🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#اشک
☑️🔸 فقط محتاج اشکم
خاطره ای از آخرین روزهای #سردار_شهید_حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر10
✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی
از مکه که اومد حالش خیلی تغییر کرده بود
حالا دیگه برادر عبدالله، #حاج_عبدالله شده بود
لطافت روحی اش به اوج رسیده بود.
اوقات فراغتش رو بیشتر صرف نماز و مناجات میکرد. خوابش خیلی کم شده بود. بجای خوابیدن به قول خودش چرت میزد و مدام بین عقبه و خط مقدم در تردد بود. مسوولیت مهندسی لشگر رو هم به ایشون دادند. اداره کردن گردان تخریب و مهندسی کار طاقت فرسایی بود.
به لحاظ جسمی خیلی جمع و جور بود بعد از اومدن از حج هم خورد و خوراکش شده بود نون ماست و نون و مربا..
میگفت میخواهم شکمم رو کنترل کنم.
روزهای آخر دیماه 64 بود که توی یک جمع خصوصی بچه ها گفت: من حساب و کتابم رو با خدا تسویه کردم و تونستم جلوی شکمم رو بگیرم.. فقط یه چیز کم دارم که اون هم سعی میکنم تا فرصت باقی مونده جبران کنم و اون هم #اشک است.
حاجی روزهای آخربا توجه به سختی و سنگینی کار تخریب و مهندسی و مسولیت هایی که برای آماده کردن منطقه ی عملیات لشگر10 داشت از کوچکترین فرصت برای مناجات با خدا و اشک ریختن استفاده میکرد.
سال ها بود که در کنار حاجی زندگی کرده بودم و ساعت ها برای ایشون روضه و مناجات خونده بودم اما صدای گریه ایشون رو نشنیده بودم اما روزهای آخرمیشد صدای گریه اش رو شنید.. دیگه با صدای آرام گریه میکرد
اوایل بهمن 1364 مصادف شده بود با #ایام_فاطمیه.. حاجی از این ایام بهترین استفاده رو کرد.
#حاج_عبدالله توی جزیره ام الرصاص با فرماندهی بچه های تخریب و مهندسی رزمی سخت ترین وظیفه را به عهده گرفت وبعد هم به کمک فرماندهان لشگر10 در فاو آمد. و در روزهای سخت عملیات #لشگر_10 در #شهر_فاو دراولین روزهای اسفند 64 آسمانی شد.
🍂🍁 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#هیات_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگر10)
#ایام_فاطمیه
#یادبود_شهدای_تخریبچی_عملیات_کربلای_4
🔸 زمان : جمعه 5 دیماه 99 با نماز مغرب و عشاء
🔸 مکان : #بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش)
با رعایت کامل دستور العمل های بهداشتی
🌟🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#هیات_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگر10)
#ایام_فاطمیه
#یادبود_شهدای_تخریبچی_عملیات_کربلای_4
🔸 زمان : جمعه 12 دیماه 99 با نماز مغرب و عشاء
🔸 مکان : #بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش)
با رعایت کامل دستور العمل های بهداشتی
🌟🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#هیات_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگر10)
#ایام_فاطمیه
#یادبود_شهدای_تخریبچی_عملیات_کربلای_5
🔸 زمان : جمعه 19 دیماه 99 با نماز مغرب و عشاء
🔸 مکان : #بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش)
با رعایت کامل دستور العمل های بهداشتی
🌟🌷 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#فرمانده_فاطمی
#شهید #حاج_عبدالله_نوریان
🌹🍃فرمانده مهندسی رزمی و تخریب🌹🍃
#لشگر_10_سیدالشهداء_
✍️: راوی: #جعفر_طهماسبی
فرمانده ما شهید حاج #عبدالله_نوریان ارادت عجیبی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. گریه بر فاطمه زهراء سلام الله علیها برای ایشون جایگاه خاصی داشت.
اوایل بهمن سال 64 بود و از جایی برمیگشتیم پشت وانت نشسته بودیم . وانت اطاقدار بود و ایشون همیشه از فرصت ها استفاده میکرد روش رو به من کرد و گفت : مرشد برامون بخون #ایام_فاطمیه است. من هم به جهت علاقه ای که به حاجی داشتم اجابت کردم و سلامی به حضرت زهراء(س) دادم و اشعاری خوندم از همون ابتدا حاجی سرش رو بین زانوهاش گذاشت و تکان شونه هاش شروع شد . خوندن من که تموم شد #قطرات_اشک حاجی کف وانت رو خیس کرده بود. حاجی مزد این همه اخلاص رو از بی بی دو عالم گرفت و چند روز بعد و در #فاطمیه_دوم (شهادت به روایت 95 روز) در حین هدایت دستگاههای #مهندسی برای احداث خاکریز در خط اول #فاو به شهادت رسید.
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷 @ALVARESINCHANNEL
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#هیات_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگر10)
#ایام_فاطمیه
#یادبود_شهدای_عملیات_بیت_المقدس_2
🔸 زمان : جمعه 3 بهمن ماه 99 با نماز مغرب و عشاء
🔸 مکان : #بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش)
با رعایت کامل دستور العمل های بهداشتی
🌟🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#هیات_الوارثین (رزمندگان تخریب لشگر10)
#ایام_فاطمیه
#یادبود_شهدای_شهدای_تحریبچی
🔸 زمان : جمعه10 بهمن ماه 99 با نماز مغرب و عشاء
🔸 مکان : #بیت_الزهرا_سلام_الله_علیها
بلوارابوذربین پل 5و6خیابان وحدت بوستان ۱۲(شهید تابش)
با رعایت کامل دستور العمل های بهداشتی
🌟🌷 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#فرمانده_فاطمی
#شهید #حاج_عبدالله_نوریان
🌹🍃فرمانده مهندسی رزمی و تخریب🌹🍃
#لشگر_10_سیدالشهداء_
✍️: راوی: #جعفر_طهماسبی
فرمانده ما شهید حاج #عبدالله_نوریان ارادت عجیبی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. گریه بر فاطمه زهراء سلام الله علیها برای ایشون جایگاه خاصی داشت.
اوایل بهمن سال 64 بود و از جایی برمیگشتیم پشت وانت نشسته بودیم . وانت اطاقدار بود و ایشون همیشه از فرصت ها استفاده میکرد روش رو به من کرد و گفت : مرشد برامون بخون #ایام_فاطمیه است. من هم به جهت علاقه ای که به حاجی داشتم اجابت کردم و سلامی به حضرت زهراء(س) دادم و اشعاری خوندم از همون ابتدا حاجی سرش رو بین زانوهاش گذاشت و تکان شونه هاش شروع شد . خوندن من که تموم شد #قطرات_اشک حاجی کف وانت رو خیس کرده بود. حاجی مزد این همه اخلاص رو از بی بی دو عالم گرفت و چند روز بعد و در #فاطمیه_دوم (شهادت به روایت 95 روز) در حین هدایت دستگاههای #مهندسی برای احداث خاکریز در خط اول #فاو به شهادت رسید.
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷 @ALVARESINCHANNEL
🌹☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌹☘️
#روایتی_دیگر_از_کربلای_4
1️⃣✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
به جهت #تدبیر_عملیات،#عملیات_کربلای_4 حرف نداشت.
آنچه باید فرماندهان و #طراحان_عملیات به آن توجه میکردند انجام شد. و اینطرف جبهه هم توسل های و ناله ها و عبادت ها شبانه و #ایام_فاطمیه و.... همه مقدمات فراهم بود تا کمر دشمن شکسته شود. اما مقابل ما هم دشمن با همه توان خودش و اربابانش آماده بود.
#عملیات_کربلای_4 که با #عدم_الفتح مواجه شد همه را دمق کرد .واقعا حق ما بود که خدا توی کاسه ما بگذاره.چون توکل فرمانده ها کم شده بود.
فرمانده ها وقت توجیه عملیات برای نیروهاشون میگفتند.میریم...میزنیم...میگیریم...وتهش اگرفرصتی بود یک انشاءالله میگفتند.شاید جالبه بدونید.ما #بچه_های_تخریب که خداییش هم سرشار از معنویت بودیم.برای اینکه بعد از عملیات بیرون #شهر_ابوالخصیب همدیگر رو پیدا کنیم آنقدر با تکبر روی #نقشه_هوایی محل قرار رو به هم نشون میدادیم که در عملیات های قبل سابقه نداشت.حتی گردانهایی که قرار بود در مناطقی عملیات کنند که مردم هم زندگی میکردند به شوخی از گرفتن #غلام و #کنیز حرف میزدند.
من در عملیات کربلای 4 از #گردان_تخریب مامور شدم به #گردان_حضرت قاسم(ع) لشگر10 که قرار بود در #نخلستا_نهای_جزیره_ام_الرصاص به سمت #ابو_الخصیب عملیات کنه.
کار ما در عملیات خیلی زیاد بود قرار بود #بچه_های_تخریب جلوی گروهانها ، نخل ها رو با انفجار کمربندهایی که بدورش میبستند قطع کنند به نحوی که به صورت پل روی آبراهها سقوط کند و تردد نیروها به تندی صورت بگیرد و ما هم برای دقت در این ماموریت خیلی در آموزشها تلاش کرده بودیم.شب عملیات هم در #هلال_احمر_خرمشهر مستقر بودیم که صدای تیر اندازی های پی در پی و آتش توپحانه و پدافندها نوید شروع عملیات رو میداد.من داخل #کیسه_خواب خوابیده بودم و از ترس اینکه موش داخل کیسه خوابم نشه زیپ کیسه خواب رو تا زیر حلقم کشیده بودم وتازه چشمم گرم شده بود که با صدای انفجار مهیبی از خواب پریدم وبا کیسه خواب از جا بلند شدم.سرو صدای شیرجه هواپیما میومد و علی الظاهر بمب هواپیما مقابل داروخانه خیابونی که از #مسجد_جامع به سمت لب شط میرفت وسط بلوار به زمین خورده بود و به اندازه یک ماشین وانت گود کرده بود.
من از داخل هلال احمر بیرون اومدم و دیدم بچه هایی هم که تو #مسجد_جامع_خرمشهر مشغول استراحت بودند هم مقابل مسجد جمع شده بودند.هرچی فرمانده ها فریاد میزدند داخل ساختمونها برید کسی گوشش بدهکار نبود.
دیگه از نگرانی کسی خوابش نمیبرد همه تجهیزات و حمایل ها رو بسته بودند و آماده دستور بودند که حرکت کنند.از بیرون خبر میومد که #غواصها داخل آب توسط تیربارهای سنگین دشمن قلع و قم شده اند.من چون سابقه گذشتن از #آب_اروند رو در سال گذشته و در #عملیات_والفجر8 داشتم و مجسم میکردم که غواص هنوز از #نهر_عرایض بیرون نرفته زیر آتیش قرار بگیره چه اتفاقی میفته.!!!!
@alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#فرمانده_فاطمی
#شهید #حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده مهندسی رزمی و تخریب
#لشگر_10_سیدالشهداء_
✍️: راوی: #جعفر_طهماسبی
فرمانده ما شهید حاج #عبدالله_نوریان ارادت عجیبی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. گریه بر فاطمه زهراء سلام الله علیها برای ایشون جایگاه خاصی داشت.
اوایل بهمن سال 64 بود و از جایی برمیگشتیم پشت وانت نشسته بودیم . وانت اطاقدار بود و ایشون همیشه از فرصت ها استفاده میکرد روش رو به من کرد و گفت : مرشد برامون بخون #ایام_فاطمیه است. من هم به جهت علاقه ای که به حاجی داشتم اجابت کردم و سلامی به حضرت زهراء(س) دادم و اشعاری خوندم از همون ابتدا حاجی سرش رو بین زانوهاش گذاشت و تکان شونه هاش شروع شد . خوندن من که تموم شد #قطرات_اشک حاجی کف وانت رو خیس کرده بود. حاجی مزد این همه اخلاص رو از بی بی دو عالم گرفت و چند روز بعد و در #فاطمیه_دوم (شهادت به روایت 95 روز) در حین هدایت دستگاههای #مهندسی برای احداث خاکریز در خط اول #فاو به شهادت رسید.
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷 @ALVARESINCHANNEL
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#سردار_فاطمی
#شهید_حاج_جعفر_جنگروی
#عملیات_والفجر_8
✍🏿✍🏿راوی : #جعفر_طهماسبی
چند روز به آخرین روزهای #بهمن بود که پشت وپناه #لشگر_10_سیدالشهداء(ع) _شهید حاج جعفر جنگروی پرکشید. حضورمردان دلاوری که خود به تنهایی یک لشگر بودند زینتی برای لشگرسیدالشهداء(ع) بود و با وجود حاج جعفر توقع فرمانده جنگ از این یگان اهل تهران دو چندان جلوه میکرد.
حاج جعفر تنها یک فرمانده نظامی خشک و کار بلد نبود بلکه یک #مربی و #مرشد و راهنمای طریقت الهی بود.
چند شب قبل از #عملیات_والفجر_8 جمع فرماندهان لشگرسیدالشهداء(ع) مهمان #بچه_های_تخریب بودند و بعد از شام در چادر تبلیغات جلسه هماهنگی عملیات برگزار شد.
بعضی بچه ها سعی میکردند با پرسه دور چادر تبلیغات از خبرهای داخل جلسه مطلع شوند اما تنها صدایی که از داخل چادر میومد صدای حاج جعفر بود که برای جمع منبر رفته بود و داشت #سوره_کوثر رو تفسیر میکرد و گاهی هم حرف هایی میزد که جمع فرماندهان صداشون به ضجه و گریه بلند میشد . ما هم که بیرون چادر توی فضای مقر در تاریکی شب با دوستان قدم میزدیم با روضه های حاج جعفرجنگروی چشمهامون تر میشد.
اون شب تا دیر وقت جلسه ادامه داشت و فرماندهان گردان ها و واحدهای لشگر10 گزارش کارهای انجام شده رو دادند و در حقیقت این آخرین منبر شهید حاج جعفر جنگروی بود.
✅ حاج جعفردر شهر فاو، #ایام_فاطمیه، مقارن صلاه ظهرروزیکشنبه27بهمن ماه،ترکش دشمن سینه اش را شکافت و به لقاء الله رسید.
🇮🇷🌹 @alvaresinchannel
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
🌷🌿
شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید
#15_روز_بیقراری
#بچه_های_تخریب برای
#شکستن #دژ_شلمچه
#عملیات_کربلای_5
✍️✍️✍️ راوی : #جعفر_طهماسبی
🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین #کربلای_4_و_5 بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد.
از روز 5 دیماه 65 برنامه #آموزش بچه ها شروع شد.
آموزش که نه تداوم آموزش بود.
عده ای از بچه ها پشت #اردوگاه_کوثر و کنار کانال #شهید_چمران چادر زدند و مشغول #آموزش_غواصی شدند.
عده ای هم درمقر #تخریب_لشگر 40 صاحب الزمان علیه السلام در تیم های انفجارات سازماندهی شدند و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در #اردوگاه_کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند.
با شهید #حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.
چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.
سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه...
برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که #مقر_شهید_پیام_پوررازقی سرپا شد.
در این پانزده روز #مسوولیت_نانوشته_ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به #ایام_فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر #عملیات_کربلای_4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه.
کاربه جایی رسیده بود که توی #روضه_ها_و_سینه_زنی_ها خودش هم دست به کار میشد و دم میداد... روضه میخوند.
بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند.
یه شب زیر #پل_هفتی_هشتی در #جاده_اهواز_خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهید سید محمد رو به بچه ها کرد و گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای #انجام_تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم و ادامه داد . مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که #امام_فرموده اند این منطقه از #مظلوم_ترین مناطق جنگ است. #بچه_های_اطلاعات_و_تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده..
و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش #بچه_های_تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما #بچه_های_تخریب_امید_عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#اشک
☑️🔸 فقط محتاج اشکم
خاطره ای از آخرین روزهای #سردار_شهید_حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر10
✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی
از مکه که اومد حالش خیلی تغییر کرده بود
حالا دیگه برادر عبدالله، #حاج_عبدالله شده بود
لطافت روحی اش به اوج رسیده بود.
اوقات فراغتش رو بیشتر صرف نماز و مناجات میکرد. خوابش خیلی کم شده بود. بجای خوابیدن به قول خودش چرت میزد و مدام بین عقبه و خط مقدم در تردد بود. مسوولیت مهندسی لشگر رو هم به ایشون دادند. اداره کردن گردان تخریب و مهندسی کار طاقت فرسایی بود.
به لحاظ جسمی خیلی جمع و جور بود بعد از اومدن از حج هم خورد و خوراکش شده بود نون ماست و نون و مربا..
میگفت میخواهم شکمم رو کنترل کنم.
روزهای آخر دیماه 64 بود که توی یک جمع خصوصی بچه ها گفت: من حساب و کتابم رو با خدا تسویه کردم و تونستم جلوی شکمم رو بگیرم.. فقط یه چیز کم دارم که اون هم سعی میکنم تا فرصت باقی مونده جبران کنم و اون هم #اشک است.
حاجی روزهای آخربا توجه به سختی و سنگینی کار تخریب و مهندسی و مسولیت هایی که برای آماده کردن منطقه ی عملیات لشگر10 داشت از کوچکترین فرصت برای مناجات با خدا و اشک ریختن استفاده میکرد.
سال ها بود که در کنار حاجی زندگی کرده بودم و ساعت ها برای ایشون روضه و مناجات خونده بودم اما صدای گریه ایشون رو نشنیده بودم اما روزهای آخرمیشد صدای گریه اش رو شنید.. دیگه با صدای آرام گریه میکرد
اوایل بهمن 1364 مصادف شده بود با #ایام_فاطمیه.. حاجی از این ایام بهترین استفاده رو کرد.
#حاج_عبدالله توی جزیره ام الرصاص با فرماندهی بچه های تخریب و مهندسی رزمی سخت ترین وظیفه را به عهده گرفت وبعد هم به کمک فرماندهان لشگر10 در فاو آمد. و در روزهای سخت عملیات #لشگر_10 در #شهر_فاو دراولین روزهای اسفند 64 آسمانی شد.
🍂🍁 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#یاد_مداحان_شهید_بخیر
🔸✨ #مداح_شهید_داوود_بنی_جمالی
#شهادت_عملیات_کربلای_5
محل شهادت #شلمچه 21 دیماه 65
اسمش داوود بود اما بیشتر مجید صداش میکردند
از مربیان و فرماند هان پادگان آموزشی 21 حمزه بود
خیلی از رزمنده ها که بعدا شهید شدند زیر دست ایشون آموزش دیدند
صدای بم و زنگ داری این نوکر امام حسین(ع) زبانزد بود و این خودش به سوز صداش اضافه میکرد
شهید بنی جمالی در امر آموزش خیلی جدی بود
اما بعد از کار با همه ی نیروهاش گرم میگرفت
بالاخره هرطوری بود برای عملیات ها خودش رو به جبهه میرسوند تا از نزدیک شاهد رزم دست پرورده هاش باشه.
این مداح متواضع و مخلص در #ایام_فاطمیه و در #عملیات_کربلای_5 از #غرب_کانال_ماهی به عرش پرکشید.
پیکر مطهر این ذاکر اباعبدالله الحسین(ع) بیش از 7 سال بر خاک #شلمچه برجای ماند و سال 77 در گلزار شهدای بهشت زهراء(س) در قطعه 26 برای همیشه آرام گرفت.
#روحش_شاد
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#فرمانده_فاطمی
#شهید #حاج_عبدالله_نوریان
فرمانده مهندسی رزمی و تخریب
#لشگر_10_سیدالشهداء_
✍️: راوی: #جعفر_طهماسبی
فرمانده ما شهید حاج #عبدالله_نوریان ارادت عجیبی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. گریه بر فاطمه زهراء سلام الله علیها برای ایشون جایگاه خاصی داشت.
اوایل بهمن سال 64 بود و از جایی برمیگشتیم پشت وانت نشسته بودیم . وانت اطاقدار بود و ایشون همیشه از فرصت ها استفاده میکرد روش رو به من کرد و گفت : مرشد برامون بخون #ایام_فاطمیه است. من هم به جهت علاقه ای که به حاجی داشتم اجابت کردم و سلامی به حضرت زهراء(س) دادم و اشعاری خوندم از همون ابتدا حاجی سرش رو بین زانوهاش گذاشت و تکان شونه هاش شروع شد . خوندن من که تموم شد #قطرات_اشک حاجی کف وانت رو خیس کرده بود. حاجی مزد این همه اخلاص رو از بی بی دو عالم گرفت و چند روز بعد و در #فاطمیه_دوم (شهادت به روایت 95 روز) در حین هدایت دستگاههای #مهندسی برای احداث خاکریز در خط اول #فاو به شهادت رسید.
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🍃🌷 @ALVARESINCHANNEL