eitaa logo
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
43 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
176 فایل
علت ڪوࢪے یعقوب نبے معلــوم استッ شہࢪ بے یاࢪ مگࢪ اࢪزش دیدن داࢪد⁉️
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت 51 وصيتنامه با اينكه سه ماه در مناطق مختلف حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از دست بر ✍ برد و خود را اينگونه نگاشت: اينجانب وصيت ميکنم که من را در 🇮🇷 دفن نکنند. اگر شد، ببرند طواف بدهند و برگردانند و در و و و طواف بدهند و در وادي السلام دفن کنند. دوست دارم نزديک باشم و همه ي 📿 انجام شود. در داخل و دور قبر من سياهي🏴 بزنند و دستمال گريه ي مشکي و ... مثل تربت بگذارند. داخل قبر من مثل شود و اگر شد جايي که سرم ميخورد به سنگ ، يک اسم 🖤 بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ، آخ نگويم و بگويم يا ❣ بالاي سر من و بگيرند و موقع دفن من، بالای قبرم قرار بگيرد و در زير پرچم من را دفن کنيد. زياد يا بگوييد و براي من عزا نگيريد، چون من به چيزي که ميخواستم رسيدم. براي امام حسين علیه السلامو حضرت زهرا سلام الله علیها مجلس بگيريد و کنيد. من را رو به قبله صحيح دفن کنيد... روي اسم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا قبر يک آدم است. يعني؛ و يا مثل اين. مشکي هم بگذاريد داخل قبر. وصيتم به 🇮🇷و در بعضي از قسمتها براي اين است که من الان حدود سه سال است که خارج از زندگي ميکنم، مشکلات خارج کشور بيشتر از داخل کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پشت سر ❤️ باشند. با باشند؛ چون همين است که باعث شده 🇮🇷 از مشکلات بيرون بيايد. از ميخواهم که حجابشان را مثل رعايت کنند، نه مثل حجابهاي امروز، چون اين حجابها بوي حضرت زهرا سلام الله علیها نميدهد. از ميخواهم که غير حرف حرف کس ديگري را ندهند. 🌎 در حال 🔥 است، دنيا ديگر نيست، الان دو در پيش داريم، اول جهاد که واجبتر است؛ زيرا همه چيز لحظه ي آخر معلوم ميشود که اهل 📛 هستيم يا 🏝. حتي در جهاد با دشمنها احتمال ميرود که طرف کشته شود ولي به حساب نيايد، چون براي رفته جبهه و اگر براي هواي نفس رفته باشد يعني براي 👹 رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و ! آنها اهل 👹 هستند و ما هم . خودتان را حفظ کنيد، چون اگر امام زمان عج بيايد احتمال دارد روبه روي امام باشيم و با امام کنيم. امام زمان را نگذاريد. من که رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که خيلي کردم و پشت سرم را شکسته ام و راه برگشت ندارم. بچه هاي و ، من دير فهميدم و خيلي و &بيهوده انجام دادم و يکي از دلايلي که آمدم 🕌 به خاطر همين بود که کنم. 💪 شهري است که مثل است که را به سرعت از آدم ميگيرد و جاي گناهان ثواب ميدهد. اين مولای ما خيلي است. همچنين ميخواهم که مردم عراق از و خودشان و مخصوصاً 🕌 دفاع کنند و اجازه به اين ندهند و مردم عراق مخصوصاً طّلاب در اين شرکت کنند، چون ديدم که هست لکن کم است، بايد زياد شود. و مطمئنم که اينها (دشمنان) کم هستند و فقط با يک هجوم با اسم ميشود کار اين 👿را تمام کرد و منتظر ظهور شويم.💚 بهتر است که دست به دست همديگر دهيد و اين غده ي را از بين ببريد. براي من خيلي 🤲کنيد؛ چون خيلي کارم و از همه بگيريد. من به اين است که اگر براي درس ميخوانند و هدف دارند، بخوانند.❤️ اگر اينطور نيست نخوانند. چون ميشود کار 👹. بعد شهريه ي امام را هم ميگيرند؛ ديگر در ميشود و دارد. اگر ميتوانند بخوانند و ادامه بدهند البته همه اش درس نيست، هم هست بايد مقداري از وقت خود را صرف کنند؛ چون طلبه اي با تقوا کم داريم اول بعد . َ اي داد از علَم . دنيا رنگ دارد، ديگر نميتوانم زنده بمانم. ان شاءالله و و در قبر ميآيند... ❤️ والسلام
قسمت ۴۸ پرواز شكست هاي پي درپي باعث شده بود كه توان نظامي كم شود. آنها در چنين مواقعي به سراغ نيروهاي رفته و يا اينكه خود را در ميان و مخفي ميكنند. آن روز هم بلافاصله با خودروهاي مختلف به سوي درگيري اعزام شده و با پشتيباني سلاح هاي سنگين مشغول پيشروي و پاكسازي مختلف بودند. نزديك روز يكشنبه 26 بهمن 1393 بود🗓 كه هادي به همراه ديگر دوستان وفرماندهان ، پس از ساعتي و گريز، به روستاي در بيست كيلومتري 🕌 وارد شدند. 🏠 كوچكي وجود داشته كه بيست نفر از نيروهاي 🇮🇶 به همراه به داخل آن رفته تا هم كنند و هم براي ادامه كار تصميم بگيرند. بقيه ي نيروها نيز در اطراف حالت داشته و شرايط دشمن را تحت نظر داشتند. درگيري ها نيز به طور پراكنده ادامه داشت. هنوز چند دقيقه اي نگذشت كه يك 🚜 از سمت بيرون به سمت سنگرهاي ❤️ حركت كرد. بدنه ي اين بولدوزر با ورقهاي پوشيده شده و حالت پيدا كرده بود. به محض اينكه از اولين سنگر عبور كرد نيروها فرياد زدند: ، انتحاري، مواظب باشيد... درست حدس زده بودند. اين خودرو براي انتحاري آماده شده بود. چند نفر از نيروهاي مردمي با شليك قصد انفجار 🚜 را داشتند. برخي ميخواستند را بزنند اما هيچ كدام ممكن نشد! حتي ي آرپيجي روي بدنه ي آن اثر نداشت. يكي از که مجروح شده و در مسير 🚜 قرار داشت ميگويد: اين خودرو به سمت ما آمد و ما از مسيرش فاصله گرفتيم، بلافاصله فهميديم كه اين انتحاري است! هر چه تيراندازي كرديم بي فايده بود. فاصله ي ما با و ديگر دوستان زياد بود. يكباره حدس زديم كه خودرو به سمت آنها ميرود. هر چه که داد و کرديم، صداي مان به گوش آنها نرسيد. صداي 🚜 و گلوله ها مانع از رسيدن صداي ما ميشد. هادي و دوستان كه در آنجا جمع شده بودند، متوجه صداي ما نشدند. لحظاتي بعد صداي 💥 آمد كه زمين و زمان را ! صدها كيلو مواد ، براي لحظاتي آسمان را سياه كرد. وقتي به سراغ آن ساختمان رفتيم، با يك مخروبه ي كوچك مواجه شديم! انفجار به قدري بود كه پيكرهاي نيز قادر به شناسايي نبود. خبر بهترين دوستانمان را شنيديم. است ديگر، روزي دارد و روزي ، البته براي انسان مؤمن، شهادت هم پيروزي است. روز بعد خبر رسيد كه شده و پيكري از او به جا نمانده!⚠️ همه ناراحت بودند. نميدانستيم چه كنيم. لذا به دوستان 🇮🇷 هادي هم خبر رسيد كه هادي شده. خبر به ايران🇮🇷 رسيد. برخي از دوستان گفتند: از نمونه ي خون مادر هادي براي آزمايش DNA# استفاده شود تا بلكه قسمتي از پيكر هادي مشخص گردد. نيروهاي بسيار ناراحت بودند. لب خندان و چهره ي دوست داشتني اين ي رزمنده هيچ گاه از ما پاك نميشد. پس از مدتي اعلام شد كه با برخي فقط شش نفر از جمله مفقود شده اند. از هادي هم فقط لاشه ي عكاسي اش باقي مانده بود. تا اينكه خبر دادند پيكر با چنين مشخصات از اطراف روستا كشف و به منتقل شده. ً هادي است که مشخصات را شنيد بلافاصله گفت احتمالا خودش به رفت و او را شناسايي كرد. در اصل پيکر بر اثر انفجار💥 پرت شده بود. يک نفر در حال عبور از معرکه او را ميبيند و را براي اطلاع خبر برميدارد. بدن شهيد بي پلاک آنجا ميماند. تا اينکه او را به انتقال ميدهند.