تو مهتابی و من مرداب، خوشحالم که امشب هم
مرا از دور میبینی، تو را از دور میبوسم..
#فاضل_نظری
خواب غفلت از سحرخیزی حجاب ما شده است
نیست ورنه کوتهی در مد احسان، صبح را
#صائب_تبریزی
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفال دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها
تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...
#سیدحمیدرضا_برقعی
یارب، غم بیرحمی جانان به که گویم؟
جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟
آشفته شد از قصه من خاطر جمعی
دیگر چه کنم؟ حال پریشان به که گویم؟
گویند طبیبان که: بگو درد خود، اما
دردی که گذشتست ز درمان به که گویم؟
دردی، که مرا ساخته رسوا، همه دانند
داغی، که مرا سوخته پنهان، به که گویم؟
اندوه تو ناگفته و درد تو نهان به
این پیش که ظاهر کنم و آن به که گویم؟
#هلالی_جغتایی
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره كردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم...
#حسین_منزوی
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا میزدیم
اینکه تنهاییم، تاوانِ خجالت های ماست
#حسین_دهلوی
هر چه کردی با دلم را شعر کردم، روزِ حشر
دفترِ اشعارِ ما، خود نامهی اعمالِ توست...
#سجاد_شهیدی
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتشِ سوزنده جای خواب نیست
#رهی_معیری
جواب را نتوان فکر کرد روز سوال
چو هست فرصتی ، آماده کن جواب اینجا
#صائب_تبریزی