib_mabahes_aghli_halaghat.mp3
12.37M
✅ابداعات شهید صدر در تبویب مباحث عقلی علم اصول
🎙استاد محمدمهدی ستوده
⏰این جلسه دوشنبه ۰۱/۰۱/۲۲، ساعت ۱۷:۰۰ به مناسبت سالگرد شهادت شهید محمدباقر صدر به صورت زنده در کانال برگزار شد.
#اصول
#مدرسه_مجازی_المرسلات
@almorsalaat
🔰کمال نهایی انسان
🔰برهان #اختصاصی علامه طباطبایی بر اثبات کمال حقیقی انسان
📌علامه طباطبایی در فصل چهارم رساله شریف الولایه، برهانی را بر اثبات اینکه کمال حقیقی انسان، رسیدن به #توحید و فنای فی الحق است، بیان می کنند. ایشان در پایان، می فرمایند که این برهان از مواهب الهی مختص به این رساله است. ایشان در ادامه مسیر رسیدن به کمال و کیفیت طی مسیر را نیز بیان می کنند که در پست های آتی بیان خواهد شد.
♨️♨️♨️♨️♨️
🔅نقول: حيث إنّ نسبة الحقائق إلى ما في هذه النشأة المادية و النفس البدنيّة نسبة الباطن إلى الظاهر، و كلّ خصوصيّة وجوديّة متعلّقة بالظاهر، متعلّقة بباطنه بالحقيقة، و بنفس الظاهر بعرضه و تبعه، فالإدراك الضروري الذي للنفس إلى نفسها متعلّقة بباطنها أوّلا و بالحقيقة و بنفسها بعرضه و تبعه.
🔅فالحقيقة التي في باطن النفس أقدم إدراكا عند النفس من نفسها و أبده، و ما هي في باطن باطنها أقدم منها و أبده، حتّى ينتهي إلى الحقيقة التي إليها تنتهي كلّ حقيقة، فهي أقدم المعلومات، و أبده البديهيّات.
🔅و حيث إنّ الوجود صرف عندها لا يتصوّر له ثان و لا غير، فلا يتصوّر بالنسبة إلى إدراكها دفع دافع، و لا منع مانع، و هذا برهان تامّ غير مدفوع البتّة.
🔅ثمّ نقول: إنّ كلّ حقيقة موجودة، فهي مقتضية لتمام نفسها في ذاتها و عوارضها، و هذه مقدّمة ضروريّة في نفسها، غير أنّها محتاجة إلى تصوّر تامّ، فإذا فرضنا حقيقة مثل «أ» مثلا، ذات عوارض مثل «ب»، «ج»، «د»، فهذه الحقيقة في ذاتها تقتضي أن تكون «أ»، لا ناقصا من «أ»، و الناقص من «أ» ليس هو «أ»، و قد فرضناها «أ». و أيضا هي تقتضي عوارض مثل «ب»، «ج»، «د»، و هي هي، و الناقص من «ب»، «ج»، «د»، ليس هو «ب»، «ج»، «د»، و قد فرضناها «ب»، «ج»، «د»، لا غير، و هو ظاهر.
و هذا الذي تقتضيه كلّ حقيقة في ذاتها و عوارضها، هو الذي نسمّيه بالكمال و السعادة.
🔅ثمّ إنّ حقيقة كلّ كمال هي التي تتقيّد في ذاتها بقيد عدمي، و هو النقص، فإنّ كلّ كمال فهو في ذاته واجد لذاته، فلا يفقد من ذاته شيئا إلّا من جهة قيد عدمي معه بالضرورة. فحقيقة «أ» مثلا واجدة لما فرض أنّه «أ»، فانفصال وجود هذا الشخص من «أ» من ذلك الشخص من «أ» ليس إلّا لوجود قيد عدمي عند كلّ واحد من الشخصين، يوجب فقد حقيقة «أ» في كلّ منهما شيئا من ذاتها لا من عوارضها، و هو محال بالانقلاب أو الخلف، بالنظر إلى ذات «أ» المفروض في ذاته، بل الفاقد لخصوصيّة هذا الشخص هو ذلك الشخص من «أ». فلحقيقة «أ» مرتبتان: مرتبة في ذاتها لا تفقد فيها شيئا من ذاتها، و مرتبة عند هذا الشخص و عند ذلك الشخص فيها يصير شيء من كمالها مفقودا.
🔅و ليس ذلك من التشكيك في شيء، فإنّا إذا فرضنا هذا الشخص مرتبة منها، فهو أيضا «أ» و عاد المحال، بل الشخص بحيث إذا فرض معه الحقيقة كان هذا الشخص، و إذا قطع عنها النظر لم يكن شيئا؛ إذ لا يبقى معه إلّا قيد عدمي، فهو هو معها و ليس هو دونها، فليس في مورد الشخص إلّا الحقيقة، و الشخص أمر عدمي و همي اعتباري. و هذا المعنى، هو الذي نصطلح عليه بالظهور، فافهم.
🔅و يظهر من هنا أنّ حقيقة كلّ كمال هو المطلق المرسل الدائم منه، و أنّ قرب كلّ كمال من حقيقته بمقدار ظهور حقيقته فيه، أي اقترانها بالقيود و الحدود. فكلّ ما ازدادت القيود قلّ الظهور، و بالعكس.
🔅و يظهر من هنا أنّ الحقّ سبحانه هو الحقيقة الأخيرة لكلّ كمال، حيث إنّ له صرف كلّ كمال و جمال، و أنّ قرب كلّ موجود منه على قدر قيوده العدميّة و حدوده.
🔅و يظهر من ذلك أنّ وصول كلّ موجود إلى كمال الحقيقي مستلزم لفنائه، حيث إنّه مستلزم لفناء قيوده و حدوده في ذاته أو في عوارضه فقط، و بالعكس فناء كلّ موجود مستلزم لبقاء حقيقته في مورده فقط. قال تعالى: كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ* وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ.
🔅فالكمال الحقيقي لكلّ موجود ممكن هو الذي يفنى عنده، فالكمال الحقيقي للإنسان أيضا هو الذي يصير عند كماله الإنساني مطلقا مرسلا، و يفنى عنده الإنسان لا كمال له غير ذلك البتّة.
🔅و قد مرّ في البرهان السابق أنّ شهود الإنسان لذاته الذي هو عين ذاته، شهود منه لجميع حقائقه و لحقيقته الأخيرة، و حيث أنّه فان عند ذلك، فالإنسان شاهد في عين فنائه. و إن شئت قلت: إنّ حقيقته هي الشاهدة لنفسها، و الإنسان فان.
🔅هذا، فالكمال الحقيقي للإنسان وصوله إلى كماله الحقيقي ذاتا و عوارض؛ أي وصوله إلى كماله الأخير ذاتا و وصفا و فعلا، أي فنائه ذاتا و وصفا و فعلا في الحقّ سبحانه؛ و هو التوحيد الذاتي و الاسمي و الفعلي، و هو تمكّنه من شهود أن لا ذات و لا وصف و لا فعل إلّا اللّه سبحانه على الوجه اللائق بقدس حضرته جلّت عظمته، من غير حلول و اتّحاد- تعالى عن ذلك-.
🔅و هذا البرهان من مواهب اللّه سبحانه المختصّة بهذه الرسالة، و الحمد للّه.
📚الإنسان والعقيدة، ص: 232
#عرفان #در_محضر_علامه
#بزرگداشت_علامه_طباطبایی
@almorsalaat
اهمیت تفکر در مباحث فلسفی.mp3
984.1K
🔊#فلسفه| صعوبت فلسفه ناشی از سختی تصور مباحث فلسفی است نه سختی تصدیق / تصور صحیح مطالب فلسفی نیاز به تفکر عمیق دارد!
🎙استاد علی فرحانی
📚بدایه الحکمه. سال 89
#پای_درس_استاد #فلسفه
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇
https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹«مقام و منزلت ائمه معصومین ع»
🔹 «لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُك ... بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْكَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ؛
🎙آیت الله بهجت
@bahjat_ir
@almorsalaat
♻️ نکته ای دانستی درباره احادیث علمی و عملی
🔰امام خمینی ره
🔅اساسا احادیثی که در دست ما است بر دو گونه است. یکی احادیثی است که جنبه عملی دارد یعنی احادیثی که در پیرامون قانونهای اسلام وارد شده است و باید به آنها عمل شود، مانند احادیثی که در عبادات و دستور آنها وارد است یا در تشریح و توضیح قوانین کشوری از قبیل قانون قضائی و مالی و نظامی و مانند آنها وارد است.
🔅 و دیگر احادیثی که جنبه عملی ندارد. مانند تاریخ هایی که نقل شده و اخباری که راجع بفلکیات و جغرافیا و هیئت و تشریح و امثال آن وارد شده و بعبارت دیگر احادیثی که فقط جنبه علمی دارد.
🔅علماء وفقهاء چنانکه در کتابهاشان نوشته اند، احادیثی که از قبیل دسته دوم است که فقط جنبه تاریخی یا علمی دارد، اساسا حجت نمیدانند و مورد اعتناء و بررسی هم قرار ندادند و میگویند در بحث اینها اثری ندارد. اگر آنها موافق علم و عقل شد که همان علم و عقل در کار است و اگر مخالف آن شد باید آنها را کنار گذاشت.
🔅در اینجا باید ما خوانندگان را توجه دهیم به یک نکته که برای حل بسیاری از اشکالات باید آن را دانست و آن، آنستکه چنانچه گفتیم، احادیث اساسا بر دو گونه است. یکی احادیثی که جنبه عملی دارد و آن قانون هائی است که برای زندگانی این جهان یا آن جهان وضع شده است و دیگر احادیثی که جنبه علمی دارد و از قبیل قانونهای کشوری و لشکری و مانند آن نیست که باید مورد اجراء و عمل گذاشت مانند احادیثی که در باب قضاء وقدر و جبر و اختیار یادر باب هیئت و نجوم و مانند آن آمده است.
🔅و در قر آن نیز همین دو گونه آیات وارد است. یکی آیات عملی که باید توده به آن عمل کنند و در کشور باید به مورد اجراء گذاشت و دیگری آیات علمی که چنین نیست.
🔅 ناچار احادیث و آیاتی که از دسته اول است، چون عمومی است و برای عمل کردن است باید با فهم عموم درست بیاید و در آنها تأویل و توجیه راه ندارد. البته قانونی که برای یك مملکت وارد شد نباید طوری وضع شود که اهالی آن مملکت آن قانون را نفهمند. آری ممکن است تشریح و توضیح قانون باز محتاج به دانشمندانی باشد لكن این غیر از تأویل است.
🔅لکن آیات و احادیثی که راجع به علمیات است و جنبه عملی نداردلازم نيست گوینده آن طوری بگوید که همه کس آنرا بفهمد. بلکه ممکن نیست این گونه چیزها را با فهم عموم توده بیان کرد.
🔅مثلا یک نفر طبیب یک وقت می خواهد یک دستور حفظ الصحه برای اهالی کشور بنویسد. ناچار باید طوری بنویسد که توده آن را بفهمند. زیرا این دستور برای عمل است. لكن یک وقت میخواهد یک کتاب علمی بنویسد. البته این کتاب را نمیتواند طوری بنویسد که همه توده آنرا بفهمند. کتابی که مبتنی بر يك قواعد بسیار دقیق علمی است ناچار برای یکدسته دانشمندان نوشته می شود و دیگران حق دخالت در آن ندارند و اگر خردمند باشند اعتراض هم نمیکنند که چرا طوری این کتاب را نوشتی که حمالان و جامه داران نیز بفهمند.
🔅قرآن وحدیث نیز قانونهای علمی را که برای توده آوردند طوری بیان کردند و که مردم میفهمند. لکن علوم قرآن وحدیث را همه کس نمی تواند بفهمد و برای همه کس هم نیامده است. بلکه بعضی از آنها رمز است میان گوینده و یکدسته خاصي.
🔅چنانکه دولت بعضی تلگرافات رمزی دارد که صلاح کشور نیست که آنها را کشف کند. تلگرافخانه هم از آن تلگرافات چیزی نمی فهمد
🔅در قرآن از اینگونه رمزها است که حتى بحسب روایات جبرئیل هم که قرآن را آورد خود نمیدانست معنی آن را فقط پیغمبر اسلام و هر کس را او تعليم کرده کشف این رمز ها را می توانستند بنمایند ماند همان حروفی که در اول سوره ها است و در قرآن صریحا این سخن را گوشزد مردم کرده در ( آیه 7) از سوره آل عمران.
📚 کشف الاسرار ص 318-322
#در_مدرسه_امام_خمینی
#فقه_و_اصول
@almorsalaat
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست.mp3
1.21M
🔊#اخلاق_و_عرفان| گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه چیست؟!
🎙استاد علی فرحانی
#پای_درس_استاد
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇
https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
🏴انا لله و انا الیه راجعون
▪️با نهایت تاسف و تأثر درگذشت عالم فرزانه، حضرت آیت الله فاطمی نیا را به خانواده ایشان و عموم شاگردان و علاقه مندان ایشان تسلیت عرض می کنیم.
@almorsalaat
❇️سه عنصر استحکام بخش حوزه های علمیه: فقه و فقاهت، تهذیب و اخلاق، آگاهی سیاسی
🔰مقام معظم رهبری
🌀عزيزان! طلاب جوان! فضلا! توجه كنيد كه حوزهى علميه- همانطور كه امام (ره) مكرر فرمودند- قاعدهى نظام جمهورى اسلامى است و همه چيز روى اين قاعده بنا شده و دوام خواهد يافت. اين قاعده بايد محكم باشد.
🌀استحكام اين قاعده، با تضمين سه عنصر اصلى امكانپذير است، و هركدام از آنها نباشد و يا كم باشد، اين قاعده متزلزل خواهد شد، و اگر قاعده متزلزل شد، طبيعتاً همهى آنچه كه بر او سوار است، تكان خواهد خورد.
🌀اولين عنصر، فقه است. فقاهت را به همان معناى پيچيده و ممتازى كه امام (ره) براى ما معنا مىكردند و بخصوص در بيانات دو، سه سال اخيرشان بر آن تأكيد داشتند، معنا مىكنيم؛ يعنى تركيبى از متد علمى و دقيق فقاهتى و به تعبير امام (ره): فقه جواهرى.
🌀فقه صاحب جواهر، به معناى دقت و اتقان كامل در قواعد فقهى و استنتاج منظم فروع از همان قواعدى است كه در فقه و اصول مشخص شده است. اين فقاهت، دو ركن دارد، كه ركن اول آن، اصول معتدل و قوى و آگاه به همهى جوانب استنباط است، و ركن دوم، تطور فقه مىباشد و همان چيزى است كه امام در معناى اجتهاد و مجتهد و فقيه مىفرمودند و تأكيد داشتند كه مجتهد و فقيه بايد با ديد باز بتواند استفهامها و سؤالهاى زمانه را بشناسد. سؤال، نصف جواب است. تا شما سؤال زمان را ندانيد، ممكن نيست بتوانيد در فقه براى آن جوابى پيدا كنيد. بنابراين، فهم سؤال و ترتيب جواب مناسب براى آن، مهم است.
🌀عنصر دوم، تهذيب و اخلاق است. روزى به اتفاق جمعى از فضلاى بزرگ در خدمت امام (ره) بوديم. در آن محفل، از حوزهى قم صحبت شد. يكى از بزرگان اساتيد و علماى اعلام قم كه مورد احترام و قبول همهى ما هستند، در آن جلسه به امام عرض كردند كه شما نسبت به قم، توجه و عنايت داشته باشيد. آن روز امام (ره) فرمودند كه اين چيزها لازم نيست؛ شما اگر فقط به ابقاى دو عنصر در حوزهى قم توجه كنيد، همه چيز حل خواهد شد: اول، فقاهت است- كه گمان مىكنم تعبير ايشان اين بود كه مواظب باشيد شعلهى فقاهت فروننشيند- و دوم، اخلاق و تهذيب است. ما اگر مهذب باشيم، خواهيم توانست هستى خود را در خدمت اسلام و نظام اسلامى قرار دهيم؛ ولى اگر مهذب نباشيم، آنچه كه داريم، در خدمت قرار نخواهد گرفت و چهبسا كه در جهت عكس هم قرار گيرد.
🌀عنصر سوم، آگاهى سياسى است. آگاهى سياسى به مثابهى چشمى است كه اگر نداشته باشيم، آن دو عنصر ديگر در حركت به ما كمك نخواهند كرد. بايد سه عنصر اصلى قاعده را حفظ كرد. البته حوزهى علميه بايد يكپارچه باشد و از برخى تشنجات كه در گوشه و كنار وجود دارد، برى و بركنار بماند. حوزهى علميه، جايگاه قداست و پاكى است.
#کلام_ولی
@almorsalaat