eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.2هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
996 ویدیو
75 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐 💐💐 💐 روزهای آخر آبانماه سال 65 مصادف با ایام ولادت و امام صادق علیهم السلام بود. یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند. بخشی از در منطقه در پیرانشهر و یه تعداد هم مشغول در مقابل خط پدافندی لشگرسیسدالشهداء(ع) بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچه های تخریب هم کنار حال تمرین غواصی و آموزش های آبی و خاکی بودند. شب ولادت پیامبر و امام صادق علیهم السلام فرصتی شد تا اکثر نیروهای تخریب در جمع شوند جشن با شکوهی به پا شد. اونجا هم بحث این بود که بچه ها حین سرود خوندن دست بزنند یا نزنند. من که در این برنامه میخوندم اصراری بر کف زدن نداشتم و هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچه ها نداشت. در حین سرود خوندن بعضی ها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه جلسه رو دست گرفت. ابتدا یه آه کشید تا همه ی توجه ها رو به خودش جلب کنه و بعد دستهاش رو بالا آورد وشروع کرد به کف زدن و یه عده نوچه هاش هم همراهی کردند و جلسه رو از دست ما گرفت. اون شب بچه ها خیلی شاد بودند. در 19 دیماه سال 1365و در به عنوان به (ع) مامور شد و در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل به شهادت رسید. یاد همشون بخیر راوی: جعفرطهماسبی 💐 💐💐💐💐💐💐💐 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 سی و دوسال پیش در چنین روزی 4 آذرماه 66 تیم گشت و شناسایی لشگر10 که شب های قبل برای شناسایی مواضع دشمن در درجنوب اعزام شده بودند در مسیر برگشت در اثر برخورد با دو نفر از شهید و تیم شناسایی مجروح میشود. ✅ در این ماموریت و به شهادت رسیدند. پیکر این دو شهید در امام زاده عباس چهاردانگه به خاک سپرده شد. تصویر بالا دیماه سال 1365 از سمت راست برادر محمد رضا توانا @alvaresinchannel
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️▪️ ▪️ انا لله و انا الیه راجعون ☑️ با خبر شدیم همسنگر بزرگوار احمد آقای خوش سیر ، اخوی بعد از یک دوره طولانی بیماری به برادران شهیدش پیوست. ضمن عرض تسلیت به برادر ارجمندمان حاج ایوب خوش سیر ،برای آن عزیز سفر کرده غفران الهی و برای خانواده ایشان از درگاه الهی صبر و اجر مسئلت مینماییم. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 با حضور فرماندهان و رزمندگان شرکت کننده در این عملیات برگزار میگردد ✅ در اولین جلسه در سال 1400 حماسه عملیات از زبان حاج محمد عدالتی معاون گردان حضرت علی اصغر علیه السلام در عملیات عاشورای 3 با حمله به مواضع دشمن در از دو جناح وارد عملیات شد و در این محور بود که روی سیم خاردار خوابید و رزمندگان برای حمله به دشمن از روی بدنش عبور کردند. برادر عدالتی تاکید داشتند که دیگری نیز بعد از خوابیدن شهید اصغری روی سیم خاردار برای تسریع در حمله به مواضع دشمن روی سیم خاردار خوابیده است. 🔴 تیم بچه های تخریب در این محور متشکل از شهیدان مهدی اسماعیل پور ، علیرضا طحانی ، رحمان میرزازاده بود که همه در سال های دفاع مقدس به شهادت رسیده اند. عملیات عاشورای 3 در 25 مرداد 1364 در منطقه عمومی فکه توسط رزمندگان لشگر10 انجام شد عزیزان رزمنده ای که از نزدیک شاهد این حماسه بودند با ما تماس بگیرند تماس با ما👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @alvaresin1394
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺 اردیبهشت 65 لشگر10 سیدالشهداء(ع) ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : به عنوان با تعدای از بچه ها به (س) مامور شدیدم . حاج حمید تقی زاده بود و لشگر 19 فجر هم حد سمت چپ ما رو داشت،. در این عملیات بنده، ، ، علی ملایی و چند نفر دیگر به یکی از گروهان های گردان علی اکبر (س) به فرماندهی شهید عاملی مامور بودیم و قرار بود با پاتک دشمن مقابله کنیم، لکن بدلیل هوشیاری دشمن عملیات غافلگیری ناقص انجام شد و مقاومت دشمن و عدم شکستن خط اول باعث عقب نشینی و جا ماندن اجساد مطهر شهدا و شهید موسوی گردید . دشمن تا همانجا که آمده بود زمین گیر شد و نیروهای دیگر اومدن خط پدافندی تشکیل دادند و با ضربه ای که از رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در اون محور خورد به مواضع اولیه برگشت. 🍃🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
3️⃣ 6 تیرماه 1367 ✍️✍️✍️ : (وهابی) تخریبچی لشگر10 بیست دقیقه ی طول کشید و هنوز مشغول بود . با خودم گفتم تله کردن یه مین اینقدر طول نمیکشه!!!! چرا برادر رضایی اینقدر طولش داد. شهید رضایی رو صدا زدم و گفتم: چیکار میکنی؟؟؟ چقدر طولش میدی. اون در جواب گفت: هر چه میکنم ضامن مین رو در بیارم و مین رو مسلح کنم نمیشه. من بهش گفتم بیا جامون رو عوض کنیم و من مین رو مسلح کنم. شهید رضایی قبول کرد تا جامون رو عوض کنیم. من توی مشغول ور رفتن به مین و درآوردن ضامن مین بودم که ناگهان مهیبی اومد ، که من احساس کردم که بدنم پاره پاره شد و روح از بدنم بیرون رفته است . جلوی چشمم یک تاریکی بی انتها بود و من منتظر بودم از انتهای تاریکی نکیر و منکر برای حساب و کتاب جلو بیایند. گردو خاک که کنار رفت چشمم به ماه افتاد و فهمیدم توفیق شهادت پیدا نکردم. بچه های گردان رزمی و همراه ما با شنیدن صدای انفجار خودشون رو رسوندند و کمک کردند گونی های سنگر که با انفجار روی من ریخته بود کنار زدند و من هم از روی مین بلند شدم. انفجار همه جا رو به هم ریخته بود، هم احتمال داشت شهید رضایی روی مین رفته باشه و هم اینکه با اصابت گلوله ی توپ یا خمپاره به نزدیکی مین مین منفجر شده باشه. کف کانال به اندازه یک متر در جایی که را کار گذاشته بودیم خاک جمع شده بود. یک مقدار خاک را با دست و بعدا با بیل جابجا کردیم.خبری از ابوالفضل رضایی نبود. در آن لحظه به ذهنم آمد که اگر ابوالفضل رضایی وقت انفجار نزدیک مین ضدتانک بوده جسم او از شدت انفجار به دور و اطراف پرت شده باشه. ادامه دارد.............. @alvaresinchannel
💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐 💐💐 💐 روزهای آخر آبانماه سال 65 مصادف با ایام ولادت و امام صادق علیهم السلام بود. یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند. بخشی از در منطقه در پیرانشهر و یه تعداد هم مشغول در مقابل خط پدافندی لشگرسیدالشهداء(ع) بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچه های تخریب هم کنار در حال تمرین غواصی و آموزش های آبی و خاکی بودند. شب ولادت پیامبر و امام صادق علیهم السلام فرصتی شد تا اکثر نیروهای تخریب در جمع شوند جشن با شکوهی به پا شد. اونجا هم بگ و مگو بود که بچه ها حین سرود خوندن کف بزنند یا نزنند. من که در این برنامه میخوندم اصراری بر کف زدن نداشتم و هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچه ها نداشت. در حین سرود خوندن بعضی ها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه جلسه رو دست گرفت. ابتدا یه آه کشید تا همه ی توجه ها رو به خودش جلب کنه و بعد دستهاش رو بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یه عده نوچه هاش هم همراهی کردند و جلسه رو از دست ما گرفت. اون شب بچه ها خیلی شادی کردن. در 19 دیماه سال 1365و در به عنوان به (ع) مامور شد و در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل به شهادت رسید. یاد همشون بخیر راوی: جعفرطهماسبی 💐 💐💐💐💐💐💐💐 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 اردوی فرهنگی رزمندگان لشگر10 25 آبانماه 1400 پادگان دوکوهه— اردوگاه تخریب لشگر27 همه ی تخریبچی ها از همه جای ایران جمع بودند تا یاد اون روزهای خوب را گرامی بدارند @alvaresinchannel
19.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 باخبر شدیم همسنگر حاج مهدی صور اسرافیل از جانبازان عزیز در بستر بیماری است. برای شفاء عاجل این همسنگر عزیز حمد شفاء و صلوات بر محمد و آل محمد. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 همسنگر مهدی صور اسرافیل معروف به مهدی رگبار اولین نفر سمت چپ داخل چادر نثار روحش صلوات @alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 نبرد نابرابر ✍🏿✍🏿 راوی: عملیات خیبر در روزهای آغازین اسفندماه سال 62 شروع شد. یگان‌های دیگر وارد عملیات شدند و ت(ع) هم در پاسگاه خاتمی در نزدیکی منطقه عملیات آماده بود تا در مراحل بعدی وارد عملیات شود. فردای عملیات به عنوان به (ع) مامور شدم. با گردان حرکت کردیم و به جاده‌ای رسیدیم که به پد هلی‌کوپتر(محل استقرار هلکوپترهایی که رزمندگان را به جزایر مجنون منتقل می‌کردند) معروف بود. به علت وضعیت خاص و احتمالا بمباران شیمیایی، مجبور شدیم سه شب کنار پَد هلی‌کوپتر بمانیم تا اینکه روز 7 اسفند بود که با هلی‌کوپتر وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. به محض ورود به جزیره مواجه شدیم با بمباران دشمن که از هر سو محل پیاده شدن بچه‌ها رو بمباران می‌کردند. به خاطر اینکه بچه‌ها آسیب نبینند سوار بر کامیون‌ها به جزیره شمالی رفتیم و شب رو در آنجا ماندیم و روز 8 اسفند برای دفع پاتک ها وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. چون عراق باور نمی‌کرد رزمنده‌ای پایش به جزایر برسد، میدان مین و موانع خاصی نگذاشته بود و ما بچه های تخریب هم به عنوان احتیاط همراه گردان‌های رزمی راهی شدیم. هوا که روشن شد پاتک تانک‌ها شروع شد. تنها جای پای ما برای دفع پاتک‌ها دو طرف جاده مالروی کنار پَدها بود تانک‌های دشمن روی پدها رو غرق کرده بودند. از همه طرف گلوله می‌آمد و از همه بدتر گلوله‌های کاتیوشا بود که سه چهارتایی با هم زمین می‌خوردند و صدای جیغ مرغ‌های دریایی همه هور رو برداشته بود. . آرپی جی زن ها و کمک‌هاشون بدو به خیز می‌کردند و تانک‌ها رو نشانه می‌رفتند و برجک‌ها رو می پراندند. بچه های (ع) و حضرت (ع) مشغول عقب زدن دشمن بودند. ما هیچ‌گونه آتش پشتیبانی نداشتیم و دشمن هرچی داشت از زمین و هوا روی سر ما می‌ریخت. من فقط با خودم چند نارنجک و یک اسلحه کلاشینکف داشتم. یک غوغایی به پا بود. بچه‌ها هرچی تانک می‌زدند زود تانک به جایش می اومد. کنار جاده مالرو پر شده بود از شهدا و مجروحین و به علت نزدیکی محل درگیری گاهی با نیروهای دشمن قاطی می‌شدیم. 🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌴🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 در شب اول فروردین ماه سال 63 یه تعدای از های مامور به گردان ها ی رزمی میرفتند تا برای عبور امن برای حمله به دژ مسلح طلائیه باز کنند. شب سختی بود البته باران رحمت خدا همه ی زمین منطقه درگیری با دشمن را فرا گرفت و مصلحت خدا براین بود که بچه های ما هم گرفتار آب و گل شوند. و حمله آغاز شد و رزمندگان از خط اول و دوم دشمن عبور کردند. اما.... نیروهای پشتیبانی کننده خاصه که قرار بود برای کمک و تقویت بچه ها در مقابل پاتک های دشمن وارد منطقه در گیری شود متاسفانه در گل فرو رفتند وبا روشن شدن هوا و تکرار شد. یاد که غریبانه در سال های سال آرمیدند بخیر. امشب به یاد همه آنها فاتحه ای قرائت کنید 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel