eitaa logo
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی
5.4هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
835 ویدیو
611 فایل
ناشر اختصاصی آثار تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی کانال رسمی @bonyadtarikh تازه های پایگاه: http://iranemoaser.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻نفوذ حلقه ماساچوستی‌ها بر ارکان حیاتی کشور 🔴دار و دسته ماساچوستی‌ها/2 ✳️به مناسبت شانزدهم آذر؛ روز دانشجو 🔹«ماساچوستی‌های دوره حکومت پهلوی دوم، بخشی از جوانان وابسته به دولت بودند که برای تحصیل به امریکا و بعضی از کشورهای دیگر فرستاده شده بودند و اغلب آنهایی که به امریکا رفتند، در مثل ، ، ، ام.آی.تی و دیگر دانشگاه‌ها تحصیل کرده بودند. این عده در زمانی که و بعد سفیر ایران در امریکا بودند، مورد توجه آنها قرار گرفتند و اغلب آنها یا به سازمان‌های فراماسونری امریکا مربوط شدند یا توسط شناسایی و در اختیار دولتمردان امریکا قرار گرفتند. این عده بعد از برگشت به ایران بر تمام ارکان حیاتی کشور تا انقلاب اسلامی سیطره داشتند. 🔸رهبران اولیه این گروه که بعدها به « » یا گروه «کت سه چاکی‌ها» معروف شدند، و بعد از او منوچهرکلالی و امیرعباس هویدا بودند. هسته تمرکز ماساچوستی‌ها در و سپس در و بود. اگرچه وجه تسمیه گروه ماساچوستی‌ها به خاطر تحصیلات عده‌ای از آنها در ایالت ماساچوست امریکا است ولی بعدها ماساچوستی‌ها به طیف وسیعی از کارگزاران و روشنفکران وابسته به حکومت پهلوی اطلاق می‌شد که از نظر دیوانسالاری با اداره کشور به سبک امریکایی‌ها و از نظر اجتماعی با اصلاحات امریکایی و از نظر سیاسی با علم سیاست امریکایی و پیوند آن با اقتصاد موافق بودند. 🔹ماساچوستی‌ها اولین نسل ایران بعد از کودتای 28مرداد می‌باشند. در خاطرات خود می‌گوید: این داستان را باید برایتان بگویم چون برای تاریخ ایران خیلی مهم است. بعد از این که نخست‌وزیرهایی که مال دوره رضاشاه و حتی دوره قاجاریه بودند دانه دانه رفتند کنار، یک دفعه ورق برگشت و حسنعلی منصور پسر منصورالملک که یک نسل جوان‌تر بود آمد سرکار با یک عده از وزرایی که اصلاً تحصیلاتشان یک جور دیگر بود. مثلاً ... این گروه جدیدی که با منصور آمدند اسمش را کم‌کم گذاشتند ماساچوستی‌ها، که حتی آن‌هایی که در ماساچوست نبودند ادعا کردند که در ماساچوست درس خوانده‌اند. یعنی هاروارد، ام.آی.تی و این جور جاها که مراکز بزرگ علمی امریکاست و من اصلاً با این مخالف بودم. شدیداً مخالف بودم. خیلی از این‌ها دوستان من هم بودند ولی من به آن‌ها انتقاد می‌کردم. یک روز در حضور شاه یک صحبتی پیش آمد من گفتم که این خیلی اسباب تأسف است که این افراد واقعاً فرهنگ ایران را نمی‌شناسند، حتی اگر نیت درست هم دارند تصمیم‌گیری درست نیست. گفت یعنی چه؟ مقصودت چیست؟ گفتم بنده اولین ایرانی هستم که وارد دانشگاه ام.آی.تی شدم. اولین ایرانی هستم که از دانشگاه هاروارد دکترا دارم. به همین جهت بنده باید اولین ماساچوستی باشم ولی دارند پدر ایران را درمی‌آورند... شاه خندید. یعنی من یک موضعی داشتم که بر ضد آب شنا می‌کردم و به همین جهت بود که سازمان امنیت من را یک عامل خیلی نارحت‌کننده‌ای می‌دانست!! 🔸عبدالمجید مجیدی یکی از ارکان اساسی سازمان برنامه رژیم پهلوی و یکی از اعضای گروه ماساچوستی‌ها در خاطرات خود اگرچه اسم گروه ماساچوستی‌ها را نمی‌برد ولی هسته اولیه این گروه در سازمان برنامه و سپس در کانون مترقی و را انکار نمی‌کند. او می‌گوید: 🔹در سازمان برنامه ما یک دسته مشخصی که منافع خاصی داشته باشیم نبودیم ولی گروهی بودیم که قدیمی‌های سازمان برنامه خودشان را با ما مشخص می‌دانستند. یعنی خودشان را از ما جدا می‌دانستند. آنهایی که در زمان و هدایت آمدند به سازمان برنامه تازه‌واردین سازمان برنامه بودند که با قدیمی‌ها فرق داشتند... ما یک گروهی داشتیم که با هم بودیم یعنی حتی خارج از سازمان برنامه ما یک گروهی بودیم که همدیگر را خیلی پشتیبانی و کمک می‌کردیم. من دبیر آن گروه بودم. خارج از سازمان برنامه هر هفته خانه یکی جمع می‌شدیم. کسانی که بودیم در آن موقع عبارت بودند از: منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرماییان، غلامرضا مقدم، جواد منصور، سیروس سمیعی، حسین کاظم‌زاده، احمد ضیایی، علینقی فرمانفرماییان، سیروس غنی، فتح‌الله ستوده، جواد وفا، کریم پاشابهادری، هوشنگ پیرنظر. چند نفر هم خارج از گروه ما بودند... ما یک طبع و ماهیت سیاسی قوی داشتیم... و بیشتر فکر می‌کردیم گروهی هستیم که باید به همدیگر کمک کنیم با این هدف که بتوانیم جامعه خوبی در ایران به وجود بیاوریم. (مقاله «ماساچوستی‌ها» از راه می‌رسند!! »، فصلنامه تخصصی 15خرداد ش44-43، ص200-198) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
🔴حمله شهید شمس‌آبادی به علی امینی و شعبان بی‌مخ ✳️زندگينامه و پيشينه شهيد شمس‌‏آبادى/1 21فروردین سالگرد شهادت رضا شمس‌آبادی 🔹رضا شمس‏آبادى، فرزند على‏اكبر (ش، ش ‭‭123‬‬) در سال ‭‭1319‬‬ خورشيدى در حاشيه كوير ، در قصبه «نوش‏ آباد» ديده به جهان گشود. دوران كودكى را با سختى و تنگدستى گذرانيد. 🔸پدرش شغل معيّن و مشخصى نداشت. او از كودكى همراه مادرش در مزارع، به كار خوشه‏ برچينى مى‏ پرداختند و از اين راه درآمد ناچيزى به دست مى‏آوردند. شدت فقر و نادارى به او فرصت درس خواندن نداد. البته در قصبه ياد شده اصولاً مدرسه، كلاس و معلم نيز وجود نداشت. 🔹نامبرده همراه پدر و مادرش از شدت فقر و تهى‏دستى ناگزير شدند در سال ‭‭1333‬‬ به كاشان كوچ كنند. مادرش در كاشان به چرخ‏ريسى سرگرم شد. پدرش (على‏اكبر شمس‏ آبادى) در باربرى مى‏كرد و سرانجام در هنگام بلند كردن بارى سنگين در يك كاروانسرا به درون انبارى سقوط كرد و درگذشت. 🔸رضا شمس‏آبادى چند سالى در كارگاه نساجى آقا ‏زاده و سپس در كارگاه استاد جوكار به نساجى و دستبافى پرداخت. روزها كار مى‏كرد و شب‏ها به كلاس «اكابر» مى‏رفت و تا كلاس ششم به تحصيل ادامه داد. 🔹از صفات برجسته او كه زبانزد همه بود: پاكدامنى، جوانمردى، بزرگ‏منشى، بلند همتى، امانتدارى، علوّ طبع، دستگيرى از مستمندان و پايبندى به مسائل دينى بود. از دورانى كه خود را شناخت به ، و اهميت مى‏داد. در اجتماعات مذهبى، مراسم عزادارى و روضه‏ خوانى حضورى فعال داشت. 🔸او از شور و نشاط فوق‏ العاده‏اى برخوردار بود، شهامت، شجاعت و سلحشورى او همگان را به شگفتى وا مى‏ داشت. قلبى مهربان و پرنور، سرى پرشور و روحى انقلابى داشت. عناصر زورگو، قلدرمآب و ستم‏پيشه را تحمل نمى‏كرد. با افراد پول‏دوست و سرمايه‏ دار، شادخوار و زرمدار هرگز راه نمى‏رفت. ستيز با ستمكاران و زورمداران را از دوران نوجوانى آغاز كرد. 🔹در سال ‭‭1340‬‬ دكتر نخست‏ وزير وقت ايران را، كه به كاشان سفر كرده بود، با بطرى اسيد مورد حمله قرار داد و بدون به جاى گذاشتن رد پايى از صحنه گريخت. در مراسم ديگرى به ‏مخ كه به كاشان رفته بود، با سنگ و تخم‏مرغ گنديده يورش برد، كه بى‏ درنگ دستگير شد؛ ليكن در بازجويى‏ها، به گونه‏اى برخورد كرد كه مايه فريب بازجويان شد. نام اصلى خود را پوشيده داشت و خود را رضا چاى‏دوست معرفى كرد و در پاسخ پرسش‏ها به گونه‏اى پرت و پلا گفت كه او را روستايى‏اى ساده‏ لوح و شايد روانى پنداشتند و رها كردند.(نهضت امام خمینی ج1 ص‭‭1151‬‬) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
اعمال نفوذ اسرائیل در ایرانِ عصر پهلوی نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/11 در پى به قدرت رسيدن امينى، رفت و آمد، داد و ستد و قراردادهاى گوناگون ميان ايران و رو به فزونى گذاشت. در 8 آبان‏ماه 1340، نخست‏وزيرِ آن روز فلسطين اشغالى به نام « » در سر راه خود به ، در تهران توقف كرد و مورد استقبال دكتر قرار گرفت. رئيس نيز در اين ديدار حضور داشت. برخى از مطبوعات ايران سبب اين توقف نام‌برده در را اشكالات فنى در موتور هواپيمايى كه او را به سمت بيرمانى مى‏برد، وانمود كردند؛ ليكن يكى از روزنامه‏هاى فلسطين اشغالى به نام « ‏هاآم» در تاريخ 1961 م. اعتراف كرد كه: «... توقف بن‏گورين در تهران از قبل مقرر شده بود، و مذاكراتى ميان بن‏گورين و ‏وزير_شاه به عمل آمد... طرفين ضمن مذاكرات خود يک قرارداد مخفى در فرودگاه تهران ميان ايران و اسرائيل به امضا رسانيدند... طرفين ضرورت تقويت همكارى اقتصادى، سياسى و نظامى ميان و ‏آويو را نيز تأييد كردند». دكتر على امينى افزون بر اينكه دروازه كشور را بر روى صهيونيست‏ها باز كرد و زمينه را براى برقرارى روابط سياسى، اقتصادى، و... ميان رژيم شاه و اشغالگران فلسطين بيش از پيش هموار ساخت، برخى از چهره‏ها و مهره‏هاى سرسپرده و دست‏پرورده صهيونيست‏ها را نيز در كابينه خود راه داد و بدين‏گونه نيز راه رخنه و نفوذ آنان را در ايران و مراكز قدرت بيشتر فراهم كرد. يكى از عناصر باند دكتر على امينى كه به وزارت كشاورزى گمارده شد، دكتر بود كه ارتباط ديرينه و تنگاتنگى با صهيونيست‏ها داشت. (نهضت امام خمینی، ج1، صص142-141) 🔻 رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
سير احياى رژيم كاپيتولاسيون نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/53 🔹لايحه مصونيت اتباع امريكا در ايران، نخست از سوى دولت امير اسداللّه‏ علم در 13 مهر ماه 42 به تصويب رسيد و در 25 دى‏ماه آن سال به برده شد و در سوم مرداد ماه 43 مورد تصويب مجلس سنا قرار گرفت و در 21 مهر ماه 43 نيز آن را به تصويب رسانيد. 🔸نكته در خور بررسى اين است كه چرا اجراى اين از اسفند ماه 40 تا مهر ماه‏‏43 به تأخير افتاد و رژيم شاه براى اجراى آن، شتاب لازم را به خرج نداد؟ علت يا علل تأخير چه بود؟ و مانع اصلى كدام بود؟ به نظر مى‏رسد كه چند موضوع در اين تأخير، نقش داشت: 🔹1ـ امريكا براى تصويب آن شتابى نداشت؛ چون به اين اميد بود كه بتواند دگرگونى ژرفى در ايران پديد آورد و مقام و موقعيت امريكا را به عنوان طراح اصلى « » در ميان مردم و دولتمردان استوارى ببخشد. زمينه به صحنه آمدن و به قدرت رسيدن مهره‏ها و چهره‏هايى را كه در ايران به امريكا گرايش دارند و از جناح امريكا شمرده مى‏شوند، بيش‌تر فراهم سازد و جناح‏هاى وابسته به ديگر ابرقدرت‏ها را تضعيف كند و بدين‏گونه راه براى احياى رژيم كاپيتولاسيون بهتر فراهم شود. 🔸2ـ در اسفند ماه سال 1340 دكتر در رأس دولت ايران قرار داشت و آمریگا اين سياست را دنبال مى‏كرد كه نامبرده براى روز مبادا «وجيه المله» بماند و نمى‏خواست با احياى رژيم كاپيتولاسيون در دولت او، بى‏آبرويى هميشگى و رسوايى ابدى براى او به بار آيد. 🔹3ـ جناح‏هاى وابسته به كه هنوز در رژيم شاه از پايگاه عميقى برخوردار بودند، با اين طرح امريكا بشدت مخالف بودند؛ چون مى‏ديدند كه دولت بريتانيا در جايگاهى قرار ندارد كه بتواند همانند امريكا، براى اتباع خود چنين امتيازى بگيرد و اگر امريكا به عنوان تنها ابرقدرتى مطرح شود كه در ايران از مزاياى حق قضاوت كنسولى برخوردار است، ضعف، ناتوانى و افول قدرت انگلستان در رژيم ايران آشكار مى‏شود و نخستين پيامد آن اين است كه مهره‏هاى سرسپرده و حقوق‏بگيران مادام‏العمر انگليس، به سوى امريكا گرايش پيدا مى‏كنند و پايگاه انگلستان در ايران به‌شدت آسيب خواهد ديد. 🔸در پى قيام خونين 15 خرداد، امريكا به شكست دكترين كندى و اوج نفرت ملت ايران از امريكا و رژيم شاه به خوبى پى برد و انديشه قيام مسلحانه و طرح اين نكته كه با رژيم شاه جز با زبان زور نتوان برخورد كرد ـ كه در ميان مردم به‌شدت رواج پيدا كرده بود ـ بر نگرانى امريكا افزود. از اين رو، امريكا براى احياى رژيم كاپيتولاسيون، شاه را زير فشار گذاشت.(نهضت امام خمینی، ج1، صص1020-1019) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔻نفوذ حلقه ماساچوستی‌ها بر ارکان حیاتی کشور 🔴دار و دسته ماساچوستی‌ها/2 ✳️به مناسبت شانزدهم آذر؛ روز دانشجو 🔹«ماساچوستی‌های دوره حکومت پهلوی دوم، بخشی از جوانان وابسته به دولت بودند که برای تحصیل به امریکا و بعضی از کشورهای دیگر فرستاده شده بودند و اغلب آن‌هایی که به امریکا رفتند، در مثل ، ، ، و دیگر دانشگاه‌ها تحصیل کرده بودند. این عده در زمانی که و بعد سفیر ایران در امریکا بودند، مورد توجه آن‌ها قرار گرفتند و اغلب آن‌ها یا به سازمان‌های فراماسونری امریکا مربوط شدند یا توسط شناسایی و در اختیار دولتمردان امریکا قرار گرفتند. این عده بعد از برگشت به ایران بر تمام ارکان حیاتی کشور تا انقلاب اسلامی سیطره داشتند. 🔸رهبران اولیه این گروه که بعدها به « » یا گروه «کت سه چاکی‌ها» معروف شدند، و بعد از او منوچهر کلالی و امیرعباس هویدا بودند. هسته تمرکز ماساچوستی‌ها در و سپس در و بود. اگرچه وجه تسمیه گروه ماساچوستی‌ها به خاطر تحصیلات عده‌ای از آن‌ها در ایالت ماساچوست امریکا است ولی بعدها ماساچوستی‌ها به طیف وسیعی از کارگزاران و روشنفکران وابسته به حکومت پهلوی اطلاق می‌شد که از نظر دیوانسالاری با اداره کشور به سبک امریکایی‌ها و از نظر اجتماعی با اصلاحات امریکایی و از نظر سیاسی با علم سیاست امریکایی و پیوند آن با اقتصاد موافق بودند. 🔹ماساچوستی‌ها اولین نسل ایران بعد از کودتای 28مرداد می‌باشند. در خاطرات خود می‌گوید: 🔸این داستان را باید برایتان بگویم چون برای تاریخ ایران خیلی مهم است. بعد از این که نخست‌وزیرهایی که مال دوره رضاشاه و حتی دوره قاجاریه بودند دانه دانه رفتند کنار، یک دفعه ورق برگشت و حسنعلی منصور پسر منصورالملک که یک نسل جوان‌تر بود آمد سرکار با یک عده از وزرایی که اصلاً تحصیلاتشان یک جور دیگر بود. مثلاً ... این گروه جدیدی که با منصور آمدند اسمش را کم‌کم گذاشتند ماساچوستی‌ها، که حتی آن‌هایی که در ماساچوست نبودند ادعا کردند که در ماساچوست درس خوانده‌اند. یعنی هاروارد، ام.آی.تی و این جور جاها که مراکز بزرگ علمی امریکاست و من اصلاً با این مخالف بودم. شدیداً مخالف بودم. 🔹خیلی از این‌ها دوستان من هم بودند ولی من به آن‌ها انتقاد می‌کردم. یک روز در حضور شاه یک صحبتی پیش آمد من گفتم که این خیلی اسباب تأسف است که این افراد واقعاً فرهنگ ایران را نمی‌شناسند، حتی اگر نیت درست هم دارند تصمیم‌گیری درست نیست. گفت یعنی چه؟ مقصودت چیست؟ گفتم بنده اولین ایرانی هستم که وارد دانشگاه ام.آی.تی شدم. اولین ایرانی هستم که از دانشگاه هاروارد دکترا دارم. به همین جهت بنده باید اولین ماساچوستی باشم ولی دارند پدر ایران را درمی‌آورند... شاه خندید. یعنی من یک موضعی داشتم که بر ضد آب شنا می‌کردم و به همین جهت بود که سازمان امنیت من را یک عامل خیلی نارحت‌کننده‌ای می‌دانست!! 🔸عبدالمجید مجیدی یکی از ارکان اساسی سازمان برنامه رژیم پهلوی و یکی از اعضای گروه ماساچوستی‌ها در خاطرات خود اگرچه اسم گروه ماساچوستی‌ها را نمی‌برد ولی هسته اولیه این گروه در سازمان برنامه و سپس در کانون مترقی و را انکار نمی‌کند. او می‌گوید: 🔹در سازمان برنامه ما یک دسته مشخصی که منافع خاصی داشته باشیم نبودیم ولی گروهی بودیم که قدیمی‌های سازمان برنامه خودشان را با ما مشخص می‌دانستند. یعنی خودشان را از ما جدا می‌دانستند. آن‌هایی که در زمان و هدایت آمدند به سازمان برنامه تازه‌واردین سازمان برنامه بودند که با قدیمی‌ها فرق داشتند... 🔸ما یک گروهی داشتیم که با هم بودیم یعنی حتی خارج از سازمان برنامه ما یک گروهی بودیم که همدیگر را خیلی پشتیبانی و کمک می‌کردیم. من دبیر آن گروه بودم. خارج از سازمان برنامه هر هفته خانه یکی جمع می‌شدیم. کسانی که بودیم در آن موقع عبارت بودند از: منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرماییان، غلامرضا مقدم، جواد منصور، سیروس سمیعی، حسین کاظم‌زاده، احمد ضیایی، علینقی فرمانفرماییان، سیروس غنی، فتح‌الله ستوده، جواد وفا، کریم پاشابهادری، هوشنگ پیرنظر. چند نفر هم خارج از گروه ما بودند... ما یک طبع و ماهیت سیاسی قوی داشتیم... و بیشتر فکر می‌کردیم گروهی هستیم که باید به همدیگر کمک کنیم با این هدف که بتوانیم جامعه خوبی در ایران به وجود بیاوریم. (مقاله «ماساچوستی‌ها» از راه می‌رسند!! »، فصلنامه تخصصی 15خرداد ش44-43، ص200-198) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db