eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
28هزار عکس
15هزار ویدیو
136 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشهداء و الصديقين آقا جان! ميدانم بعد شهادت پدرم چه آتشی در قلب مبارکتان شعله ور است... اما بدانید و ایمان داشته باشید گر پدر نیست تفنگ پدری هست هنوز ‌‌ اگر هزاران بار ما را بسوزانند و تکه‌تکه کنند تا آخرین قطره‌ی خون ناقابلمان، در کنارتان خواهیم ایستاد. ‌‌‌ بدانید هر کدام از ما برای شما مانند پدرم در رکابتان فرمانبرداری خواهیم کرد. @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم منتشر نشده از حال و هوای بهشت‌ زهرای تهران در بهمن ۵۷ @bicimchi1
‏ام البنین ٤ پسر داشت که در عاشورا شهید شدند اما کاروان کربلا که به مدینه برگشت، او فقط پرسید: حسین چه شد؟ سالروز وفات حضرت ام البنین تسلیت باد @bicimchi1
بیسیم‌چی
‍ #نخل_سوخته2⃣ تاریکی محض بود... منطقه تقریبا کوهستانی بود وسنگلاخ.حرکت دراین شرایط کار ساده ای نب
⃣ صدای ناله ی تخریب چی رو شنیدیم و صدای حسین که مرتب سرفه می کرد.با عجله به طرف بچه‌ها دویدیم حسین همونطور که سرفه می زد به ما رسید خون دهنش رو بیرون ریخت. هرچه می خواست جلوی سرفه اش رو بگیره نمی تونست.نگاه کردم،ترکش زیر گلویش خورده بود. مانده بودیم در اون شرایط خطرناک که هر لحظه ممکن بودعراقی ها بریزن سرمون چطور جلوی صدای حسین وتخریب چی رو بگیریم.عراقی ها در فاصله‌ی بیست متری ما حتما متوجه انفجار وشعله ی آتش شده بودند.همگی آیه ی و جعلنا رو می خوندیم. حسین به تخریب چی اشاره کرد.من وحمید بالای سرش رفتیم.ظاهرا مین منفجر شده پایدار بود،یعنی چیزی شبیه مین سوسکی(این مین چهل سانت از سطح زمین فاصله دارد و از چهار طرف به وسیله ی سیم،تله می شود.) منطقه کوهستانی بود و آب باران میدان رو شسته بود،مین هم کج شده و سیم تله روی زمین افتاده بود.برای همین تخریب چی اون رو ندید وپایش رو روی سیم گذاشته بود . یک ترکش به پای تخریب چی ویک ترکش به گلوی حسین اصابت کرده بود. به کمک حمید سعی کردیم تا تخریب چی رو از میدان مین خارج کنیم،قمقمه ی تخریب چی لای سیم خاردار گیر کرده بود،وقتی اون رو کشیدیم سروصدای قمقمه وسیم خاردار هم به بقیه‌ی صداها اضافه شد. حسابی ترسیده بودیم هرلحظه منتظر بودیم عراقی ها سر برسند،سعی می کردیم از مناطق خارج شویم.همه اسلحه ها رو آماده شلیک کردیم،بلدچی که خیلی بیشتر ترسیده بود بلند شد که بالای شیار بره وفرار کنه. حمید فوری دوید و پایش رو گرفت وکشید داخل شیار،گفت:کجا داری میری؟گفت:می خوام برم بالا عراقی ها الان می رسند.حمید گفت:بالا بری که بدتره،میری تو شکمشون.همین جا بمون،الان همه باهم میریم. و رو کرد به من وگفت:تو مواظب این بلد چی باش،یه وقت راه نیافته وبره تا من به بچه ها برسم. من اومدم کنار ایستادم.باید مواظب بلد چی می شدم وهم حواسم به اطراف که عراقی‌ها سر نرسند وهم بچه‌ها رو ببینم. حمید موفق شد تخریب چی رو از لای سیم خاردار نجات بده،حمید به حسین وتخریب چی کمک می کرد تا راه بیفتند،من هم از پشت سر مواظب بچه‌ها وعراقی ها بودم.از شیار که عبور کردیم تازه وارد کفی شدیم.همگی باتمام وجود واز ته دل آیه ی و جعلنا می خواندند. خیلی عجیب بود،هنوز کسی به تعقیب ما نیومده بود.گویا وجعلنا عراقی‌ها رو حسابی کور وکر کرده بود. ادامه دارد.... به روایت عباس طرماحی ... @bicimchi1
📸 امروز؛ تصویری از دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش با فرمانده کل قوا. ۹۸/۱۱/۱۹ ☑️ @Khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ابراهیم حاتمی‌کیا: یک روزی ساختن چمران آرزویم بود اما بعد از شهادت سردار سلیمانی، دیدن حاج قاسم مرا هوایی می‌کند که از ایشان هم فیلم بسازم، ولی نمی‌دانم موقعیتش پیش می‌آید یا نه؟ @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه ورود فرمانده کل قوا و احترام فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش در دیدار امروز @bicimchi1
🌹 مقام معظم رهبری در بیان صبر و استقامت مادران شهدا می فرمایند: در زیارت خانواده های شهدا، اغلب اوقات مادران شهید را شجاع تر و مقاوم تر از پدران شهید یافتم. مگر محبت مادر را می شود با محبت پدر مقایسه کرد؟ روح لطیف زنانه، آن هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش بدهد، بزرگ کند مثل دستۀ گل؛ بعد راضی بشود که او برود میدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد برای اینکه جمهوری اسلامی دشمن شاد نشود، بر جنازۀ او گریه هم نکند! که بنده مکرر به این خانواده های شهدا گفتم: گریه کنید؛ چرا گریه نمی کنید؟ گریه ایرادی ندارد. گریه نمی کردند؛ می گفتند: می ترسیم جمهوری اسلامی دشمن شاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار». زن های ما اینهایند. امتحان خوبی دادند. @bicimchi1
آخرین نامه‌اش بود گویا.. نوشت و سپرد و رفت؛ شاید برای تنها فرزندش، که منتظر آمدنش بود... ۱۹ بهمن ۱۳۵۹ @bicimchi1
نگاه کن! مثل این‌ که خدا هرگز را نمی‌بندد... قطعه‌ی ۲۶ @bicimchi1