قسمت دوازدهم 👇

📒مروری بر کتاب آینه‌داران آفتاب 🔹قسمت دوازدهم/ فصل اول ویژگی یاران امام‌حسین / موقعیت‌شناسی 🖌استاد محمدرضا سنگری 👇شناختی نو از یاران امام‌حسین #از_مبعث_تا_عاشورا #بعثت_حسین #آینه‌داران_آفتاب #بغض_قلم 🆔 @bibliophil

🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۴۱ | سوره آل‌عمران | قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً ۖ قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا ۗ وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: ۸min #قرآن #تفسیر_قرآن_صوتی #کتاب ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil

یکی از مسائلی که حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره را رنج می‌داد، این بود که بسیاری از کسانی که طالب دیدار یا ظهور آن حضرت هستند، انگیزه‌شان منافع شخصی خودشان است. ایشان می‌گفتند: «حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف می‌فرمایند: این‌هایی که می‌آیند در جمکران توسل می‌کنند، من را برای خودشان می‌خواهند که بروم دنبال اصلاح کار شخصی آن‌ها. هیچ‌کس دنبال آن نیست که کار من چیست و من چه می‌خواهم!» آیت‌الله بهجت قدس‌سره این طریقه را درست نمی‌دانستند و معتقد بودند مردم باید خود و جان و مال خود را برای امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و هدف بزرگ او بخواهند و برای او دعا کنند. برای سلامتی، ظهور، عافیت، پیروزی و از همه مهم‌تر، سلامت‌ماندن شیعیانش تا ظهور دعا کنند. او برای عالَم است، نه فقط برای من و تو. آن‌وقت آیا درست است که هرکس به جمکران می‌رود و عبادات طولانی می‌کند، فقط در فکر خودش باشد، نه به فکر آن حضرت؟! 📒کتاب «صحبت سالها» مجموعه خاطرات حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین علی بهجت 🆔 @bibliophil

قسمت سیزدهم 👇

📒مروری بر کتاب آینه‌داران آفتاب 🔹قسمت سیزدهم/ فصل اول ویژگی یاران امام‌حسین / روشنگری و رسواگری 🖌استاد محمدرضا سنگری 👇شناختی نو از یاران امام‌حسین #از_مبعث_تا_عاشورا #بعثت_حسین #آینه‌داران_آفتاب #بغض_قلم 🆔 @bibliophil

ممنون از پستچی کاردرستی که پنج غروب جمعه کتاب برام آورد تا جای چرخیدن تو گوشی ۲۰ دقیقه‌ای ۵۰ صفحه بخونم و کیف کنم.‌ شخصیت یحیی تا اینجا خوب بوده، طلبه‌ای که پدرش امام جمعه بوده. ولی دیگه نماز نمی‌خونه و دنبال مهاجرت به آلمان. یعنی قید همه‌چی زده. تا اینجا از جایزه جلالی که به آقای دیزگاه دادن تقریبا راضی‌ام؛ کم نیست که ۴۰۰ میلیون. باید حرف مهمی برا گفتن داشته باشه. برم بقیه‌ش بخونم. البته دیگه تعریف نمی‌کنم که خودتون برید بخونید. #بیروط #اکبری_دیزگاه #برگزیده_جایزه_جلال #روز_نوشت 🆔 @bibliophil

گروه داستان نویسان جمال و جلال برنامه هفتگی خیلی خوبی دارند اگه به داستان‌نویسی علاقه‌ دارید عضو گروه بله بشید. ble.ir/join/HitYnhPoJL https://ble.ir/jamalojalal 🆔 @bibliophil

بذارید زنگ آلارم‌ نماز‌ صبح 👌👌 حتما بذارید بهتون قول میدم که بیدار می شید تضمینی بلند می شید چه بلند شدنیییییی 🤣🤪🤪🤣🤣 🌱

ارسالی یکی از اعضا کانال

🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۴۲ | سوره آل‌عمران | وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: ۵min #قرآن #تفسیر_قرآن_صوتی #کتاب ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil

نوجوان بودم. مادر و پدرم چه کار خیری کرده بودند نمی‌دانم، فقط خبر دارم که از یک جایی به بعد معنی زندگی برای من تغییر کرد. خانمی که روسری‌اش را با سوزن صورتی‌ مروارید‌دار می‌بست، توی شهر ما هیئت دانش‌آموزی زده بود و ما را با اسم هیئت و اردو و باشگاه ورزشی دور هم جمع کرده بود. نمی‌دانم چه اکسیری در جان ما ریخته بود که ما هر روز هفته را به عشق جمعه می‌دویدیم و نامش را خادمی می‌گذاشتیم. آن سال‌ها هم مثل امروز هیچ کس جز خدا پشت ما نبود. جا نداشتیم پول نداشتیم حتی بعضی وقت‌ها کسانی سنگ جلوی راهمان می‌شدند. ولی خسته نمی‌شدیم. بدون استثنا آخر همه‌ی هیئت‌های ما به دعا برای زمینه‌سازی ظهور ختم می‌شد. همه دست بالا می‌بردیم و دعا می‌کردیم: خدایا ما را زمین ساز ظهور حضرت حجت قرار بده و همه سفت و محکم آمین می‌گفتیم. ما ظهور را آن روزها نزدیک تر از نزدیک می‌دیدیم. نزدیک تر از تاریخ تولد خودمان. نزدیک‌تر از اتفاق‌های رایج خانوادگی. عروسی، مهمانی و... ما خیال می‌کردیم اگر این هفته ظهور به اجابت نرسیده چون ما خوب خادمی نکردیم چون ما خوب یاری‌گر او که باید بیاید نبوده‌ایم. توی هیئت‌های هفتگی و جلسات خادمین برای این درد گریه می‌کردیم که ظهورت معطل آدم شدن ماست..‌. آن روزها توی واحد نشریه با اسم مستعار «منتظر» می‌نوشتم و یادم هست هر جمعه غروب دلم می‌گرفت. برعکس این روزها که یادم نیست آخرین بار، کی با حضرت درد و دل کردم. یادش بخیر محرم‌ها کوچه باز می‌کردیم سربند سرخ یاحسین روی دست می‌بستیم و می‌خوانیم: سربندها رو بستیم آره میاریم‌ت آقاجون ایشالا تو همین شبا می‌بینیم ت آقاجون ارباب من کجایی مُردم از این جدایی هرشب تاسوعا یقین داشتیم که به هیئت ما هم سری زده و گاهی حتی بچه‌ها دنبال نشانه‌های آمدن‌ش می‌گشتند. آن روزها امام زمان آمده بود در بطن تمام اردوهای ما، در بطن درس خواندن، انتخاب همسر، انتخاب رشته و... آن روزها سرودی داشتیم که باهم گوشه‌ی صحن جامع امام رضا یا گوشه مسجد جمکران زمزمه می‌کردیم. توی کاغذهای سیاه و سفید دست‌نویس کپی شده بود و روی پاهای‌مان می‌زدیم و می‌خواندیم، من همیشه به این بند که می‌رسیدم بغض می‌کردم و از ادامه دادن سرود دست می‌کشیدم: یا حجه الله جونیم می‌دم من برات غربت نبینی دردت به جونم مگه من مُرده‌ام تو گوشه‌ی صحرا نشینی ما با روایت آن پنجاه نفری که در سپاه ۳۱۳ نفر امام زمان از خانم‌ها هستند بارها توی اردوهای علمی پرواز کردیم و روزها خودمان را جای آن پنجاه خانم تصور کردیم. توی هیئت که جارو می‌زدیم به امید جارو زدن خانه امام زمان بود. کفش که جفت می‌کردیم به امید جفت کردن کفش امام زمان بود. غذا که می‌پختیم به امید پختن غذا برای امام زمان بود. این روزها هم باید باز همان حال و هوا همان اعتقاد ریشه‌دار را حفظ کنیم. دلم می‌خواست کمی با شما حرف بزنم کمی درد و دل کنم. دلم می‌خواست مثل همان سال‌ها بازهم فقط برای زمینه‌سازی ظهور کار کنیم. دلم می‌خواست هربار که با مشکلات بی‌پولی کانون‌های دانش‌آموزی بی‌توجهی مسئولین فرهنگی شهر به دغدغه‌های ناب‌مان و هزاران مشکل ریز و درشت که جلوی پای ما دختران فعال فرهنگی قرار دارد، برخورد می‌کنیم: بازهم لبخند بزنیم و خستگی را خسته‌تر کنیم مثل همه‌ی این سال‌هایی که باهم بزرگ شدیم. ما که سال‌هاست شروع کردیم نباید در این روزهایی که صدای قدم‌های دوست از کوچه پس کوچه‌های غزه، فلسطین و یمن می‌آید در این آخرین لحظه‌هایی که جهان آماده شنیدن صدای آمدن موعود است ما که السابقون ماجرا بودیم نباید جا بزنیم. شاید سنگرهای جنگیدن‌ما فرق کرده یکی با سنگر مادری یکی با سنگر رسانه یکی با سنگری کانون دانش‌آموزی یکی با سنگر قلم ما ایرانی‌ها پرچم زمینه‌سازی ظهور را بلند کرده‌ایم و تا پرچم را روی قله نرسانیم نباید از خستگی حرف بزنیم. فرمانده که همین چندی قبل، نوید داده تا به قله رسیدن یک یاحسین دیگر باقی مانده، جالب بود چند روز پیش پسرک دستفروشی اصرار اصرار که فالی از حافظ بخرم و خریدم این آمد: آن سفر کرده که صد قافله دل همه ره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش اگر ما بخواهیم ظهور نزدیک است ایمان دارم به وعده‌های خدا #روز_نوشت #امام_زمان 🆔 @bibliophil

چقدر جالب قسمت چهاردهم امام‌زمانی 👇

📒مروری بر کتاب آینه‌داران آفتاب 🔹قسمت چهاردهم/ فصل اول ویژگی‌های مشترک یاران امام‌حسین و امام‌زمان/ بصیرت و بینش 🖌استاد محمدرضا سنگری 👇شناختی نو از یاران امام‌حسین #از_مبعث_تا_عاشورا #بعثت_حسین #آینه‌داران_آفتاب #بغض_قلم 🆔 @bibliophil

برترین شب بعد از شب قدر از امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده که پدر بزرگوارشان در پاسخ کسی که از فضیلت شب نیمه‌ شعبان از ایشان پرسیده بود فرمودند: این شب برترین شب‌ها بعد از شب قدر است. خداوند در این شب فضلش را بر بندگان جاری می‏سازد و از منت خویش گناهان آنان را می‏بخشد. همانا این شب شبی است که خداوند به وجود خود سوگند یاد کرده که در آن درخواست کننده‏ای را مادام که درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. #ولادت_امام_زمان #نیمه_شعبان 🆔 @bibliophil

هر نیمه‌شعبان یاد پیراهن سفید شما می‌کنم، شب نیمه‌شعبانی که شب قدر زندگی شما بود و بعد از سال‌ها مجاهدت رسیدی به آنچه که برایش دویده بودی. کاش برای ما هم قربانی شدن پای امام زمان‌مان امضا می‌شد. آه مرگ خونین من! زیبای من کجایی؟ 🆔 @bibliophil

🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۴۳ | سوره آل‌عمران | يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: ۶min #قرآن #تفسیر_قرآن_صوتی #کتاب ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil

صبح عید نیمه‌شعبان و برف شادی خدا #عیدتون_مبارک #پیام_های_شما 🆔 @bibliophil

خواب دیدم که بند آمد برف باغچه مست بوی شب بو شد بوسه زد باد روی گونه ی برف ناگهان کوچه آب و جارو شد 🎙صابرخراسانی #برف #نیمه_شعبان 🆔 @bibliophil

پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وسلم) در حدیثی شرایط شیعیان در عصر غیبت را این چنین توصیف می‏فرمایند: در آن ايام قلب مؤمن در درون خود آب می‏شود، آن چنان که نمک در آب ذوب می‏شود. زیرا منکرات را می‏بیند و قدرت جلوگیری و تغییر آن را ندارد. مؤمن در میان آنها با ترس و لرز راه می‏رود، که اگر حرف بزند او را می‏خورند، و اگر ساکت شود از غصه می‌میرد (دق می‌کند). 📒کتاب شیعه در عصر غیبت 🆔 @bibliophil