eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
906 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
704 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
#هیات_الوارثین #یادبود_شهدای_کربلای_1_و_نصر_4 یادبود سردار شهید #حاج_مهدی_عاصی_تهرانی جمعه 14 تیربا نماز مغرب وعشا دولت آباد-فلکه اول-خیابان دهخدا-شهرک وحدت-کوچه شهید رمضانی @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 یک روایت واقعی عملیات کربلای یک تیرماه 65 ✍️✍️✍️ راوی: شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با و دونفر از برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگران بازنشدن دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم ویا توی بدویم و به هر صورت نیروهارا از موانع رد کنیم بعد ازین پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند ما برای پاکسازی آغاز بکار کردیم. با کشیدن مسیری رو برای عبور نیروها با مشخص کردیم و نیروهای رزمنده رو با توکل برخدا ازمعبر عبور دادیم . عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش میریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هرکاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چپیه ام رو باز کردم ودور بازوش بستم تا جلوی خونریزی رو بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من رو تا تهش سرکشید. زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل عقب میومدیم در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر است که پایش قطع شده بود . بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند. مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم وآنها رابه طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم هدایت کردم. ابتدای راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر بازهم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه . خوشبختانه با حرکت شهید تابش وجذبه ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله ترمیم بشه . تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بوديم . هوا روشن شده بود که اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم. از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. . اونایی که برای از مرز به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور میکنند. خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشید. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🍁 #کمپوت_روحیه #بمب_خنده #شهید_غلامحسین_رضایی خبر رسید که #غلامرضا برادر بزرگتر صاحب فرزند شده و #غلامحسین با این بهانه شروع کرد به تئاتر بازی کردن. یه دبه آب برداشت و یه در براش درست کرد و طاقباز کف چادر خوابید و شروع کرد ادای بچه شیر خوار درآوردن. این حرکت غلامحسین همه رو از خنده روده بر کرد هروقت با دوستان سر قبر این دوبرادر جمع میشویم رفقا به ذکر خاطرات طنز و شیرین از این دو برادر می پردازند. یاد این دو برادر بخیر راوی: #علیرضا_شکاری 🌷 @alvaresinchannel
☀️🌟✨☀️🌟✨☀️🌟✨ 🌟 #شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 تعریف می کرد می گفت: به #غلامحسین_رضایی گفتم باید به خودت مواد منفجره ببندی بری زیر اون پل و منفجر کنی که بتونیم بعد از #ام_الرصاص، مقاومت دشمن رو توی جزیره های پشتی هم بشکنیم سید می گفت می خواستم امتحانش کنم ببینم واکنشش چیه. تا اینو گفتم #غلامحسین رضایی شروع کرد بالا پایین پریدن و درجا دور خودش چرخیدن و بعدش اومد سر تا پامو هی بوسیدن، و تشکر می کرد که این ماموریت رو به اون دادم البته نیاز به این ماموریت نبود و ما هیچوقت این روش عملیات انتحاری رو نداشتیم ✍️✍️✍️ راوی: #مسعود_میسوری @alvaresinchannel
🍁🌷🍁🌷🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁🌷🍁 🍁🌷 🍁 #مادری_نستوه_بر_مزار_دو_فرزند_شهیدش #شهادت_10_تیر_ماه_65 #عملیات_کربلای_مهران #شهیدان_غلامرضا_و_غلامحسین_رضایی این دو برادر که یکی در #گردان_تخریب و دیگری در #اطلاعات_عملیات لشگر10سیدالشهداء علیه السلام بودند در عملیات #کربلای_یک در یک مکان و در یک روز به شهادت رسیدند. این دوشهید عزیز. غلامحسین در گردان تخریب و غلامرضا در اطلاعات عملیات به #کمپوت_روحیه معروف بودند. با بودن این دو برادر در هر جمع رزمندگان فضای شادی برقرار بود. @alvaresinchannel
کانال تلگرامی تخریب لشگر10سیدالشهداء علیه السلام https://t.me/alvaresinchannel
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ ◼️ #انا_لله_و_انا_الیه_راجعون با خبر شدیم والد محترم همسنگر #تخریبچی حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد عابدین زاده دعوت حق را لبیک گفته اند. ضمن تسلیت به خانواده محترم عابدین زاده اعلام میدارد. #زمان:مراسم تشییع فرداپنجشنبه ساعت 9.30دقیقه صبح #مکان: افسریه-اسلام آباد- انتهای 15 متری اول- کوچه شهید مبرقع رضوی @alvaresinchannel
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ ◼️ 🔹🔻 مجلس ختم مرحوم حاج سید حسین عابدین زاده فردا جمعه مورخه 28 تیرماه 98 از ساعت 17.30 الی 19 در (ع) واقع در بلوار ابوذر-بین پل 5 و 6 برگزار میگردد.در ضمن این فرزند حضرت زهراء(س) را به نماز لیله الدفن میهمان کنید. سید حسین فرزند سید محمد @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 #دو_سال_گذشت مراسم دومین سالگرد شهادت #امیر_تخریب_لشگر10 🌹✨ #سردار_شهید_حاج_امیر_یحیوی(یشلاقی) معاون گردان تخریب لشگر10 برگزار میگردد پنجشنبه 3 مرداد با نماز مغرب و عشاء اتوبان ارتش-مینی سیتی-شهرک صدف-برج رز-واحد18 یادش را با فاتحه ای گرامی میداریم @alvaresinchannel
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🔸 🔹✨ #هیات_الوارثین رزمندگان تخریب لشگر10 🌹🍃بزرگداشت #شهدای_عملیات_دفاع_سراسری یادبود پیرغلام اهل بیت(ع) مرحوم حاج حسین گلزاری جمعه 4 مرداد 1398 با نماز مغرب و عشاء میدان بهارستان_خیابان ایران_نرسیده به چهارراه آبسردار_کوچه میراسماعیلی_پلاک6 @alvaresinchannel
#این_دو_به_هم_رسیدند #بعد_از_30_سال #سردار_جانباز_شهید_حاج_قاسم_اصعری جانشین گردان تخریب لشگر10 #سردار_جانباز_شهید_حاج_امیر_یحیوی معاون گردان تخریب لشگر10 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 یا همون اگر از همه ی بچه های تخریب ل 10 سووال کنی امیر یشلاقی کی بود میگویند توی دلاوری نه نظیر داشت و نه رقیب با حاج علیرضا زاکانی صحبت از دلاوری های امیر شد. من به حاج علیرضا زاکانی گفتم و زوج عملیاتی بودند که روحیاتشون مثل همدیگه بود و توی یه قواره بودند. اما برادر زاکانی گفت : شاید توی دلاوری و نترسی حاج قاسم مثل امیر بود اما توی درگیری با دشمن ، امیر به جهت توانایی جسمی و هیبت خاصی که داشت در مصاف با دشمن مثل امیر دهها بار تا یک سانتی شهادت رفت اما...... نشد که نشد. امیر به تنهایی خودش یک گردان بود. هرکجا امیر بود فرمانده ما (شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده تخریب و مهندسی لشگر10)خاطرش جمع بود که کار گیر نمیکنه. امیر روحیات خاص خودش رو داشت. او توی مستقیم با شهید حاج عبدالله نوریان کار میکرد. بارها از امیر شنیده بودم که گفت: حاج عبدالله من رو توی تورش انداخت و اسیر خودش کرد. ✍️✍️ @alvaresinchannel
#اوس_عباس_تخریبچی #تخریبچی_شهید_عباس_بیات شهادت : 5 مرداد 1367 محل شهادت #پاسگاه_زید @alvaresinchannel
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌺 : چند روز بود که بچه ها میزدند و اون هم میرفت وخودش رو بازسازی میکرد و دوباره با تانک ها و نفربرهای اهدایی اربابانش که به قول بچه ها هنوز بوی نویی میداد حمله میکرد. روز 5 مرداد ماه سال 67 صبح زود عباس و بقیه بچه ها منتظر دشمن بودند که با تانک هاش بیاد هرکی هرجوری بلد بود میخواست تلفات از دشمن بگیره و همه سعی داشتن ستون زرهی دشمن رو توی دشت پخش کنند تا بتونن ضربه های کاری بزنند. هنوز آفتاب بالا نیومده بود که بچه ها درگیرشدند. صدها تانک ونفربردر مقابل و از زمین و هوا هم آتش دشمن میجوشید. هوا به شدت گرم بود و عطش رو هم همراهش داشت . و آخر اینکه عباس و چند تای دیگه از های_تخریب در نبرد جانانه در محاصره تانک ها قرار گرفتند و توی دود و انفجا رمحو شدند. ده روزی بود که خبری ازشون نبود احتمال اسارتشون زیاد بود . بچه ها دعا میکردند که خدا ، خبر سلامتی همسنگراشون قرار بده اما خبری نشد. خبر دادن پیکر و پیدا شد اما از عباس خبری نبود پیکر روی خاک گرم جا خوش کرد تا (ع) فرا رسید و پیکر مطهر شهید عباس رخ نشون داد .بالاخره عباس . 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🌹✨ ولادت 6 مرداد 1344 شهادت 5 مرداد 1367 محل شهادت ✍️✍️✍️ راوی: بعد از قطعنامه 598 ، در اواخر مرداد سال 67 آتش بس بین ایران و عراق برقرار شد با یه تعداد از بچه ها به عنوان در خط حضور داشتم . مواضع ما با عراقی ها خیلی نزدیک هم بود. تعدادی از جنازهای عراقی در منطقه افتاده بود و یه تعد از پیکرهای شهدای ما هم در مواضع دشمن رها شده بود. روزها کارمون این بود که اجساد سربازان عراقی رو جمع میکردیم و میبردیم نزدیک خاکریز عراقی ها و اون ها هم شهدای ما را میاوردند و رودرو مبادله میکردیم. گاهی هم که جنازه عراقی پیدا نمیکردیم با مترجم میرفتیم نزدیک مواضع عراق و به اون ها غذا و سیگار میدادیم و اون ها شهدای ما رو تحویل میدادند. یکی از روزها قرار شد سنگرهای کمین را کمی جلوتر ببریم برای این کار با مسوول محور منطقه رفتیم داخل تا راهکاری برای جابجایی پیدا کنیم که بوی تعفن شدیدی توجه ما رو جلب کرد. به چاله انفجاری رسیدیم و جنازه ای در اونجا افتاده بود. از درجه های روی دوشش معلوم بود که افسر عراقی است. کارت شناسایی اش نشون میداد که درجه اش سرهنگ است. دوماهی جنازه اش مونده بود و در اثر تابش آفتاب و گرما متلاشی شده بود. مسئول محور با دیدن جسد این افسر عراقی خوشحال شد و گفت: این چیز خوبیه و خوب مى شه باهاش تبادل کرد. یک مترجم داشتیم که از مجاهدین عراقى بود. او را برداشتیم و رفتیم طرف سنگر عراقى ها. صداشون کردیم. فرمانده عراقی ها که اون هم سرهنگ بود جلواومد و ما کارت شناسایی افسر کشته شده رو به اون نشون دادیم و گفتیم جنازه اش پیش ماست. فرمانده عراقی یک خورده به کارت نگاه کرد وهاج و واج مانده بود. باورش نمى شد. یک دفعه شروع کرد به التماس کردن که شما را به خدا هرجورى هست جنازه او را بیاورید و مبادله کنیم. . گفت:«من ۱۸ جنازه ایرانى در اطراف خاکریزمان جمع کردم که مى توانم آنها را برایتان بیاورم.» . اصرار فرمانده عراقی رو که دیدیم. گفتیم: «نخیر ما حداقل پنجاه تا شهید مى خواهیم». مترجم گفت ما به این شرط تبادل میکنیم و به سمت خط خودمون حرکت کردیم. روز بعد دو سه نفر برداشتیم و بردیم بالاى سرجنازه سرهنگ عراقى. به هر مصیبتى که بود بینى مان را گرفتیم که بوى تعفنش اذیتمان نکند. پلاستیکى کنارجنازه پهن کردیم و اون رو روی پلاستیک کشیدیم و اطرافش رو گره زدیم . وقتی میبردیم سمت خط عراقی ها به علت گرمی هوا دست هامون عرق کرده بود و پلاستیک لیز میخورد و مجبور بودیم جنازه رو روی زمین بگذاریم. با هر مکافاتى که بود جنازه را بردیم برای تبادل. عراقى ها هم بیست تا پیکر شهید آورده بودند. اول روترش کردیم. شروع کردند به قسمت خورن که: «به خدا همه این اطراف را گشتیم، بیشتر از این پیدا نکردیم». البته مدام مى گفت که: «منطقه ما همه اش میدان مینه و آلوده است نمى شد بیش از وارسی کرد " جنازه سرهنگ عراقى را تحویل دادیم و بیست شهید را گرفتیم و آوردیم به مقر. پیکر شهدا سالم بود. با اینکه سه ماه از شهادتشان مى گذشت ولى بدن ها متلاشى نشده بود. آنها را به تعاون سپاه تحویل دادیم که آنها هم به شهرهاى عقب انتقال دادند. بعدها شنیدم پیکر مطهر از بچه هاى که خودم هم مدتى در آن لشکر بودم جزو پیکرهایى بوده که ما تبادل کرده ایم. روح همه ی شهدا شاد باشه 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
@alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🌹✨ ✔️ #روز_عرفه_است شهدا میخواهند دست ما رو بگیرند ما هم باید قدمی برداریم در همین نزدیکی های پایتخت #سی_هزار_شهید_منتظرند دعای عرفه با شهدا در مکانی بی نظیر ✔️#گلزار_شهدای_بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها یکشنبه 20 مرداد ساعت 16.30 #قطعه_26 #یادمان_شهدای_حج ✔️🌹بعد از دعا مزار شهدای حج خونین را گلباران میکنیم @alvaresinchannel
انا لله وانا الیه راجعون متاسفانه با خبر شدیم ساعاتی قبل همرزممان برادر حاج سعید ادیبی دار فانی را وداع گفتند . روحش قرین رحمت وبا شهدای همرزمش محشور باد اطلاعات بعدی متعاقبا اعلان خواهد شد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷 پیکر مطهر (ع) رزمنده دوران دفاع مقدس معاون اجرایی سپاه سیدالشهداء(ع) با حضور خانواده شهدا و همرزمانش از به سمت بهشت زهراء(س)تشییع میگردد. 🔹 زمان: دوشنبه ساعت ۱۰ صبح 🔹 مکان: شهرری، میدان نماز، بلوار امام حسین(ع) .ستاد سپاه سیدالشهداء(ع) @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 مراسم ختمی در روز پنجشنبه 7 شهریورماه از ساعت 16 الی 17.30 در حسینیه سیدالشهداء(ع) واقع در خیابان امام خمینی- خیابان کاشان-جنب شهرک شهید جنگروی و مجلس دیگری روز یکشنبه 10 شهریور از ساعت 8 صبح تا 10 در حسینیه سیدالشهداء(ع) واقع در شهرری-میدان نماز-بلوار امام حسین(ع)-ستاد سپاه استان تهران برگزار میگردد. اطلاع رسانی کنید @alvaresinchannel
🥀🍃🍂🥀🍃🍂🥀🍃🍂🍂🥀🍃🍂. 🍃 #کربلا_ما_میآییم ✔️ #با_کاروان_الوارثین #پیش_به_سوی_کربلا نائب الزیاره #شهدای_تخریبچی_هستیم انشاءالله روز پنجشنبه به امید خدا عازم هستیم @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 پارسال توفیقی بود تا با در آخرین روز میهمانی در در شب جمعه به دیدار همسر و مادر شهیدان عراقی برویم حکایت پابوسی همسر و مادر شهیدان عراقی از اینجا آغاز شد👇👇 آقا سید محمود همسایه ی روبروی منزلی بود که ما کربلا در آن ساکن بودیم. با خبر شدیم پدر و برادران آقا سید محمود در عراق که در سال 1369 اتفاق افتاد توسط رژیم بعثی ربوده و به شهادت رسیده اند و والده سالخورده ایشان در مصیبت عزیزانش بینایی اش را از دست داده. با مشورت با دوستان مقرر شد که به دست بوسی این همسر و مادر شهید برویم. یکی دو ساعت به مغرب روز پنجشنبه بود که خدمت این مادر رسیدیم. فضای عجیبی بود. از بدو ورود دوستان و همراهان ، این مادر که به وجد آمده بود به زبان فارسی به جمع بچه های خوش آمد میگفت. این مادر و همسر شهید در بین صحبت هایش مدام صدام رو لعنت میکرد این مادر با گریه میگفت: ماموران صدام لعنتی برای بردن همسر و فرزندان من با تانک اومدند و اونها رو بردند و تا امروز از اون ها خبری ندارم. با اشاره به تصویر پسر کوچکترش با گریه میگفت: این پسرم با مسلسل از حرم امام حسین علیه السلام در مقابل حمله بعثی ها محافظت میکرد. بعثی ها خیلی دنبالش بودند. ✔️ میگفت : برای اینکه رژیم بعثی فرزندان ما را برای جبهه ها جنگ مقابل ایران نفرسته فرزندانمون رو در زیر زمین مخفی میکردیم تا صدامیان اونها رو پیدا نکنند. اونقدر این مادر اشتیاق به بازگویی مصائبش را داشت که احساس میشد سال ها این بغض را در گلو دارد تا برای کسانی بیان کند که از رژیم بعثی صدمه دیده اند. اونقدر اشتیاق به شنیدن خاطرات این مادرکه به فارسی صحبت میکرد در همراهان بود که متوجه نشیدیم آفتاب داره غروب میکنه. پایان دیدار با این مادر و همسر شهید در با ذکر توسل به امام حسن علیه السلام و فرزندش حضرت قاسم علیه السلام ختم شد. و در آخر هم افتخار این را داشتیم با جمع با این مادر عکسی به یادگار بگیریم. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel