eitaa logo
آرایه های ادبی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
245 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
برای دیدنم ای کاش در قلب تو شوقی بود که حتی شمع هم با دیدن پروانه می‌لرزد ... +ARAIEHAYeadabi يك زيبا در اين بيت وجود دارد: علت لرزيدن شعله ى شمع با نزديك شدن بال پروانه به آن، لرزيدن شمع از شوق تصوّر شده؛ در مصراع دوم و طبيعتاً ديده مى شود. شمع و پروانه دارند و مصراع دوم است. پروانه و شمع اند @arayehha
«سیگار صرف‌کردن» امروزه اغلب «صرف‌کردن/ شدن» را دربارهٔ خوردن و نوشیدن به‌کارمی‌بریم و برای مواد مخدر و دخانیات تعابیری هم‌چون «مصرف‌کردن/ استعمال/ کشیدن» را به‌کارمی‌بریم. اما در متون عهدِ قاجار «صرف‌کردن» در توصیفِ مصرفِ دخانیات و دود و دم نیز به‌کارمی‌رفته‌است. جستجو نکرده‌ام شاید پیشینهٔ این کاربرد به سده‌های پیش‌تر نیز بازگردد. در «تحفة‌العالمِ» (نیمهٔ نخستِ سدهٔ سیزدهمِ قمری) عبدالطیف‌خانِ شوشتری، تعبیرِ «صرفِ افیون» به‌کاررفته‌است (به‌کوششِ دکتر صمدِ موحد، انتشارات طهوری، ۱۳۶۳، ص ۱۵۲). البته ترکیبِ «صرفِ افیون» یا «افیون صرف‌کردن»، گاه ممکن است اشاره‌داشته‌باشد به  تریاک‌خواری که می‌دانیم از گذشته‌های دور نیز مرسوم‌بوده. و حافظ در بیتی به مستی‌افزاییِ مصرفِ توأمانِ «افیون» و «شراب» اشار‌ه‌دارد: از آن افیون که ساقی در می افکند حریفان را نه سر ماند و نه دستار حتی در متونِ تاریخی و به‌خصوص تذکره‌های عهدِ صفوی، «تریاک‌خوردن» به معنای «خودکشی‌کردن» نیز آمده‌است. در روزنامهٔ خاطراتِ (۹_۱۳۰۱ قمری) بصیرالملک نیز تعبیرِ «صرفِ چای و غلیان» به‌کاررفته‌است (به‌کوششِ استاد ایرجِ افشار و محمدرسولِ دریاگشت، دنیای کتاب، ۱۳۷۴، صص ۲۰۹ و ۲۲۴). در «خاطرات و سفرنامهٔ» (۱۳۲۴ قمری) ظهیرالدوله نیز تعبیرِ «سیگار صرف‌کردن» آمده‌است (به‌کوششِ دکتر سیف‌الله وحیدنیا، نشرِ آبی، ۱۳۸۵، ص ۱۰۹). البته ظهیرالدوله جایی دیگر «سیگارکشیدن» را نیز به‌کار‌برده‌است (همان، ص ۱۱۷). ⛄️❄️ C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
او چو آمد من کجا یابم قرار کو بر آرد از نهاد من دمار همچنین جویای درگاه خدا چون خدا آمد شود جوینده لا گرچه آن وصلت بقا اندر بقاست لیک ز اول آن بقا اندر فناست سایه‌هایی که بود جویای نور نیست گردد چون کند نورش ظهور عقل کی ماند چو باشد سر دِه او کلُ شیء هالِک الا وَجهَهُ دفتر سوم @arayehha 📘یکی از شیواترین و جالبترین داستان‌های مثنوی که در دفتر سوم آمده و توصیه میکنم حتما مطالعه شود داستان آن پشه است که از باد به سلیمان شکایت می‌برد و سلیمان می‌گوید باید باد را هم حاضر کنم که پشه می‌گوید اگر او بیاید من دیگر نمیتوانم باشم که تمثیلی است از جوینده خدا که اگر او را بخواهی بیابی دیگر نباید از خودت اثری باشد و در شیواترین مثال سایه را مثال می‌زند که جویای نور است که آمدن نور به معنی حذف سایه است @arayehha
4_5974376925521514697.mp3
15.93M
🟪 شعرخوانی: ای میهن (فارسی دوازدهم، درس ۱۳) 🟪 خواننده: سالار عقیلی @arayehha
⬅️معرفی کتاب چند کتاب عاشقانه ايرانی: 🔹نمک گیر 🔸 یک عاشقانه ی آرام 🔹تویی در آسمان قلبم 🔸 دالان بهشت 🔹 چشمهایش 🔸راه طولانی بود از عشق حرف زدیم 🔹عشق و چیز های دیگر 🔸دختر پیچ 🔹سیگار شکلاتی 🔸 بامداد خمار 🔹سال بلوا 🔸 بار دیگر شهری که دوست دارم 🔹پستچی @arayehha
1_5041963242369318947.mp3
32.69M
بمناسبت یکم بهمن زادروز فردوسی ⬅️ درباره‌ی منابع شاهنامه‌ی فردوسی @arayehha
1_5168120532230471732.mp3
52.41M
یکم بهمن زادروز فردوسی بزرگ ⬅️ درباره‌ی زندگی فردوسی @arayehha
‍ ** میان اهل‌دل اهل‌ریا همین فرق است که داغ ماست به دل، داغ او به پیشانی " عارف ‌‌قزوینی" # وزن‌ عروضی و اختیارات شاعری وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اختیارات شاعری : اختیار زبانی حذف همزه در هجای هفتم و هجای پایانی مصراع اوّل - اختیار زبانی بلند تلفظ کردن مصوّت کوتاه در هجای هشتم مصراع اوّل - اختیار وزنی ابدال در رکن پایانی مصراع‌های اوّل و دوم - اختیار وزنی بلند بودن هجای پایانی در مصراع اوّل # آرایه‌های ادبی اهل - داغ - دل : تکرار ( واژه‌آرایی ) بیت : لف و نشر مرتب دارد. ( " داغ ماست به دل" به اهل‌دل و داغ او به پیشانی" به اهل‌ریا برمی‌گردد.) داغ و نشان را به دل داشتن : کنایه از عاشق بی‌ریا، قلبی و واقعی داغ و نشان را به پیشانی داشتن : کنایه از متظاهر و ریاکار در عشق و عاشقی اهل‌دل : مقصود عارف، صاحب‌دل، عاشق قلبی و راستین اهل‌ریا : مقصود ریاکار و متظاهر در عشق # معنی و مفهوم بیت میان کسانی که اهل‌دل هستند و عشق و عبادت آنان به پروردگار متعال، قلبی و واقعی است با کسانی که تظاهر به عشق و عبادت خالق هستی می‌کنند و این ریاکاری خود را به نمایش می‌گذارند، تفاوت است. اهل‌دل داغ و نشان عشق را در دل خود حک کرده‌اند و عشق آن‌ها واقعی و با خلوص‌نیت است، اما اهل‌ریا این داغ و نشان را بر پیشانی خود دارند و در میان خلق تظاهر و ریاکاری می‌کنند و عاشق واقعی نیستند. ⛄️❄️ C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
چند واژه و چند مفهوم از واژگانی که در غزلهای حافظ و سعدی به کار رفته است. ، ، ، ، ۱- دفتر و دیوان و جُنگ شعر ( یاداشتهای علامه دهخدا) ۲_سینی را گویند و آن ظرفی باشد مدور و کلان که در آن پیاله ها و مانند آن نهند(آنندراج) ۳_ گردآوری شده (ناظم الاطبا) نکته :مفهوم با فرق دارد ✅ : فراغ بال ، گرد آمده ، خاطر جمع ✅ : جای ‌جمع‌ شدن ، محل اجتماع ، انجمن ✅ : گردآوری ، آرامش ، رستاخیز ، قیامت ✅ : ۱_الفت و وفاق ۲_ گروهی از مردم؛ انبوهی از مردم. ۳_ (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] آسودگی خاطر ۴_(اسم مصدر) [قدیمی] فراهم آمدن و مجتمع شدن ، متحد گشتن ۵_(اسم مصدر) [قدیمی] معاشرت ، همنشینی ✅چند بیت و شاهد مثال حضور خلوت انس است و دوستان و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای من در میان و دلم جای دیگر است تا سر زلف پریشان تو در آمد هیچ ندانم که پریشان تو نیست چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است مباد این را یارب غم از باد پریشانی کن به احسانی حافظ پریشان را ای شکنج گیسویت پریشانی خوبی و لطف است عذار چو مهش لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش عشق و شباب و رندی ی مراد است چون شد معانی گوی بیان توان زد هر که نباشد به تماشا نرود یار با یار سفرکرده به تنها نرود کی دهد دست این غرض یارب که همدستان شوند خاطر ما زلف پریشان شما هر آن کو خاطر و یار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست بخواه و صراحی بیار هم چون صبا ی گل را به آب لطف شست کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم خم زلفت بنامیزد کنون ی دلهاست از آن باور نمی دارم که انگیزد پریشانی منال ای دل که در زنجیر زلفش همه است آشفته حالی در خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب از آن زلف پریشان کردم ۲۷ دی ماه ۱۴۰۲ خورشیدی _ تهران @arayehha
یک واژه و یک مفهوم ✅ آب خضر ، آب حیات ، چشمه ی خضر ریشه ی واژه ی که به معنی جاودانگیست از به فتحه ی اول آمده است. حیوان (جانور) فرق میکند ، اگرچه حتی همین کلمه را نیز باید با فتحه ی اول حیوان ، قرائت کرد ✅ نکته: شایسته است که در غزلهای سعدی و حافظ و.... با فتحه اول خوانده شود تا مفهوم قربانی نگردد. آب حیوان(ناظم الاطباء) چشمه ای است که هر کس از آب آن بخورد زنده و جاوید می شود و خضر از آن آب خورده است. مترادف چشمه خضر(از فرهنگ نظام) کنایه از آب حیات و آب زندگی ، چشمه حیات ، چشمه زندگی. در روایات‌های اسلامی نیز نام سه تن آمده‌است که در پی آب زندگانی رفته‌اند. اما دو تن از شخصیتهای اسطوره ای و خیالی از آن آشامیده و زندگی جاودان یافته‌اند و یکی ناکام بازگشته است   ،  و  ( ). طبق افسانه ها این چشمه ی خیالی در تاریکی و مابین رود دجله و فرات واقع شده است. وَما هٰذِهِ الحَياةُ الدُّنيا إِلّا لَهوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ ۚ لَو كانوا يَعلَمونَ (۶۴) این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی در آخرت است اگر علم دانستن و درک داشتند. سوره ی عنکبوت ( آیه ۶۴ ) کآب جگر اوست چشمه خورشید نمکدان اوست چگونه بدست آرم بدین وادی که اندر قعر تاریکی چو فروماندم ز کار بسته میندیش و دل شکسته مدار که آب درون تاریکی است / من از کجا و تمنای وصل تو ز کجا اگر چه هلاک خود جستم تشنه سوخته بر چو رسد تو مپندار که از پیل دمان اندیشد بسیار چو آفاق بگردیده ست این تشنه که میمیرد بر چشمه چه گویم آن خط سبز و دهان شیرینت بجز نتوان گفت‌و را نمی بخشند به زور و زر میسر نیست این کار ز منقار بلاغت می چکد طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکر خای تو ز منقار بلاغت می‌چکد زاغ کلک من به نام ایزد چه عالی مشرب است ۲۹ دی ماه ۱۴۰۲ خورشیدی تهران ✅ @arayehha
4_5814339499110433350.mp3
8.38M
در رثای گلسرخی C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
۲ بهمن زادروز زنده یاد ، نویسنده و شاعر آرمانخواه گرامی باد. (زاده ۲ بهمن ۱۳۲۲ رشت -- درگذشته ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ تهران) او پس از پایان تحصیلات در روزنامه اطلاعات، آیندگان و کیهان به نگارش مقالاتی در باب مسائل ادبی و هنری پرداخت. در سال ۱۳۴۷ هنگامی که سردبیری بخش هنری روزنامه کیهان را داشت، با عاطفه گرگین، شاعر، نویسنده و پژوهشگر، پیوند زناشویی بست. در سال ۱۳۵۰ نوشته‏‌ای از او در ماهنامه نگین با سرنبشته «گرفتاری شعر در شبه‏ جزیره روشنفکران» به ‌چاپ رسید که بسیار گفتگو برانگیز بود. وی در این نوشته شاعران آن روزگار را سرزنش می‌کرد که: «شاعر که ناخواسته و نادانسته زیر نفوذ سیاست هنری روزگارش قرار گرفته‏ است. او از کلمات و شرایط عینی زندگی می‌ترسد. شاعر در مقام تولیدکننده‏‌ای تکیه زده که منطبق شدن کالایش با ضوابط جاری حتمی می‌نماید. آیا شعر نمی‌تواند دهان‏ به‏‌دهان جریان و هستی گیرد و گردن نهادن به ایجاد آن‌گونه کالا ضرورت دارد؟... شاعر جا خالی کرده ‏است. او گوشه ‏نشین، حاشیه ‏پرداز و منزوی شده، به متلاشی کردن نقش تاریخی شاعر و حقیقت شعر نشسته‏ است... شاعر چون در کوران واقعیات نیست، چون در زندگی روزمره در میان مردم دیده نمی‌شود، شعر او نه رنگی از مردم دارد و نه رنگی از زندگی » خسرو گلسرخی شاعر و نویسنده مبارز و آرمانگرایی مخلص بود. او آن‌گونه که می‌اندیشید، می‌زیست  و می‌سرود. سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱ دوران خلاقیت و شکوفایی فکری او بود. دید سالم و هوشیارانه و منتقد او در اشعارش بازتابی گسترده داشت. نوشته‌های گلسرخی، اعم از شعر و مقاله و تحقیق نشان می‌دهد که او به‌هنر جدای از مردم اعتقاد و دلبستگی نداشته و به‌همین دلیل در تمام آثارش به افشای چهره دشمنان مردم پای فشرده است. اشعار اولیه خسرو گلسرخی از حیث ساخت و تکنیک شعری ضعف‌هایی دارند، اما همین سروده‌ها نیز از حیث محتوا و اندیشه و عشق سرشار به مردم و مبارزه، در شمار صادقانه ترین و صمیمانه ترین سروده‌هاست. 📚 : سرزمین من پرنده خیس خسته تر از هميشه مجموعه اشعار (به کوشش کاوه گوهرین و چاپ انتشارات آرويج) ای سرزمین من مجموعه اشعار (به کوشش کاوه گوهرین) سیاست هنر، سیاست شعر (با نام خ. گلسرخی) نیما و حقیقت خاکی (با نام خسرو تهرانی) ادبیات توده (با نام خسرو تهرانی) واپسین دم استعمار نوشته فرانتس فانون (ترجمه با نام خسرو کاتوزیان) C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌