eitaa logo
این عماریون
377 دنبال‌کننده
235.9هزار عکس
63.8هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید دفاع مقدس، علی اکبر جزی 🍃🌷🍃 در تاریخ ۱۳۴۰/۸/۱۲# در یکی از محلات فقیرنشین شهر اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. دوران کودکی روپشت سرگذاشت و وارد مدرسه شد، تحصيلاتش را تا دبيرستان گذراند. در جلسات و كلاس های شركت فعال داشت ودر همين جلسات اعتقادی و فكری اش ريخته  شد. 🍃🌷🍃 ایشان در سال 1356# به جرم توهين به اسرائيل . پس از آزادی به مبارزه اش رژيم طاغوت شد، در و ها به آتش زا می پرداخت. 🍃🌷🍃 چندين بارتوسط مزدوران شاه شد، ولی با موفق به فرار از دست آنها شدم٫. در آغازين پيروزی انقلاب و غائله كردستان بدون اطلاع خانواده عازم شد. 🍃🌷🍃 از جمله كساني بود كه كومله برای ایشان تعيين كرده بود. در آزادسازی سردشت، بانه،به محاصره كامل و دشمن در آمد. 🍃🌷🍃
قاسملو دردو مرحله دستور ایشان داد. به رغم های فراوان جان سالم به در برد و پس از ماه ایشان را با گروگانهای خود مبادله کردند. 🍃🌷🍃 پس از ، دوباره به رفت ،در آنجا ایشان را به عنوان سپاه انتخاب کردند. 🍃🌷🍃 ایشان در سال 1360# عازم های جنوب شد.و به عنوان گردان محمد باقر(ع)🌷 لشكر حسين (ع)🌷در فتح المبين شركت کرد. 🍃🌷🍃 و در يك حركت انگيز ایشان به حالت خيزتا پشت سنگر دشمن رفت و دشمن را خاموش کرد تا راه را برای ادامه باز كند. و در همين مورد هدف دشمن قرار گرفت. 🍃🌷🍃 سرانجام علی اکبر جزی هم درتاریخ 1361/1/3# در به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید: گلزار شهر اصفهان. 🍃🌷🍃
در تاریخ  ۱۳۶۱/۱/۲# زمانی كه در شب اول به زدند و بيش از حد انتظار جلو رفتند از دستور آمد كه عقب ‌نشينی كنند. 🍃🌷🍃 چون شده بود . هنگام ، ایشان ، هم نمی ‌توانستند ایشان را  به عقب بياورند. 🍃🌷🍃 عراقی‌ها مجدد آن قسمت را تصرف می ‌كردند ،ایشان هم  با همان ،   شد. 🍃🌷🍃 فردا شب آن روز خودی به زدند و عراقي‌ها را از آن منطقه كردند و را گرفتند. ایشان را در حا‌لیکه از بسته بودند  را كردند. 🍃🌷🍃 به دليل ، عراقی ‌ها بودند ایشان  را به ببرند ،به ایشان  زده بودند به کرده بود و ایشان را به رسانده بود.💔 🍃🌷🍃 عزیز در مقطع كوتاهی به آرزوی بزرگش كه ، و بود، رسيد. 🍃🌷🍃
🌹سالروز عملیات و پرکشیدن دست‌بسته‌ی 175 که زنده به گور شدند... 🍃🌺 سالگرد عمليات كربلاي چهار و باز هم اروند بسته وطن و چه واژه های پرافتخار و غريبی مارا به دعا كاش فراموش نسازند سحر خيز كه صاحب نفسانند یاد همه شیرمردان غواص جاودان ْ .
هر 2 مریم در به رسیدند. در بیت المقدس به رسید و را در گلزار به خاک سپردند. بعد از در به رسید و را در آباد به خاک سپردند. 🍃🌷🍃 در واقع بود که از بیرون آمد و بود که وارد شد. کنار پل گوسفندی را ذبح کرد در حالی که یک شده اش شده بود با ها خانه اش را کرد و منتظر شد. 🍃🌷🍃 مراد سال بعد از به . در اثر های اسارت در سال 86# به رسید و مریم هم 40 بعد از رفت. الان اگر به سر بی مریم بروید بالای نوشته است «مادر یک شهر»😭 🍃🌷🍃 مریم که وقتی با قطعه شده در مواجه شد، یک آورد و بدن را جمع کرد و به سپرد. 😔 🍃🌷🍃
شهید دفاع مقدس، علی اکبر جزی 🍃🌷🍃 در تاریخ ۱۳۴۰/۸/۱۲# در یکی از محلات فقیرنشین شهر اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. دوران کودکی روپشت سرگذاشت و وارد مدرسه شد، تحصيلاتش را تا دبيرستان گذراند. در جلسات و كلاس های شركت فعال داشت ودر همين جلسات اعتقادی و فكری اش ريخته  شد. 🍃🌷🍃 ایشان در سال 1356# به جرم توهين به اسرائيل . پس از آزادی به مبارزه اش رژيم طاغوت شد، در و ها به آتش زا می پرداخت. 🍃🌷🍃 چندين بارتوسط مزدوران شاه شد، ولی با موفق به فرار از دست آنها شدم٫. در آغازين پيروزی انقلاب و غائله كردستان بدون اطلاع خانواده عازم شد. 🍃🌷🍃 از جمله كساني بود كه كومله برای ایشان تعيين كرده بود. در آزادسازی سردشت، بانه،به محاصره كامل و دشمن در آمد. 🍃🌷🍃
قاسملو دردو مرحله دستور ایشان داد. به رغم های فراوان جان سالم به در برد و پس از ماه ایشان را با گروگانهای خود مبادله کردند. 🍃🌷🍃 پس از ، دوباره به رفت ،در آنجا ایشان را به عنوان سپاه انتخاب کردند. 🍃🌷🍃 ایشان در سال 1360# عازم های جنوب شد.و به عنوان گردان محمد باقر(ع)🌷 لشكر حسين (ع)🌷در فتح المبين شركت کرد. 🍃🌷🍃 و در يك حركت انگيز ایشان به حالت خيزتا پشت سنگر دشمن رفت و دشمن را خاموش کرد تا راه را برای ادامه باز كند. و در همين مورد هدف دشمن قرار گرفت. 🍃🌷🍃 سرانجام علی اکبر جزی هم درتاریخ 1361/1/3# در به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید: گلزار شهر اصفهان. 🍃🌷🍃
ایشان خلباني جان بركف بود كه بي‌مهابا در دل نيروهاي دشمن پرواز مي‌كرد و به آنها ضربه مي‌زد. بارها در شد و آفريد. 🍃🌷🍃 از خلباناني بود كه به گرفتن دشمن به درجه و ، آنچنان از گذشته بود كه وقتي براي مصاحبه آمدند عنوان كرد: من با 🤍 مصاحبه كرده‌ام و نياز به مصاحبه با شما ندارم. 🍃🌷🍃 امام جماعت شيراز پس از ایشان، قسمت اول خطبه‌اش را اختصاص دادند به اوصاف برجسته . 🍃🌷🍃 ایشان و هم‌پروازش خدادادی در كنار هم هوانيروز بارها با توفنده به قلب دشمن زدند و زرهی آنها را منهدم کردند. 🍃🌷🍃 متاهل بود ، و ۲فرزند به یادگار دارد. فرزند دوم ایشان بعداز متولد شد وندیدشون. 🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♻️ جنون آزادی غربی! 🔰 عقده‌ آزادی با انسان چه می‌کند! در کشورهای غربی آنقدر بر آزادی نامعقول تنیده‌اند که این زن از کور کردن خودش خوشحال‌ و راضی است! فکر می‌کند به آزادی رسیده.. دقیقا مثل بعضی از زن‌های کشور ما که فکر می‌کنند شدن برایشان می‌آورد! در صورتی‌ که لخت شدن برای دیگران آزادی می‌آورد و برای آنها ...
‏احتمالا تصویر این بزرگوار را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم؛ که هیچ کس منتظرش نبود جز .... 🍃🌷🍃 «شهید ‎سیف‌الله شیعه‌زاده»💔 از بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی شد و هیچکس در نفهمید كه او خانواده‌ای ندارد. کم سخن می‌گفت و... ‏با کم کار یعنی «بیسیم‌چی» بودن را قبول کرده بود سرانجام توسط منافقین شد برگه و کدهای عملیات را قبل از خورد و منافقین پس از به رساندن وی، برای به دست آوردن رمز و کدهای بیسیم، سینه و شکمش را شکافتند!!💔 ولی چیزی نصیب آن‌ها نشد ...! 🍃🌷🍃
۱۳۶۲# (۱۱ مارس ۱۹۸۳) خود را به عنوان به ایشان در و طی اش شدند. 🍃🌷🍃 سرانجام ، پس از ۱۷ روز شنبه ۱۴ ۱۳۶۲# (۲۵ مارس ۱۹۸۳) ایشان شد. 🍃🌷🍃 بار اواخر سال ۱۳۶۲#ش برای در صدام که از اعلای در برگزار شد، به و در این ایشان کرد. 🍃🌷🍃 سرانجام شیخ راغب حرب هم در شب جمعه ۲۸ ۱۳۶۲# (۱۶ فوریه ۱۹۸۴) در حالی که پس از و در به خانه‌اش می‌رفت، سنیروهای اشغالگر سقدس سر راهش ا کردند و با مسلسل ایشان به رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : ، جبشیت،کشور 🍃🌷🍃
◾ حکایت جانسوز سوارشدن زينب کبری عليهاالسلام بر شتر بی جهاز... ◾دمی که زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه می‌کند و می‌فرماید: کجایید ای مَحرمانِ من؟! راوی گوید: ثمّ أمر ابن سعد (لعنه اللّه) بأن تحمل النّساء على الأقتاب بلا وطاء و حجاب ▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند: زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد. زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد: سوّد اللّه وجهك يا ابن سعد! في الدّنيا و الآخرة.تأمر هؤلاء القوم بأن يركّبونا، و نحن ودائع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله ▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُند ای ابن سعد! تو به این مردان امر می کنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟ به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند. پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند. همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند. در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمی‌توانست سوار شود. پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود: ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو. امام سجاد علیهالسلام فرمود: عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید. حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود. فالتفتت يمينا و شمالا، فلم تر إلّا أجسادا على الرّمال و رؤوسا على الأسنّة بأيدي الرّجال، فصرخت، و قالت: وا غربتاه! وا أخاه! وا حسيناه! وا عبّاساه! وا رجالاه! وا ضيعتاه بعدك يا أباعبداللّه ▪️ پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود: آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله... فلمّا نظر الإمام زين العابدين عليه السّلام إلى ذلك لم يتمالك على نفسه دون أن قام و هو يرتعش من الضّعف، فأخذ بعصاة يتوكّأ عليها، و أتى إلى عمّته، و ثنى ركبته،فأخذ ليركبها فارتعش من الضّعف،و سقط على الأرض ▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود می‌لرزید. پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان!بیا و سوار شو! پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام‌ سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد. فلمّا رآه الشّمر (لعنه اللّه) أتى إليه، و بيده سوط، فضربه ▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد. زين العابدين عليه السلام فریاد می‌زد؛ وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر می‌فرمود: وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائما این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید. پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد. راوی گوید: من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟ گفتند: آن پیرزن ،فضه خادم فاطمه زهرا علیهاالسلام بود. پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند. 📚معالي السّبطين ج۲ص۹۰ 📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰ 🏴🕯🖤🕯 https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731