eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
32 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ❣﷽❣ 💜 🔮 اومده امشب شب سرور و شب ظهور امام حسن اومده امشب قلب گداهاش پٌر از غروره امام حسن هر چی گداته گرفته امشب برات ولادت امام حسن خدا گرفته به خاطر تو ماه ضیافت امام حسن وسط آغوش فاطمه میبینی لبخند مادرو علی نشسته کنارشون میبینه فرزند و مادرو چه شب عشقیه ، چه شب خوبیه اومده یاور حضرت زهرا دل زِ غم خالیه ، همه چی عالیه که اومده امام مجتبی 💜🔮 امام حسن (یا امام حسن)2 اِنقدر بزرگی هفت آسمون هم به زیر پاته امام حسن اِنقدر کریمی حاتم طایی خودش گداته امام حسن وقتی میخندی غمای دنیا تمومه یکجا امام حسن وقتی تو هستی آرومه این دل وسط دردا امام حسن ملائکه همگی جمع شدند خونتونو جارو میزنن داره خدا میبینه تورو زیر لب میگه جونم حسن چه شب عشقیه ، چه شب خوبیه اومده یاور حضرت زهرا دل زِ غم خالیه ، همه چی عالیه که اومده امام مجتبی 💜🔮 امام حسن (یا امام حسن)2 هر چی کریمه گرفته از تو کرامتش رو امام حسن میگیره از تو هر چی گداته سعادتش رو امام حسن میرسه امشب ذکر عبادت از آسمونا امام حسن اومده امشب راحت قلب حضرت زهرا امام حسن فاطمه آروم پا گهوارش داره براش لالا میخونه قوّت بازوی مادره ، مثل باباش یه پهلوونه چه شب عشقیه ، چه شب خوبیه اومده یاور حضرت زهرا دل زِ غم خالیه ، همه چی عالیه که اومده امام مجتبی 💜🔮 امام حسن (یا امام حسن)2 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ با اذن خداوند که رحمان و رحیم است رفتیم دره خانه مردی که کریم است در باز شد و عطر پیمبر به هوا رفت فهمید بهشتیست که سرشار نسیم است بر خورد کریمانه چنان بود که فهمید معبود ازل در دل این خانه مقیم است جبریل در این خانه پر نور غلام است رضوان دره این صحنه پر ایینه ندیم است گفتند مسیحای زمین غیر حسن نیست این عهد الست عهد ازل عهد قدیم است باید بنشینید و ببینید در این خاک چه رایحه و چه بو و چه نسیم است وقتی که به نام پدرت سفره کنی پهن بی غصه ترین غصه  فقط غصه نان است در صلح تو جنگیست که در صلح کسی نیست سهمیه شمشیر تو دست پسران است   @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد حر و زهیر و عابس و اسلم بسازد باید مفاتیح الجنان "شیخ عباس" دل را که شد ویرانه دست کم بسازد یارب به من اشکی بده سازنده باشد اشکی بده از بنده ات میثم بسازد چشمی بده تا خوب را بشناسم از بد تنها نگاهم را بدوزم سمت گنبد دستی بده دست از تهیدستان بگیرم دستی بده تا راه بر شیطان بگیرم پایی بده جز در ره مولا نکوبم پا جای پایی چون "ابوموسی" نکوبم دل می کند وابسته از دنیا به سختی دنیا بده اما نه دیگر تاج و تختی میلی بده از جام همدردی بنوشم در سیل ماتم نذر هم نوعم بکوشم عزمی بده آماده ی ایثار باشم وقت ضرورت راهی پیکار باشم نسلی بده عشق شهادت در دل آن نسلی بده "فهمیده" باشد حاصل آن جانی بده سرشار از نور ولایت لب تر کند مهدی کنم تقدیم حضرت هر کس به نوعی میکند نجوا شبانه من هم بخوانم از شهادت عاشقانه زیباترین نثر مناجاتم جهاد است امروزه وقتی صحبت از "جنگ اراده "ست جزو مجاهدهای در راه خدایم سجاده ام حکم کفن دارد برایم بر نفس سرکش راه طغیان را ببندم با معنویت در دو عالم سربلندم بیش از چهل سال گذشته پای کاریم وقتی که خرمشهر ها در پیش داریم رمز بقا قطعا به دست مردم ماست این اولین تحلیل گام دوم ماست ما را سفارش می کند آقا به تقوا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا درس دبستان امیرالمومنین است گوشم به فرمان امیرالمومنین است نص اشداء علی الکفار یعنی منشور قرآن امیرالمونین است حکم پدر دارد برای خاک یعنی ایران هم ایران امیرالمونین است دنیا گرفت از هرکسی روزی ولی ما در سفره مان نان امیرالمونین است هرکس به هر جایی رسید از دار دنیا مدیون احسان امیرالمومنین است عمری محدث بودن و از غیب گفتن این کار سلمان امیرالمونین است در کعبه مولایم علی آمد به دنیا پس صاحب خانه امیرالمومنین است ساعات خوب زندگی ما همیشه در زیر ایوان امیرالمومنین است حبل المتینم هست و فردای قیامت دستم به دامان امیرالمومنین است با دست او حق سفره اش را پهن کرده هر بنده مهمان امیرالمومنین است زهرای مرضیه همیشه دوست دارد چشمی که گریان امیرالمومنین است شخص پیمبر بانی بزم عزایش چشمان زهرا نیز می بارد برایش مرغ دلم پر می زند بر بام کوفه حلوای ختم مرتضی در کام کوفه می ریزد از غم های خود در جان دختر وقتی که بابا می شود مهمان دختر از غصه دیوار دل دختر ترک خورد وقتی که بابایش فقط نان و نمک خورد آماده دارد میشود بر قتل حیدر قومی که هر شب میوه از باغ فدک خورد سی سال پیش از پا در آمد مرد خیبر وقتی میان کوچه ناموسش کتک خورد دلواپس فردای بابا ام کلثوم باید بخواند روضه ها را ام کلثوم از خانه که بابای از گل بهترم رفت گفتم که دیگر سایه ی روی سرم رفت دیدم به چشمم گوییا تا مسجد شهر پشت سر بابا دوباره مادرم رفت دیدم از این کوچه شروع کربلا را هجده سر بر روی نیزه از حرم رفت زیر سر سیلی سنگین سنان بود از بعد غارت سوی چشم خواهرم رفت چشم علی مرتضی را دور دیدند در راه اگر دستی به سمت معجرم رفت @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد میانِ خانه‌اش زینب زمین خورد نه تیغ اینقدر‌ها زوری ندارد غلط گفتم که میخی آتشین خورد علی را عاقبت از پا درآورد که با خود تیغ یادِ مادر آورد چنان زد تیغ هم نالید از درد چنان زد دادِ زهرا را درآورد سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد فقط سه لقمه امشب با نمک خورد علی امشب هوایِ روضه‌ها داشت فقط میگفت بودم او کتک خورد همان‌هایی که بانو را شکستند خدایا بِینِ اَبرو را شکستند چنان زد فاطمه اُفتاد از پا گمانم باز پهلو را شکستند چه با این مَرد این شمشیر کرده چه با این فرق این تقدیر کرده چنان بد زد نشد بیرون کشانَد گمانم تیغ در سر گیر کرده حسن با داغِ خود درگیرتر شد تمامِ مسجد از شمشیر تر شد علی اُفتاد رویِ دامنِ او حسن پیر است حالا پیرتر شد نه مرحم نه دوا آورده بودند فقط آه و نوا آورده بودند فقط یک ضربه خورده بود اما برای او عبا آورده بودند زمین اُفتاد و می‌نالید بابا که هر گوشه علی می‌دید بابا عبا آورده بودند و کمش بود علی را روی هم میچید بابا علی جانش علی جانش زمین ریخت که حتی آه مژگانش زمین ریخت کشیدش در بغل این بارِ آخر ولی از بین دستانش زمین ریخت صدا زد آتشِ دل را نشانید مرا بر شانه‌های خود کشانید جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر درِ خیمه رسانید @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم آهسته تر قدم بزن و پشت سر ببین صدها هزار دل زپی ات دربه در ببین ای خانه زاد کعبه ز مسجد گذر نما دنبال خویش کعبه ز جان محتضر ببین خانه نشین غم مرو در خانه ات نشین امشب درون خانه هوای سحر ببین @گ خیره به آسمان مشو ای بام آسمان راهی دگر برای عروج و سفر ببین دریای التماس شده چشم دخترت ای چشم حق به سینه دلِ خونجگر ببین لاقل برای ماندن خود استخاره کن کم کن شتاب را نفسی بیشتر ببین دور وبر خودت که پُر از منع رفتن است این التماس را ز دل میخ در ببین گفتم ز میخ و خاطرت آزرده شد چرا؟ در این سؤال پرسش من بیخبر ببین حرف بدی زدم که چنین ریختی بهم؟ مانند چشم خویش مرا دیده تر ببین آقا گمان کنم که دلت رفت پشت در حالا بیا و محنت این دردسر ببین یادم نبود شهر مدینه تورا شکست آقا جسارت است زمن درگذر ببین من پا به پای تو بخدا گریه میکنم من را شبیه خویش زغم شعله ور ببین با چشم خودتودیده ای و من به چشم دل آندم که غم شکست تورا از کمر ببین من هم کمر شکستهء پهلو شکسته ام حال و هوای روضهء ما پر شرر ببین وای از دمی که فضه بیا گفت فاطمه گفتا بیا و فاطمه را بی پسر ببین محسن نیامده نفسش در گلو برید آثار ضربه را به تن بی سِپَر ببین آتش دوام لنگهءدر را از او گرفت حالا بیا به پیکر زهرا اثر ببین سر تا به پا همه آتش گرفته بود آن سو میان بند بیا شیر نر ببین با این همه بلند شد و گفت یاعلی یعنی مدینه دین خدا در خطر ببین در آن سیاه روز میان حرامیان چندین ستاره همره شمس و قمر ببین در آن کشان کشان کمر یار را گرفت فریاد زد خدا ستم اهلِ شر ببین ضرب غلاف آمد و آرنج شد دوتا بی غیرتیِ محض صف کور و کَر ببین ای کاش میشکست دهان و قلم خدا تا خون نمی نمود دل زارِ مرتضا @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم از داغِ تو شد قران یکباره دچار تب محراب، قدَش خم شد از واقعهٔ آن شب شمشیر فرود آمد آنجا که نمی بایست بر ساحت علم حق، بر کالبد مکتب از «فزتُ و رَب» گفتی تا گفت که: بسم ٱلله... با کینهٔ دیرینه؛ آن زاهدِ لامذهب در عرش، تزلزل شد مسجد به تکان آمد از داغِ سحرگاهی افتاد به تاب و تب شمشیرِ تو رفت از حال تا زخم سرت را دید از صبر تو بیطاقت! شد ذکر لبش «یا رب» اشکش چه غریبانه بر صورتِ تو افتاد تا پارچه را پیچید دور سرِ تو زینب(س) تاریخِ تو شد روضه، از بعدِ غدیر خم... شد کرب و بلا و شام مصداقِ همین مطلب! @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ رکعت اول، نمازش با سلامت ختم شد رکعت دوم، رکوعش تا قیامت ختم شد شد عمودِ آهنین، سهم سرِ شیر خدا در سحر شد منهدم یکباره، أرکانُ الهُدی با وجودی که هنوز از هر قضاوت زود بود من نمیدانم چگویم، تیغ زهرآلود بود تا حسن آید به مسجد، کار از کارش گذشت تیغ از پشتِ سرش، تا پشتِ رخسارش گذشت زیر یک بازوی بابا را حسن محکم گرفت زیر یک بازوی مولا را حسین کم کم گرفت باز هم تکرار شد، آنکه عصای مادر است... با حسینش مجتبی، حالا عصای حیدر است وای بر حال دل زینب که مهمانش رسید مرتضی با حال و احوال پریشانش رسید جان زینب بر لب آمد، تا پدر برگشت باز قابضُ الأرواح آمد، دیده تر برگشت باز گفت دستانم رها سازید، زینب مضطر است او به یاد روزهای واپسینِ مادر است دخترم تاقت ندارد، رحم بر حالش کنید کربلا در پیش دارد، فکرِ احوالش کنید بعد از این سرها ببیند روی نِی، از تن جدا خونِ من بر چهره بیند، بر گلو خون خدا آید آن روزی که میبیند، میان اشک و آه میزند در خون حسینش، دست و پا در قتلگاه @babollharam
🔸مناجات علی از سوی نخلستان نمی آید 🔸صدای دلنشین شاه انس و جان نمی آید شب شهادت آقامون امیرالمومنینه... امشب با پای دل بریم خانه امیرالمومنین... خدایا امشب خانه حضرت چه خبره... 🔸علی در بستر مرگ است و مشغول نماز امشب 🔸بگو خادم به مسجد، خسرو خوبان نمی آید شب یتیمی اربابمون حسینه... شب یتیمی خانم زینب کبری است... خواهرها امشب با زینب کبری هم ناله شید... هی مياد کنار بستر بابا... مثل پروانه... دور بستر بابا میگرده... به صورت زیبای بابا نگاه میکنه... هی میگه بلاخره خوب میشی بابا... بلاخره زخم سرت خوب ميشه بابا... بلاخره از جات بلند میشی... بابای خوبم... 🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد امشب بچه های کوفه هم یتیم شدند... هی میگن مادر اون آقایی که... هر شب برای ما نان و خرما میآورد... چرا ديگه نمیاد... مادر ... اون آقای که مثل پدر... هر شب ما رو نوازش میکرد... چرا نیومد... 🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد 🔸که ای مادر چرا غم خوار ما طفلان نمی آید تا یتیمان کوفه فهمیدند... برای زخم سر امیرالمومنین شیر خوبه... هر کدوم از این بچه ها... یک ظرف شیر رو به دست گرفتند... اومدند پشت درب خانه امیرالمومنین... () اما دلها بسوزه برا... اون طفل شش ماهه ای که کربلا... از شدت تشنگی داشت جان میداد... یا صاحب الزمان منو ببخشید... بجای اینکه براش آب بیارند... با تیر سه شعبه جوابش رو دادند... من فقط همینو بگم... بین زمین و آسمان علی اصغر روی دستهای بابا... یکدفعه ابی عبدالله نگاه کرد... دید علی اصغرش داره بال و پر میزنه... دید علی اصغرش داره جان میده... 🔸دست و پا کم بزن اصغر که پریشان نشود 🔸پدر پیر تو آزرده و حیران نشود @babollharam
. ویژه علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تشنه ام آب حیاتی برسانید به من لذت صوم و صلاتی برسانید به من رمضان آمد و گفتم: بِعَلیٍّ ألعفو ... گوشه-چشمی، نظراتی برسانید به من توبه کردم به خدا! تا که محلّم بدهید طبق عادت حسَناتی برسانید به من غرق در معصیتم؛ شوقِ هدایت دارم باز کشتی نجاتی برسانید به من رزق چشمان مرا بیشتر از پیش کنید کنج هیات برکاتی برسانید به من تا که جاری شوم از روضه جانسوزِ حسین خبر از آب فراتی برسانید به من نگذارید از این داغ شبی دق بکنم لااقل یک عتباتی برسانید به من کربلا، حرکتِ پرچم، من و بین الحرمین باز هم برگ براتی برسانید به من . @babollharam
کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد صد و ده بار نمک گیر شده کامِ حسن حسن بن علی از بس بغلِ مادر بود مادری شد همۀ عمر و سرانجامِ حسن چند روزیست که زهرا به تبسم گوید مثل پیغمبر اکرم شده اندامِ حسن حسنی بودن ما لطفِ حسینی دارد ای خوش آن صید که افتاد ته دامِ حسن حمزه کُش هم که شود وحشی،اگر احمد خواست آخر الامر حسینی شود و رامِ حسن 🔸شاعر: @babollharam
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ زمينه /واحد شهادت حضرت علي عليه السلام٢١ رمضان 🔺🔺🔺🔺🔺 اثر حاج مجتبي صمدي شهاب ميخوام برم آخه خيلي تو دنيا تنها شدم .............. آخه خيلي خسته از غمها شدم ...............آخه خيلي دلتنگ زهرا شدم سوختم وساختم باغم دلدار سر گذاشتم از غم روي ديوار از فراق يار دستاي خيبر شكنم رو بستن دم نزدم غرورمو تو كوچه ها شكستن دم نزدم اول زندگي شدم عزادار دم نزدم ياسم و با در كوبيدن به ديوار دم نزدم دم نزدم از اين قلب خون .......... شدم بي سامون .......... شدم سرگردون واي علي آقام اي آقام 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 داره مياد به استقبالم زهرا از آسمون .......... به استقبالم يار قامت كمون .......... گل ياسم با غنچه ي غرق خون واشده فرقم تا زير ابرو شدم سرم زخمي مثل اون پهلو مثل اون بازو آتيش آوردن خونه مو سوزوندن دم نزدم ميون كوچه ها منو كشوندند دم نزدم گوله ي آتيش روي چادر افتاد دم نزدم لگد زدن فاطمه با سر افتاد دم نزدم دم نزدم دلم تب داره ........ شدم آواره ........ شدم بيچاره واي علي آقام اي آقام اجرای سبک: 🕳🕳🕳🕳🕳🕳🕳🕳🕳 @babollharam
301.2K
شهادت حضرت علی ع😭😭😭 اجرای سبک:
مناجات با سبکی زیبا وصل به روضه علی ع 🔹🔹🔹🔹🔸🔸🔸🔸🌹🌹🌴🌴🌴⚫️⚫️ خدا آمده ام این نیمهٔ شب ببین منو در تاب و در تب شرمنده ام ذکر تو بر لب _خدا *🌹🌴🌹🌴 خدا. آمدم با دل شکسته درها به رویم گشته بسته غصه به قلب من نشسته _خدا ****🌹🌴🌹🌴 خدا. مرا ببخش به حق مولا بده نجاتم از گناه ها به گریهٔ زینب کبرا _خدا **🌹🌴🌹🌴 خدا. بردوش من توشه ز عصیان ببین دگر شدم پشیمان بخشنده ایی تو هستی رحمان _خدا ***🌹🌴🌹🌴 خدا. کوه گنه گردیده بارم چگونه رو بسویت آرم به مرتضی مبر به نارم_خدا ***🌹🌴🌹🌴🌹 خدا. فدای زخم فرق حیدر شکسته سر فتاده بستر (صفا ) ببین شده مکدّر _خدا شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی @babollharam
190.8K
مناجات شب قدر😭😭😭 اجرای سبک:
  🥀🥀🥀🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪 کاش باز از مأذنه آوای مولا می رسید نیمه شب نان و رطب با دست بابا می رسید خانه دلگیر است بی شیر خدا این روزها با صفا می کرد او کاشانه را تا می رسید چاه عادت داشت تا آه علی را بشنود یاد نخلستان و شبهایی که آوا می رسید منبر و محراب مسجد بی قرار حیدرند کاش آرام و قرار قلب شیدا می رسید یاد نجوای خوش آهنگ مناجاتش به خیر یا مُجیرش از زمین بر عرش اعلی می رسید تیغ زهر آلوده ی دشمن حریف او نبود سالم از کوچه اگر آنروز زهرا می رسید قاتل حیدر غم یاس کبودش بود و بس او که نیلی وُّ کمانیّش به بابا می رسید مرتضی شرمنده ی روی پیمبر شد ، سوال؟! کار او بی ضربه ی قنفذ به اینجا می رسید؟ چاه شد تنها کسی که آه او را می شنید اَلعَجَل هایش به گوش آسمانها می رسید
▪️🎤مناجات شب بیست و سوم با امام زمان عج ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ شب قدر سرنوشتم ، می بینی دلشوره دارم نکنه تموم شه امشب، رو زمین بمونه بارم نکنه که بین خوبا ، دست من خالی بمونه واسه من دوباره تنها ، بی پرو بالی بمونه قلم تقدیرم امشب ، توی دستای تو آقاس تیر آخرم همیشه ، قسم حضرت زهراس نکنه تو تقدیر من ، کم بشه رزق عبادت هرچی که نوشتی خیره ، ولی آخرش شهادت نکنه برا زیارت ، ازقلم بیفتم آقا اربعین.کربلا حتما ،  نگی که نگفتم آقا نکنه محرم امسال ، زیر خاک خوابیده باشم بنویس قربون دستت، نوکر تو روضه ها  شم خلاصه هرچی صلاحه، هرچی تو بگی روچشمام تو اجازه دادی گفتم ، خط به خط از آرزوهام میدونم چقد تو خوبی ، میدونم که  پست و خوارم درخونه ی خدا و ، شما واسطه میارم واسطه میارم اونکه ، صبر عالمو ربوده بسکه مشت و سیلی خورده، سرتاپاش همه کبوده بارقیه اومدم تا  ، تو نگام کنی دوباره گوش بده به دردو دلهام، توروحق  گوش پاره میخونم یه روضه حالا، میخونم با آه و ناله دل شب سرو آوردن ، واسه دختر سه ساله... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ای نخل ها چرا همه امشب خمیده اید افسرده، سینه سوخته و داغ دیده اید ای چاه های خسته ی کوفه علی کجاست؟ آیا صدای ناله ی او را شنیده اید؟ در مسجد ای نماز گذارانِ داغدار بنشسته سر به جیب خموشی کشیده اید افسرده، دل شکسته، پریشان و نا امید گویا تمامتان زعلی دل بریده اید ای داغدیدگان علی ناله سر کنید ساکت نسشته اید و خموش آرمیده اید ای دشمنان دین خدا با کدام جرم هنگام سجده فرق علی را دریده اید مرغابیان! شما که گرفتید عبای او در لانه ها چرا همه ساکت خزیده اید عمّامه زرد و چهره زعمّامه زردتر ای رنگ ها زصورت مولا پریده اید ای ناله ها زداغ علی بس که سوختید آتش درون سینه ی ما آفریده اید ای اهل بیت جان به فداتان که از کرم سوز درون «میثمتان» را خریده اید @babollharam
قرآنِ زینب! سوره ات کوتاه تر شد بابا چرا افطارت امشب مختصر شد نان و نمک خوردی به زخم من نمک خورد دختر شدن خیلی برایم دردسر شد من دختری بابایی ام دلشوره دارم در خواب دیدم که سرت شَقّ القمر شد امشب زمین و آسمان کرد التماست امشب دعاهایم تماماً بی اثر شد حتی همین نعلین پُر از وصله پینه گفتند آقا جان نرو مسجد اگر شد اصلاً خبر داری دلم خیلی گرفته دیدی که سردردم از امشب بیشتر شد یادم نرفته خانه ای که در مدینه آتش گرفت و معبر آن چِل نفر شد یادم نرفته کوچه دستان تو را بست مادر زمین خورد و شهیدِ میخ در شد یک وقت دیدی کوفه هم شد دشمن ما یک وقت دیدی ناله هایم پر شرر شد یک وقت دیدی که سرِ دروازه شهر خیرات این مردم به اطفالِ تو شَر شد یک وقت دیدی که اراذل سر رسیدند صدها جسارت از حرامی ها به سر شد چه فکرهایی که نکردم از سر شب بازار و چوبِ محملِ خونی زینب @babollharam
برزخم‌های سینه‌ی عاشق دوا بس است داغ ندیدنت به جگرهای ما بس است بی تو شبیه کوچه‌ی تنگ است شهرمان ای زائر شهید مدینه بیا بس است پرکن دوباره کِیل مرا ایها العزیز آقا نگو تصدق این بینوا بس است برخشکی لبان من افطار چاره نیست قدری غبار از کف پای شما بس است غفلت مرا به مجلس عیش و گناه برد رفتم خلاف میل شما هرکجا بس است من دوست دارمت که نشستم ببینمت بیرون نکن! نگو که برو بی حیا بس است ای صاحب اختیار من و قدرهای من دست مرا خودت بدهی بر خدا بس است قرآن به سر گرفتم و گفتم فقط علی یعنی علی اگرکه ببخشد مرا بس است این بالحسین‌های تو دست مرا گرفت اصلاً برای توبه‌ء من کربلا بس است @babollharam
🏴سبک زمینه یا شور شب نوزدهم ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام زبانحال حضرت ام کلثوم سلام الله علیها 🏴بند اول چرا تو بیقراری،ثانیه میشماری میری حیاط و میکنی،به آسمون نظاره چرا آروم نداری،مثه ابر بهاری داری میباری،میکنی،بند دلم رو پاره نگو رسیده،لحظه های جدایی میگه نگاهت،شده وقت رهایی برات بمیرم،شده قلبت هوایی تنگه دلت واسه مادر از توی چشمات میخونم داری میری سمت مسجد داره باهات میره جونم واویلتا آه و واویلا... 🏴بند دوم منتظرت نشسته،دشمن تو توو مسجد اگه بری من میدونم،بلا سرت میارن خورده قسم بگیره،تورو ازم بابایی ترسم اینه که داغت و،توی دلم بذارن نرو امیدم،که بی تو ناامیدم نگو اذانِ،آخرت رو شنیدم تو رو قسم به،مادر قد خمیدم تنگه دلت واسه مادر فدات بشه ام کلثوم تو خیری از این جماعت ندیدی بابای مظلوم واویلتا آه و واویلا... 🏴بند سوم چرا سرت شکسته،خون رو چشات نشسته بشکنه اون دستایی که،بریده طاق ابروت چی دیدی بین محراب،که گفتی ذکر فزت و گمون کنم که بوسه زد،مادر به روی نیکوت یادم نرفته،اونروزه تلخ و دلگیر با دست بسته،دیدی مادرو زمینگیر زدن مادر رو،پیش تو یه دلِ سیر تنگه دلت واسه مادر میخوای بری پیش دلبر اگه بری تو میمونه با خاطرات تو دختر واویلتا آه و واویلا... 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی