eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🍃 دفاع واژه‌ای است از ترکیب عشق و ، که دنیا و لذت هایش نمی‌تواند مفهوم آن را عوض کند، و مدافع مرد با غیرتی است که به عشق ارباب، برای دفاع از حریم راهی می‌شود. 🍃 جوان خوش تیپ BMW سوار، ثروت و رتبه ۷ دانشگاه را فدای ایمانش کرد. امام زمان شد و با دعای مادرش راهی سوریه❣ 🍃همه او را با نام «غریب طوس» می‌شناختند؛ این نشان از علاقه‌ی مدافع لبنانی به بود🌺 🍃شهادت آرزوی قلبی اش بود که برآورده شد. اقتدا به کرد. حسین(ع) شهید شد اما نگران خیمه‌ها بود و شهید شد اما نگران مردم دنیا بود. 🍃نگران دخترانی که پیرو هستند، اما عکس هایشان با چادر حضرت مادر بر روی خوش رقصی می کند. نگران حجاب هایی که این روزها رنگ و بوی مدگرایی به خود گرفته اند.😞 🍃نگران دنیای این روزها که ممکن است اعتقاد به محرم و نامحرمی با سرگرمی هایشان فراموش شود. نگران اعتمادی که این روزها به واسطه برنامه های مجازی از دختران و پسران سلب شده است😓 🍃شهید احمد مشلب مدافع شد تا (ع) نگران نگاه حرامی سوی حرم نباشد. کاش ما هم مدافع ایمانمان باشیم تا او هم نگران تیرهای بر قلب هایمان نباشد😔 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت ( معروف به شهید BMW سوار لبنانی) 📅تاریخ تـولد : ۹ شهریور ۱۳۷۴.نبطیه. لبنان 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اسفند ۱۳۹۴.منطقه الصوامع ادلب سوریه 📅تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید : گلزارشهدای نبطیه-لبنان
🍃در سال ۶۳ در خانواده مذهبی در چشم به جهان گشود. در سه سالگی سایه پدر از سرش کم شد و طعم تلخ یتیمی را چشید. پس از مدتی با مداحی و قرآن خو گرفت. مداحی در مجالس سبب شد عشق در وجود حامد جوانه زند. 🍃پس از مدتی با زائری که مدتی مهمان بود آشنا شد. ازدواج کرد و ساکن رفسنجان شد. ثمره ازدواجش دختری شد که به سبب ارادت پدر به حضرت مادر، نام گرفت🌺 🍃با شروع خبرهای سوریه دلش پرواز کرد و گفت: «زن و بچه ام فدای حضرت زینب» با نام جهادی و با پیوستن به هیئت راهی شد. 🍃نوای مداحی هایش هنوز هم در گوش همرزمانش به یادگار مانده است. برای هر عملیات، می خواند و از مدد میخواست. 🍃پس از سه بار اعزام، برای تفحص شهدا در راهی شد. دلش پیش شهدا جا ماند و با ترکشی که به حنجره اش خورد، به کاروان پیوست و مهمان ارباب شد♡ 🍃شهادتش دل همه را لرزاند اما دوستانش نگران بودند جواب فاطمه اش را چه بدهند. روضه حسین بر ذهنشان تداعی کرد و دیگر نبود که برایشان از رقیه بخواند😞 🍃فاطمه دلتنگی هایش را در آغوش پدرِ یتیم های شهدا تسلی می داد و آرام میشد. گفت و گویش با سردار هنوز هم دلها را به بازی می گیرد. 🍃آه فاطمه جان. بمیرم برایت که با شهادت ح.ا.ج ق.ا.س.م دوباره یتیم شدی و حالا دیگر سردار نیست تا جواب تماس هایت را بدهد. 🍃برای پدرت ناز کن و بگو برایمان روضه حضرت زهرا بخواند، اسیر گناه شده ایم و شرمنده ایم😔 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۶ 📅تاریخ شهادت : ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶. سوریه 📅تاریخ انتشار : ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای لاهیجان
✨شهید بهروز آهندوست 🍃شهید آهندوست سال ۴۷ در خرم آباد دنیا آمد. تحصیلاتش را در شهر ارومیه تا مقطع دبیرستان سپری کرد، سپس به پیشنهاد برادرش به شیخ عبدالحسین در وارد شد. 🍃پدر شهید بهروز، ارتشی بود ولی حال و فضای خانه، سنتی و دینی بود. بچه های خانواده از کودکی توسط مادر، نماز و را می آموختند و از به مسجد و مراسم مذهبی می رفتند. 🍃شهید بهروز از سن نوجوانی مانند دو برادر بزرگترش مومن و معتقد رشد کرد و از طریق بسیج و سپاه به نبرد با حکومت و نظام سلطه و نوکرشان صدام پرداخت. مدتی در حوزه علمیه درس خواند ولی پس از شهادت دو برادر بزرگترش، جاوید و بهزاد، به برگشت و در بخش تخریب خدمت کرد. 🍃عاشق بود و همواره می گفت باید به فرامین امام جامع عمل بپوشانیم. شهید بهروز سالها به مبازه با دشمن ادامه داد، سرانجام تاریخ ۶۵.۱.۹ با انفجار مین به شهادت رسید🕊 🍃خواهر شهید می گوید: مادرم از علیه السلام، تقاضای فرزند پسر کرد. در خواب دید به او می گویند، به تو سه فرزند پسر می دهیم ولی از تو می گیریم. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۱ اسفند ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ٩ اردیبهشت ۱٣۶۵ 📅تاریخ انتشار : ۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : باغ رضوان
✨نور باشد سایه‌ای در پای دیوار شما 🍃یاد نگرفته‌ایم قدردان و شکرگزار باشیم از نعمت‌هایی که به نام ما زده‌اند. می‌دانم من مشتاق توام و تو مشتاق‌تر به من اما مثلِ ، بازیگوشی درآورده‌ام و پای علیل کرده‌ام در دام صیاد. 🍃 هرروز سخت می‌شود و بیشتر از دسترس خارج می‌شود، سعی می‌کنم نفس را کنترل کنم اما مثل ماهی از دستم لیز میخورد، شاید یاد گرفته‌ام بیشتر صید باشم تا صیاد از اول هروقت نگاه کرده‌ام من صید بوده‌ام و شیطان صیاد... 🍃میدانم ضامن غریبانی به چه قسم‌ات بدهم تا بدانی منم غریبم تا بفهمی من هم رگ گردنم زیر تیغ شکارچی است. امام رضا جانم حرمت خانه پدری‌ام بوده و هست یا بهتر بگویم خانه امن من بارگاه توست، شما که صاحب خانه‌ای و فهمیده‌ای چند وقتی است غیبت می‌خورم و مدام اسم من در لیست بدها پای تخته روی دیوار به اُمّت نشان داده می‌شود؟! 🍃بابا جان زنجیر شده‌ام با دست خودم، خودم را زنجیر کرده‌ام و حال طاقت زور برای شکستن ندارم می‌شود پدری کنی و ایندفعه هم بگذری؟ هرچه بزرگتر شده‌ام خطاهایم نیز با من رشد کرده‌اند اما می‌شود بگویی آیا خطاهایم بزرگتر است یا بخشش تو؟... 🍃حال که جدای از من و کارهایم دنیا هم نیت کرده با بیماری و هزار اسباب بازی دیگر بین ما جدایی بیندازد، نمی‌شود اینبار شما زائر خرابات دلم شوی؟؟ 🌸اللهم لااجدُ لذنوبی غافرا و لالقبائحی ساترا... ✍نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ۱ تیر ۱۴۰۰ 🎊به مناسبت میلاد با سعادت 😍
🍃شهید جواد کوهساری جوانی ۲۹ ساله از عاشقان ولایت، سال ۶۴ در شهر مشهد علیه السلام از خانواده مذهبی به دنیا آمد. در رشته حسابداری و حقوق، کارشناس شد. 🍃شهید جواد ۱۷ سال عضو فعال بسیج بود و در امور خیر از دوستانش سبقت میگرفت. جانبازان آسایشگاه با دست و قلب پاک او تمیز و بانشاط میشدند و غذای مراسم عزاداری هیئت محل توسط او پخته میشد و... 🍃تا زمانی که خبر هجوم داعش به حرم معصومین در و عراق را شنید. بیقرار شد؛ با تلاش بسیار مدارک اعزام به عراق را گرفت و کنار ، در واحد تخریب به نبرد پرداخت. سرانجام در فلوجه نزدیک مزار امام جواد علیه السلام، تاریخ ۹۴.۴.۲۶ با تله انفجاری مین به شهادت رسید. سعادت داشت پیکرش را به ببرند و دور حرم اربابش طواف دهند♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ بهمن ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ٢۶ تیر ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۶ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : فلوجه عراق 🥀مزار شهید : مشهد_بهشت رضا
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و . 🍃امروز هم حکایتِ افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار پنجره فولاد روضه ی خرابه‌ی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب ، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ حاجت روا شد🌷 🍃آنقدر عکس و فیلم از مدافعان حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که شد. 🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است🍂 🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش ارباب بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ با معشوق که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید🌹 🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓 🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی سوی رفتن با چهره خونی زین سان بود زیبا معراج انسانی 🌺به مناسبت سالروز ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱۳۵۵ 📅تاریخ شهادت : ۹ ذی الحجه ۱۴۳۷ 📅تاریخ انتشار : ۲۹ تیر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا.مشهد
‍ 🍃 دفاع واژه‌ای است از ترکیب عشق و ، که دنیا و لذت هایش نمی‌تواند مفهوم آن را عوض کند، و مدافع مرد با غیرتی است که به عشق ارباب، برای دفاع از حریم راهی می‌شود. 🍃 جوان خوش تیپ BMW سوار، ثروت و رتبه ۷ دانشگاه را فدای ایمانش کرد. امام زمان شد و با دعای مادرش راهی سوریه❣ 🍃همه او را با نام «غریب طوس» می‌شناختند؛ این نشان از علاقه‌ی مدافع لبنانی به بود🌺 🍃شهادت آرزوی قلبی اش بود که برآورده شد. اقتدا به کرد. حسین(ع) شهید شد اما نگران خیمه‌ها بود و شهید شد اما نگران مردم دنیا بود. 🍃نگران دخترانی که پیرو هستند، اما عکس هایشان با چادر حضرت مادر بر روی خوش رقصی می کند. نگران حجاب هایی که این روزها رنگ و بوی مدگرایی به خود گرفته اند. 🍃نگران دنیای این روزها که ممکن است اعتقاد به محرم و نامحرمی با سرگرمی هایشان فراموش شود. نگران اعتمادی که این روزها به واسطه برنامه های مجازی از دختران و پسران سلب شده است. 🍃شهید احمد مشلب مدافع شد تا (ع) نگران نگاه حرامی سوی حرم نباشد. کاش ما هم مدافع ایمانمان باشیم تا او هم نگران تیرهای بر قلب هایمان نباشد😔 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز ( معروف به شهید BMW سوار لبنانی) 📅تاریخ تـولد : ۹ شهریور ۱۳۷۴.نبطیه. لبنان 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۸ شهریور ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزارشهدای نبطیه-لبنان 🕊محل شهادت : منطقه الصوامع ادلب سوریه
🍃دل تنگی هایم کار دست دلم داده است. به هر سو که می روم من هستم و اشک و . 🍃امروز هم حکایتِ افتخاری اش. به گمانم مرتضی عطایی کنار پنجره فولاد روضه ی خرابه‌ی شام را خواند و با نوحه ی سالار زینب، دمِ ِعشق را گرفت که با پروازِ به مقصدِ حاجت روا شد🌷 🍃آنقدر عکس و فیلم از مدافعان حرم برای خانواده ی شهدا سوغات آورد که شد. 🍃هربار با رفتنش، همسرش به رسم عشق چله ای برای سلامتی اش در امام رئوف می گرفت. اشک های همسرش سبب شد که مدتی با نام مدافع دلتنگ شود برای دوستانش که بار سفر را بستند و رفتند. سخت است حال جامانده ای که دلش تنگ و چشمانش بارانی است. 🍃شاید سفارش رفیق شهیدش سید ابراهیم، پیش بود یا رضایت همسر دل شکسته اش برای شهادت یا مناجات خودش در روزِ عرفه با که با تیری که به گلویش اصابت کرد به آرزویش رسید. 🍃ابوعلی دیگر نگران نباش. در روز قیامت شرمنده ارباب نمی شوی. چون گلوی تو هم خونی است. فقط تو را به اشک های بعد از شهادتت دعایمان کن😓 🍃باید گذشت از این دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی سوی رفتن با چهره خونی زین سان بود زیبا معراج انسانی 🌺به مناسبت سالروز ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱۳۵۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۲۱ شهریور ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا.مشهد
*بسم رب الشهید* 🍃قدم قدم با خاطرات همراه میشوم میان تمامی مشغله هایم همقدم شدن با نام شماست که آتش زندگی را بر منِ جامانده گلستان میکند... 🍃انسان که از ابتدا شهید نبوده است؛ گویی شهادت ماه درخشان میان اسمان است و انسان، آرام آرام دست بلند کرده و خود را به آن رسانده. با نردبانی از جنس ، شوق و بندگی... 🍃تو هم از آن بالانشین ها بودی! روح بلندپروازت توانایی پر گرفتن در سقف کوتاه دنیا را نداشت؛ اما زرنگ تر از ان بودی که جا زدن را بیاموزی. با چنگ زدن به کوچکترین ریسمان های دنیوی هم به دنبال نگاه خدا بودی. 🍃«کرار» نام مستعارت بود! خنده هایت جان را به تن رزمندگان برمیگرداند و همین مزاح هایت هم برای تو عبادت میشد. هر زمان هم که گره ای در کارها می دیدی، مستقیم مسیر حرم (ع)را در پیش گرفته و دخیل پنجره فولاد ابالجواد میشدی🤲 🍃پس از شهادت رفیق صیمیمی ات شهید حسن قاسمی دانا، درد جاماندن را خوب حس کردی. بیتاب تر شدی و به وصل یار نزدیک تر به قولی، خودت را خرج امام حسین(ع) کردی و عاقبتت این شد که شب سوم محرم، در دفاع از حرم نازدانه به ملاقاتش بروی. 🍃شهادت پر پرواز نمیخواهد، باید دل را پر داد و جایی در نزدیکی حسین بن علی(ع) آرام کرد. شهیدِ خوش خنده😍 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٢ تیر ۱٣۵۶ 📅تاریخ شهادت : ۱ مهر ۱٣٩۶ 📅تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : دیرالزور_سوریه 🥀مزار شهید : مشهد_بهشت رضا علیه سلام
🍃بسم رب الشهدا🍃 🍃کنار مزارش نشسته و سردش را لمس می‌کند. چه مزار عزیزش را می‌نگرد. گویی نمی‌خواهد باور کند اینجا اوست. به قاب عکسی که در آن عزیزش ثبت شده بود خیره می‌شود. به چشمش نیش می‌زند، است. 🍃دلش می‌خواهد بنشیند و سالهای باهم بودنشان را با هم مرور کند. سالهایی که کنار نفس می‌کشید. از روزی که هم‌ نفسش در پا گذاشت تا زمانی که با هم آشنا شدند همه را از ذهنش می‌گذراند. اینکه محمد جواد هدیه و نظر کرده عقیله بنی‌هاشم بود. اینکه از همین نشانه می‌شد تا ته راه را خواند. 🍃ته راه می‌دانی کجا بود؟ همه گمان می‌کردند ته راه جایی بود که محمدجواد به ندای زینب (س) تا رفت. اما نه! محمدجواد تا آخر خط رفت ولی برگشت! به قاعده بیست ثانیه روح از تنش جدا شد و فهمید شهید شده اما بند تعلق کامل از هم گسسته نشده بود که برگشت. 🍃فهمید یک جای کار می‌لنگد آن هم این دنیاست، مثل تعلق خاطر به و فرزندانش، یا شاید دعای همسرش که می‌خواست یک بار دیگر فقط او را ببیند. هرچه بود این برگشت زمینه اش را فراهم آورد و دیگر محمد جواد آن آدم سابق نبود، بود! 🍃چهره‌اش، رفتارش، گفتارش همه و همه تو را یاد می‌انداخت و این شهید بودن شد آنچه که باید! ته راه اینجا بود، پایان خط با توفیقی که نصیب هرکس نمی‌شود. و امروز ششمین سالی‌ست که از می‌گذرد. ♡سالگرد پروازت مبارک♡ پ.ن: گفته خود شهید به همسرش. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ١ فروردین ١٣۶٢ 📅تاریخ شهادت : ٢۵ آبان ١٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ٢۴ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : سوریه، حلب 🥀مزار شهید : شاهین شهر، گلزار شهدای محله حاجی آباد
🍃زائر حرم شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند. 🍃خواهر ارباب دست های خالی را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند به او هدیه کرد. برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید. 🍃قرار بود یک سالگی را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند. 🍃دلتنگی هایشان را در حرم تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد. 🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود. 🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت پدر به دلش ماند. 🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد حسین که چشم انتظار پدر بود و با بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد... 🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر... ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه
🍃به راستی که این نام برازنده توست. شنیده بودم را از می گیرند و تو این را بهتر میدانستی. خوب میدانستی راه کربلایی شدن از میگذرد و حتما اقتدا به وفای عباس کرده بودی که اینگونه تشنه دفاع از حریم بودی. آری بودی. 🍃از روزی که به دنیا آمدی تا دقایق آخر عمرت که ذکر لبت شد. تو چقدر خوب رسم وفا را بلد بودی که از هست و نیستت به خاطر اربابت بگذری؟ وفا تا کجا؟! تا آنجا که ماشین زیر پایت خرج سفر سوریه ات شد. تو معنای واقعی بابی انت و امی و نفسی و مالی شدی... 🍃راستش را بگو! این همه بیقراریت برای چه بود؟ هربار نرفتنت، برگشتنت و به در بسته خوردنت و دوباره و دوباره پا پیش گذاشتنت برای چه بود؟ نکند تو اصلا به دنیا آمدی و قد کشیدی برای . نکند به آمدی که درس امروز ما باشی! که یادمان دهی حرف تکراری نیست و طالب شهادت بودن هرچقدر در کالبد مردانی از جنس تو بارها و بارها تکرار شود باز هم تکراری نیست! و با همین بیقراری عجیبت امضای آخر را را از امام رضا گرفتی و اسمت رفت در لیست عملیات و بالاخره آن بیقراری که از بدو تولد با خودت آورده بودی آرام گرفت. 🍃راستی! شهادت مبارک یادت نرود برات کربلای ما را هم از امام رضا بخواهی. ✍نویسنده : 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۰ شهریور ۱۳۵۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار: ٩ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار : بهشت رضا 🕊محل شهادت : حلب_سوریه