eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
283 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. شعله‌ها از در گذشت و معجری آتش گرفت پشت در ششماهه با یک مادری آتش گرفت جای مادر فضه آمد در کنار فاطمه مرتضی از پا فتاد و کوثری آتش گرفت ✍ .
. شام وصال آمد و صبح وصال رفت از لانه ام کبوتر بشکسته بال رفت آن گل که نُه بهار ز یک نیم خنده اش  می برد از دلم غم و رنج و ملال رفت سوگند بر اذان و اقامه که یار من  با صورتی که بود شبیه بلال رفت دیدم که قامتش ز کمان هم کمان تر است آمد الف به خانه ی من مثل دال رفت دیدم به چشم خویش که بانوی قهرمان  با سینه ای که بود به رویش مدال رفت شاعر: .
. «خانه ی بی زهرا» از امشب عطر جنت از تنِ طوبا نمی آید صدای زندگی از خانه ی مولا نمی آید شنید عمری دلِ خانه، نیایش های زهرا را ازین پس بر در و دیوار ها نجوا نمی آید امان از قلب مولایم...امان از قلب مولایم همانجا پشت در مانده ، چرا آقا نمی آید؟ چگونه رد شود از دربِ این خانه ،علی زین پس به اجباری خودش می آید اما پا نمی آید نگاهش رفت بر کنجی، علی بر زانوان افتاد چکد خون از دلِ دیوار و بند اما نمی آید چنان عالم برای قلب حیدر تیره می گردد تو گویی امشبش رفت و دگر فردا نمی آید به خاک افتاده اشکش،هق هقش بسته گلویش را نفس هایش فرو رفته ، ولی بالا نمی آید بگو همسایه ها آسوده از امشب بخوابند دگر هرگز صدای ناله ی زهرا نمی آید به مشتش گوشواری را حسن با اشک‌ می شوید به چشمش جز هلالِ مادری تنها نمی آید به گوش مجتبی تا آخرِ عمرش صدایی جز صدای  سیلیِ  سنگینِ  رعدآســـا  نمی آید در آغوش حسین، زینب نشسته ، زار می گرید پناهی جز حسین  در  یورشِ  غم ها  نمی آید چنان با سوز می خواند...به گوش عرش پژواکی به غیر از  روضه های  زینب کبرا  نمی آید به زهرا وحی می شد بعدِ پیغمبر در این خانه پس از صدّیقه  دیگر  جبرئیل  اینجا  نمی آید چنان بر چاه ،حیدر می کند نجوا که رفت از حال گمانم  تا  دمِ  محراب  حالش  جا  نمی آید زمین اقبال رویش کرد‌‌ و اما باختش آسان کسی چون فاطمه دیگر به این دنیا نمی آید ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7603 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. این چند وقت زهرا مشغول دوختن بود دلواپسِ علی و  در فکرِ پیرهن بود   در خانه کار کردم اما به دل نچسبید از بسکه دستم از صبح بر شانه‌ی حسن بود با جبرئیل گفتم جانِ تو و علی‌جان من را زِ پا در آورد  زخمی که در بدن بود روزیِ خویش را صبح  از دست من گرفته‌است شهری که هیزمِ آن  پشت حیاط من بود شهری که آتش آورد جای عیادت و دید زهرا بجای آن در مشغول سوختن بود آنکه دلیلِ ایجادِ عالم است مردم بر دستْ ریسمان و بر گردنش رسن بود ماندم علی نیاُفتد بین مدینه‌ای که مردی نداشت غیر از یک زن که شیرزن بود گفتم گواه دارم گفتم که ارث دارم گفتم علی است شاهد اما جواب "لَن" بود می‌گفت بین مسجد با من : دروغگویی آنکه میانِ کوچه بدجور بد دهن بود اصلا جدا نمی‌شد دستم, ولی  شکستش از خانه تا به مسجد یک جنگِ تن به تن بود قنفذ که خسته می‌شد جایش مغیره می‌زد این پشتِ هم زدن‌ها پیشِ ابالحسن  بود در گوشِ گاهواره دیشب به گریه گفتم ای کاش قدِ محسن در خانه‌ام کفن بود... ۴۰۲/۰۹/۰۳ .
. ای خدا مهدی کجا و کوه و صحرا، اِنْتَقِم* از چه او خائف شده از دست اعداء، اِنْتَقِم سال های سال، حقّ حجّت تو غصب شد دید ظلم و شد به کامش تلخ؛ دنیا، اِنْتَقِم یاد او را از دل شیعه به حیله برده اند این چنین تنها ولی ات گشته تنها، اِنْتَقِم ای خدا بس نیست دیگر دشمنی با مهدی ات؟ رحم کن بر ما و شاه بی کس ما، اِنْتَقِم قلب مهدی خون شده از بدعت قوم ریا با ظهورش قلب او را ده تسلّیٰ، اِنْتَقِم پلکهایش زخمی است و دیده هایش غرق خون می کند هر روز و هر شب روضه برپا، اِنْتَقِم نه برای ما برای مادری که پشت در در میان بغض دشمن خوانده او را، اِنْتَقِم ای خدا دیگر قسم بر صورت نیلی شده ای خدا به سینه ی زخمی زهرا، اِنْتَقِم منتقم به حقّ ناموست که در کوچه زدند روبه روی چشم های خیس مولا، اِنْتَقِم ای خدا به حقّ محسن،آن شهید بی گناه آن که مدفون شد میان اشک بابا، اِنْتَقِم منتقم به حنجری که با سه شعبه پاره شد به گلوی خشک اصغر پیش دریا، اِنْتَقِم ای خدا به غربت پیغمبر کربوبلا به جوانی که تنش شد ارباً اربا، اِنْتَقِم منتقم به حقّ مشک پاره و دست قلم به امام قدکمان از داغ سقّا، اِنْتَقِم ای خدا به پیکر بی سر، شهید بی کفن آن تنی که شد رها بر خاک صحرا، اِنْتَقِم علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)✍ * امام صادق علیه السلام فرمودند: از جمله حقوق ما بر شیعیان این است که بعد از هر نماز واجب دست بر چانه بگیرند و سه مرتبه بگویند: یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ‌مُحَمَّد یا رَبَّ مُحَمَّدٍ احْفَظْ غَیْبَةَ مُحَمَّدٍ یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إنْتَقِمْ لِابْنَةِ مُحَمَّدٍ ای پروردگار محمد فَرَجِ آل محمد را زودتر برسان! ای پروردگار امام غائب از فرزندان محمد را حفظ کن! ای پروردگار محمد برای دختر محمد انتقام بگیر! 📓مکیال المکارم جلد ۲ صفحه ۱۳ .
. "آهسته می شوید یگانه همسرش را با آب زمزم آیه های کوثرش را آهسته می شوید غریب شهر یثرب پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را تنها کنار نیمه های پیکر خود می شوید امشب نیمه های دیگرش را آهسته می شوید مبادا خون بیاید آن یادگاریهای دیوار و درش را پی می برد آن دستهای مهربانش بی گوشواره بودن نیلوفرش را می گرید اما باز مخفی می نماید با آستینی بغضهای حنجرش را در خانه ی او پهلوی زهرا ورم کرد حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را با گریه های دخترانه زینب آمد بوسد کبودی های روی مادرش را بر شانه های آفتابی اش گرفته مهتاب هجده ساله ییغمبرش را دور از نگاه آسمانها دفن می کرد در سرزمین های سئوالی همسرش را ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7606 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟ زهرای من حلالیت از من برای چه؟ وقت نفس نفس زدنت پیش پای من لاله نریز این همه گلشن برای چه؟ دارم به جمله ی پدرت فکر می کنم وقتی که هست فاطمه جوشن برای چه؟ باشد نخند... از تو توقع نداشتم این دل شکسته هست شکستن برای چه؟ زهرا کشان کشان دم در آمدی چرا؟ گفتم نیا که... آمدی اصلاً برای چه؟ ما را برای همسفری آفریده اند بی من تلاش بهر پریدن برای چه؟ اَسما که بود دور و برت فضه هم که بود تابوت خویش خواستی از من برای چه؟ هنگام دور گردن این پیرهن که شد جان حسین این همه شیون برای چه؟ علی اکبر لطیفیان✍ .
. سلام الله علیها یارم غمی به سینه خودبیکرانه داشت رنگی کبود بر بدن از تازیانه داشت از ضربت لگد، اثری داشت سینه اش از ضربه ی غلاف به بازو نشانه داشت با هر نفس که از دل غمدیده میکشید خونی ز جای میخ و ز پهلو روانه داشت هر شام تیره تا به سحرگاه، درد و غم بر قلب داغدیده ی او آشیانه داشت از پا مرا فتاد و ز دستم شکیب برد داغی که از اصابت مسمار خانه داشت دور از نبی برای خلافت چه کردخصم دشمن برای کشتن زهرا بهانه داشت بال و پر کبوترم از کینه ها شکست باآنکه شوق پرکشیدن ازاین،لانه داشت با او چه کرده بود مگر چرخ روز گار کزغصه،اشک خون شده ازاین زمانه داشت ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا https://eitaa.com/asharehoseini14/7608 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. از مرحوم آیت‌الله به: تا در بيت الحرام از آتش بيگانه سوخت كعبه ويران شد، حريم از سوز صاحبخانه سوخت‏ شمع بزم آفرينش با هزاران اشک و آه شد چنان، كز دودِ آهش سينه كاشانه سوخت‏ آتشى در بيت معمورِ ولايت شعله زد تا أبد زان شعله، هر معمور و هر ويرانه سوخت‏ آه از آن پيمان شكن كز كينه خمّ غدير آتشى افروخت تا هم خمّ و هم پيمانه سوخت‏ ليلى حسن قِدَم، چون سوخت از سر تا قدم همچو مجنون، عقلِ رهبر را دل ديوانه سوخت‏ گلشن فرّخ فر توحيد، آن دم شد تباه كز سُمُومِ شرك، آن شاخ گل فرزانه سوخت‏ گنج علم و معرفت شد طمعه أفعى صفت تا كه از بيداد دونان گوهر يكدانه سوخت‏ حاصل باغ نبوّت، رفت بر باد فنا خرمنى در آرزوى خامِ آب و دانه سوخت‏ كرْكَسِ دون، پنجه زد بر روى طاوس أزل عالمى از حسرت آن جلوه مستانه سوخت‏ آتشى آتش‏پرستى در جهان أفروخته‏ خرمن إسلام و دين را تا قيامت سوخته‏ * سينه‏اى كز معرفت گنجينه أسرار بود كى سزاوار فشارِ آن در و ديوار بود؟ طور سيناى تجلّى، مَشعلى از نور شد سينه سيناى وحدت، مشتعل از نار بود ناله بانو زد أندر خرمن هستى شَرَر گوئى اندر طور غم، چون نخل آتشبار بود آنكه كردى ماه تابان پيش او پهلو تهى از كجا پهلوى او را تاب آن آزار بود گردش گردون دون بين، كز جفاى سمرى نقطه پرگار وحدت، مركز مسمار بود صورتش نيلى شد از سيلى، كه چون سيل سياه روى گيتى زين مصيبت، تا قيامت تار بود شهريارى شد به بند بنده‏اى از بندگان آنكه جبريل امينش بنده دربار بود از قفاى شاه، بانو با نواى جانگداز تا توانائى به تن تا قوّت رفتار بود گرچه بازو خسته شد، وز كار دستش بسته شد ليك پاى همّتش بر گنبد دوّار بود دست بانو گرچه از دامان شه كوتاه شد ليك بر گردون بلند از دست آن گمراه شد دوبند اول فقط آورده شده 📚 ديوان كمپانى، ص۴۲_۴۴ .
. ای اشک! چاره‌ای! غم کوثر نگفتنی‌ست باران! ببار! روضه سراسر نگفتنی‌ست با آن‌که روضه‌خواندن ما با کنایه است اما هنوز روضه‌ی مادر نگفتنی‌ست تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنی‌ست جا مانده بین کوچه دلِ بی‌قرارمان اما حکایتِ گلِ پرپر نگفتنی‌ست باران شوی اگر نود و پنج روز، باز حال غریب مادر و دختر نگفتنی‌ست آن‌شب وصیتش به علی ناتمام ماند باران گرفت... روضه‌ی آخر... نگفتنی‌ست .
. به سردی می رود هر داغ اما داغ مادر نه بخوان از روضه ی گودال اما روضه ی در نه چگونه می شود مرثیه خوان داغ زهرا(س) بود از آتش گفت و از وحشی گری قوم کافر نه فقط شرح کرامت گفت اما ازدل قرآن خوشایند خیانت پیشگانی، حذف کوثر نه سوال حضرت زهرا (س)گمانم پشت در این بود علی(ع) جان عقده ی این قوم هست از فتح خیبر نه!؟ دفاع از ولایت را چه زیبا کرده او معنا که جان داده است اما در هجوم فتنه، سنگر نه خوارج با باب شد وقتی که نااهلان خلاف امر طاها و خدا گفتند: حیدر نه... .
. یارب آشفته تر از این مپسندی ما را بیش از این خسته و غمگین مپسندی ما را سهم ما در غم‌ همسایه قنوت است و‌ دعا غافل از فرصت آمین مپسندی ما را گر به آرامش کاشانه ی خود خرسندیم فارغ از رنج فلسطین مپسندی ما را فاطمه پشت در از حفظ ولایت می گفت شیعه ی بی خبر از دین مپسندی ما را هل أتی را ننوشتی که فقط خوانده شود بی خبر از غم مسکین مپسندی ما را حیدر از شیعه ی خود مالک اشتر می خواست در صف خدعه ی صفّین مپسندی ما را کو شهادت که مرا زنده کند موقع مرگ مُرده در لحظه ی تدفین مپسندی ما را ✍ .