eitaa logo
عَـطَـۺ انـٺِـظـــــاࢪ
45 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
176 فایل
علت ڪوࢪے یعقوب نبے معلــوم استッ شہࢪ بے یاࢪ مگࢪ اࢪزش دیدن داࢪد⁉️
مشاهده در ایتا
دانلود
💝زندگینامه 💝 💥قسمت پانزدهم 💥 بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا اینجا پیشم بشین." رفتم کنارش نشستم. کوله اش را باز کرد. دست کرد توی آن و یک عالمه بیرون آورد. گفت: "اینها را از سوریه برا تو آوردم خانم." دوباره دست کرد توی کوله. اینبار قطعه چوبی را درآورد. دیدم روی آن چوب،یک قلب و یک شمع حکاکی کرده. خیلی ظریف و قشنگ. پایینش هم نوشته: "همسر عزیزم دوستت دارم." قطعه چوب را به من داد و گفت: "زهرا، یه روز تو لاذقیه کنار دریا ایستاده بودم. دلم حسابی برات تنگ شده بود. دلم پر می زد برا اینکه یه ثانیه تورو ببینم. رفتم روی تخته سنگ ایستادم. نگاه کردم به دریا و شروع کردم باهات حرف زدن. باور می کنی؟" سرم را تکان دادم. دوباره گفت:" یه بار هم از تانک بیرون اومدم نشستم رو برجک تانک. اونقدر دلم برات تنگ شده بود که همین جور شروع کردم به گریه." بعد نگاهی بهم کرد و گفت:"زهرا، یه چیزی را می دونستی؟" گفتم: "چی؟" گفت: "اینکه تو از همه کس برام عزیزتری." آرام شدم. خیلی آرام. چند ماهی گذشت. فروردین ۹۵ بود. بچه مان به دنیا آمد. علی کوچولومان. پدر و مادرم گفتند: "خوب خداروشکر. دیگه محسن حواسش میره طرف بچه و از فکر و خیال سوریه بیرون میاد." همان روز بچه را برداشت و برد پیش که توی گوشش و بگوید. ما را هم با خودش برد. آقای ناصری که اذان و اقامه در گوش علی گفت محسن رو کرد بهشان و گفت: "حاج آقا، شما پیش خدا روسفیدید. دعا کنید من شهید بشم." حاج آقا نگاهی به محسن کرد و گفت:" ان شاءالله عاقبت بخیر بشی پسرم." تا این را شنیدم با خودم گفتم: "نخیر این کله اش داغه. حسابی هوایی یه." فهمیدم نه زخمی شدن سال پیشش،او را از سوریه سرد کرده نه بچه دار شدن الانش. حتی یک درصد هم فکر اعزام مجدد از سرش نیافتاده بود. از وقتی از برگشته بود، یکی دیگر شده بود. خیلی بی قرار بود. بهم می گفت: "زهرا. دیدی رفتم سوریه و نشدم؟" بعد می گفت: "می دونم کارم از کجا می لنگه. وقتی داشتم میرفتم سوریه،برای اینکه مامانم ناراحت نشو تو فکر نره، چیزی بهش نگفتم. می دونم. می دونم مادرم چون راضی نبود من شهید نشدم." لحظه سکوت می‌کرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد توی سرش، دوباره می‌گفت:" زهرا نکنه شهید نشم و بشم راوی شهدا اونوقت چه خاکی تو سرم بریزم؟" دیگه حوصله ام سر برده بود. بس که حرف از شهادت می زد. دیگه به این کلمه پیدا کرده بودم.
*💝زندگینامه 💝* *💥 هجدهم💥* هر روز محسن با می رفت به آن شش سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد. چون توی ، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند. به چشم یک نگاهش میکردند. بچه های و به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند. یک میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت. خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد. او را پیش خودشان نگه می داشتند. می‌گفتند: "جابر هم ماست و هم توی این بیابان ، ماست." ✱✿✱✿✱✿✱✿✱ یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم بشیم، بعدش بشیم." نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای مثل بوییدن یک خوشبو است." خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام." بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. و !" ✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿ شهدای نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه." بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. می‌گفتند:"این دارد چه می گوید؟"
💝زندگینامه 💝 🔥قسمت۲۱🔥 💢اسارت و شهادت شهید بی سر …دست هایش را از پشت، با هایش بستند. او را بلند کردند و به طرف ماشین بردند. خون هنوز داشت از پهلویش خارج میشد. تشنگی فشارش را لحظه به لحظه بیشتر میکرد. محسن را سوار ماشین کردند و با خود بردند. چادر ها و خیمه های پایگاه چهارم، داشت در آتش می سوخت و آسمانش مانند غروب عاشورا شده بود… محسن را بردند طرف شهر "القائم" عراق. تا برسند آنجا، مدام توی ماشین به سر و صورتش میزدند و فحشش میدادند. به شهر القائم که رسیدند، محسن را بردند توی اتاقی و با او مصاحبه کردند. محسن نگاه به دوربین کرد و محکم و قرص گفت: "محسن حججی هستم. اعزامی از اصفهان. شهرستان نجف آباد. فرمانده ی تانک هستم و یک فرزند دارم." اول او را از آویزان کردند و بعد ها شروع شد. شکنجه هایی که دیدنش ،مو را بر تن انسان سیخ میکرد… خوب که زجر کشش کردند، او را پایین آوردند. سرش را بریدند و دست هایش را جدا کردند. بعد هم پایش را به عقب یک ماشین بستند و توی شهر چرخاندند تا مردم سنگبارانش کنند. ✱✸✱ ❇از زبان شهید❇️ علیها السلام را خیلی دوست داشت. داشت که روی نگینش نوشته بود: "یا فاطمه الزهرا علیها السلام". موقعی که میخواست برود سوریه ، بهش گفتم: "مامان،این رو دستت نکن. این ها زیادی از حضرت زهرا علیها السلام دارن. اگه دستشون بیفتی تمام تمام هاشون رو سرت خالی میکنن." این را که گفتم انگار مصمم تر شد.گفت: "حالا که اینجوریه، پس حتما می پوشم. میخوام حرص شون رو در بیارم." محسن را که کردند و را منتشر کردند، انگشتری در دستش نبود! داعشی ها آن را در آورده بودند. نمیدانم وقتی نگین "یافاطمه الزهرا" را دیده بودند چه آتشی گرفته بودند و چه ای را بر سر محسن خالی کرده بودند. . پ.ن: این قسمت خودش یه روضه است مگه میشه بخونی و آروم بمونی مگه میشه بخونی و اشک چشمت جاری نشه اگه اینجور بود به قلبت شک کن یاد سیلی و میخ و در و دیوار و مادر..مادر..مادر یاد مادری که باردار بود… بود بود 🔥هنوز هم بغض اهل بیت پیامبر در دل شیطان صفتان شعله میکشد و خون شهیدی که به ناحق و مظلومانه زیر شکنجه ها ریخته شد و یاد غربت صاحب الزمان..که ١٢ قرن منتظر جوشش خون شیعیان است برای انتقام سیلی مادر هنوز وقتش نرسیده که برگردیم?! حضرت مهدی ١٢ قرن چشم انتظار ماست… ⛔آری اوست که منتظر است نه ما
‍ ❌ لطفا متن زیر رو با بخونید ❌ ✖️ ممد! ❌ بله ؟ ✖️ اِت رو به روز کردی؟ ❌ آره چطور؟ ✖️ این قضیه چیه اون بالا اضافه شده؟ ❌ اوووو پسر ، از دنیا چقد عقبی خیلی باحاله ... معمولا های روزانشونو میزارن البته معمولا به درد ما که خیلی میخوره! ✖️ چرا؟ ❌ اون زیر میتونی بدی واس عکس طرف؟! ✖️ آره ❌ خب اگه اونجا کامنت بدی میره تو دایرکتش! ما قبلا کلی خودمونو میکشتیم بریم یکی که چجوری سر صحبتو با طرف باز کنی و ..... اما الان مثلا واسه عکسش نظر میزاری خود بخود سر صحبت وا میشه بقیش هم که خودت واردی!! ✖️ عجب! چقد خوب، تو هم اوستااا شدیااا ناقُلا ❌ چه کنیم داااش تازه من تو استوری چنتا از هامو دیدم...اولین بارِ عکسشونو گذاشتن!! مثلا تو پستاشون میکردن نمیذاشتن ولی اینجا انگار تره و ..... خلاصه فضای خیلی بهتری ساخته واس..... .................................................................. 🔹 حسین حسین سلمان 🔹 حسین حسین سلمان 🔹 حسین جان ما تو شمال حلب گیر افتادیم... آتیش دشمن خیلی سنگینه... بچه ها یکی یکی دارن پر پر میشن... شما کجایین پس؟ اینجا نیرو کمه... کسی صدامو میشنوه؟؟؟ 🔸 بگوشم 🔸 سلمان ماهم اینجا درگیریم.... 🔸 داد نزن از اون طرف بیسیم... اینجا... تو های گیر افتادیم... 🔸 جبهه ی شمال اینستا گرام... 🔸 نیروهامون دارن خودشون خودشونو ... 🔸 نه ببخشید میکنن... 🔸 زود بازیو باختن سلمان جان... 🔸 خیلی زود.... 🔸 با یه عکس... 🔸 اگه میتونی نیرو بفرست برامون.... پ.ن: طرف صحبت فقط با خانم ها نیست متاسفانه هر دو طرف رعایت نمیکنیم... اما... خواهر من شما باید بیشتر رعایت کنی... میدونی چرا؟! یاد حرف یه بزرگی میفتم که خیلی سنگینه: میگفتن دختر شیعه ناموس امام زمانه. این روزا وقتی واسه ناموس آل الله و قضایای شام گریه میکنیم.... یخورده هم واسه ناموس شیعه و این فضای مجازی ناله بزنیم.... °●‌《 @atashe_entezar 》●°
قسمت۴۹ توفيق شهادت💔 محمدرضا ناجي قرار بود براي 🎥 به و دوستان ملحق شويم. روز يکشنبه نتوانستم به 🕌 بروم. هر چقدر هم با هادي تماس گرفتم تماس برقرار نميشد. تا اينکه فردا يکي از دوستان از سامرا🕌 برگشت. سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟ گفت: براي دعا کن. ترسيدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمي شده؟ دوست من بدون مکث گفت: نه شده. 💔 همان جا شدم و نشستم. خيلي حال و روز من به هم ريخت. نميدانستم چه بگويم. آنقدر حالم خراب شد که حتي نتوانستم بپرسم چطور شده. براي ساعاتي فقط فکر بودم. يادصحبتهاي آخرش. من شک نداشتم هادي از خودش خبر داشت. به دوستم گفتم: شيخ هادي به عشقش رسيد. او بود. بعد حرف از نحوه ي شهادت شد. او گفت که در جريان يک 💥 انتحاري در شمال ، هادي از بين رفته و ظاهراً چيزي از او نمانده!💔 روز بعد هادي را آوردند. همين که را ديديم همه شوکه شديم! ً لنز دوربين پر از آب شده و خود دوربين هم کاملا منهدم شده بود. با ديدن اين صحنه حتي کساني که هادي را نميشناختند، فهميدند که چه 💥 مهيبي رخ داده. از طرفي همه ي دوستان ما به دنبال پيکر بودند. از هر کسي که در آن محور بود و سؤال ميکرديم، نميدانست و ميگفت: تا آخرين لحظه که به ياد ما م يآيد، هادي مشغول تهيه ي و بود. حتي از 🚜 انتحاري که به سمت آمد عکس گرفت. من خيلي بودم. ياد آخرين افتادم که با هادي بودم. هادي به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در يک 💥 تکه تکه ميشه! اگر چيزي پيدا کرديد، در نزديکترين نقطه به حرم 🕌 دفنش کنيد. نميدانستم براي چه بايد کرد. شنيدم که خانوادهي او هم از ايران🇮🇷راهي شده اند تا براي او به بيايند. سه روز از 💔 هادي گذشته بود. من يقين داشتم حتي شده قسمتي از هادي پيدا ميشود؛ چون او براي خودش آماده کرده بود. همان روز يکي از دوستان خبر داد در شهر المثني، يک کاميون يخچالدار مخصوص حمل پيکر شهدا قرار دارد. پيکر بيشتر اين شهدا از 🕌 آمده. در ميان آنها يک جنازه وجود دارد که سالم است اما گمنام! او هيچ مشخصه اي ندارد، فقط در دست راست او دو عقيق است. تا اين را گفت يکباره به ياد افتادم. با سيد و ديگر صحبت کردم. همان روز رفتم و پيکر را ديدم. خودش بود. اولين بود که آرام بود. صورتش ً کمي بود اما کاملا واضح بود که است؛ من. بالاي سر نشستم و زارزار کردم. ياد روزي افتادم که با هم از 🕌به بر ميگشتيم. هادي ميگفت براي 💔 بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي 😈 فاصله گرفت و... بعد به من گفت: وضعيت در چطوره؟ گفتم: خوب نيست، مثل تهران. گفت: بايد را از حفظ کرد تا توفيق 💔 را از دست ندهيم. بعد چفيه اش را انداخت روي سر و صورتش. در کل مدتي که در بغداد بوديم همينطور بود. تا اينکه از شهر خارج شديم و راهي 🕌 شديم.
قسمت 51 وصيتنامه با اينكه سه ماه در مناطق مختلف حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از دست بر ✍ برد و خود را اينگونه نگاشت: اينجانب وصيت ميکنم که من را در 🇮🇷 دفن نکنند. اگر شد، ببرند طواف بدهند و برگردانند و در و و و طواف بدهند و در وادي السلام دفن کنند. دوست دارم نزديک باشم و همه ي 📿 انجام شود. در داخل و دور قبر من سياهي🏴 بزنند و دستمال گريه ي مشکي و ... مثل تربت بگذارند. داخل قبر من مثل شود و اگر شد جايي که سرم ميخورد به سنگ ، يک اسم 🖤 بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ، آخ نگويم و بگويم يا ❣ بالاي سر من و بگيرند و موقع دفن من، بالای قبرم قرار بگيرد و در زير پرچم من را دفن کنيد. زياد يا بگوييد و براي من عزا نگيريد، چون من به چيزي که ميخواستم رسيدم. براي امام حسين علیه السلامو حضرت زهرا سلام الله علیها مجلس بگيريد و کنيد. من را رو به قبله صحيح دفن کنيد... روي اسم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا قبر يک آدم است. يعني؛ و يا مثل اين. مشکي هم بگذاريد داخل قبر. وصيتم به 🇮🇷و در بعضي از قسمتها براي اين است که من الان حدود سه سال است که خارج از زندگي ميکنم، مشکلات خارج کشور بيشتر از داخل کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پشت سر ❤️ باشند. با باشند؛ چون همين است که باعث شده 🇮🇷 از مشکلات بيرون بيايد. از ميخواهم که حجابشان را مثل رعايت کنند، نه مثل حجابهاي امروز، چون اين حجابها بوي حضرت زهرا سلام الله علیها نميدهد. از ميخواهم که غير حرف حرف کس ديگري را ندهند. 🌎 در حال 🔥 است، دنيا ديگر نيست، الان دو در پيش داريم، اول جهاد که واجبتر است؛ زيرا همه چيز لحظه ي آخر معلوم ميشود که اهل 📛 هستيم يا 🏝. حتي در جهاد با دشمنها احتمال ميرود که طرف کشته شود ولي به حساب نيايد، چون براي رفته جبهه و اگر براي هواي نفس رفته باشد يعني براي 👹 رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و ! آنها اهل 👹 هستند و ما هم . خودتان را حفظ کنيد، چون اگر امام زمان عج بيايد احتمال دارد روبه روي امام باشيم و با امام کنيم. امام زمان را نگذاريد. من که رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که خيلي کردم و پشت سرم را شکسته ام و راه برگشت ندارم. بچه هاي و ، من دير فهميدم و خيلي و &بيهوده انجام دادم و يکي از دلايلي که آمدم 🕌 به خاطر همين بود که کنم. 💪 شهري است که مثل است که را به سرعت از آدم ميگيرد و جاي گناهان ثواب ميدهد. اين مولای ما خيلي است. همچنين ميخواهم که مردم عراق از و خودشان و مخصوصاً 🕌 دفاع کنند و اجازه به اين ندهند و مردم عراق مخصوصاً طّلاب در اين شرکت کنند، چون ديدم که هست لکن کم است، بايد زياد شود. و مطمئنم که اينها (دشمنان) کم هستند و فقط با يک هجوم با اسم ميشود کار اين 👿را تمام کرد و منتظر ظهور شويم.💚 بهتر است که دست به دست همديگر دهيد و اين غده ي را از بين ببريد. براي من خيلي 🤲کنيد؛ چون خيلي کارم و از همه بگيريد. من به اين است که اگر براي درس ميخوانند و هدف دارند، بخوانند.❤️ اگر اينطور نيست نخوانند. چون ميشود کار 👹. بعد شهريه ي امام را هم ميگيرند؛ ديگر در ميشود و دارد. اگر ميتوانند بخوانند و ادامه بدهند البته همه اش درس نيست، هم هست بايد مقداري از وقت خود را صرف کنند؛ چون طلبه اي با تقوا کم داريم اول بعد . َ اي داد از علَم . دنيا رنگ دارد، ديگر نميتوانم زنده بمانم. ان شاءالله و و در قبر ميآيند... ❤️ والسلام
قسمت۵۰ خبر شهادت مادر و برادر شهيد سه شنبه بود🗓. من به جلسه ي رفته بودم. در جلسه ي قرآن بودم که به من 📱 زدند. پرسيدند خانه اي🏡؟ گفتم: نه. بعد گفتند: برويد کارتان داريم. فهميدم از دوستان هستند صحبتشان دربارهي است، اما نگفتند چه کاري دارند. من سريع برگشتم. چند نفر از بچه هاي 🕌 آمدند و گفتند هادي شده. من اول حرفشان را باور کردم. گفتم: حضرت ابوالفضل علیه السلام و امام حسين علیه السلام کمک ميکنند، عيبي ندارد. اما رفته رفته حرف عوض شد. بعد از دو سه ساعت آمدند و مادر دو تن از ❤️ محل مرا در گرفتند وگفتند: هادي به 💔 رسيده. ٭٭٭ ٭٭٭ ً موبايل 📱را استفاده نميکنم. اين را بيشتر فاميل و در محل کار معمولا ميدانند. آن روز چند ساعتي توي محوطه بودم. وقتي برگشتم به دفتر، گوشي 📱 خودم را از توي برداشتم. با تعجب ديدم که هفده تا تماس بي پاسخ داشتم! تماسها از سوي يکي دو تا از بچه هاي 🕌 و دوست بود. سريع و گفتم: سلام، چي شده؟ گفت: هيچي، شده، اگه ميتوني سريع بيا ميدان باهات کار داريم. 📱 قطع شد. سريع با حرکت کردم. توي راه کمي فکر کردم. شک نداشتم که هادي شده؛ چون به خاطر هفده بار زنگ نميزدند؟ در ثاني کار عجله اي فقط براي ميتواند باشد و... به محض اينکه به ميدان رسيدم، آقا صادق و چند نفر از بچه هاي 🕌 را ديدم. را پارک کردم و رفتم به سمت آنها. بعد از سلام و احوالپرسي، خيلي بي مقدمه گفتند: ميخواستيم بگيم هادي 💔 شده و... ديگه چيزي از حرفهاي آنها يادم نيست! انگار همه ي دنيا🌎 روي سرم من خراب شد. با اينکه اين سالها زياد او را نميديدم اما تازه داشتم طعم بودن را حس ميکردم. يکدفعه از آنها جدا شدم و آرام آرام دور قدم زدم. ميخواستم به حال عادي برگردم. نيم بعد دوباره با صحبت کرديم و به خبر داديم. روز بعد هم مقدمات سفر فراهم شد و راهي شديم. در سفر آخري که داشت خيلي کرد تا را به نجف ببرد، رفت از رضايتنامه گرفت و را تهيه کرد، اما سفر به نجف فراهم نشد. حالا قسمت اينطور بود که 💔 هادي ما را به برساند. در مراسم تشييع و تدفين هادي حضور داشتيم. همه ميگفتند که اين همه چيزش خاص است. از تا و و...
پارت آخر(قسمت پایانی) تشييع وتدفين پيدا شدن پيكر درست زماني پخش شد كه قرار بود ، يعني شب اول در 🕌 موسي ابن جعفر علیه السلام براي او مراسم برگزار شود. همزمان با مراسم اعلام شد كه پنجشنبه، براي ❤️ چهار مراسم برگزار شده! هادي وصيت کرده بود پيکرش را ، ، و طواف دهند. اين وصيت بعيد بود اجرا شود؛ زيرا 🇮🇶 خود را فقط به يکي از 🕌 ميبرند و بعد دفن ميكنند. اما درباره ي باز هم شرايط تغيير کرد، 💯♨️ابتدا پيكر او را به و بعد به بردند. سپس در و الحرمين پيکر او شد. بعد هم به 🕌 بردند و مراسم اصلي برگزار شد. در همه ي نيز برايش خواندند! 🇮🇷 زيباي نيز بر روي پيكر اين ، حرفهاي زيادي با خود داشت. اينكه مردم ما، برادران خود را رها نميكنند. تشييع در بسيار با بود. چنين جمعيتي حتي در تشييع و ديده نشده بود. مرحوم آيت الله آصفي نماينده ي هم در بر پيکر هادي خواند. در آخر هم همه ي که براي پيکر هادي آمده بودند براي به سمت رفتند. ميگويند 🇮🇶 در نجف براي خودشان تشييع خوبي در حرمها راه م ياندازند، ولي بعد از آنکه ميخواهند شهيد را کنند، همه ميروند و فقط چند نفر ميمانند. ولي در پيکر هادي همه چيز فرق کرد. 💯نفر وارد السلام شدند. خود 🇮🇶 هم از شرکت چنين در مراسم تدفين شهيد کرده بودند و ميگفتند اين ♨️ است. پایان
هدایت شده از پـشت‌خاکـریـز‌هاے‌عـشـق
‼️ 👈كاری كنيم هر روز "شهيد" شويم... 🌹آیت الله جاودان: کسی از من خواست که برایش دعا کنم شود به او گفتم یک چیزهایی هست که شما اگر آن بشوی صد هزار مرتبه بالاتر از شهادت است.... 👆 💞سلامتی امام زمان صلوات ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
اگر می‌خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید! مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم هدیه به آقا صاحب‌ الزمان عج الله از طرف خودم!🌱 | | | |
‍ ‍ 🔴اعمال شب وروز 1⃣ كه كفاره شصت سال گناه است و در خبریست كه برابر است با روزه عمر دنیا و معادل است با صد و صد ، 2⃣ ، 3⃣ حضرت امیرالمؤمنین(ع) 🔶 زیارت امین الله 🔶 زیارت غدیریه 🔶 خطبه غدیر 4⃣بخواند تعویذي را كه سید در اقبال از حضرت رسول خدا(ص) روایت كرده، 5⃣ دو ركعت كند و به سجده رود و صد مرتبه شكر خدا كند پس سر از سجده بردارد و دعایی كه در مفاتیح الجنان آمده است را بخواند. پس باز به سجده رود و صد مرتبه 'الحمدلله' و صد مرتبه 'شكراً لله' بگوید و روایت شده كه هر كه این عمل را بجا آورد كسي داشته باشد كه در روز عید غدیر نزد حضرت رسول خدا (ص) حاضر شده باشد و با آن حضرت بیعت كرده باشد بر . و بهتر آنكه این نماز را نزدیك به زوال گذارد كه حضرت رسول(ص) در آن ساعت امیرالمؤمنین(ع) را در غدیر خم به امامت و خلافت براي مردم نصب فرمود و در ركعت اول سوره و در دوم بخواند. 6⃣ كند و دو ركعت نماز كند پیش از زوال به نیم ساعت در هر ركعت حمد یك مرتبه و قل هو الله احد ده مرتبه و آیه الكرسي ده مرتبه و انا انزلناه ده مرتبه بخواند كه مقابل صد هزار حج و صد هزار عمره و باعث برآوردن خداوند كریم است حوائج دنیا و آخرت او را به آساني و عافیت و بهتر است بعد از نماز این دعا را بخواند 'ربنا اننا سمعنا منادیا.' 7⃣ بخواند دعای را، 8⃣ بخواند دعایی را كه از نقل كرده است (متن كامل این دعا در مفاتیح الجنان آمده است) و اگر بتواند بخواند دعاهاي مبسوطه را كه سید در اقبال روایت كرده. 9⃣ چون مؤمني را ملاقات كند این تهنیت را بگوید: 🔹اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذي جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكینَ بِوِلایَةِ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَالاْئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ ستایش خاص خدایی است كه قرار داد ما را از تمسك جویان به ولایت امیرمؤ منان و سایر امامان علیهم السلام 🔹 ونیز بخواند: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي اَكْرَمَنا بِهذَا الْیَوْمِ وَجَعَلَنا مِنَ الْمُوفینَ بِعَهْدِهِ اِلَیْنا وَمیثاقِهِ الَّذي واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلایَةِ وُلاةِ اَمْرِهِ سپاس خدایی را که با این روز بر ما کرامت فرمود و ما را از وفاكنندگان به عهدي كه با ما كرده بود و پیمانی كه با ما بسته بود از ولایت سرپرستان امر دین او قرار داد 🔹وَالْقُوّامِ بِقِسْطِهِ وَلَمْ یَجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدینَ وَالْمُكَذِّبینَ بِیَوْمِ الدّینِ و برپادارندگان عدلش و قرارمان نداد از منكران و تكذیب كنندگان روز جزا 🔟 صد مرتبه بگوید ❇️ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الّذي جَعَلَ كَمالَ دینِهِ وَتَمامَ نِعْمَتِهِ بِوِلایَةِ اَمیرِ الْمُؤ مِنینَ عَليِّ بْنِ اَبي طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ 🔶 ستایش خاص خدایي است كه قرار داد كمال دین و تمام شدن نعمتش را به ولایت امیرمومنان علي بن ابیطالب(ع) 💠 و بدانكه در این روز شریف از براي پوشیدن جامه هاي نیكو و كردن و بوي خوش استعمال كردن و شادي كردن و شاد كردن شیعیان امیرالمومنین (ع) و از تقصیرات ایشان و برآوردن حاجات ایشان و و توسعه بر عیال و مومنان و دادن روزه داران و با مومنین و رفتن به زیارت ایشان و تبسم كردن بر رویشان و فرستادن بر ایشان و شكر الهي به جا آوردن به جهت نعمت بزرگ و بسیار فرستادن صلوات در عبادات و طاعات از براي هر یك فضیلتي عظیم است. 💠 و یك درهم كه كسي در این روز به برادر مومن خود بدهد برابر است با صد هزار درهم در غیر این روز و طعام دادن به مومني در این روز مثل دادن به جمیع و است. 💠 و در خطبه حضرت امیرالمؤمنین(ع) است در روز غدیر كه هر كه افطار دهد مومن روزه دار را در شب وقت افطارش مثل آن است كه ده 'فئام' را افطار داده باشد شخصي برخاست عرض كرد یا امیرالمومنین 'فئام' چیست فرمود صد هزار پیغمبر و صدیق و پس چگونه خواهد بود در كثرت فضیلت حال كسي كه جمعي از مومنین و مومنات را كفالت كند پس من ضامن او هستم بر خداوند تعالي امان او را از كفر و فقر ... با ذکر صلوات هدیه به پیشگاه مولا صاحب الزمان(عج الله) درنشـــر مطالب و ثــواب آنها شریــک شویــد. 💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌کبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس یک پیام تاریخی در ساعات اول جنگ‌ 🔺 ساعاتی پس از بمباران فرودگاه مهرآباد توسط رژیم صدام، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان نماینده حضرت امام خمینی پیامی را خطاب به ملت ایران بصورت رادیویی تلفنی صادر می‌کنند. 🔺️ ایشان در این پیام تاریخی ملت را رسما از تهاجم صدام به کشور باخبر کرده و آنان را به حفظ آرامش و رد شایعات دعوت میکنند و به مردم اطمینان میدهند که ارتش جمهوری اسلامی در برابر تجاوزکنندگان خواهد ایستاد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 فرمانده نخبه‌ای که ایران را به دعوت فرانسه نفروخت! رتبه ۴ کنکور شد، پزشکی شیراز. از دانشگاه‌های فرانسه و کانادا هم دعوت نامه داشت. می‌تونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یک زندگی راحت. حتی می‌تونست یه رنگ و لعاب مذهبی هم به کارش بده و توجیه کنه که میرم پزشک میشم و بعدش خدمت به مردم! اما چون امام بهش گفته بود امروز اولویت با نهضت هست، به همه اینا پشت پا زد و موندن تو خط اول مبارزه با شاه رو به فرانسه و پزشکی ترجیح داد... 🗓 ۲۷ آبان، سالروز شهادت ❤️❤️❤️ 🔸️مروری کوتاه بر مهمترین مقاطع زندگی فرمانده رشید سپاه اسلام شهید مهدی زین الدین❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه رفیق کرمانی داشتیم.... سالروز شهادت دورت بگردم حاجی شما که درد موندنو خوب درک میکنین وساطت مارم بکنین 🥺💔 🔅رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : برترین مرگهاست. 📚بحارالانوار، ج67، ص8، حدیث4
°•🌱 امروز ۲۱ دی ماه ۱۴۰۲ 💐 ۲۱ دی ماه سالروز شهادت : 🕊 جستجوگرنور و مدافع حرم فرزاد زنگنه 🕊 حرم مرتضی کریمی 🕊 حرم عباس آسمیه 🕊 حرم محمد آژند 🕊 حرم میثم نظری 🕊 حرم رضا عباسی 🕊 حرم مهدی حیدری 🕊 حرم محمد اینانلو 🕊 حرم عباس آبیاری 🕊 حرم علیرضا مرادی 🕊 حرم مصطفی چگینی 🕊 حرم حسین امیدواری 🕊 حرم مجید قربانخانی 🕊 حرم امیر علی محمدیان 🕊 حرم غلامرضا خاوری فر 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات ْ
امام خامنه ای مدّظله العالی : امروزفضیلت زنده نگه‌ داشتن نام، یاد و خاطره شهیدان کمتراز شـــ🌹ــهادتـــــ نیست. 🕊زیارتنامه شهدا🕊 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، السّلام عَلیکُم یا انصار مهدی عجّل الله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹
🇮🇷 🇮🇷 ، با تمام وجودتان بگوئید. تکبیر را به نیت یک بگویید تا هم اثرش بیشتر شود و هم آن شهید به همراه ملائکه به کمک شما بیاید و جبهه خودی را یاری کند.
🌹 💠✅ ....⁉️ ☘اولین کسی که با دیکتاتوری عظیم دلیرانه به پا خواست...یک مرد نبود بلکه یک زن بود....() ☘اولین کسی که مکه و را آباد کرد مرد نبود بلکه یک زن بود... () ☘اولین کسی که از آب روی زمین زمزم نوشید مرد نبود بلکه یک زن بود...() ☘اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد و شد یک مرد نبود بلکه یک زن بود....() ☘اولین کسی که را در راه اسلام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....() ☘اولین کسی در که خداوند از بالای هفت آسمان به حرفش گوش داد یک زن بود نه مرد... () ☘اولین کسی که و صفا و مروه را انجام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....() که اکنون میلیونها باید حرکات بانو را انجام دهند و گرنه حج آنها قبول نمی شود... ☘اولین زنی که با همه مخالفتها وارد اورشلیم شد(مریم_بود) ☘تنها کسی که به از شوهر و امامش میخ در به تنش فرو رفت و دم نزد و گنهکاران در روز قیامت است (خانم_حضرت_زهرا س بود) ⛪️🏠و امّا کسی که کاخ را به لرزه درآورد مرد نبود بلکه حضرت_زینب س دختر امیرالمومنین امام علی ع بود ؛ زینب⁉️ 💐می نویسیم تا همه بدانند.... ... اگر را بداند🌹🌿 ‌‌ .......~°🌸🧕🌸°~.......
🏴🏴🏴🏴🏴 🖤 ✔️کادر پرواز بالگرد سانحه دیده آیت‌الله رئیسی، از آشیانه جمهوری اسلامی ایران بودند که متعلق به نیروی هوایی ارتش بود. ✔️امیر سرتیپ دوم خلبان سید طاهر مصطفوی خلبان اصلی پرواز با تخصص خلبانی بالگرد ۲۱۴ با ۲۰۰۰ ساعت پرواز بود. او ۲۰ شهریور ۱۳۴۸ در شهرستان گنبد کاووس در استان گلستان چشم به جهان گشود.از این شهید عزیز دو دختر و یک پسر و یک نوه به یادگار مانده است. یگان خدمتی وی نیز آشیانه جمهوری اسلامی ایران بود. ✔️امیر سرتیپ دوم خلبان محسن دریانوش کمک خلبان پرواز است که ۲۲ مهر ۵۹ در شهرستان نجف آباد اصفهان چشم به جهان گشود. او در سال ۱۳۷۸ وارد خدمت نیروی هوایی ارتش شده بود. دو فرزند پسر از این شهید عزیز به یادگار مانده است. امیر خلبان محسن دریانوش در کارنامه خدمتی خود دارای ۱۴۵۰ ساعت پرواز است. ✔️سرهنگ دوم فنی بهروز قدیمی با تخصص الکترومکانیک، ۱۰ آذر ماه سال ۵۸ شهرستان ابهر در استان زنجان چشم به جهان گشود و ۲۵ شهریور ۷۴ وارد نیروی هوایی ارتش شد. او در پایگاه‌های شکاری همدان، چابهار، مهرآباد و آشیانه جمهوری اسلامی ایران خدمت کرده بود. دو فرزند پسر از این شهید عزیز به یادگار مانده است. سرهنگ دوم فنی بهروز قدیمی دارای ۷۲۰ ساعت پرواز بود. 🥀اللهم اجعلهم لنا شفيعا في الاخره
🔆امام علی (ع) فرمود: لَیسَ عَنِ الـمَوْتِ مَحیدٌ وَ لا مَحیصٌ. مَن لَم یُقتَلْ ماتَ، إنّ اَفضَلَ الموتِ اَلقَتلُ. از راه فرار و گریزی نیست، کسی که کشته نشود( بالاخره) خواهد مُرد،( آری) بهترین مرگ و میرها کشته شدن در راه خداست. 📚سفینه، ج ٢، ص ٥٥٣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 محسن حاجی حسنی کارگر 🟢«سوره مبارکه بقره: آيه 125» ✅وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ‌ مَثٰابَةً‌ لِلنّٰاسِ‌ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ‌ مَقٰامِ‌ إِبْرٰاهِيمَ‌ مُصَلًّى وَ عَهِدْنٰا إِلىٰ‌ إِبْرٰاهِيمَ‌ وَ إِسْمٰاعِيلَ‌ أَنْ‌ طَهِّرٰا بَيْتِيَ‌ لِلطّٰائِفِينَ‌ وَ الْعٰاكِفِينَ‌ وَ الرُّكَّعِ‌ السُّجُودِ ✳️و(به يادآور)هنگامى كه خانه(ى كعبه)را محل رجوع و اجتماع و مركز امن براى مردم قرار داديم(و گفتيم:) از مقام ابراهيم،جايگاهى براى نماز انتخاب كنيد و به ابراهيم و اسماعيل تكليف كرديم كه خانه مرا براى طواف‌كنندگان و معتكفان و راكعان و ساجدان،پاك و پاكيزه كنيد.
🌹امام خامنه ای: مظهر قدرت ايران هستند 🇮🇷 این ملت بزرگ است که با قامتی استوار، بر بام بلند شهادت و ایثار ایستاده است و هر روز نشاط و تحرک و فریاد او برای ادامه راه بیشتر میشود. دنیایمان را با شما آذین بسته ایم..تا با شما نفس بکشیم... با شما زندگی کنیم تا مگر روزی مثل شما بشویم...روزی کنار ناممان بنویسند ...🌷