eitaa logo
به وقت شاعری
393 دنبال‌کننده
413 عکس
402 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
دل به امّیدِ صدایی که مگر از تو رسد ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست درد آن بُوَد که از پا درمان من بیفتد یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست دردانه‌ام ز چشم گریان من بیفتد ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد از گوهر مرادم چشم امید بسته است این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان گردون کجا به فکر سامان من بیفتد خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد
صد آرزو به گرد دلم در طواف بود از حیرت جمال تو بی آرزو شدم
گاهی میان دیده و دل جنگ می شود گاهی غزل برای تو دلتنگ می شود گاهی دو کوچه فاصله خانه های ماست اما همین دو کوچه دو فرسنگ می شود گاهی برای رفتن تو گریه می کنم هق هق، ترانه و ...نفس، آهنگ می شود گاهی تمام هر چه که اسمش غرور بود می ریزد و نتیجه آن ننگ می شود گاهی میان خلوت افکار خسته ام شیطان به دست تیره ی تو رنگ می شود از اینکه عاشقانه تو را می پرستم و ... از اینکه ظالمانه، ...دلت سنگ می شود از اینکه باز هم دل من را ربوده ای گاهی دلم برای خودم ...تنگ می شود
ما دشمن ظلم و فتنه و رنج و غمیم در عرصه‌ی انقلاب، ثابت قدمیم رأی من و تو حمایت از ایران است این جمعه همه مدافعان حرمیم
«ما را غم هجران تو بد واقعه‌ای بود»
«درد سر می‌شد و گرنه درد دل بسیار بود.»
نخل ها بی تو پریشان اند ای سرو بلند ای که دوری تو ما را می زند هر دم گزند ما همه مستیم از جام می لب های تو نه فقط ما، آب شد پای تو البرز ودلند
در جبههٔ حق، مثلِ شهیدان باشیم سردار سلیمانیِ ایران باشیم امروز قسم به شهدا نوبت ماست با دادنِ رأی، باشیم!
صد فتنه اگر به پا شود این ایام با فیض "حضور" می‌شود نافرجام هر برگه که می‌رود درونِ صندوق تیری‌ست به چشم دشمنانِ اسلام
ایران، شب تیره را سحر خواهد کرد از گردنه‌ها باز گذر خواهد کرد نزدیک به قلّه‌ایم، پا پس نکشی! یک رأی من و تو هم اثر خواهد کرد
توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت می‌نشینم تا قیامت با تو صحبت می‌کنم !
«ولی آن کس که مُرد از شوق دیدار تو من بودم.»
«مبُر زِ من، که رگِ جانِ من بُریده شود.»
سایه‌ام را می‌توان چون زلفِ خوبان شانه کرد بس که طبعِ من به صد فکرِ پریشان آشناست
خنده می‌بینی ولی از گریه‌ی دل غافلی خانه‌ی ما از درون ابر است و بیرون آفتاب
«در دلم جا کرد عشقش اختیار از من گرفت.»
شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید بِرویَد آن گل سرخی که بر مزارم نیست
در محفل دوستان، بجز ياد تو نيست  آزاده نباشد آنكه آزاد تو نيست شيرين لب و شيرين خط و شيرين گفتار   آن كيست كه با اين همه، فرهاد تو نيست؟
«می‌رسد غم‌های بی‌پایان به پایان غم مخور»
گر بیخود آمدیم به کوی تو، عذر نیست فرصت نیافتیم که خود را خبر کنیم
«چُنان پیوسته‌ای در ما که پندارم خودِ مایی.»
دنبال کرد خیل غمش اهل درد را من ناتوان‌تر از همه بودم، مرا گرفت!
کاش با رفتن تو خاطره‌ات هم می‌رفت کاش از خاطر دنیای دلم غم می‌رفت جانِ بی‌ارزش من دست تو باشد هرچند با کمی گردش چشمان تو جانم می‌رفت ماهِ من! سنگ زدن راه فراموشی نیست کاش تصویرت ازاین برکه‌ی ماتم می‌رفت دست و پا میزدم و آه چه بی‌رحمانه تو نگفتی که چرا نرگسِ باغم می‌رفت شاعرم کردی و دلخوش به ردیفِ "می‌ماند" رفته‌ای و شده سرمشق مدادم "می‌رفت" کاش برگردی و فریاد زنم در هر بیت داغ تو از غزل چشم به راهم می‌رفت
هر جا نبُوَد شرم ، به تاراج رَوَد حُسن ویران شَوَد آن باغ که بی‌در شده باشد ..!
«جان من وقت نیامد که به تن بازآیی؟»