آن روزصبح زود حرکت نمودیم و با #مشقت فراوان شب به اندیمشک رسیدیم . باد تندی در مسیر می وزید و نشستن در پشت تویوتا در آن شرایط بسیار #سخت بود و همه #بچه هایم #حال #بدی داشتند.
🍃🌷🍃
بعلت اینکه #همسرم در #اهواز #منتظرمان بود #شبانه به راهمان ادامه دادیم و پس از طی #مسافت یکهزار کیلومتری طی 24 ساعت ، صبح به #اهواز و به #قرارگاه #شهید بهشتی رسیدیم و #همسرم ساعت 5 بعدازظهر به دیدنمان آمد و در یکی از #خانه های #قرارگاه #مستقر شدیم.
🍃🌷🍃
ما #چهارمین #خانواده از 30#خانواده ایی بودیم که برای #سکونت به #قرارگاه آمده بودند.
🍃🌷🍃
وقتی #هواپیماهای #جنگی دشمن بر فراز #قرارگاه دیده می شدند نمی توانستم در موقع اعلام خطر #بچه ها را به #پناهگاه برسانم و به ناچار در #خانه می ماندیم و منتظر #رفع خطر می شدیم.
🍃🌷🍃
هرگاه #همسرم از #جبهه می آمد #چندین نفر از #فرماندهان و #رزمندگان #همراهش بودند و برخی از آنان از #امکانات #کم برای #پخت غذا در #منزلمان #متعجب می شدند.
🍃🌷🍃
#شهید دفاع مقدس #سید حمید نخلی
🍃🌷🍃
در تاریخ ۱۳۴۰/۹/۲۳# در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
دوران کودکی را پشت سرگذاشت و وارد مدرسه شد و ادامه تحصیل داد تا دبیرستان و در رشته اقتصاد دیپلم گرفت.
🍃🌷🍃
از دوران #دبیرستان نوجوان #با سواد و
#اهل #مبارزه فکری بود، #مبارز بود و#فعال.
🍃🌷🍃
با وجود این که #نوجوان بود، ولی از #دانش و #بینش بالایی #برخوردار و #پیشگام #نهضت #روشنگری بود.
🍃🌷🍃
بطوری که در همان سالهای ۱۳۵۷_۵۸_۵۹# بطور #جدی و #مستدل هم به #روشنگری #نیروهای انقلاب می پرداخت و هم با کمونیست ها، منافقین و سایر تفکرات انحرافی ایشان #مبارزه #فکری و #عقیدتی داشت.
🍃🌷🍃
ایشان با شروع #جنگ تحمیلی ، از همون اوایل به #جبهه رفت و در #عملیات های زیادی #شرکت داشت.
🍃🌷🍃
#شهید جاویدالاثر دفاع مقدس، علی اصغر کوچکی
🍃🌷🍃
اهل روستای سالیکنده کردکوی بود.
و در خانواده ای روستایی و مذهبی متولد شد.
به روایت از مادر #شهید :
۶ پسر و سه دختر دارم که #علی اصغر دومین فرزندم #۱۷ سال داشت که #جنگ شروع شد.
#علی اصغر #دانشجوی رشته #خاک شناسی دانشگاه علی آباد بود و به ورزش #کشتی علاقه زیادی داشت و در این رشته #ورزشی خیلی #فعال بود.
🍃🌷🍃
قبل از اعزام به #جبهه برای برای گذراندن یک دوره ۴۰ روزه آموزشی به منجیل رفت. بعد از برگشت علفهای باغچه را میکند و میخورد. بهش می گفتم: پسر چرا علف میخوری و غذا نمیخوری؟ مریض میشی .
میگفت: نه مادر ، کشور درگیر #جنگ است ، شاید یک روز اتفاقی افتاد و غذایی برای خوردن نباشد و مجبور شوم با علف خودم را سیر کنم ، لااقل از الان خودم را عادت میدهم.
🍃🌷🍃
#پسرم قبل از رفتن به #جبهه به من گفت: "مادر در اهواز ۳۴۰# نفر از #خواهران ما و #ناموس ما را به ا#سارت گرفتند، من باید به #جبهه بروم". وقتی این حرفها را شنیدم ، چون پدرش برای انجام کاری در شهر دیگری بود ، رضایتنامه #اعزام #دواطلبانه اش را امضاء کردم.
🍃🌷🍃
وقتی #پسرم میخواست قبل از رفتن به #جبهه از پدرش خداحافظی کند، پدرش به او گفت: پسرم تو نرو، من یک بار رفتم #جبهه، باز هم میروم و جای تو هم ادای دین میکنم.
🍃🌷🍃
ولی پسرم در جوابش گفت: پدر جان #جبهه #بدل نمیخواهد. مگر میشود در یک قبر همزمان دو نفر را گذاشت؟ من میخواهم بجای #خودم بروم.
🍃🌷🍃
زمانی که میخواست به #جبهه اعزام شود به من گفت: "مادر من دارم میرم و میدانم که بر نمیگردم، اگر #جسدم برنگشت کوچه به کوچه دنبالم #نگرد".😭😭
🍃🌷🍃
۱۲ اسفند ۱۳۶۰# که روز #اعزامش به #جبهه بود با خانواده و اقوام برای بدرقه او به سپاه رفتیم. آنجا به من گفت: "مادر برایم نان نیاوردی؟
🍃🌷🍃
گفتم تو نان نخواستی. رفتم تا برایش نان بگیرم وقتی برگشتیم دیدیم که حرکت کردند و رفتند. بعدها فهمیدم به یکی از اقوام گفته بود که "نمیخواستم #گریه ی مادرم را موقع خداحافظی ببینم".😭😭
🍃🌷🍃
خیلی ها میگفتند معلوم نیست #پسرم چه شده است و خیلی ناراحتی میکردم. یک روز #عکس های کوچکش را پشت نویس کردم و به یکی از اقوام دادم تا به داخل ضریح #امیرالمومنین(ع)🌷بیندازد.
🍃🌷🍃
همان شب خواب دیدم که یک زن رو بند دار صدایم میزند و میگوید حالا بیا و فرزندت را ببین که چه شده. دیدم در صحن #حضرت علی(ع)🌷زمین خورده است اینجا بود که خیالم راحت شد که پسرم #شهید شده.😭
🍃🌷🍃
بعد از عیدنوروز سال ۱۳۶۱# بود که ساکش را اوردند و گفتند#علی اصغر #مفقود شده 😭😭 .#عمویش برای پیدا کردنش به #جبهه رفت ولی #شهید شد،#پسر عمویش هم رفت و او هم #شهید شد و نتوانستند #پسرم را پیدا کنند.😭😭
🍃🌷🍃
#وصیت نامه #پسرم در ساکش بود، در وصیت نامهاش نوشته بود:"مادر و خواهران من #زینب وار باشند، #حجاب خود را حفظ کنند و اگر #جنازهام برنگشت برای من ##گریه و #زاری نکنید و #ناله سر ندهید و بگویید به جای ناراحتی و تسلیت گفتن، به شما #تبریک بگویند."😭
🍃🌷🍃
در همین سال بود که خانواده به #جبهه اعزام شدند تا شاید اثری از #علی اصغر یافت شود ، ولی بین #پیکر ها و #مفقودین هیچ اثری از #پسرم پیدا نکردند.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش به من گفت: یک شب یک گروه به #تنگه ی چزابه رفتند که هیچ کس از آنجا برنگشت. #همرزمانش گفتند که پای #راستش تیر خورده و در یک #گودال افتاده است و بلافاصله یک #تانک از روی گودال #عبور کرده.😭😭😭
🍃🌷🍃
همسرم هم# سه بار، یک بار قبل از #اعزام و دوبار بعد از #مفقود شدن پسرم، به #جبهه رفت. #دو فرزند دیگرم هم نیز به #جبهه رفتند که یکی از آن ها #مجروح شد . تاکنون تقاضایی از جایی نداشتیم چون اعتقاد داریم که : ما #راه خدا🤍را میخواهیم نه چیزی دیگری".
🍃🌷🍃
ایشان از #ابتدای ورود به #سپاه پاسداران حضور در #جبهه ها را به کار در شهر ترجيح می داد لذا به مناطق #عملياتی رفت و در #عملياتهای #فتح المبين ،#بيت المقدس ،#رمضان ،#مسلم ابن عقيل ،#والفجر مقدماتی ،#والفجر 2 و مرحله #اول و #دوم #والفجر 4 شرکت کرد.
🍃🌷🍃
و #مسئوليتهای مختلفي را در اين #عملياتها بر عهده داشت،ایشان#بارها در #عملياتهاي متعدد #مجروح و#زخمی شد از جمله در #عمليات والفجر مقدماتی از ناحيه #چشم #مجروح شد و عملاً #بينائي خود را از دست داد.
🍃🌷🍃
ایشان در سال 1362# براي درمان و #معالجه چشم از طرف #سپاه پاسداران به آلمان اعزام و بعد از مراجعت عليرغم #ضرورت استراحت پزشکي به #جبهه بازگشت و در #عمليات مسلم ابن عقيل #فرماندهی #گردان #حضرت ابوالفضل (ع)🌷 را بر عهده گرفت.
🍃🌷🍃
در زمان تصدی #مسئوليت #گردان نسبت به آمادگي نيروهاي تحت امر بسيار حساس بود و با#بي نظمی و #بي توجهی به مسائل #نظامی به شدت برخورد می کرد.
🍃🌷🍃
ایشان در شرايط #دشوار #عمليات نيز فضيلت #نماز شب را از دست نمی داد، #بی تفاوتی و #کم توجهی به مسائل #شرعی و #خون# شهدا را از #گناهان بزرگ می دانست و در کنار #فعاليتهای نظامی در #جبهه از #مسائل #اجتماعی نيز غافل نبود.
🍃🌷🍃
در 6#آبان 1362# در مرحله #دوم #عمليات والفجر 4 در بازپس گيري #کله قندی در منطقه #پنجوين عراق به همراه #گردان #حضرت ابوالفضل العباس (ع)🌷 وارد #عمليات شدند.
🍃🌷🍃
اين #گردان در نبرد شبانه به# اهداف مورد نظر دست يافت و نيروها در مقر نيروهای عراقي مستقر شدند . اما ارتش عراق گردان #حضرت ابوالفضل العباس (ع)🌷 به #فرماندهی ایشان را از #3 جهت به #محاصره درآورد.😔
🍃🌷🍃
و تعداد #اندکی از #نيروهای تحت امر ایشان با #مهمات ناچيز در برابر پاتک اول عراقی ها #يک شبانه روز #ايستادگی کردند.
🍃🌷🍃
در #نيمه شب روز #دوم نيروهاي عراقي با اجراي پاتک سنگين ، نيروهاي #گردان #حضرت ابوالفضل العباس (ع)🌷 را با شرايط بسيار #دشوار روبرو کردند با شدت گرفتن #حملات دشمن بر اثر #اصابت ترکش #دست راست ایشان #قطع شد.
🍃🌷🍃
#شهید #مدافع سلامت #دکتر فرهاد سرحدی
🍃🌷🍃
ایشان #فرزند #شهید هم بودند #شهید علی سرحدی #پدرش #آموزگار و#شهید ترور هستند، ۴۰#سال پیش به #شهادت رسیدند.درسال ۱۳۴۸# در خانواده ای متدین ومذهبی در تهران متولدشد.
🍃🌷🍃
تحصیلاتش را در #دانشگاه #پزشکی شیراز گذرانده بود، ایشان #متخصص مجربی بود و در زمینه #جراحی #لاپراسکوپی تخصص ویژهای داشت.
🍃🌷🍃
#متاهل بود و دو فرزند به یادگاردارد،
دو فرزند ۱۶ ساله و ۲۲ ساله
🍃🌷🍃
ایشان #عاشق #پزشکی و #جراحی بود و #بزرگترین #آرزویش #خدمت به #مردم بود و در #مناطق #محروم #کار می کرد.
🍃🌷🍃
در #کارش بسیار #متعهد بود و از این نظر همیشه مورد #توجه #همکاران و #بیماران بود.
🍃🌷🍃
در بین #همکاران و #مردم #منطقه به #پزشکی #معروف بود که هر لحظه در #دسترس بود و برای #کمک رسانی به #بیماران به #زمان و #مسائل #مالی #فکر #نمی کرد.
🍃🌷🍃
#پدر ایشان #شهید #ترور بودند،#برادرش هم #جانباز #هشت سال #دفاع مقدس هستند.
🍃🌷🍃
خیلی #علاقه داشت که به #جبهه برود ، اما چون آن زمان سنش #کم بود و برادر و پدر ایشان در #جبهه بودند، ایشان نتوانست برود.
🍃🌷🍃
اما #برادرم میگفت ما #احتیاط لازم را انجام میدهیم اما #نوع #بیماری که #تقصیر این افراد نیست و نیاز به #رسیدگی و #جراحی دارند؛ به همین دلیل #بیماران #کرونایی را هم #جراحی میکرد و در زمینه #پذیرش آنان #سختگیری نمیکرد.😭
🍃🌷🍃
وقتی #جراحی #بیماران کرونایی بهش #پیشنهاد میشد، #بدون تردید #قبول میکرد و میگفت #کارشان را #انجام میدهم. در نهایت هم حین #جراحی یکی از #بیماران #کرونایی به این #ویروس مبتلا شد و بر اثر آن به #شهادت رسید.😭😭
🍃🌷🍃
ما #فرزندان #شهید هستیم. #پدر من #شهید #ترور بود. من هم #جانباز #هشت سال #دفاع مقدس هستم که سال 59# به درجه #جانبازی رسیدم.
🍃🌷🍃
ما سالها پیش #جنگ را #تجربه کردهایم و میدانیم که در #جبهه #نیروی #امدادی #درمانهای #اولیه را تا حد امکان در همان #خط #مقدم انجام میداد تا فرصتی از دست نرود و چنانچه حال #مجروح وخیم بود او را به #عقب منتقل میکردند.
🍃🌷🍃
#پدر من 40#سال پیش در یک #ترور در #سقز #کردستان به #شهادت رسید.#پدرم #دبیر بودند حالا بعد از 40#سال #پروسه #شهادت در #خانواده ما با #رفتن #فرهاد، #تداوم یافت.😭😭
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم حاج عزت الله سلیمانی
🍃🌷🍃
متاهل بود و دو فرزند پسر به یادگار دارد.
آقا «رضا» #دانشجوی ارشد رشته مهندسی نفت .
و آقا «مهدی»، کلاس هشتم.
🍃🌷🍃
#جانباز #دفاع مقدس بود.
از دوران #دفاع مقدس در #پاهای ایشان #ترکش بود و زمانی که #سوریه رفت، آنجا هم #جانباز شد.
🍃🌷🍃
درتاریخ ۱۳۴۹/۱/۲# در خانواده ای متدین وکشاورز ،در روستای «باغملک» استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان نسبت به #حرام و #حلال و #رزق و روزی #حلال #حساسیت خاصی داشت، تاکید داشت که #خمس را پرداخت کند تا مالش #حلال باشد، برای #انجام #کارهای #خیر #همیشه #پیش قدم بود.
🍃🌷🍃
بعد از #پایان #کلاس اول دبیرستان به #جبهه رفت، و #شش ماه در #جبهه بود، سال 1367# به #عضویت #بسیج درآمد.
🍃🌷🍃
#عاشق #پدر و #مادر و#خانواد بود، به خاطر شغلش خیلی وقت ها کنار خانواده نبود و همسر ایشان مسئولیت فرزندانش را به #عهده داشتند.
🍃🌷🍃
#شهید ترور سرهنگ پاسدارحسن صیاد خدایی
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۵۱ در روستای باشماق از توابع شهرستان میانه از شهرهای استان آذربایجان شرقی در خانواده ای متدین و مذهبی متولدشد.
۳ برادر هستند که ایشان پسر آخر خانواده هستند.
داماد حاج حسین فیضی مداح #اهلبیت(ع)🌷 و از #سینهزنان هیأت دلریش تهران که هیأت آذربایجانیهای مقیم تهران است هست.
🍃🌷🍃
ایشان از #دوازده سالگی در #جبهه بود و یکی از #جانبازان دفاع مقدس ، اذن پدر و مادرس را گرفت و رفت #جبهه. بعد هم توی #سپاه استخدام شد و #خدمت کرد.
🍃🌷🍃
یک ریال حرام و حلال را قاطی نمیکرد. حرام اصلاً در ذاتش نبود.#نمازش همیشه #اول بود. ماه #شعبان و #رجب را یکسر #روزه میگرفت. خیلی مخلص بود و همیشه #شهادت آرزویش بود.
🍃🌷🍃
ایشان مستأجر بود و خانهای که در آن زندگی میکرد اجارهای بود. با اینکه از #فرماندهان میانی #سپاه بود، زندگیاش با #ساده زیستی همراه بود.
🍃🌷🍃