"دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی است
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است
قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
آسمانی تو ! در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست
#محمدعلی_بهمنی"
وحدت اگر که واجب و لعنم اگر حرام
از ترس دشمن است و تقیه است والسلام
غیر از تقیه هرچه بگویند باطل است
غیر از علی که لغو بود ذکر و هر کلام
من از دیار عشق علی شعر گفته ام
شعر بدون حب علی تلخ و بی پیام
گر شاعری برای علی یک غزل نگفت
این خود عقوبت است دریغا ز انتقام
ما را خودش به روز جزا می دهد نجات
دیگر چه ترس از غم و اندوه و ازدحام
گاهی که غم به خانه دل حمله ور شده
خود دیده ام که شاه نجف هست التیام
وقتی که مرگ آید و مولا ز ره رسد
من ایستاده جان دهم از روی احترام
#محمدجواد_جلالی
نه شهرت و نه فنّ بیان را بخرند
غیر از عملت نه این نه آن را بخرند
از طبعِ روان خویش مغرور مشو
در حشر فقط اشکِ روان را بخرند
#علی_مقدم
#عاصی_خراسانی
این جام دل ماست که بند است به مویی
ماییم و غم عشق چه سنگی! چه سبویی!
ای کاش امیدی به خوشیهای جهان بود
ای سکّهی اقبال! دریغا که دورویی
پنهان مکن ای دوست! مگر عشق گناه است؟
پیداست تو هم خسته ازین رازِ مگویی
تا دست تو را پاک بگیریم، گرفتیم
هنگام وصال از عرق شرم، وضویی
من اهل طرب نیستم، اما چه بگویم؟
تَر میکنم اینبار به عشق تو گلویی
#حسین_دهلویی
دلم گرفته ولی با تو باز خواهد شد
و عشق با تو غمی سرفراز خواهد شد
اگرچه عمر گذشت و نشد کسی یارم
در عاقبت دل من بی نیاز خواهد شد
به یاد آنکه دلش را نبست بر دل من
به یاد آنکه غمش امتیاز خواهد شد
و شعر شاهدی از حزن شور پرور ماست
گلی که دست تو باشد چه ناز خواهد شد
زمانه بی هوس وصل تو بسی سرد است
کسی می آید و او چاره ساز خواهد شد
#محمدجواد_جلالی