eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
یک هفته بعد ناخن فاطمه سیاه شد و افتاد. علی آقا خیلی بهم ریخت. -آخر چرا مراقب بچه نیستی؟ الان می رم به یوسف می گم چرا مواظب بچه اش نیست؟ با خنده گفتم: بابا بچه اند، داشتند بازی می کردند. الان آقا یوسف چه کار می تونه بکنه. میثم از سر شیطنت سنگ پرت کرد. بچه که به عمد نزد. دید که نه، حرفم درست است، گفت: تو چرا مواظب نبودی؟ -به خدا نمی دونم چی شد! تا سرم را برگردوندم این طور شد. همه از شیطنت هر کدام از بچه ها باخبر بودیم. بچه ها مخصوصا پسرها را مثل ذره بین زیر نظر داشتیم. شیطنت بچه ها بعضی روزها قصه می شد و کاری نمی شد کرد. خانه من به عنوان خونه بابلی معروف بود. هم سماور داشتم و هم استکان و نعلبکی تمیز از خانه آورده بودم. بعضی از غروب ها خانم ها می گفتند: برویم خانه ی بابلی چایی بخوریم. بقیه خانم ها و خانه ها سماور نداشتند و چای دم داده را وقتی می خوردند مزه شان می داد. آب جوش کتری که آب جوش سماور نمی شد. جمعمان جمع می شد. خانم بابایی مُلاباجی ما بود. به قول معروف دعا خوانمان بود. دوره گذاشته بودیم که چهاردهم هر ماه، خانه یکی سوره واقعه را بخوانیم و گاهی دو سه نفر می شدیم و می رفتیم در شهر اهواز دوری می زدیم. اهواز شهر بزرگی بود و ما هم غریب. مردم جنگ زده و گرفتار و قیمت کالا ها هم گران.
اهواز شهر بزرگی بود و ما هم غریب. مردم جنگ زده و گرفتار و قیمت کالا ها هم گران. آن قدر از مغازه ها قیمت می گرفتیم تا یک چیز مناسبی گیرمان بیاید. یک روز در آن گرمای اهواز تشنه مان شد. یک لیوان آب، به اندازه بطری آب معدنی کوچک الان را با پول آن زمان پنج تومان می فروختند. وقتی پنج تومان دادیم و آب خریدیم، انگار کارد کشیدند به گلویمان؛ خدا! تو شهرمون یک پارچ آب بخواهیم، مردم مجانی می دهند و می گویند ببر. مردم باید بیایند این جا و قدر این چیزها را بدانند. حتی به سربازهای بیچاره که به اهواز می آمدند هم رحم نمی کردند. این مغازه دارها می گفتند: بابا این جا منطقه جنگیه، ما باید کاسبی خودمان را بکنیم. ما هر چیزی را دانه ای می خریدیم. پول هایمان را می گذاشتیم روی هم و آنچه دلمان می خواست را می خریدیم. یک مدت بود که مقر لشکر بیست و پنج کربلا شده بود پادگان شهید بیگلو. پادگان شهید بیگلو یک صحرای بزرگی بود که در آن درختچه های مصنوعی کاشته بودند تا زمانی که طوفان و باد می آید، خاک ریز و شنزار تمام سطح پادگان را نپوشاند. جنوب باران های شلاقی می بارید؛ باران هایی که در یک آن سیل به راه می اندازد و با گل چسبناک جنوب هرچه دم دست باشد را نابود می کند. یک روز از آن باران های شلاقی و وحشتناک بارید. باد و باران تمام میخ چادر سنگرهای بچه ها را در بیگلو را از جا کند و تمام پتوهایی که در سنگر بود را گلی کرد. آن شب تا صبح نیروها در بیگلو زیر باران و باد مانده بودند و وسایلی که این طرف و آن طرف افتاده بود را جمع و جور می کردند. علی آقا که خانه آمد خیس خیس بود و می گفت: تمام بیگلو بهم ریخت. مجبور شدیم نیروها را جمع کنیم و بالای تپه نزدیک به پادگان ببریم تا فردا که هوا بهتر شد، بچه ها را برگردانیم.
*درسالروز نامه ی تاریخی امام راحل به آقای منتظری قائم مقام وقت رهبری در فروردین سال ۶۸ که به دلیل سوابق انقلابیش از سوی مجلس خبرگان به عنوان قائم مقام رهبری منصوب شده بود* متن کامل پیام حضرت امام در عزل منتظری در ادامه می‌آید: بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای منتظری با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین‌تر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید -که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند-، با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید: ۱)سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد. ۲)از آنجا که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. ۳)- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند. ۴) - نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند. و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. و الله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغ‌های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام. یکشنبه ۱۳۶۸/۱/۶ روح‌الله الموسوی الخمینی / 🌴🪴🪴🪴🌴
45.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت چهارم برنامه "حافظه تاریخی ایرانی" با موضوع جریان شناسی منتظری و نهضت آزادی و راز انفعال سید حسن خمینی در برابر تحریف گران امام سیزده دقیقه ای که اطلاعات مفیدی به شما خواهد داد. @Hafezeh_tarikhi_irani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی آقا که خانه آمد خیس خیس بود و می گفت: تمام بیگلو بهم ریخت. مجبور شدیم نیروها را جمع کنیم و بالای تپه نزدیک به پادگان ببریم تا فردا که هوا بهتر شد، بچه ها را برگردانیم. خیلی دلواپس نیروهایش بود. پس فردای آن روز دوتا تویوتای جنگی پتوی گلی و خیس آوردند. خانم بابایی آمد و گفت: خانم ها زحمت بکشید، هرکی هفت تا، هشت تا پتو برداره و بشوره تا برگردونیم برای بچه های رزمنده. پتوها تقسیم شد و به من سه تا پتو رسید. همه را شستیم و تمیز و خشک شده، تا زدیم؛ دو سه روز بعد یک تویوتا آمد و پتوها را برد. چون من باردار بودم، مراعاتم را کردند و سه تا پتو به من دادند. همین روزها بود که همسایه خوب من رفت؛ خانم سجودی وسایلش را جمع کرد و گفت: برای آقای سجودی مأموریتی پیش آمده و باید برود لشکر علی ابن ابیطالب (ع) قم. آن ها برگشتند بابل. هر چند وقت آقای سجودی می آمد بابل و به آن ها سرکشی می کرد و برمی گشت. همین زمان یک مقدار حال و روز بارداری ام بهم ریخت. اضطراب هایی داشتم. هواپیماهای عراقی می آمدند و دیوار صوتی را می شکستند یا ناگهانی صدای آمبولانس می آمد. هر آن ممکن بود بچه ام را که پنج ماهه بود، از دست بدهم. خانم ها می آمدند و مواظبم بودند، خیلی دلواپسم بودند. به جز من، چهار زن دیگر هم باردار بودند و با همان وضعیت و اضطراب در پایگاه زندگی می کردند، ولی وضعیت من نگران کننده تر از بقیه بود. با رفتن خانم سجودی تنها شدم، اما کمی بعد خانم بهداشت با همسرش ناصر بهداشت آمدند و به جای خانم سجودی در اتاق آن ها؛ یعنی همان خانه ای که ما زندگی می کردیم، ساکن شدند.
آن ها بچه ای نداشتند. تازه ازدواج کرده بودند. خانم بهداشت خیلی کم سن و سال بود، تازه سوم راهنمایی اش را تمام کرده بود. آقای بهداشت هم سن و سال من بود؛ متولد1341. وقتی عروس کوچولو را دیدم خیلی از او خوشم آمد. می دانستم این روزهای اول ازدواج، روزهای خاصی است، با نگرانی ها و دلواپسی های خودش. به خانم بهداشت گفتم: تک و تنها تو اتاقت نباش. بیا ناهار و شام را با هم می خوریم، ولی هر وقت شوهرامون اومدن، هرکی بره اتاق خودش. خانم بهداشت دختر ساده و مهربان و مؤمنی بود. پیشنهادم را قبول کرد. فاطمه من هم خانم بهداشت را دوست داشت. خیلی با او اُخت شد و یک لحظه از او جدا نمی شد. خانم بهداشت را که می دید، می دوید طرفش و خودش را می انداخت در بغلش. شب ها هم نمی گذاشت خانم بهداشت از من جدا شود؛ فاطمه وسطمان می خوابید و ما دو نفر دو طرف فاطمه. اسم خانم بهداشت، مریم بود. اسم خانم سجودی هم مریم بود. یک مریم رفت و یک مریم آمد. یکی دیگر از خانم ها خانم رزاقیان بود. شوهرش معاون اطلاعات و عملیات لشکر بود. کارش هم حساس بود. کارشان این بود که هر شب می رفتند داخل خاک عراق و اطلاعات جمع می کردند و برمی گشتند. تمام این مدت خانم رزاقیان از اضطراب راه می رفت و بی خوابی می کشید. آن قدر این طرف و آن طرف می رفت تا آقای رزاقیان برگردد. یک پسر داشت به اسم محمد که اکثر اوقات مریض بود. وقتی آقای رزاقیان می رفت، می دانستیم خانم رزاقیان چه حالی دارد و به نوبت سعی می کردیم کنارش باشیم، مدام با خودش حرف می زد: خدایا! اگر الان شوهرم شهید شده باشه چی؟ الان دست عراقی ها باشه چی؟ ما سعی می کردیم از این حرف ها و صحبت های منفی او را دور نگه داریم.
❌ 💠خوردن برنج با ماست فراموشی می‌آورد 👈مصرف برنج با ماست،موجب افزایش سردی مغز میشود‌، غلبه بلغم در مغز موجب فراموشی، سستی و تنبلی مغز شده و شما را کم حافظه میکند! 🔰وموجب👇🏼 🔹 افزایش سردی و تری مغز 🔹سستی 🔹ام اس 🔹پوکی استخوان وآرتروز .... ماست را حتما همراه مصرف کنید 🍃👇 🆔 @TahoraTeb
*مختصات شخصيتي مقام معظم رهبری* عبدالحسین خسروپناه/روزنامه وطن امروز ⚡... نکته مهمی را درباره شخصیت مقام معظم رهبری نباید هیچ وقت فراموش کرد و آن هم اینکه ایشان به حیطه‌هایی از علم و دانش پا نهادند که معمولا حوزوی‌ها و روحانیت به این وادی‌ها وارد نمی‌شوند. *آیت‌الله خامنه‌ای جزو نوادر دوران ما در فهم آثار هنری هستند.* ایشان هم خوب هنر را می‌فهمند، هم خوب زوایای گوناگون آن را درک و نقادی می‌کنند و هم خود هنرمند و یک شاعر حاذق هستند. این از آن وادی‌هایی است که کمتر کسی در فضای روحانیت به آن وارد می‌شود و این از خصیصه‌های ممتاز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است. ⚡ *به این ترتیب ما با رهبری مواجهیم که فقط سیاستمدار نیستند، فقط یک دانشمند صرف نیستند، بلکه با یک نظریه‌پرداز و تئوریسین مواجهیم که حوزه وسیعی از دانش علمی و تجربه عملی را با هم ادغام کرده‌اند. این یک موهبت استثنایی بوده که شامل حال ایران‌زمین شده است.* به همین خاطر است که وقتی شما سراغ بیانات ایشان می‌روید، با مجموعه پراکنده‌ای از توصیه‌ها و سخن‌ها روبه‌رو نمی‌شوید، بلکه با یک نظام فکری مواجه می‌شوید. مقام معظم رهبری صاحب یک منظومه فکری هستند و هر ۳ رکن نظام بینشی، منشی و کنشی در مجموعه بیانات ایشان به وضوح به چشم می‌خورد. ⚡ *اگر بخواهم نگاهی بسیار گذرا و اجمالی به منظومه فکری ایشان داشته باشم، باید بگویم توحید ، محور و هسته نظامات فکری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.* سپس این اندیشه توحیدی، در شاخه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نظام فکری ایشان تسری پیدا می‌کند. ⚡وقتی آیت‌الله خامنه‌ای در سیاست خارجی موضعی می‌گیرند، این یک موضع مقطعی نیست، بلکه بر اساس یک نظام فکری توحیدمحور بیان شده است. اتفاقا عدم فهم همین موضوع است که موجب می‌شود دیدگاه ایشان در برابر قدرت‌های خارجی بدرستی برای برخی جریانات سیاسی قابل درک نباشد. ایشان وقتی در سیاست می‌اندیشند و سخن می‌گویند بر اساس روح توحیدی حرف می‌زنند، نه بر اساس یک تحلیل و موضع صرفا سیاسی. 🤲در قدم بعدی باید گفت نظام فکری توحیدمحور ایشان، یک نگاه تمدنی نیز هست. یعنی همان روح توحیدی در تفکر ایشان چنان پیش می‌رود که زمینه‌ساز تشکیل یک تمدن توحیدمحور می‌شود. این هم از ویژگی‌های فکری ایشان است، یعنی نگاه‌شان و فکرشان محدود نیست، بلکه یک فرآیند مرحله‌ای به سمت یک قله وسیع و بلند است. همین نگاه است که روح حاکم بر بیانیه گام دوم انقلاب است و عناصر خودسازی، دولت‌سازی و جامعه‌سازی را برای تحقق زمینه‌های تمدن اسلامی دربر می‌گیرد. ⚡نکته دیگری که درباره رهبر معظم انقلاب مایل هستم به آن اشاره کنم، *نقش ویژه ایشان در زمینه پیشرفت‌های گوناگون علمی ایران است.* شما فکر نکنید نقش آیت‌الله خامنه‌ای، صرفا یک توصیه به پیشرفت علمی بوده است، خیر! اینگونه نبوده است، *ایشان شخصا راهبری و پیشروی حرکت علمی کشور را به دست گرفتند و وضعیت علمی کشور را به نقطه کنونی رساندند.* ⚡ *ما امروز تنها کشور تولیدکننده صنعتی بیوایمپلنت، رتبه هشتم در جهان در صنعت هسته‌ای، رتبه ششم در تولید زیردریایی، رتبه دهم در فناوری لیزر، رتبه هشتم در چرخه کامل فناوری فضایی، رتبه چهارم در علوم باروری و ناباروری، دومین کشور دارای فناوری ساخت پهپاد رادارگریز، دومین ارتش سایبری دنیا، رتبه اول در فناوری نانو و دومین کشور دارای دانش طراحی و ساخت هواپیمای استراتژیک خورشیدی هستیم؛ تمام این پیشرفت‌ها، در تک‌تک این زمینه‌ها، نه صرفا با توصیه مقام معظم رهبری، دقت بفرمایید! نه صرفا توصیه بلکه با راهبری و مدیریت شخص ایشان در ابعاد کلان موضوع به ثمر رسیده است.* ایشان شخصا در پژوهشگاه رویان حاضر می‌شدند و از نزدیک پیشرفت دانشمندان ما را در زمینه سلول‌های بنیادین رصد می‌کردند و مدیریت و راهبری کلان اینگونه پروژه‌ها را در دست داشتند. ⚡تازه همه اینها نتیجه تلاش ایشان برای پیشرفت کشور در علوم تجربی و مهندسی است، در حالی که زحمات بی‌نظیر ایشان در رشد علوم انسانی در کشور نیز موضوع جداگانه‌ای برای دقت و تأمل است. مفاهیمی که ایشان در علوم انسانی ابداع و تولید کردند، نهضت‌هایی را که در زمینه‌های مختلف علوم انسانی و اسلامی‌سازی علوم راه‌اندازی کردند، تیزبینی‌هایی که در تحلیل وقایع سیاسی از دریچه علوم انسانی داشتند، مانند مفهوم بیداری اسلامی یا پیچ تاریخی که همگی بر پایه یک نظام فکری منسجم بوده است، همه اینها در کنار هم از شخصیت عظیم علمی و نظریه‌پرداز ایشان پرده‌برداری می‌کند. ⚡من به ضرس قاطع می‌گویم اگر رهبر معظم انقلاب نبودند، بسیاری از پیشرفت‌های کنونی ما رقم نمی‌خورد و هر جا پسرفتی داشتیم به خاطر بی‌توجهی به نظام فکری ایشان بوده است. *حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در عرصه مدیریت امنیت منطقه‌ای، حاج‌قاسم سلیمانی را داشتند و در عرصه مدیریت پیشرفت هسته‌ای، حاج‌محسن فخری‌زاده را؛ ۲ شهید بزرگواری که هم نظام فکری ر
هبری را بخوبی می‌فهمیدند و هم بخوبی آن را به ثمر می‌نشاندند.* اگر در عرصه اقتصاد و سلامت و سایر عرصه‌ها هم، حاج‌قاسم‌ها و حاج‌محسن‌ها داشتند، وضعیت کشور بسیار بهتر و متعالی‌تر از وضعیت کنونی بود و آسیب‌هایی که الان در حال دست‌وپنجه نرم کردن با آنها هستیم، وجود نداشت. 💧💧من یک گلایه‌ای بکنم و آن هم اینکه واقعا اندیشه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در کشور ما بخوبی شناخته نشده و نهادهای متولی، کار خود را در این زمینه آنچنان که باید و شاید انجام نداده‌اند. من یک برنامه در صداوسیما ندیده‌ام که منظومه فکری رهبر معظم انقلاب را بدرستی و کامل و جامع به مردم معرفی کند. من وقتی کتاب منظومه فکری امام خمینی را نوشتم، سپس نوشتن کتاب منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای را آغاز کردم، کسی که این ۲ کتاب را بخواند به وضوح می‌بیند اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای امتداد اندیشه امام است. خب! وقتی این نظام و انقلاب بر مبنای اندیشه امام، تأسیس شده است، چطور است که امتداد این اندیشه‌ها را نمی‌آموزیم و معرفی نمی‌کنیم؟ چرا نمایندگان مجلس که می‌خواهند قانون‌گذاری کنند، موظف نمی‌شوند یک دوره مبانی نظری و منظومه فکری امام و رهبری را بخوانند؟ چرا در آموزش‌وپرورش ما به صرف درج یک عکس و یک جمله از حضرت امام و مقام معظم رهبری در ابتدای کتاب‌های درسی اکتفا می‌شود اما جایگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان یک متفکر ایده‌پرداز و یک تئوریسین به دانش‌آموزان و نسل جوان ما معرفی نمی‌شود؟ اینها همه کم‌کاری‌هایی است که در ترویج اندیشه‌های این متفکر بزرگ انجام شده و هر چه سریع‌تر برای رفع این کاستی‌ها باید اقدام کنیم. *سلامتی مقام عظمای ولایت صلوات، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*. بحسن و خلق و وفاکس بیارِ ما نرسد= ترا درین سخن انکارِ کارِ ما نرسد. اگرچه حُسن فروشان بجلوه آمده اند=کسی بحسن و ملاحت بیار ما نرسد
ابراهیـم‌مۍگفت: مطمئـن‌بـاݜ هـیچ‌چیـز‌مثل برخـوردِ‌خوب روۍ‌آدم‌هـا‌تأثیر‌نـداره!🌱
🔴🔵 هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان 🌕 اباصلت می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: 🔹 ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: 1⃣ زیاد دعا کن 2⃣ زیاد استغفار کن 3⃣ زیاد قرآن تلاوت کن 4⃣ از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی 5⃣ هر امانتی که گردنت هست ادا کن 6⃣ تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن 7⃣ هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... 8⃣ و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: 🔴 اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ 🔹 خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ 📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد عالی:باید بلندگو دست بگیریم و بگوئیم آقا غیرت آقا غیرت* ✅پیشنهاد دانلود ونشر 🌸🌼🌸🌼🌸
💠هشت توصیه امام رضا علیه السلام برای روزهای آخر ماه .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حلوا کاسه شیرازی مواد لازم : آرد برنج 1و2/3 لیوان روغن مایع نصف لیوان+1قاشق غذاخوری کره یا روغن جامد شکر کمتر از 1 لیوان که میزان شیرینی حلوا به ذائقه شما بستگی داره،من کم شیرین دوست دارم. آب حدود 3 لیوان که میزان آب بسته به جنس آرد برنج داره و ممکنه بیشتر یا کمتر مصرف بشه (پس کم کم اضافه کنید) گلاب 1 لیوان زعفران دمکرده غلیظ در حدی که حلوا خوشرنگ بشه دستور تهیه : ابتدا آرد رو الک و روی حرارت کاملا ملایم قرار بدید و کمی تفت بدید تا بوی خامی اون برطرف بشه ولی نباید تغییر رنگ بده وگرنه حلواتون خوشرنگ نمیشه. سپس روغن را کم کم اضافه و اون رو به خورد آرد بدید. مخلوط آرد و روغن باید لطیف و یکدست بشه. برای افزایش لطافت حلوا 1 قاشق روغن جامد یا کره اضافه کنید که البته میتونید نریزید. در تمام مراحل باید حرارت ملایم باشه وگرنه آرد تغییر رنگ میده. بعد آب را کم کم اضافه کنید و سریع با پشت قاشق آرد را صاف کنید و هم بزنید . تا جایی آب اضافه کنید که آرد کاملا باز و غلظت اون مثل فرنی بشه. همون طور که گفتم مقدار آب بسته به جنس آردتون داره واسه من حدود 3 لیوان آب مصرف شد. سپس شکر را کم کم اضافه و روی حرارت ملایم هم بزنید تا شکر به خورد مواد رفته و حل شود و مواد را بچشید تا شیرینی آن به اندازه دلخواه برسه. وقتی شکر رو هم اضافه کردید و در حلوا حل شد،حالا نوبت زعفران دمکرده غلیظ و 1 لیوان گلاب هست. اونا رو هم اضافه و از این به بعد کمی حرارت رو بیشتر کنید و مدام هم بزنید تا حلوا جمع بشه. این حلوا بافت بسیار لطیف و کشداری داره. وقتی حلوا جمع شد اونو گهواره کنید تا مثل توپ جمع بشه و روغن اضافی رو پس بده که میتونید روغنش رو بگیرید. حالا من داخل نون تارت و قیف های کوچیک تزیینش کردم میتونید داخل دیس بکشید و تزیین کنید
بابل که می آمدیم، یک تلویزیون سیاه و سفید دست دوم که آنتنش شکسته بود را همراه خودم آوردم. به جز ما، خانم مهرزادی تلویزیون داشت؛ هر دو سیاه و سفید کوچک دوازده اینچ. آن زمان سریالی پخش می شد به نام سلطان و شبان که حالت طنز داشت. همه یا خانه ی ما یا خانه ی خانم مهرزادی جمع می شدیم و می دیدیم. وقت برنامه کودک هم بچه ها می آمدند. در این بین خانواده ها علاوه بر مشکلات جمعی که داشتند، هر کدام مشکلات شخصی خودشان را هم داشتند. خانم دیگر، خانم امانی بود که دوتا بچه داشت؛ یک پسر و یک دختر. بچه هایش خیلی لاغر بودند و آب و هوای خشک اهواز با بدن بچه ها سازگار نبود. مدام درگیر اسهال و استفراغ بودند. دکتر گفته بود: آب هویج برای بچه ها خوب است. بیچاره کارش شده بود هویج رنده کردن. آن قدر هویج رنده کرده بود که دست هایش زخم شده بود. هویج را زیاد رنده می کرد و داخل یخچال ما می گذاشت که هر روز بتواند به بچه هایش هویج بدهد. این جمع های زنانه کمک می کرد که بنشینیم و بخندیم. میان خنده هایمان هواپیماهای عراقی می آمدند و دیوار صوتی را می شکستند و می رفتند؛ هیچ ترسی نداشتیم، انگار هواپیماهای ایرانی آمده اند و رفته اند.
یکی دو روز اول که یکی از خانم ها آمده بود، وقتی هواپیما ها آمدند، شروع کرد به جیغ زدن و گریه کردن. من فاطمه را بغل کردم و گفتم: بابا چیزی نشده. چادرت را بردار بیا بریم زیر درخت. علی آقا و بقیه همسران به ما گفته بودند که اگر هواپیماهای عراقی آمدند، شما از ساختمان ها دور شوید، بهترین نقطه زیر درخت است. وقتی آمده بود زیر درخت گریه می کرد، می گفت: من نمی مونم، می خوام برم... . من شروع کردم به صحبت کردن: فقط این چیزها را نبین. این جا خیلی خوبه. حداقل ما پیش شوهرامون هستیم. ما هم سهم داریم تو اجرشون. آخرش هم شهادته، چه چیزی بهتر از شهادت؟ آن قدر این حرف ها را زدم که آرام شد. ما هم آن قدر شجاع نبودیم که هیچ ترس و وحشتی نداشته باشیم. گاهی هواپیماهای جنگنده عراقی آن قدر نزدیک زمین می شدند که فکر می کردی بال های هواپیما به زمین می خورد. علی آقا می گفت، بیش تر برای عکس برداری از منطقه و ایجاد وحشت در دل رزمنده ها، این مانورها را می دهند. وقتی او این حرف ها را می زد، حس رزمنده بودن به من دست می داد. وقتی هواپیما ها می آمدند، در و دیوار خانه می لرزید، مثل یک زلزله. از طرفی تا نیم ساعت ضدهوایی های اطراف پایگاه گلوله می زدند تا بالاخره جنگنده های عراقی را از منطقه دور کنند.