eitaa logo
کانون اندیشه جوان
302 دنبال‌کننده
883 عکس
498 ویدیو
1 فایل
کانون اندیشه جوان پنجره‌ای به دنیای اندیشه www.canoon.org صفحه اینستاگرام: Http://Instagram.com/canoon_org ارتباط با ما: @canoonandishehjavan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶جان لاک در فصل دوم از رساله حکومت مدنی، این چنین مدلل می کند که همه انسانها مخلوق دست توانای خدای حکیم هستند و به امر او به این دنیا فرستاده شده اند تا مادامی که میل و رضایت او هست (نه میل و رضایت انسان های دیگر) زیست کنند. همه انسانها مایملک خدا هستند و همه در داشتن استعدادها، قوا و برخورداری از طبیعت، مشترک اند و هیچ کس فرودست دیگری نیست. 🔷پدر لیبرالیسم کلاسیک، چنین استدلال می کند که داوری کردن در این دنیا درباره اینکه کدام دیدگاه دینی از میان دیدگاه های رقیب، درست و حقیقی است، کار ناممکنی می باشد زیرا نمی توان به همه جنبه های موجود در دیدگاه های رقیب احاطه علمی یافت. حتی اگر داوری مذکور ممکن بود، نمی توانستیم با اجبار، جامعه را به باورداشتن به یک دین واحد وادار کنیم زیرا عقاید با خشونت قابل تحمیل نیستند. 💢لاک، مرحله سوم استدلالش را چنین بیان می کند: حتی اگر اجبار ممکن بود، باز هم به لحاظ عملی، موجب ناهنجاری های اجتماعی می شد. در واقع از نظر او، یکنواختی دینی اجباری، بیش از تنوع دینی به ناهنجاری های اجتماعی منتهی می شود. 📖کتاب به قلم 📌@canoon_org
🔷در قرن گذشته، الگوی مطبوعات و رسانه های لیبرالیسم، گرفتار یک سلسله تناقضات بزرگ و بحرانی شده است. تئوری و الگوی متداول رسانه ها در غرب، وظایف مطبوعات و رسانه های جمعی را اطلاع رسانی، تشکل افکار عمومی، انتقال فرهنگ، سرگرم کردن و تفریح مردم، ابزار و آلات سوداگری و پول در آوردن می دانند؛ 🔶اما همین لیبرال ها و محافظه کاران در غرب بر این عقیده هستند که مطبوعات و رسانه ها در عمل، به وظایف اطلاع رسانی و نظارت بر امور دولت و جامعه آن طور که باید و انتظار می رود، وفادار نبوده اند. اولویت مطبوعات و کارنامه آنها مملو از ثروت گرایی، دلالی سیاسی، کنترل عقاید و آرای عمومی، انتقال فرهنگ مبتذل و ارزان به نسل های جدید و بالاتر از همه سرگرم کردن مردم و استفاده بازرگانی و سیاسی از آنها بوده است. 💢در سالهای اخیر، بسیاری از جامعه شناسان، حقوق دانان، روانشناسان و استادان معتبر علوم سیاسی و ارتباطات به این نتیجه رسیده اند که مطبوعات و رسانه های مسلط و حاکم لیبرالیسم، نمی توانند آن نقشی را که یک جامعه مدنی از آنها انتظار دارد، ایفا کنند. 📖ماهنامه زمانه، سال دوم، شماره 14، ص 76 📌@canoon_org
🔷بر اساس مبانی معرفت شناسی ، تجربه فرد، تنها ملاک شناخت حقیقت است. در این نگاه، حقایق تضمین شده که از خارج به فرد داده می شود، تا زمانیکه به وسیله تجربه شخصی او محک نخورد، معتبر نیست. ، و ، سه فیلسوف تجربه گرای قرن ۱۸ نیز بر این باور بودند که تنها ابزار رسیدن به حقیقت، تجربه حسی فرد است. 🔶اما اعتماد به تجربه فرد، آزمون قضایای کلی از طریق تجربه و مقایسه با تجربه حسی شخصی، و نیز تمایز میان واقعیات و ارزش های انسانی، فردگرایی را با اصول دانش جدید هماهنگ میسازد. بر این اساس، وظیفه فرد است که هنگام شکل بخشیدن به یک عقیده یا اخلاقی، قبل از هر چیز، به مشاهده، گردآوری و بررسی واقعیات بپردازد؛ همانگونه که یک دانشمند این کار را می کند. 💢همچنین باید بیشترین دقت خود را به کار گیرد تا مبادا شائبه داوری ، بر توصیف واقعی موقعیت، خدشه وارد سازد. پس از شناخت واقعیت خالی از ارزش به وسیله ی تجربه ی شخصی، این فرد است که تصمیم می گیرد آن را خوب یا بد به شمار آورد. 📖کتاب ، دفتر اول، به قلم 📌@canoon_org
کانون اندیشه جوان
🔷هالیوودی ها بر پایه اندیشه فيلسوفان ملحد به صراحت بیان می دارند که ما تا چیزی را نبینیم قبول نمی کنیم و تا چیزی را احساس نکنیم نمی پذیریم. صراحت بیانی که مبتنی بر تفکر بشر محور در کاملترین منظر، عالم محسوسات را به دو بخش و تقسیم می کند و این در حالی است که صرف نظر از انحرافات موجود در برخی از ادیان، آنچه در تفکر خدا محور مورد نظر می باشد و به عنوان وجه تمایز این تفکر با تفکر بشر محور مطرح می گردد، ایمان به غیب است. 🔶حضور هالیوود به جهت خلق آثاری با محور قرار دادن موضوعات مختلفی از جمله حضور بیگانگانی فرا انسانی و زیست ایشان در قسمتی دیگر از زمین و یا در دنیایی خارج از کره زمین را می توان در این راستا ارزیابی نمود؛ آثاری مبتنی بر وجود عالم غیب که در عرصه تقابل دوران و به منظور تقویت قدرت نظام در مواجهه با نظام سوسیالیستی موضوعیت پیدا می نمود؛ آثار شاخصی که به صورتی ویژه اقدام به ایجاد ذهنیتی غیب باور از برای مخاطبان سینمایی خود مبادرت می ورزید؛ 💢ذهنیتی که با هوشمندی بسیار عجین بوده و در این راستا اگر چه هیچ گاه به تقویت تفکر خدامحور ناب و اصیل منتج نمی شد، اما در عین حال بر بستر تفکر بشر محور یا ، ضمن خلط میان مبانی تفکر خدامحور و باورمندی نسبت به وجود عالم غیب، اقدام به ارائه تصویری با عنوان ماوراءالطبیعی نموده و پاسدار معنویتی مدرن می گردد؛ معنویتی که را به چالش می کشد و در عین حال اقدام به ارائه تصویری منحرف، فانتری و البته سرگرم کننده به مخاطبان خود می نماید. 📖کتاب به کوشش 📌@canoon_org
🔷در این نظریه، جهان واقعیات علمی و تجربی، از ارزش ها تهی و از بعد اخلاقی برکنار می باشد و فی نفسه نه خوب است و نه بد. اما وقتی ارزش ها از دنیای تجربی علم جدا می شود، تکلیف اخلاقیات چه می شود؟ جواب لیبرالیسم این است که ارزش های اخلاقی در حوزه انتخاب فرد قرار می گیرد و به نوعی به اراده انسان وابسته است؛ هرچه انسان بخواهد و انتخاب کند، خوب است وگرنه بد است. 🔶بدین ترتیب، ارزش ها به دامان اراده فرد سقوط می کند؛ پذیرش فرمان های اخلاقی دینی یا دنیوی، بر کسی واجب نیست. هرکس مکلف است تنها به ندای وجدانش، درباره ارزش های اخلاقی، گوش فرا دهد. اصل منفعت طلبی که براساس آن «هر چه به نفع فرد باشد خوب است و هر چه به ضرر اوست، بد است» بر همین نظریه تکیه دارد. 💢لیبرالیسم در اصول، الزام های اخلاقی فرد را محترم می شمارد و حقوق اخلاقی فرد در پیروی از فرمان های وجدانی اش را تا جایی که پیامدهای ضداجتماعی شدید نداشته باشد، به رسمیت می شناسد. بنابراین، اساسا فردگرایانه است و ارزش ها را در کالبد جهان تنیده نمی داند. 📖کتاب به قلم 📌@canoon_org
🔶در آرای ، تفسیر از انسان به عنوان موجودی استیلا طلب ارائه می شود. ماکیاولی به عنوان پدر سیاست استکبار غرب مدرن، از مروّجان بود. مفهوم مرکزی مورد توجه ماکیاولی، تعریف مدرن «قدرت» به عنوان ابزاری برای رسیدن به اغراض نفسانیت مدارانه است. 🔷تعریف از سیاست (که حول هسته مفهومی قدرت استیلاطلبِ خودبنیادِ سوژه نفسانیِ مدرن سیر می کند و از جهاتی، صورت بسط یافته تفسیر از نسبت میان انسان و هستی است) در تمام از زمان او تا امروز مقبول همۀ ایدئولوگ ها، فیلسوفان و سیاست مداران مدرنیست واقع گردیده و کلیت نظام سیاست مدرن بر محور آن چرخیده است. 💢مفهوم ماکیاولی سیاست (که باطن و جان و حقیقت سیاست مدرن است) در و ، همان قدر اصالت و موضوعیت دارد که در ، ، و ... اصیل است. از اهمیت و میزان تأثیرگذاری آراء ماکیاولی در اندیشه سیاسی رنسانس و نیز غرب مدرن و به عنوان الگوی مطلوب خویش یاد می کند. 📖کتاب به قلم 📌@canoon_org
🔶در عصر جدید و در شرایط اصالت و اعتبار انسان (اومانیسم) و فردیت، بی تردید، نیاز انسان به عقلانیت، یک نیاز اساسی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. اما در کنار اصول عقلانی، فروع جامع و زندگی ساز اسلام نیاز است. لذا باید در سراسر جهان ندا دهیم که ما نه موافق دیکتاتوری هستیم و نه ليبرال – دموکراسی؛ 🔷زیرا در نظام استبدادی، شخصیت و اعتبار انسان آسیب می بیند و در نظام لیبرال - دموکراسی غرب، قدرت، بازیچه سرمایه داران و نیرنگ بازانی می گردد که رسانه ها و منابع تولید را در دست دارند. نظام لیبرال - دموکراسی غرب، قدرت را از آسمان به زمین آورده و آن را ابزاری برای تأمین منافع کانون های زور و زر و تزویر ساخته است. 💢تأکید اسلام همواره بر این است که پیامبر اسلام (ص) و همه پیامبران عیناً مانند مردم دیگر، انسان اند و همه انسانها برابر و یکسان. و نیز اعلام این اصل اساسی و سازنده که قدرت در انحصار قلمروی است بیرون از دسترس انسان، یعنی خدا. پس باید همه جهانیان یک خدا را بپرستند و هیچ کس بر دیگری جز در تقوا و دانش برتری نداشته باشد. 📖کتاب به قلم 📌@canoon_org
🔶قرن حاضر، معرکه ایدئولوژی هاست؛ ایدئولوژی هایی چون مارکسیسم، ، ، فاشیسم و که ریشه در سده نوزدهم دارند و در قرن بیستم لیبرالیسم، و فاشیسم توانستند نظام های سیاسی و اقتصادی خود را ایجاد کنند و اکنون نیز در جهان شاهد این ویژگی ها هستیم: 🔹نظام و که نزدیک به نصف مردم دنیا، آن را تنها راه رهایی از ستم سرمایه داری می دانستند شکست خورده و دنیا چشم به راه روزنه ای دیگر برای رهایی است. 🔸نظام لیبرال-دموکراسی غرب که از همان آغاز با مشکلاتی همراه بود، اینک با سیاست های و ضعف خود را بیش از گذشته نشان داده. 🔹غرب رها شده از خرافه در جستجوی راه عقلانی به سوی معنویت است. 🔸 به عنوان کارآمدترین دین، با عقلانیت، اصول و جامعیت فروعش، شاخص های کمی یک اقتدار جهانی را با داشتن جمعیتی در حدود یک پنجم جمعیت جهان داراست. 🔹 ارتباط گسترده مردم جهان در سایه وسایل ارتباطی جدید. 🔸رقابت جدی بین المللی تمدن ها، فرهنگ ها و ادیان برای جهانی کردن خودشان. 📖کتاب به قلم 📌@canoon_org
🔶تفسیر دیدگاه های مختلف درباره‌ آزادی قتصادی، ناشی از چگونگی نگرش آنها به بحث اصالت فرد یا اجتماع است. مکتب های لیبرالیستی به لحاظ توجه به منافع افراد حداکثر آزادی را برای فرد در نظر می گیرند؛ دیدگاه های مارکسیستی نیز با توجه به اصیل دانستن منافع اجتماع، آزادی افراد را بسیار محدود میدانند. 🔷اسلام در عین اینکه دینی اجتماعی است و به جامعه میاندیشد و فرد را مسئول جامعه می شمارد حقوق و آزادی فرد را نادیده نمی گیرد و فرد را غیر اصیل نمی شمارد. فرد از نظر اسلام، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی و چه از نظر قضایی و چه از نظر اجتماعی، حقوقی دارد. 💢از نظر سیاسی، حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادی حق مالکیت بر محصول کار خود، حق معاوضه، مبادله، صدقه، وقـف، اجاره، مزارعـه مضاربه و غیره در مایملک شرعی خود دارد و از نظر قضایی حق اقامه و احقاق حق و حق شهادت و از نظر اجتماعی حق انتخاب شغل و دعوی و مسکن و انتخاب رشته تحصیلی و غیره و از نظر خانوادگی حق انتخاب همسر دارد. 📖کتاب به کوشش سعید فراهانی فرد 📌@canoon_org
🔷فلسفه تاریخ عصر روشنگری یک وجه جبرگرایانه دارد؛ از این وجه قوانین اجتماعی و تاریخی مانند قوانین طبیعی و فیزیکی ضروری و جبری اند جبرگرایی یا دترمینیسم باور دارد رویدادها توسط سلسله پیوسته ای از رخدادهای پیشین تعیین شده است؛ یعنی مسیر تاریخ جدا از اقدامات و تلاشهای انسانها مسیر خود را طی می کند. 💢جبرگرایی را میتوان در دو حوزه سراغ گرفت: ۱- حتمی و اجتناب ناپذیر بودن ایده ترقی بدون توجه به اختیار انسانی و خوش بینی بیش از حد به مفهوم ترقی ۲- ترسیم یک مسیر مشخص برای همه جوامع یعنی قائلان به ترقی مسیر معین و حتمی را برای جوامع ترسیم و تاریخ آنها را بر این مبنا تحلیل میکردند پولارد میگوید این مسیر درست است و تاریخ بشر همواره از پستتر و بدتر به وضعیت بهتر و برتر در حرکت است. این مسئله نوعی قضاوت ارزشی را میان ما و دیگران و جایگاه هر یک در کرانه تاریخ نشان می دهد. 📖کتاب به قلم غلامعلی سلیمانی 📌@canoon_org
🔶لیبرال های فرهنگی به شدت با سانسور، حذف یا نادیده گرفتن هر نوع بیان و نوشتاری مخالفت می ورزند. آنها معتقدند، هیچ یک از سبک های زندگی ذاتاً بر دیگری ترجیح ندارد و انتخاب در دایره اختیار افراد قرار دارد. 🔷 تحقق اجتماعی لیبرالیسم فرهنگی غالباً با لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی همراه است، اما گاه از آنها جدا میشود. به عنوان یک مثال گویا، باید از «پالنولیبرتاریانیسم» سخن گفت. این شکل از آزادی خواهی، در عین اینکه مخالفتی رادیکال و آزادی خواهانه علیه دخالت دولت در اقتصاد و سیاست دارد نوعی محافظه کاری فرهنگی در تفکر و رفتار اجتماعی را برگزیده است. لیبرال های فرهنگی از «جامعه اباحی» حمایت میکنند؛ همانگونه که لیبرال های «سیاسی و اقتصادی از جامعه باز». 📖کتاب به کوشش بهزاد حمیدیه 📌@canoon_org
🔷موضوع نظام اقتصادی به علم اقتصاد رفتارهای اقتصادی انسان مربوط است. نظام اقتصادی رفتارها را آن گونه که باید باشد سامان می دهد و علم اقتصاد آنها را چنان که هست بررسی می کند. در اقتصاد سرمایه داری لیبرال این دو جهت با هم متحد می شوند؛ زیرا ادعا می شود: اگر انسان ها آزاد گذارده شوند تا به صورت طبیعی عمل کنند رفتارهای آنها به بهترین وجه سامان مییابد و همان گونه که سزاوار است تحقق خواهد یافت. بنابراین به نظام سازی نیاز نیست. 🔶نگرش فوق تا حدودی ریشه در انسان شناسی این نظام دارد. انسان در جهان بینی لیبرالیستی دارای ویژگی های فردگرایانه است. در این جهان بینی انسان موجود واحدی است که مالک علی الاطلاق وجود و اموال خویش است، امیالش اهداف و ارزش های او را بر می گزیند، عقلش راه دستیابی به آن اهداف را به خوبی نشان می دهد. موجودی که در شناخت حقیقت تنها به تجربه خود تکیه میکند به پذیرش فرمان های اخلاقی دین جامعه یا دولت ملزم نیست و تنها از امیال خویش فرمان می پذیرد. 📖کتاب دفتر:مبانی فلسفی به کوشش سید حسین میرمعزی 📌@canoon_org
🔶در قرن گذشته، الگوی مطبوعات و رسانه های لیبرالیسم، گرفتار یک سلسله تناقضات بزرگ و بحرانی شده است. تئوری و الگوی متداول ها در غرب، وظایف و رسانه های جمعی را اطلاع رسانی، تشکل افکار عمومی، انتقال فرهنگ، سرگرم کردن و تفریح مردم، ابزار و آلات سوداگری و پول در آوردن می دانند؛ اما همین لیبرال ها و محافظه کاران در بر این عقیده هستند که مطبوعات و رسانه ها در عمل، به وظایف اطلاع رسانی و نظارت بر امور و آن طور که باید و انتظار می رود، وفادار نبوده اند. 🔷اولویت مطبوعات و کارنامه آنها مملو از ثروت گرایی، دلالی سیاسی، کنترل عقاید و آرای عمومی، انتقال فرهنگ مبتذل و ارزان به نسل های جدید و بالاتر از همه سرگرم کردن مردم و استفاده بازرگانی و سیاسی از آنها بوده است. 💢در سال های اخیر، بسیاری از جامعه شناسان، حقوق دانان، روانشناسان و استادان معتبر علوم سیاسی و ارتباطات به این نتیجه رسیده اند که مطبوعات و رسانه های مسلط و حاکم لیبرالیسم، نمی توانند آن نقشی را که یک جامعه مدنی از آنها انتظار دارد، ایفا کنند. 📖، شماره 14 📌@canoon_org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰ارابه آزادی 🔶آزادی در تمدن غربی تحت سایه شک ویرانگر ناگوار، پدیدار شد؛ حال این آزادی با ژست صلح آمیز ماشین ویرانگری است که ساحت های مختلف را در زندگی بشر متزلزل و نابود ساخته است. 💢با این وجود این چنین کارنامه ای، همیشه انگشت اتهام لیبرالیسم غربی به سمت اندیشه ها و مذاهب دیگر است اما به واقع در جهان که آزاد است و آزادی‌ گراست؟ 📌@canoon_org
🔷 را میتوان در حوزه های سیاسی ،اقتصادی فرهنگی و اخلاقی به کار برد. به اجمال می توان گفت اعتقاد به حداکثر آزادی های سیاسی و حداقل دخالت دولت و حکومت را می گویند. اعتقاد به حفظ آزادی افراد در حوزه فعالیت های اقتصادی و دفاع از حریم مالکیت خصوصی و سرمایه داری است. 🔶 باور به اینکه معیار تشخیص دهنده خوب و بد ،اخلاقی خود انسان است و هیچ قانون کلی اخلاقی وجود ندارد بلکه باید از انعطاف و اباحی مسلکی اخلاقی حمایت کرد است . 💢 در نهایت عبارت است از باور به تنگ شدن دایره دخالت حکومت ها در حوزه کاسته شدن حدود و قیود برای فعالیت های مختلف فرهنگی و گسترش میدان عمل فرهنگی برای افراد و گروه ها. 📖کتاب به کوشش 📌@canoon_org
کانون اندیشه جوان
🔶 را می توان پدر علم سیاست مدرن دانست در واقع در آراء ماکیاولی، ، چکیده و روح حاکم بر سیاست مدرن غربی به روشنی و با صراحت توصیف شده است. جوهر پلید و رذالت باری که در آراء ماکیاولی هست و چهره او را منفور کرده است ریشه در پلیدی و رذالت ذاتی سیاست مدرن دارد که ماکیاولی تا حدودی با صراحت و فارغ از پرده پوشیهای مرسوم از آن سخن گفته است. ماکیاولی در سال ۱۴۶۹م به دنیا آمد و در سال ۱۵۱۳م کتاب معروف «» را نوشت. مدتی بعد هم کتاب گفتارها را به رشته تحریر درآورد. مؤلفه های اصلی اندیشه سیاسی ماکیاولی در این دو اثر ظاهر گردیده است ماکیاولی به سال ۱۵۲۷م درگذشت. 🔷 در آراء ماکیاولی به روشنی تفسیر اومانیستی از انسان (به عنوان موجودی استیلاطلب با محرک ها و اغراضی که در پیش گفتیم) ارائه می شود. ماکیاولی به عنوان پدر سیاست استکبار غرب مدرن از مروجان اومانیستی بود. مفهوم مرکزی مورد توجه ماکیاولی تعریف مدرن قدرت به عنوان ابزاری برای رسیدن به اغراض نفسانیت مدارانه است. تعریف ماکیاول از سیاست که (حول هسته مفهومی قدرت استیلا طلب خودبنیاد سوژه نفسانی مدرن سیر می کند و از جهاتی، صورت بسط یافته تفسیر از نسبت میان انسان و هستی است) در تمام تاریخ غرب مدرن از زمان او تا امروز مقبول همۀ ایدئولوگ ها، فیلسوفان و سیاست مداران واقع گردیده و کلیت نظام سیاست مدرن بر محور آن چرخیده است. 💢مفهوم ماکیاولی سیاست (که باطن و جان و حقیقت سیاست مدرن است) در و مدرن همان قدر اصالت و موضوعیت دارد که در ، ، و ... پس از توصیف اهمیت و میزان تأثیرگذاری آراء ماکیاولی در اندیشه سیاسی رنسانس و نیز غرب مدرن در توضیح «پرنس» به عنوان سیاست مدار مطلوب ماکیاولی می نویسد: «شهریار (پرنس) نمونه انسان جدید زمان ماکیاول است. او می داند در جست وجوی چیست و چه میخواهد با سرسختی هدف خود را دنبال می کند؛ به طور آشکار مادی است؛ به دنیای دیگر که از معتقدات ذهنی قرون وسطاست عقیده ندارد؛ سود و فایده اساس و محور نظرات او را تشکیل می دهد؛ مقاصد او دنیایی و غیر مذهبی است؛ دولتی خلق میکند که منحصرا به این دنیا توجه دارد .... شخصیت شهریار (پرنس) کاریکاتور و تصویر ناقصی از دوران ماکیاول نیست؛ بلکه در حقیقت راهنمای آیندگان است.» 📖 کتاب به قلم 📌@canoon_org
🔶 باور اصلی این بود که برای دستیابی به توسعه مطلوب، مداخله دولت باید کاهش یابد و کارفرمایان و سرمایه‌داران باید از کنترل دولت رها باشند تا توان خود را برای راهبرد های رشد اقتصادی به کار گیرند. بسیاری از دولت‌‌‌ها در کشورهای در حال توسعه، بر اثر فشار دولت‌‌‌های غربی و نهادهای مالی بین‌‌المللی، به‌ویژه بانک جهانی، به شدت ترغیب و تشویق شدند تا سیاست‌‌‌های نولیبرال را اجرا کنند و گسترش دهند. اما نتایجی که به دست آمد ناامیدکننده بود؛ زیرا نتوانسته مسئلۀ نابرابری‌‌‌ها را در بخش توسعه حل و فصل کند. 🔷 اوج قدرت ایدئولوژیکی نولیبرالیسم در سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱م بود؛ یعنی زمانی که پایان یافت و بلوک کمونیستی اروپای شرقی به گونۀ شگفت‌‌‌انگیزی از بین رفت. به نظر می‌‌‌رسید که فروپاشی سریع نظام‌‌‌های کمونیستی اروپا نه تنها قدرت برتر و را بر کمونیسم نشان می‌‌‌دهد، بلکه همچنین به نیروهای مدافع بازار قدرت و قوت ایدئولوژیکی فزاینده‌ای می‌بخشد. 💢 در پایان قرن بیستم و پس از گذشت نیم قرن از برنامه‌‌‌ها و سیاست‌گذاری‌‌‌های توسعه، و همچنین ۲۵ سال از سیاست‌‌‌های اقتصادی نولیبرال، بیش از یک میلیارد نفر در کشورهای در حال توسعه با درآمدی کمتر از یک دلار در روز به زندگی خود ادامه می‌‌‌دهند. 📖 ماهنامه ، شماره ۸ 📌@canoon_org
کانون اندیشه جوان
🔷 با فروپاشی اتحاد جماهیر و به دنبال آن پایان و از بین رفتن ساختار دو قطبی نظام بین الملل در اوایل دهه ۱۹۹۰ زمینه بسیار مناسبی برای ابرقدرت دیگر یعنی آمریکا به وجود آمد تا سلطه بدون رقیب خود را بر کل جهان بسط و گسترش دهد. 🔶 از این برهه زمانی تا به امروز به عنوان کشور مرکزی با بهره گیری از سیاست های استعماری ، سعی کرده است کشورهای دیگر را زیر سلطه خود درآورد. باید توجه کرد ایالات متحده سیاست های استعمار فرانو را در بستر هایی همچون جهانی شدن و ابزارهای رسانه ای و با ظاهری مشروع و با شعارهای حقوق بشر، ایجاد صلح و امنیت استقرار دموکراسی و آزادی پیش برده است. 🔻در این راستا، نظریه پردازان غربی و آمریکایی نیز سعی کرده اند با تئوری سازی، ارزش های لیبرال - دموکراسی را ارزش های بی بدیل تلقی و به سلطه بی چون و چرای آن در عرصه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کمک کنند. طرح دکترین ها و نظریاتی مانند دکترین ، نظریه و نظریه مبنی بر معرفی به عنوان بهترین نظام اندیشگی و به مثابه برترین و مطلوب ترین نظام سیاسی همگی در چارچوب این هدف قرار دارند. 💢 یکی از ویژگی های مهم نظام سلطه به رهبری آمریکا ادعای داشتن یک ایدئولوژی و فرهنگ جهانی است. در حال حاضر، فراگیر کردن فرهنگ آمریکایی به معنای عام شامل شیوه زندگی آمریکایی، لیبرالیسم سیاسی-اقتصادی، نظام اقتصادی ، لیبرال دموکراسی، آزادی و حقوق بشر مهمترین رسالتی است که آمریکا به عنوان سردمدار استعمار فرانو بر دوش خود احساس می کند. ناگفته نماند از دید آمریکایی ها ایالات متحده به عنوان شهری بر فراز تپه در بالاترین سطوح اخلاقی و ارزشی در مقایسه با کشورهای دیگر قرار دارد؛ از این رو وظیفه ترویج شیوه تفکر آمریکایی، ارزش ها و سیستم سیاسی اش را به بقیه جهان بر عهده دارد. 📖 کتاب به کوشش 📌@canoon_org