.
#مناجات
چه آمد بر سرت ای دل نوای آشنایت کو
چرا خاموش و دلگیری فروغ رَبّنایت کو
بنا بود آسمان باشی چرا در خاک جا ماندی
چه شد رویای پروازت پر و بال دعایت کو
چنین بی حال و بی حاصل نبودی پیش از این ای دل
رها کن این تکلف را وجود بی ریایت کو
چنان در گیر دنیایی که آرامش نمی یابی
تامل کن شبی در خود بگو صبر و رضایت کو
چه پیش آمد که این گونه سیاهی شد نصیب تو
در این تاریکی ممتد چراغ اشک هایت کو
به غیر از گریه درمان چیست زخم بی خدایی را
تویی که سر به سر دردی دل من پس دوایت کو
چرا ساکن نشستی هان مگر گم نیستی در خود
چه کردی با خودت ای دل توسل بر خدایت کو
بگو حال مناجاتت کجای زندگی گم شد
بپرس از نفس اماره ببین سوز صدایت کو
غرورت را رها کن تا دمی عبد خدا باشی
کجا ای بنده ی عاصی خود بی ادعایت کو
پس از عمری علی گفتن چرا اینگونه خاموشی
در این هنگامه ی غربت دم یا مرتضایت کو
#حسن_شیرزاد ✍
.
.
شب تولد
کجا به بنده ی شرمنده حرف غم بزنی
کریم هستی وباید دم از کرم بزنی
گشوده ای در رحمت مرا صدا زده ای
که جُرم و معصیتم را خودت قلم بزنی
اسیر نفسم ومی خواهم از تو با یادت
بساط نفس وهوای مرا بهم بزنی
توقادری که ز نورت ،به سینه ام نقشی
به روشنایی ورنگ سپیده دم بزنی
«قدم گذار وفرودآ که خانه خانه ی توست»1
هنوز منتظرم در دلم قدم بزنی
حصار امن تو ره را به دیگران بندد
به روی بام دل ما اگر علم بزنی
اگرکه پاک کنی ازگنه «وفایی» را
شب تولد او را خدا رقم بزنی
#سید_هاشم_وفایی✍
.
آتش شرم
شب است و گریه و ناله کنم به حال خودم
که مرهمی بگذارم به روی بال خودم
بگیر دست کسی را که اوفتاده ز پا
مرا تو وانگذاری دمی به حال خودم
میان آتش شرم وگناه می سوزم
که آب می شوم از هُرم انفعال خودم
مرا ببخش که دربند پنجه ی نفسم
شکایتی نکنم چون که خود وبال خودم
زبس که خار گنه می رود به پای دلم
به دست خویش کَنَم چاه، بر زوال خودم
همیشه غرق سؤالم،چه می کنم با خود؟
چسان جواب برآرم، براین سؤال خودم
به غیر گریه چو طفلان مرا زبانی نیست
چگونه حرف زنم با زبان لال خودم
مرا به حُرمت آل عبا تو می بخشی
تمام عمر بر این باور خیال خودم
به محضر تو «وفایی»به گریه می گوید
ببر مرا به سوی وادی کمال خودم
#سید_هاشم_وفایی
.
#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه
همان خالق که بر سر، سایهی رحمت نگه دارد
مرا از منجلاب سخت معصیت نگه دارد
زمانی با عطای خود، زمانی با عقاب خود
کنار خود گدایش را، به هر صورت نگه دارد
به عزت میرسد هر کس که در این ماه، با تقوا
به دور از معصیت باشد، کمی حُرمت نگه دارد
به ذکر حق، زبانش میشود گویا زمان مرگ
اگر بنده، زبان از تهمت و غیبت نگه دارد
اگرچه عبد نافرمان، فقط سربار ارباب است
امیرالمؤمنین ما را چه بی منت نگه دارد
دعای فاطمه تا هست دیگر غصهی نان چیست
خودش در سفرهی سینهزنان برکت نگه دارد
زمانه، دورهی سختی است اما از مصیبتها
مرا این روضه رفتنها، در امنیت نگه دارد
کسی که کربلا را دیده و دلتنگ ارباب است
چگونه دست از دلتنگی و حسرت نگه دارد
همیشه یاد دوری از حسین و کربلا، نوکر
برای سجده، در سجادهاش تربت نگه دارد
**
عزا و داغ سنگین رقیه، تا دم مرگم
میان سینهام رنگ غم و غربت نگه دارد
چه داغ اعظمی دیده مگر این دختر کوچک
که دستش را روی پهلو به صد زحمت نگه دارد
به سختی رو گرفته با حجابِ آستینهایش
نمی شد چادرش را لحظهی غارت نگه دارد
چه تلخ است اینکه بعد از مدتی شیرین زبان بودن
زبانِ بچه را از گفتوگو لکنت نگه دارد
✍ #محمدجواد_شیرازی
.
.
#حدیث_نفس
چکامه ی اشک
من آهنگ اذان را دوست دارم
صفای بی کران را دوست دارم
به شب های مناجات و عبادت
نسیم آسمان را دوست دارم
بهار بی خزانِ بندگی هاست
بهار بی خزان را دوست دارم
نکردم بندگی امّا بدانید
خدای مهربان را دوست دارم
میان سجده های بی قراری
سرشکِ بی امان را دوست دارم
به پاس حرمت شب زنده داران
مناجات نهان را دوست دارم
خدا را میهمانیم و در این ماه
حضور میهمان را دوست دارم
کنار سفره ی مهمانی خویش
وجود میزبان را دوست دارم
کنار لاله ی سرخ شهیدان
شمیم ارغوان را دوست دارم
برای اُنس با مولای خوبان
مفاتیح الجنان را دوست دارم
گدای کوی جانانم همیشه
امام انس و جان را دوست دارم
به دنبالش روانم در همه عمر
امیر کاروان را دوست دارم
فغان و آه دارم بهر وصل اش
من این آه و فغان را دوست دارم
به شوق دیدن آن بی نشانه
حریم بی نشان را دوست دارم
جهان منزلگه یار است یاران
بدین خاطر جهان را دوست دارم
اگر در انتظار او نشستم
بدان صاحب زمان را دوست دارم
بُوَد کرب و بلا چون بوستانم
هوای بوستان را دوست دارم
به یاد کربلا و اشکِ زینب
سرشک عاشقان را دوست دارم
برای ناله های نینوایی
صدای ناتوان را دوست دارم
بگو ای «یاسرِ» بیچاره بازآ
من اینگونه بیان را دوست دارم
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#ماه_رمضان
#مناجات #روضه
دوباره دست تو و دست من دوباره گدا
دوباره رب کریم و گدای چاره گدا
ز اضطرار بر این در زیاد میکوبند
که آمده است مگر ؟ یک گدا دوباره گدا
برای اینکه در خانه تو را بزند
نمیدهد کارش را به استخاره گدا
شلوغ بوده در خانه ات همیشه ولی
گرفته حاجت خود را به یک اشاره گدا
اگر بگیرد دست تو زیر بالش را
بچیند از وسط آسمان ستاره گدا
به صَفح و سِتر کریمانه رِبِّ جَلِّلنی
ببین که آمده با این لباس پاره گدا
خودت به مرحمت مرتضی درستش کن
اگر دلش شده بدتر ز سنگ خاره گدا
گدای پشت در خانه ات منم...نظری
چه میشود که مرا باز کربلا ببری
منم گدای گرفتار کربلای حسین
تمام خیر حسین است ای فدای حسین
چقدر هر سحر این دل خدا خدا کرده است
دلم هوای سحرهای کربلا کرده است
حسین قاسم را دید مثل اکبر خود
حسین آمده بر پیکر برادر خود
فقط نه قاسم بلکه امانت حسن است
همین که پا به زمین میکشد کمر شکن است
چگونه پیکر او را به خیمه ها ببرد
جدا جدا شده را عاقبت کجا ببرد
نشسته نیزه و شمشیر بر ضریح تنش
تنی کشیده نشد کربلا شبیه تنش
به خون فرق سر آیینه را جلا دادند
هزار سنگ به او بوسه ی بلا دادند
به شادمانه این قتل جمله صف بستند
از استخوان تنش هر چه بود بشکستند
رسید از میدان با تن برادر خود
گذاشت پیکر او را کنار اکبر خود
#محمد_علی_بقایی ✍
دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲
.
.
مدح امیرالمومنین علیه السلام
الاای آنکه نامت مشتق ازنام خدا باشد
نبی راجانشین هستی ونامت مرتضاباشد
کسی درک مقامت را ندارد،بسکه والایی
کسی نشناخت جاهت را،که شانت ماوراباشد
نه تنهاما که عالم ریزه خوارسفره ات باشد
کریمان،سائلان گوشه چشمی از شماباشد
ولای تو بود رمز نجات از آتش دوزخ
عمل هرچند خالص،بی ولایت بی بهاباشد
دخیل گنبد زردت دل بیمار میباشد
حریم قدسی ات ما را چنان دارالشفا باشد
یقین دارم که هر کس درحریمت باربگشاید
نگفته حاجتش را با شما،حاجت روا باشد
به درد درمندان دو عالم ای مسیحا دم
خدا داند که ذکر نام توهمچون دوا باشد
تو ای آئینه ی ایزد ، علی عالی اعلا
صفاتت جلوه ی اوصاف حی کبریا باشد
شب معراج پیغمبر،قسم برقاب قوسینش
خدا هم با پیمبر با صدایت همصدا باشد
زبسکه وصف تو پر کرده پهنای دوگیتی را
که با احوال تو بیگانه حتی، آشنا باشد
تو ای مولود کعبه،کعبه با تومحترم گردید
تویی قبله،که رویت قبله را قبله نما باشد
نه در روز غدیر خم که از روزازل،آقا
امیرالمومنین بودی واین منصب تورا باشد
گواه غربت جانسوز تو چاه هست ونخلستان
نوای غربتت پیچبده در کرببلا باشد
#امیرالمؤمنین #امام_علی
#اسلام_مولایی ✍
.
.
#امام_زمان
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان1
در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن
ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن
ماه قرآن آمده، ای تالی اش بنما ظهور
کن تلاوت با نوای جان فزا یابن الحسن
دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید
لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن
من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من
چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن
با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت
بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن
چشم دریایی بده بر من که در شب های قدر
خون بگریم در عزای مرتضی' یابن الحسن
اولین مظلوم عالم بود و در بین نماز
شد سرش بشکسته از تیغ جفا یابن الحسن
در حقیقت کشته ی مسمار درب خانه بود
قاتلش شد کوچه و چل بی حیا یابن الحسن
غسل بازوی شکسته جان حیدر را گرفت
درد هجر فاطمه شد بی دوا یابن الحسن
آخرش راحت شد از درد فراق فاطمه
با شهادت حاجتش گشته روا یابن الحسن
گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری
پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن
بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه
چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن
بعد از آن که کشته شد تنها علمدار حسین
در یم خون جدّ تو زد دست و پا یابن الحسن
ارباً اربا شد تنش با نیزه و شمشیر و تیر
پیکرش شد زخمی از سنگ و عصا یابن الحسن
رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت
پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_زمان
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان2
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دردها دارد دلم در حسرت دیدار تو
شد تمام آرزویم دیدن رخسار تو
درد عشقت را به سینه دارم ومرهم تویی
شکر ایزد که شدم از کودکی بیمار تو
ای گل نرجس تو خوب عالمی اما منم
بدتر از خار و گرفتم عزّت از گلزار تو
لطف اعجاز نگاهت از ازل من را خرید
خود گرفتی دست من گر که شدم دلدار تو
عفو کن این نوکرت را که ندارد جز تو کس
عفو کن این نوکری را که شده سربار تو
با نگاهی قلب رسوای مرا تطهیر کن
تا که شاید من شوم خاک در دربار تو
ای غریب فاطمه راهم بده در خیمه ات
تا شوم صبح و مسا با اشک هایم یار تو
خوب می دانم که در گوش تو مانده همچنان
ناله های مادر ِ بین در و دیوار تو
(آمده ماه صیام و می دهد هر روز وشب)*
غصّه های غربت جدّت علی آزار تو
چون سر بشکسته اش در بین محراب نماز
می چکد خون از نگاه خسته و غمبار تو
*(آمده شب های قدر و می دهد شب تا سحر)
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_زمان
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان3
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه والشریف
ای قرار ِقلب شیدا در کجا جویم تو را
ای بهشت آرزوها در کجا جویم تو را
آمده ماه صیام و زخم هجرت تازه شد
ای به زخم دل مداوا در کجا جویم تو را
روز وشب هستی تو ناظر بر گناهانم ببخش
رحمت باری تعالی' در کجا جویم تو را
شیعه مظلوم است بی تو،ای معزّالمؤمنين
ای همه دارایی ما در کجا جویم تو را
حسرت دیدارت آقا برده از دیده قرار
کی کنم رویت تماشا در کجا جویم تو را
در میان نوکرانت ،من نبینم بی کسی
ای بیابان گرد تنها! در کجا جویم تو را
محرم مسمار در شد، سینه ی یار علی
ای جواب آه زهرا در کجا جویم تو را
بین محراب عبادت،از سر بغض عدو
شد شکسته رأس مولا،در کجا جویم تو را
از جفای قوم ظالم،کشته شد جدّت حسین
تشنه در بین دو دریا،در کجا جویم تو را
شد کنار مقتل او روبه روی زینبین
بر سر عمّامه دعوا در کجا جویم تو را
بسته شد دستان زینب،همسفر شد با عدو
شد کتک جای تسلّی' در کجا جویم تو را
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان4
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای پناه قلب ما آقا نمی آیی چرا
آخرین نور خدا آقا نمی آیی چرا
هر کجا را با امید دیدن تو گشته ام
در کجا جویم تو را آقا نمی آیی چرا
کی گدای دیدن یک لحظه خال هاشمیت
می شود حاجت روا آقا نمی آیی چرا
سامرایی، کاظمینی، در بقیعی یا نجف
یا که در کرب وبلا آقا نمی آیی چرا
منتظر مانده میان کوچه با روی کبود
مادرت خیرالنسا آقا نمی آیی چرا
پشت درب خانه ی حیدر هنوزم مانده است
ناله ی( مهدی بیا) آقا نمی آیی چرا
بین محراب عبادت در میان سجده اش
فرق حیدر شد دو تا آقا نمی آیی چرا
زیر سقف خانه ی خود از جفای همسرش
خون جگر شد مجتبی' آقا نمی آیی چرا
رأس جدّ اطهرت در مقتل کربوبلا
شد شکسته با عصا آقا نمی آیی چرا
یک هزار و نهصد و پنجاه زخم کینه ها
با تنش شد آشنا آقا نمی آیی چرا
ارباً اربا پیکرش از پستی ده بی حیا
زیر مرکب شد رها آقا نمی آیی چرا
شد برای پاره پاره پیکر جدّت کفن
قطعه ای از بوریا آقا نمی آیی چرا
عمّه ی مظلومه ات همراه شمر و حرمله
رفته تا شام بلا آقا نمی آیی چرا
شد جواب ناله های دختران جدّ تو
تازیانه از جفا آقا نمی آیی چرا
خیزرانی شد لبش در غربت بزم شراب
بر روی تشت طلا آقا نمی آیی چرا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_زمان
#مناجات_انتظار_ویژه_ماه_رمضان5
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
راه تاریک است، ماهم باش ای معبود من
روشنی بخش نگاهم باش ای معبود من
تا مقام ِ اکمل الایمان نصیب من شود
رهنمای کلّ راهم باش ای معبود من
بال پروازم بده، از فرش تا عرشم ببر
چون زمین خوردم پناهم باش ای معبود من
حُسن نیّت در دل پاکیزه جا دارد ،بیا
پاکی قلب سیاهم باش ای معبود من
با نگاهت زشتی پرونده ام زیبا شود
مصلح هر اشتباهم باش ای معبود من
از خطاهای دلم بگذر که من درمانده ام
باز ستّار گناهم باش ای معبود من
خیر یعنی نوکری در آستان اهل بیت
در همه جا خیرخواهم باش ای معبود من
با ظهور آخرین منجی ،عزیز فاطمه
مرهم یک عمر آهم باش ای معبود من
دل سیاه و جستجوی خیمه اش سخت است ،سخت
راه تاریک است ماهم باش ای معبود من
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.