eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
282 عکس
205 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. جوانه می‌زند از نو درخت صبر و امیدم دوباره شاخه زیتون دوباره باغ جدیدم... نبین غبار گرفته نگاه کودک من را نخواه چشم ببندی به روزگار شهیدم چگونه ساکتی و از جنون فتنه ندیدی شکسته شد غم لیلا شبیه قامت بیدم قرارمان نرسیده ؟جهان منتظران کو؟ کجاست غیرت و ایمان؟ چقدر آه کشیدم به بند بند وجودم نوشته شاعر تنها تو سرزمین خدایی ،غمی قریب و بعیدم یکی نشسته قنوتش ،قیامت است قعودش درون سجده آخر بخواب سرو رشیدم بخواب فصل گلوله ،بخواب سردی آوار بخواب سنگر ساده ،بخواب بخت سپیدم من از نگاه تو پرپر، من از نگاه تو زخمی درون آتش خشمم ولی نسوخت امیدم ✍ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن .
. مرا سری‌ست که آشفته پریشانی‌ست مرا دلی‌ست که مهمان‌پذیرِ حیرانی ست به استقامت این شهر میخورم سوگند که عمر غائله در ایستگاه پایانی‌ست به استقامت شهری که نقش دیوارش هنوز شعر رسای نِزار قبانی ست دیار عشق، پراکندگی نمی‌داند اگر چه آه عراقی‌ست، حنجر ایرانی ست هماره در پی آزادسازی قدس است کسی که درسرش اندیشه سلیمانی ست قسم به شاخه زیتون که سبز خواهد شد هرآن کفن که در این سرزمینِ بارانی ست ✍ ........... . به بهانه‌ی اندوه کرمان: هلا رفیق! که در راه عاشقان هستیم شهادت است مسیری که ما درآن هستیم گرفته‌ایم به دوش از ازل اگر اندوه ولی فدای سر این غم گران هستیم هرآن کجاست که مظلوم، اهل آنجاییم شبیه آهِ نفس‌گیر بی مکان هستیم عیار ما به همین سرسپردگی‌ست بگو: قسم به غزه که مشتاق امتحان هستیم رسیده‌اند شهیدان به مرقد سردار به جای مانده از این بزم نوحه‌خوان هستیم خدا رقم نزند مرگ بی شهادت را که چون به مرگ بمیریم در زیان هستیم خدا جواز شهادت به دست فاطمه داد خدا کند که بگیریم تا جوان هستیم ✍ .
. یارب آشفته تر از این مپسندی ما را بیش از این خسته و غمگین مپسندی ما را سهم ما در غم‌ همسایه قنوت است و‌ دعا غافل از فرصت آمین مپسندی ما را گر به آرامش کاشانه ی خود خرسندیم فارغ از رنج فلسطین مپسندی ما را فاطمه پشت در از حفظ ولایت می گفت شیعه ی بی خبر از دین مپسندی ما را هل أتی را ننوشتی که فقط خوانده شود بی خبر از غم مسکین مپسندی ما را حیدر از شیعه ی خود مالک اشتر می خواست در صف خدعه ی صفّین مپسندی ما را کو شهادت که مرا زنده کند موقع مرگ مُرده در لحظه ی تدفین مپسندی ما را ✍ .
. حماسه مقاومت جهانی اسلام ، از غزّه تا کرمان ---------- در فضایی از غیرت غزّه گشت توفانی گرچه رنگ خون دارد این فضای بُحرانی تا رژیم صهیون را از نَفَس بیندازیم رهبری کند ما را  " سَیّد خراسانی " اِدعای اسلام و ، در سکوت و در عُزلَت وای ازین ریاکاری  وای ازین مسلمانی در خروش لبنان و ، در خروش حزبُ الله شیرهای این میدان شیعه های لبنانی بنگرید با غیرت جبهه ی عراقی را حمله بُرده بر دشمن با نگاه " قاآنی " حاضران این سنگر تا رهایی قُدسیم می دهد به ما فرمان قاسم سلیمانی آخرین پیام آمد :  در تله تل‌آویو است می رود کلانشهری رو کند به ویرانی گو رژیم غاصب را  میزبان خون باشید می رسند موشک ها از  یَمن  به مهمانی غاصب فلسطین را  مَحو  می کند اسلام می رود فنا گردد این رژیم شیطانی بار دیگر ای یاران خون چکد ز چشمِ دل کرده دیده را خونین لاله های کرمانی می بَرد دل ما را تا دیار غم کرمان سینه های آتشگون دیده های بارانی بس چکیده خون بر خاک از تنِ شقایق ها باغ این شهیدستان می کند گل افشانی «یاسر» از غم گلها دیده روبروی خود دیده های دریایی ، سینه های توفانی ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. 💢 سرباز شعله ور سرباز آمرکاییِ در شعله سوخته دارد شرف به هم‌وطن خودفروخته جزغاله می‌شوی، پَر پروانه می‌شوی اما شریک نسل‌کشی‌ها نمی‌شوی آتش به جان خویش زدن، گرچه موحش است اما نه آنقدَر که فلسطین در آتش است پای کدام سفره چنین بار آمدی؟ اهل کدام هیئت و کانون و مسجدی! مسجد شبانه سوخت، کلیسا تمام شد حجّت برای مردم دنیا تمام شد حکّامِ بی‌تفاوت بی‌غیرت عرب هیزم‌کش ابوسفیان و ابولهب انسانِ بی‌خدای هیولای بی‌حیا رسوا که بود، لیک نه اینقدر برملا کِی ملتفت به مرز حلال و حرام‌هاست ذهنی که در تصرّف چی‌چی‌گرام‌هاست! امروز غزّه، جنگ سرِ کفر و بندگی‌ست امروز غزّه، مسئله‌ی مرگ و زندگی‌ست هنگام پاسخ است به فریاد مُستغیث هنگامه‌ی جدا شدنِ طیّب از خبیث آنک زمین به ظلم و به جور است خون‌چکان اینک صدای زلزله‌ی آخرالزمان این بغضِ غیرت است که آتش گرفته است فریاد فطرت است که آتش گرفته است ای شیعه‌ی تنوریِ وجدان خویشتن! اینجا تو قهرمان منی! قهرمان من! .
. غزّه مَهدِ ایمان و خطِّ اولِ اسلام در دفاع از قرآن، غزّه مشعلِ اسلام غزّه‌ی مقاوم شد، شِعبی از اَبی‌طالب در کمالِ مظلومی‌ست، خود به ظالمان غالب کودک و زن و مَردَش، در زمانه‌ی بیداد می‌کِشند با هیبت، بر سرِ سِتم فریاد کوچه کوچه‌ی این شهر، پایتختِ ایثار است کوچک و بزرگش یک، شهر را علمدار است در سکوتِ آوارِ خانه‌های ویرانه دادِ خویش بِستانند، از هجومِ بیگانه هیچکس نمی‌دانست، غزه در فلسطین است؟ یا که دین و آئینِ مردمش کدامین است؟ آیه‌های قرآن را، ذکرِ کودکان دیدند تازه مردمِ دنیا، رازِ غزه فهمیدند این جنودِ اسلام و اقتداری از غزه‌ست شیرمَردِ مِیدان هر، شیرخواری از غزه‌ست صبرِ مردمِ غزه، از رسانه‌ها برتر خوب درنَوَردیدند، فاتحانه هر کشور از مقاومت امروز، عالَمی خبردار است دستِ بَرتَرِ ایمان، بر سِلاح، اِخطار است نصرتِ شهیدان است، این مقاومت بی‌شک می‌رسد به پیروزی، این مداومت بی‌شک در کشاکشی از جنگ، رزمشان چو ابراهیم بِینِ شهری از آتش، عزمشان چو ابراهیم روحشان چنان پولاد، جانشان همه بر کف بی‌هراس و بی‌وحشت، بسته تا شهادت صف دستِ خالی اما پُر، قلبشان ز ایمان است هم‌چو کوه اِستاده، پُشتِشان به ایران است انتفاضه‌ی دیروز، شد شروع با یک سنگ انتفاضه‌ی امروز، کارِ موشک است و جنگ بی‌نظیر و بی‌همتاست، انتفاضه‌ی غزه کربلایی از دل‌هاست، انتفاضه‌ی غزه از حماسه‌های خود، شد حماس چون شمشیر پرچمِ فلسطین شد، با جهاد عالم‌گیر بشنو از روایت‌ها، لشکری جهانی را وعده‌های یارانِ آخرالزمانی را این خبر بزودی از، هر رسانه می‌آید در وطن فلسطینی، جاودانه می‌آید قدس می‌شود آزاد، سرفَراز می‌مانیم با امامتِ رهبر، ما نماز می‌خوانیم روزِ قدس می‌آییم، با امیدِ دیدارش کن دعا که می‌آید، روزِ رجعتِ یارش فتحِ مسجدالاقصی، رمز و راز موعود است وعده‌ی ظهورِ یار، عَن قریب مشهود است این دیارِ رمزآلود، رازِ سر به مُهری بود رمز فتحِ قدس این است؛ اَلدَّخیل یاموعود ✍ .
. بوی خون از کربلای غزه می خواند مرا ناله های های های غزه می خواند مرا در میان خواب هایم گاه با صوتی حزین کودکی از کوچه های غزه می خواند مرا گه صدای تیرمی آید بگوش از دشتها گه غزال تیزپای غزه می خواند مرا مرهم اشگی مگر بر زخم هایش وا نهم دردهای بی دوای غزه می خواند مرا سخت دلگیرم از این حال و هوای بی کسی می روم من چون هوای غزه می خواند مرا می روم من دستهایم بی قراری می کنند غرق خاک و خون لوای غزه می خواند مرا قتلگاه عاشقی آنجاست خونم را مگر تا بیفشانم بپای غزه می خواند مرا شیهه ای آشفته یال از تپه های الخلیل شامگاهان با نوای غزه می خواند مرا نیستم بیگانه با این ناله های جانستان مردم درد آشنای غزه می خواند مرا تل خاکی مانده است از برج و بارویش کنون واپسین نقش و نمای غزه می خواند مرا علی شهودی جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ .
. در مصاف عشق بازی تیغ دست دلبر است راه عشق از ابتدای راه ، پر دردسر است ترس از مردن ندارد چون‌که از گهواره‌اش ذکر لالایی خواب شیعه تیغ و حنجر است نسل شیعه با شهادت خورده پيوندي عجیب مکتب کرب‌وبلا لبریز از این باور است هرچه از ما می کشد ما زنده‌تر خواهیم شد شیشه وقتی بشکند از قبل برّنده‌تر است "میثم تمارها" پای علی جان داده اند تازه حالا نوبت تمارهای دیگر است با علی و آل او دست ارادت داده‌ایم کمترین هدیه برای این ارادت ها ، سر است زیر بار ننگ سازش سر نباید خم نمود جنگ با طاغوت در هرجا جهاد اکبر است سایه ی تیغ دودم را حس کن ای اهل یهود شیعه برق ذوالفقار پهلوان خیبر است نیجریه،سوریه،بحرین،یمن،غزه ببین امتداد انقلاب شیعه مثل کوثر است پای منبر دیده سربازان خود را یک به یک پیر ما وقتی که می فرمود مسجد سنگر است شیعه اسرائیل را نابود خواهد کرد تا حضرت سید علی در جبهه‌ی حق رهبر است .
. مددی ای پسر فاطمه، وقت مدد است حال و روز دل شعله ور عشاق، بد است چند روز است که قوتِ همه‌ی ما آه است دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است گرگ غاصب، زده بر صورت هر طفلی چنگ آهِ مظلوم بلند است و دل ظالم سنگ کودکی بر اثر ترس، تنش می‌لرزد چشم‌هایش شده خیره، بدنش می‌لرزد مادری روی زمین در بغلش فرزندی‌ست آخرین بار به زحمت به لبش لبخندی‌ست کودکی آب ننوشید و به دستش نان ماند آسمانی شد و پر زد، بدنش بی جان ماند صاحب العصری و این عصر، دلت را خون کرد غزه‌ی سوخته در حصر، دلت را خون کرد شام طفلان هراسان چه زمان سر گردد؟! تو اراده بنما تا که ورق برگردد ای که ویران‌گر هر ظلم و فسادی هستی تو یداللهی و مافوق ایادی هستی چشم داریم همه بر تبرت ابراهیم! گوش بر امر ولی در صف حزب اللهیم عزم ما در صف پیکار شبیه صخره‌ است بر مُریدان ابالفضل، شهادت فخر‌ است بکش از قبضه‌ی خود تیغ دو سر را بیرون قطع کن ریشه‌ی تاریک یهود و صهیون آخرین ناجی و مونس! به رقیه برگرد پسر حضرت نرجس! به رقیه برگرد ✍ .
. رسیده جان به لبش طاقت سکوت ندارد سری به تن وطنش، قوت لایموت ندارد میان بازی مرگ است شهر غزه و دنیا شبیه داور کور و کری که سوت ندارد زده است در دل آتش قیام کرده ،دعایی به غیر آمدن «قبله» در قنوت ندارد هنوز غزه نفس می کشد به رغم خرابی برای خاک وطن چاره جز ثبوت ندارد کجاست غیرت قوم عرب که قدر نسیمی تحملی به تنش کاخ عنکبوت ندارد به قد کشیدن خود غره است لشکر صهیون!؟ صعود کردن فواره جز سقوط ندارد .
. یک عده داغدار غم غزه بوده اند غم خورده اند و از ته دل غم سروده اند یک عده کر شده است جهان از سکوتشان دل از تمام عالم و آدم ربوده اند! کورند در برابر ظلمی که می شود لب را فقط به مدح سیاهی گشوده اند نفرین ولی به طائفه ی کاسبان خون آنانکه دل به طبع جنون آزموده اند «پروازی» اند و شهره ی عالم، برای پول... همواره در رثای فلسطین سروده اند .
. 🏴 آه از به جز دریغ، چه از دست من برآمده است؟! مرا به غزه ببر، طاقتم سرآمده است هنوز داغِ خبرهای پیش از این، تازه‌ست خبر رسیده، خبرهای دیگر آمده‌ است خبر رسیده... خبر، کودکی‌ست در آوار که زارِ زار پی نعش ‌مادر آمده است خبر رسیده... خبر، بی‌قراری پدری‌ست که لرزه بر تنش از سوگ دختر آمده است خبر رسیده، خبر، ضجه‌ی پرستاری‌ست که از تنفس گل‌های پرپر آمده است خبر رسیده... ولی خواب بُرده دنیا را خبر رسیده: کجایید؟! محشر آمده است مرا به غزه ببر تا نماز بگذارم که صبح صادقِ الله اکبر آمده است بیا به غزه ببر، شعر خون‌چکانِ مرا که آفتاب زده...، تیغ‌ها برآمده است بگو به حرمله‌، در چله تیر مگذارد بگو که دوره‌ی کودک‌کشی سرآمده است از این نبرد مبادا که جا بمانم من که حیدر است پی فتح خیبر آمده است :: نه! کارساز نشد شعر...، کارزار کجاست؟ مرا به غزه ببر طاقتم سرآمده است .