#امام_حسین_شور
#استقبال_از_محرم
چی از این بهتر که زیر علمم
با تو فارغ از تموم عالمم
دل من تنگه برا پیرن سیام
از حالا دلواپس محرمم
زیر قبت که میشینم آقاجون
دیگه رد خور نداره دعای من
نمی دونم که چه سریه آقا
گره افتاده توو کربلای من
زنده ام_ با غمت حسین
زنده ام _پای پرچمت
دستای_ خالی منو
برسون به محرمت
چی از این بهتر که اسمم نوکره
جوونیم توو روضه ي تو می گذره
زندگیم نذر حسین و بچه هاش
جوونیم نذر عليِ اکبره
اگه راه داره بیا یه بار دیگه
منو هم جا بده بین زائرات
حق بده دق کنم از فراغ تو
خیلی دور افتام از کرب و بلات
زندگی _يعنی نوکری
دلخوشی _ یعنی کربلات
آرزو_ دارم آخرش
جون بدم توی روضه هات
چی بگم از ازدهام شهر شام
چی بگم از غل و زنجیر وطناب
دخلت زینب علی ابن زیاد
دختر علی کجا، بزم شراب
زبونم لال ولی ناموس خدا
اومده توو مجلس یه بی حیا
زبونم لال ولی میگن که یزید
بازی می کرد با محاسن آقا
حق داره/زینب دق کنه
حق داره /اشکش بند نیاد
وای من/زینب چی کشید
توو مجلس ابن زیاد
#احسان_نرگسی
#امام_حسین_علیه_السلام
#واحد
#ورود_به_محرم_واحد
نوحو علی الحسین
ببینید هلال غم اومد
مادرش با قد خم اومد
محرم اومد
نوحو علی الحسین
نوکرا ماه عزا اومد
ماه شاه کربلا اومد
محرم اومد
رو گونه اشک چشمام میباره
دیگه دل من آروم نداره
خدارو شکر که با اذن زهرا
محرمو من دیدم دوباره
فقط آقامه حسین زهرا
احب الله من احب حسینا
بند۲
ارباب من حسین
تویی تنها دین و ایمانم
شاهی و من از غلامانم
حسین ای جانم
ارباب من حسین
تو امیری و تو سالاری
خیلی حق به گردنم داری
حسین ای جانم
فقط شما داری سروری رو
نمیزنیم والله هر دری رو
خدا ایشالا که تا همیشه
نگیره از ما این نوکری رو
توی قلب من حسینه تنها
احب الله من احب حسینا
احب الله من احب حسینا
بند ۳
مولایَ یا حسین
پرچم عزاتو دوست دارم
همه نوکراتو دوست دارم
مولایَ یا حسین
گنبد طلاتو دوست دارم
خیلی کربلاتو دوست دارم
حسین ای جانم
قطره امو میخوام باتو دریاشم
آقا نزاری که یه وقت تنهاشم
دعای این شبام میون روضه است
الهی اربعین تو صحنت باشم
پیاده ای کاش بیام کربلا
احب الله من احب حسینا
#عبدالزهرا
#امام_حسین_واحد
#ورود_به_محرم_واحد
بند۱
از کوچیکیم زیر پرچم تو بودم
همیشه گریه کن غم تو بودم
خیلی سخت به من گذشته این یه ساله
بسکه دلتنگ محرم تو بودم
ممنونتم
با اینکه بد بودم ولی منو نروندی
ممنونتم
منو دوباره به محرمت رسوندی
دل به احسان تو بستم
توی دستای تو دستم
باورم نمیشه آقا
تو محرم تو هستم
یا حسین یا حبیبی
بند۲
از همه خوبای دنیا بهتری تو
میدونم که آبرو نمیبری تو
بگوآقا که دیگه به چی بنازم
تو اگه ازم بگیری نوکریتو
ارباب من
به پادشاهی نوکری تو می ارزه
ارباب من
نزار جدا بشم من از درت یه لحظه
زیر پات سر میزارم من
کسی جز تو ندارم من
خیلی روسیاهم اما
به خدا دوست دارم من
یاحسین یا حبیبی
بند۳
داری میبینی تو این اشک چشامو
من مریضمو ازت میخوام دوامو
اربعین نزدیکه و بیا آقا جون
امضا کن تذکره کرببلامو
ارباب من
میون روضه ها ازت میخوام باگریه
ارباب من
منو ببر به کربلا جون رقیه
دلم از فراقه بی تاب
نوکر بدت رو دریاب
توی این شبا بیا و
کربلامو بده ارباب
یاحسین یا حبیبی
#عبدالزهرا
#ورود_به_کربلا_واحد
#واحد۸
رسیده کربلا اما
غمی نیست تو دل زینب
که زانوی علمداره
رکاب محمل زینب
ولی شد دلش پر از غم
گذاشت رو زمین که پاشو
برا اولین بار دیدن
کنار حسین اشکاشو
واویلا آه و واویلا
به دور محمل زینب
جوونای بنی هاشم
اباالفضل علمدار و
علی اکبر و قاسم
ولی میرسه یک روزی
که زینب میمونه تنها
میشه همسفر با شمر و
با زجر و سنان تو صحرا
واویلا آه و واویلا
حسین با حرف هجران زد
شرر بر حاصل زینب
خودش میسوخت اما از
غم و سوز دل زینب
جدایی برا من زوده
جدایی برا من سخته
تو هستی همه هست من
دل از تو بریدن سخته
حسین یا اباعبدالله
#محمد_معارفوند
#حضرت_رقیه_واحد
#واحد۸
اومد از راه مهمونم
عزیز بهتر جونم
باید پاشم به پیش پاش
میخوام پاشم نمیتونم
دیگه نا ندارم بابا
دیگه پا ندارم بابا
برا بوسه بر روی تو
دیگه جا ندارم بابا
پدر یا اباعبدالله
قدم از داغ تو تا شد
دلم اسیر غمها شد
به لطف سیلی دشمن
روی من مثل زهرا شد
ببین حالمو این روزا
عذابه برام هر لحظه
روی من کبود و زخمه
توی آفتاب میسوزه
پدر یا اباعبدالله
یه شب موندم توی صحرا
تو تاریکی تک و تنها
میترسیدم میلرزیدم
که اومد زجر واویلا
نمیگم دیگه از اون شب
از اون ظلم و کینه بابا
همینو فقط میگم که
چشام تار میبینه بابا
پدر یااباعبدالله
#محمد_معارفوند
#حضرت_حر_واحد
#واحد۸
تو آقا بحر غفرانی
گنهکاری پریشانم
به جان مادرت زهرا
قبولم کن پشیمانم
ببین دست من خالیه
فقط تو بساطم آهه
اگر من حسابم با توست
که کوه گناهم کاهه
حسین یا اباعبدالله
شکستم قلب زینب رو
از این نیست جرمی بالاتر
ولی امیدوارم چون
کسی نیست از تو آقاتر
تو آقایی و من بنده
تو غفار و من شرمنده
بهشتی شدنم از تو
فقط گیر یک لبخنده
حسین یا اباعبدالله
از زبان همه اصحاب
دل ما هست جای تو
سر ما نذر پای تو
هزار تا جون اگه داشتیم
همه میشد فدای تو
دو دنیا اسیرت هستیم
دو دنیا امیر مایی
چه فخری از این بالاتر
که تو بهترین آقایی
حسین یااباعبدالله
#محمد_معارفوند
#حضرت_عبدالله_واحد
#واحد۸
عمو جان غریب من
نخور غصه که بی یاری
بگو به لشکر دشمن
که یک یار دیگه داری
نمیخوام یه لحظه حتی
که بی تو بمونم زنده
بری و بمونم میشم
به پیش بابام شرمنده
عمو جان اباعبدالله
رها کن دیگه دستم رو
که الان وقتشه عمه
ببین دشمن چطور داره
عمومو میکشه عمه
ببین دشمنا دورش رو
همه دوره کردن عمه
ببین که عموی من رو
غریب گیر آوردن عمه
عمو جان اباعبدالله
نخور غصه اگه افتاد
دو دست من به پای تو
همیشه گفتم و میگم
همه هستیم فدای تو
الهی بمیرم اما
نبینم غریب افتادی
الهی بمیرم واست
که شیب الخضیب افتادی
عمو جان اباعبدالله
#محمد_معارفوند
#حضرت_قاسم_واحد
#واحد۸
یتیم کربلا هستم
رسیده جون من بر لب
داره دست یتیمی رو
میکشه رو سرم مرکب
عمو جان تویی امّیدم
عمو جان برس به دادم
شکست استخون سینه م
دیگه از نفس افتادم
عمو یا اباعبدالله
به زیر سم مرکبها
ببین که قد کشیدم من
ببین که دیگه هم قدِّ
اباالفضل رشیدم من
بلای عظیمو دیدم
بلا نیست از این سنگین تر
ولی باز میگم که مرگ از
عسل هست برام شیرین تر
عمو یا اباعبدالله
حلالم کن عمو جانم
که دیگه وقت رفتن شد
دیگه با رفتنم وقتِ
عزای همسر من شد
غم من از این رفتن نیست
که مرگ اومده پابوسم
غم من اینه که با شمر
اسیری میره ناموسم
عمو یااباعبدالله
#محمد_معارفوند
#حضرت_علی_اصغر_واحد
#واحد۸
الا ای کوفیان رحمی
به این کودک شیرخواره
که این کودک شیرخواره
برا من آخرین یاره
مگر که چقدر آب میخواد
با یک جرعه جون میگیره
ببینید تلظیهاشو
ببینید داره میمیره
علی اصغرم لالایی
برای کشتن این طفل
به این تیر احتیاجی نیست
برای چیدن یک گل
به شمشیر احتیاجی نیست
چه کرده با حلقت این تیر
سر تو به پوستی بنده
جدا شد سر تو اما
رو لبهای تو لبخنده
علی اصغرم لالایی
ببین که من شدم حیرون
پریشونم و سرگردون
کجا بر علی جانم
برم خیمه برم میدون
اگر که برم تو میدون
میخندن به من یک لشکر
اگر که برم به خیمه
گلوتو میبینه مادر
علی اصغرم لالایی
#محمد_معارفوند
#حضرت_علی_اکبر_واحد
#واحد۸
ببین باباتو با زانو
کنار پیکرت اومد
با چه حالی نمیدونی
که بالای سرت اومد
دیگه نا ندارم بابا
دیگه پا ندارم بابا
برا بوسه بر روی تو
دیگه جا ندارم بابا
علی جان علی جانِ من
همه خوشی یک بابا
به اینه که جوون داره
میمیره وقتی رو دستش
جوونش جون که بسپاره
جوونم تو کردی پیرم
از این دنیا بی تو سیرم
نیاز نیست به شمر و خنجر
من از داغ تو میمیرم
علی جان علی جان من
بیایید ای بنی هاشم
بیا آب آور خیمه
رسانید از دل صحرا
علی را تا در خیمه
تن پاره ی صد چاکو
به تنهایی بردن سخته
خصوصا برای من که
رمق از دوتا پام رفته
علی جان علی جان من
#محمد_معارفوند
#حضرت_اباالفضل_واحد
#واحد۸
نگهبان حرم عباس
تمام لشکرم عباس
پناه دخترم عباس
امید خواهرم عباس
پاشو ای علمدار من
پاشو ای امید خیمه
پاشو یه کاری کن عباس
که دشمن رسیده خیمه
اباالفضل علمدار من
تو دستت از تن افتاده
داره کف میزنه دشمن
من از داغ تو گریونم
به گریه هام میخندن
میری و بدون که دشمن
از امشب راحت می خوابه
چشای رقیه اما
از امشب دیگه بی خوابه
اباالفضل علمدار من
#محمد_معارفوند
#عاشورا_واحد
#قتلگاه_واحد
#واحد۸
به سر زنان دم گودال
باگریه خواهرش اومد
با آه و ناله تو گودال
خمیده مادرش اومد
کنارش اومد پیغمبر
کنار پیمبر حیدر
حسن هم اومد با گریه
نیاد کاش که شمر با خنجر
حسین یا اباعبدالله
عزیز قلب پیغمبر
عزیز حضرت زهرا
میون این همه کافر
غریب و بی کس و تنها
یه عده زدن با نیزه
یه عده زدن با شمشیر
یه عده با سنگ کینه
یه عده زدندش با تیر
حسین یا اباعبدالله
#محمد_معارفوند
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
امسالم الهی که محرم روببینم
بوی محرم میاد...
😭😭😭
محمدفصولی
عربی،فارسی
مشکی می پوشم گرم چاووشم؛ یاد شش گوشم دوستت دارم…
ای اصل ایمان ای جان جانان؛ عشق بی پایان دوستت دارم
کاری کن؛ تسلای قلب مادرت باشم…
امسالم مثل هر سال آقا؛ نوکرت باشم

روز و شب پریشونِ جسم بی سرت باشم!
نزدیکه غمت ماه ماتمت؛ امسالم الهی که محرم رو ببینم
بی تابم حسین اربابم حسین؛ از حالا به فکر کربلا و اربعینم
کاشکی اربعین با دست ساقی؛ مهمونم کنی چای عراقی
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
محمد الجنامی محمد فصولی الكربلایی مشکی میپوشم گرم چاووشم یاد شش گوشم
@majmaozakerine
.
اینجا یک مغازه نیست !!
فروشگاهیست از جنسِ
دغدغه با چاشنی انصاف !
یه سر بزنید، قیمت ها رو مقایسه کنید
و اگر تونستید کمی حمایت ؛
شما باعث بشید اتفاقات
خوب تو این حوزه
شکل بگیره !
سبد معیشتی اگر کوچیک شده!
سبد فرهنگی رو نزاریم بشه!
ما مسئولیم مومن؛
«مبلغ غدیر باشیم برای کودکان»
@babolharam_shop
@babolharam_shop
@babolharam_shop
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
راوی کرببلایم ، جگرم میسوزد
سوز زهرست که پا تا به سرم میسوزد
زهر تسکین شده بر آتش جان و جگرم
از جفا سوخته مادر همه ى بالو پرم
در جگر آتشی از آتش صحرا مانده
جای زنجیر اسارت به برم جامانده
بوی سیبست که از خون لبم می آید
بوی دودست که از سوز تبم می آید
راوی خیمه ی افروخته و نیزارم
خاطرات بدی از آتش و صحرا دارم
من که جامانده ی ویرانه و آن بازارم
بر غم طفل سه سالست چنین میبارم
دامنش در شرر آتش صحرا میسوخت
پیش چشمان ترم چادر زهرا میسوخت
آه ، هم بازی من با لگد از پا افتاد
با تنی سوخته از دوری بابا افتاد
من که جا مانده ی آن خار و خسم میدانم
من که از دود گرفته نفسم میدانم
که چه دردیست به صحرا غم بی بابایی
غم گهواره ی خالی و غم لالایی
زهر میسوزد و خون جگرم میریزد
خاک صحراست که از موی سرم میریزد
دستو پا میزنمو گاه زمین میافتم
یاد آن سوخته ی نیزه نشین میافتم
آتش این جگر از فاجعه ی آن صحراست
از همان روز نفیر لب من یا زهراست
باقر علممو در سایه ی إنا لله
مادرم آمده با ناله و با واویلا
تا ابد هست به لب ، ناله ی هل من ناصر
شیعه حاصل شده از ، مکتب قال الباقر
#نرگس_غریبی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
عاقبت آه کشیدم نفس آخر را
نفس سوخته از خاطرهای پرپر را
روضهخوانی مرا گرم نمودی امشب
روضهی آنهمه گل ، آنهمه نیلوفر را
آخرین حلقهی شبهای محرّم هستم
شکر ای زهر ندیدم سحری دیگر را
باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیدهاست
باورم نیست تماشای تنی بی سر را
باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
دیدن سوختن چارقد دختر را
غارت خود و علم ، غارت گهواره و مشک
غارت پیرهن و غارت انگشتر را
ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون میریخت
نیزههایی که ربودند سر اکبر را
آه در گوشهی ویرانه که دق مرگ شدیم
تا که همبازی من زد نفس آخر را
کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم
بین زنجیر نهان کرد تنی لاغر را
چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم
سرخ دیدم بدنش ، تکّهای از معجر را
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
______________________
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_محمدباقر_علیه_السلام
غزل مرثیه شهادت امام محمد باقر روحی فداه
چه تفاوت بکند ناله کند یا نکند
که دل سوخته را ناله مداوا نکند
چه تفاوت بکند پا بکشد یا نکشد
کاش میشد خودش اینقدر تقلا نکند
زهر اینبار چه دارد متورم شده است
زهر با این تن بیمار مدارا نکند
این جوانی که کنار پدر اُفتاده زمین
چه کند گریه اگر بر سرِ بابا نکند
اینهمه جایِ جراحات برای شام است
زهر هرچند که سخت است چنین تا نکند
نَفَس آخر و با روضهی ویرانه گریست
نشد او یاد غمِ عمهی خود را نکند
یادش اُفتاد که هم بازیِ او میاُفتاد
سنگ رحمی به سرِ دخترِ نوپا نکند
گفت دستم... سرِ زنجیر به دستش بستند
پس از آن شِکوهای از آبلهی پا نکند
کاش میشد که سرِ بام کسی ننشیند
یا اگر رفت فقط شعله مهیا نکند
یاکه رَقّاصهشان موقعِ هُل دادنمان
خنده بر گریهی ذریّهی زهرا نکند
چادر عمه پناهش شد و نالید : سرم...
چه کنم تا که مرا زجر تماشا نکند
....
زنِ غساله چه فهمید که میگفت به خود
بهتر این است که این مقنعه را وا نکند
(حسن لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#ایام_مسلمیه
کعبه محروم شد ز دیدارت
یابن زهرا خدانگهدارت
کربلا میروی و یا کوفه؟
یا به شام اوفتد سر و کارت؟
چه شود ای امام جود و کرم
یک نگاه دگر کنی به حرم
ای ز جام بلا شده سرمست
دست و دل شسته از هرآنچهکههست
چه شتابان روی به دیدنِ دوست
جای گل سر گرفتهای سر دست
از حریمت برون شدی مولا
عازم حج خون شدی مولا
هشتِ ذیحجه مردم عالم
همه رو آورند سوی حرم
تو دل شب ز بیت امن خدا
سر به صحرا نهی قدم به قدم
کعبه تا صبح ناله سر میکرد
پسر فاطمه مرو برگرد
کعبه با سوز و اشک و ناله و آه
بر نمیدارد از تو چشم نگاه
سفر تیر و نیزه و عطـش است
طفل شش ماهه را مبر همراه
از سفیدی حنجرش پیداست
این پسر ذبح سیدالشهداست
نظری کن به غنچه یاست
ثمر سرخ باغ احساست
اصغرت را بگیر از مادر
بسپارش به دست عباست
چون صدایت زند جوابش ده
از سرشک دو دیده آبش ده
نالهای بر لب سلاله توست
که شبیه صدای ناله توست
ساربان را بگو که تند مرو
آخر این کودک سه ساله توست
قدری آرام ای هدیخوانان!
کمی آهسته ای شتربانان!
ناقهها ذکر یا حسین به لب
کوهها ناله میزنند امشب
نخلها خم شدند و میگویند
السلام علیک یا زینب
غم مخور ای فدای چشم ترت!
هیجده محرمند دور سرت
کاش خورشید واژگون میشد
از تن کعبه جان برون میشد
کاش از اشک دیده حجّاج
آب زمزم تمام خون میشد
کعبه ساکت مباش واویلا
گریه کن بهر لاله لیلا
ای سکینه دگر چه غم داری؟
اشک از دیدگان مکن جاری
که محوّل شده است بر عباس
مشک سقایی و علمداری
بر سماعش دو دست بالا کن
هر چه دانی دعا به سقا کن
ناله دیگر بهسر نمیگردد
این شبِ غم، سحر نمیگردد
این مسافر که دل به همره اوست
میرود، لیک برنمیگردد
عالمی گشته محو اجلالش
چشم «میثم» بوَد به دنبالش
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_______________________
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#ایام_مسلمیه
بالای بام از دور میبینم
از اولین غم تا به آخر را
در اشکهایم کاش میدیدی
این صحنههای گریهآور را
از دور میبینم که میآیی
اهل و عیالت حالشان خوب است
دارد رباب از ذوق میخندد
دید اولین دندان اصغر را
سجادهات را پهن کرد و گفت
«بابا! رقیه دوستت دارد»
چادر نمازش را سرش کردی
اکبر که گفت اللهاکبر را
دارد سکینه آب مینوشد
اصحاب و اهل خیمهگاهت هم
سیرابها بعدش دعا کردند
در لشکرت سقای لشکر را
دور سرت هر لحظه میگردد
پروانهی شمع وجود تو
میبینم اشک شوق زینب را
تا سیر میبیند برادر را
این دلخوشیها را نگیر از خود
با آمدن در سرزمینی شوم
از خیر کوفه بگذر و برگرد
از اهل خیمه دور کن شر را
اینجا بهارش هم زمستان است
از ساقه میبُرّند گلها را
برگرد، این مردم تبر دارند
بر پیکرِ خود حفظ کن سر را
دلشوره میآید سراغ من
با دیدن چشمِ حرامیها
حالا که میآیی نیاور پس
همراه خود ناموس حیدر را
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
_______________________
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم